هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. عطاءالله مثل همیشه پدرش رو مجبور به بستنِ مغازه کرد.میگفت: کار کردن وقتِ نماز برکت نداره ، بریم مسجد ، بعد که برگشتیم خودم همهی کارها رو میکنم ، اینطوری پولیکه در میارین دیگه شبههای نداره وآدم رو به یه جایی میرسونه...
.
🌷خاطره ای از زندگی شهید عطاءالله اکبری
📚منبع: کتاب سیرهی دریادلان 2
امر_به_معروف #شهیداکبری نوجوان_شهید
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @takhooda 🕊
✍ شهیدی که عاشق امام زمان(عج) بود و روز نیمه شعبان به شهادت رسید
جعفر خیلی امام زمانی بود و چهارشنبهها جمکران رفتنش ترک نمیشد... یه شب با همدیگه رفتیم گلزار شهدای قم. جعفر تویِ یه قبر خوابید و بهم گفت: سنگ لَحَد رو بذار....
یک ماه و نیم از این قضیهگذشت. ظهرِ نیمۀ شعبان تویِطلائیه خمپاره خورد به سنگر و جعفر شهید شد قبرهایِ زیادی تویِگلزار شهدایِ قم حفر شده بود، اما پیکرِ جعفر رو دقیقاً توی همون قبریگذاشتند که اون شب توش خوابیده بود. تازه حکمت کارِ جعفر در اون شب رو فهمیدم...
🌷خاطره ای از زندگی شهید جعفر احمدی میانجی( پسر آیت الله احمدی میانجی)
🗣راوی: سردار حاج حسین یکتا
شهیداحمدی_میانجی
🌹دوستان خودتون رو به کانال خاطرات شهدا دعوت کنید
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
گویا به پرستار ها اعلام کردند که سردار سلیمانی برای دیدار مصطفی آمد ...
یکی از پرستار ها آمد پیش مصطفی وگفت:
من میدونم تو شخصیت مهمی هستی!!
مصطفی هم با بی تفاوتی جواب داد
منو تو مثل همیم و هیچ فرقی با بقیه نداریم ...
پرستار گفت:
ولی میدونم که سردار سلیمانی به دیدنت اومده ...!
مصطفی هم جواب داد:
ایشونم یکیه مثل من و تو :))
همیشه همینطور بود
نه فقط آن موقع، قبل از آن هم برایش مهم نبود
که آدم شناخته شده ای باشد یا نه ...؟!
اگر کاری انجام می داد
اسم و رسم برایش مهم نبود🙃🍃
نام شهید: مصطفی صدرزاده
تاریخ تولد: 1365.6.19
محل شهادت: حومه حلب
تاریخ شهادت: 1394.8.1
🍂🦋...
#شهیدمصطفیصدرزاده
#کتابقراربیقرار
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
شهید حسن رجایی فر 🌹✨
ولادت : 1354/04/04
شهادت :1395/02/16
محل تولد : روستای کامی کلا ، بابل
محل شهادت :سوریه خانطومان
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
شهید حسن رجایی فر 🌹✨ ولادت : 1354/04/04 شهادت :1395/02/16 محل تولد : روستای کامی کلا ، بابل محل شه
#سیره_شهید✨
✍حسن آقا هر موقع که روز های آخر هفته به محل می رفتند به بهانه ی جلسه #حلقه_صالحین برای بچه های محل هدیه تهیه می کردند ، اعم از خوراکی،هدیه مادی و... .
ایشون پنجشنه غروب ها در محل جلسه ی حلقه صالحین برگذار می کردند وتا قبل از اذان مغرب همراه با بچه ها قرآن تلاوت می کردند و همینطور آن ها را به حفظ_قرآن تشویق می کردند و موقع اذان مغرب هم نماز_جماعت بر پا می کردند.
✍حسن اقا به این معتقد بودند که تنها راه رسیدن به سعادت ازراه قرآن واهلبیت به دست می آید به همین خاطر بچه هارا به قرائت وحفظ ،قرآن و احادیث ائمه تشویق می کرد.وهدف این بزرگوار از انجام این جلسات همین بود.
#شهید_حسن_رجایی_فر🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5800836100456974338.mp3
20.57M
🔈 برنامه بازگشت
👤 با حضور استاد رائفی پور
📝 با موضوع «نقش تفکر اوانجلیکالها بر سیاستهای آمریکا»
⭕️ این برنامه در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ برای کنداکتور نوروزی(۱۳۹۹) تولید و بنا به دلایلی پخش نشد. اکنون با اخذ مجوزهای مربوطه، این برنامه بصورت اینترنتی از صفحه رسمی برنامه بازگشت منتشر شده است.
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
شهید حمید باکری🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۹ / ۱۳۳۴
تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۲
محل تولد: ارومیه
محل شهادت: خیبر/جزیره مجنون
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada🕊
رفاقت با شهدا
شهید حمید باکری🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۹ / ۱۳۳۴ تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۲ محل تولد: ارومیه محل شهادت: خیب
❣
وقتی بابام...
درباره مهریه ازم پرسید...
گفتم که میخوام سنت شکنی کنم...
مهریه م کلت کمری آقامهدی و یه جلد قرآن کریم بود...!😕
از فردای اون روز سادگی زندگی بدون تشریفات...
مهریه،جشن عقد و عروسیمون...
شده بود زبونزد همه مردم و منبر علمای شهر...💍
چند ماه بعد ازدواجمون...
بهم گفت:
میخوام برم جنوب...😭
تو هم باهام میای...؟
منم واسه اینکه نزدیکش باشم...
قبول کردم و باهاش رفتم...
تنها چیزی که تو این چند سال زندگی مشترک آزارم میداد...
دلتنگی بود...😭💔
.
وقتی شبا با خستگی میومد خونه...
از فرط خستگی خوابش میبرد...😴
میشِستم و نگاش ميكردم...👀
حتی وقتی تو خواب پهلو به پهلو میشد...
ميرفتم سمت دیگه میشستم...
تا بتونم سير تماشاش كنم...😍
زندگیمون همش دوری و اضطراب بود...
وقتی شهید شد...
گفتم دلم میخواد،تو مسیر تشییع
تو آمبولانس کنارش باشم...
ولی با سکوت دوست آقامهدی مواجه شدم...
دلم هرّی ریخت...💔
پیش خودم گفتم...
نکنه مهدی باکری هم...
مثه علی و حمید باکری...
جنازه ای نداره...؟!😭
آخرشم...
حسرت دیدنش به دلم موند...😭💔
.
دلتنگش که میشدم...💔
جلوی قاب عکسش می ایستادم و...
باهاش درد دل میکردم...
گاهی ساعتها مقابل عکسش اشک میریختم...
تا کمی آروم شم...😭
اگه یه روزی زمان به عقب برگرده و...
باز مهدی باکری ازم خواستگاری کنه...
بازم حاضرم همون زندگی رو که باهاش تجربه کردم...
بازم داشته باشم...❣
(همسر شهید،مهدی باکری)
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
شهید حمید باکری🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۹ / ۱۳۳۴ تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۲ محل تولد: ارومیه محل شهادت: خیب
❤… #عاشقانه_های_شهدا …❤️
ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ…
نمازای دو نفره مون بود…💕
ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ…❤
ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی…💕
کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ…
ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ…
چقد ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ…
ﻛﻪ ﺩو نفر…💕
ﺍﻳﻨﻘﺪه همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ…💕
رفاقت با شهدا
شهید حمید باکری🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۹ / ۱۳۳۴ تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۲ محل تولد: ارومیه محل شهادت: خیب
ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮو…
خیییلیﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ…!
میگن تو خونمون تقسیم کاره…
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ…
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی میکرد…
ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ…
این در حالی بود…
که قبل ازدواج…💕
ﺗﻮ خونه بهم میگفتن…
ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ…
میگفتم ﺁﺷﭙﺰ میگیرم…😜
میگفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ…
میگفتم ﻛﻠﻔﺖ میگیرم…😁
ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میگفتن،ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ…🙃🙃
ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم…💕
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﺎ ﻧﻪ…
حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ میبردم…❤
(خانم امیرانی، همسر #شهید_حمید_باکری)
رفاقت با شهدا
شهید حمید باکری🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۹ / ۱۳۳۴ تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۲ محل تولد: ارومیه محل شهادت: خیب
یه روز که حمید از منطقه اومد،
به شوخی گفتم:
" دلم میخواد یه بار بیای و ببینی
اینجا رو زدن ومن هم کشته شدم
اونوقت برام بخونی
فاطمه جان شهادتت مبارک!"😓❤️
بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم😅
دیدم ازحمید صدایی در نمیاد😢
نگاه کردم
دیدم داره گریه میکنه😭
جا خوردم😳
گفتم:
" تو خیلی بی انصافی!☹️
هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو،
اونوقت طاقت اشک ریختن من رو نداری
و نمیزاری من گریه کنم،‼️‼️
حالا خودت نشستی و جلوی من گریه میکنی؟😔😢
سرش رو بالا آورد و گفت:
"فاطمه جان به خداقسم اگه تونباشی💔
من اصلا از جبهه برنمیگردم"😭
#همسر_شهید_حمید_باکری🕊🌷
رفاقت با شهدا
شهید حمید باکری🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۹ / ۱۳۳۴ تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۲ محل تولد: ارومیه محل شهادت: خیب
❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️
✂️ #برشی_از_یک_کتاب
#عاشقانہ_شہدا
او رفت به نماز ایستاد و من هم پشت سرش نیت کردم. نماز طولانی شد. من خسته شدم خوابم گرفت. 😴
گفتم "تو هم با نماز شب خواندنت🤕. چقدر طولش میدهی؟ من که خوابم گرفت، مومن خدا."😞
گفت: "سعی کن خودت را عادت بدهی. مستحبات انسان را به خدا نزدیکتر میکند."😍❣
حمید سکوتهای عجیبی داشت. شاید این سکوتها مال تمام شیعههاست.🌸👌
#به_مجنون_گفتم_زنده_بمان
#کتاب_حمید_باکری
روایت #فاطمه_امیران _همسر _شهید
صفحه ۱۸.
رفاقت با شهدا
شهید حمید باکری🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۹ / ۱۳۳۴ تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۲ محل تولد: ارومیه محل شهادت: خیب
همسرش می گفت:
خیلی به حجاب اهمیت می داد...☺️
یک روز اومد به دیدنم...😊
یک قواره چادر مشکی برام آورده بود...😍
به گمانم؛🤔
شد بهترین هدیه ی عمرش...😌
خوب بلد بود چطور همسرش را عمری عاشق چادر کند...😇
🌹#شهدا_وصیت_خاطره
🌺#چادر_حجاب_حیا_نگاه
🌹#سردار_رشید_اسلام_شهید_حمید_باکری
رفاقت با شهدا
شهید حمید باکری🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۹ / ۱۳۳۴ تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۲ محل تولد: ارومیه محل شهادت: خیب
#عاشقانہ_شهدا🥀
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ،
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺣﻤﻴﺪ ﺗﻮ ﻛﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩ.
ﺗﺎ ﺣﻤﻴﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ ﺑﻴﺮﻭﻥ،
من اصـــــلا
ﺗﺤﻤﻞ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ😣☹️
ﻣﻌﻤﻮلا ﻣﻲ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ
ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ
ﻳﺎ می ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ
ﺣﻤﻴﺪ ﻭقتے ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻳﻪ مدتے ﺍﺯ ڪﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ می ﮔﺸﺖ،
ﺧﺐ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﺴﺖ ﻣﻦ ﻛﺠﺎﻡ🙄
ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺯﻧﮓ میزﺩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻦ می ﮔﺸﺖ.
ﻣﻲ ﮔﻔﺘﻦ
"ﺣﻤﻴﺪ ﺑﺎﺯ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ"😅😉
ﺣﻤﻴﺪ ﺑﻌﺪ
ﻳﻪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺧﻮبے اﺯﻡ ﮔﺮﻓﺖ🙄🙈
ﺍﻭﻥ ﻣﻨﻮ ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲ ﻛﺮﺩ
ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﺩﻭ - ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ...
ولے ﻣﻦ سی و سه ﺳﺎﻟﻪ ڪه ...💔
رفاقت با شهدا
شهید حمید باکری🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۹ / ۱۳۳۴ تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۲ محل تولد: ارومیه محل شهادت: خیب
🌷
باکری ها سه تا برادر بودند
که جنازه هیچ کدوم برنگشت
علی باکری ساواک دستگیرش کرد تکه تکه اش کرد وهیچی از جنازه اش پیدا نشد
حمید باکری هم وقتی شهید شد جنازه اش تو خیبر افتاده بود برادرش مهدی از کنارش رد شد هر چی بچه ها بهش گفتن جنازه برادرت حمید رو بردار قبول نکرد گفت تمام این جنازه ها حمید باکری هستن کدومو برگردونم اخرش جنازه داداشش حمید رو همون جا تو خیبر رها کرد
خود مهدی باکری هم تو وصیت نامه اش نوشته بود
خدایا از تو می خوام وقتی شهید شدم جسدم پیدا نشه تا یه وجب از خاک این دنیا رو اشغال نکنم تو عملیات بعدی افتاد تو دجله جنازه اش رو آب برد
هیچ کدوم از برادران باکری پیکرشون برنگشت
*🌷شهید باکری ها🌷*
علی حمید ومهدی
رفاقت با شهدا
شهید حمید باکری🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۹ / ۱۳۳۴ تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۲ محل تولد: ارومیه محل شهادت: خیب
📃 فـــرازی از #وصیتنامه
✍آشنايي ڪامل با #قرآن ڪريم ڪه عزتبخش شما در اين دنيای سر تا پا گنـاه خواهد بود داشته و در آيات آن #تفڪر زياد بنمائيد
🍂در زندگيتان همواره آزاده باشيد و هيچ چيز غير از خدا و آنچه خدائی است دل نبنديد و بدانيد ڪه دنيا #زودگذر و فانی است، فريب زرق و برق دنيا را نخوريد.
🍂برحذر باشيد از وسوسه های نفس و مدام به ياد خدا باشيد تا از شر نفس و #شيطان در امان باشيد.
#جاویدالاثر
#سردارشهید_حمید_باکری
#شهادت: ۶۲/۱۲/۰۶
#عملیات_خیبر_جزیره_مجنون
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین باری که حمید به خانه آمد 🌸🌹 از زبون همسر شهید🍃❤️
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊