eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
39 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5890726639226074065.mp3
1.79M
🏴بند اول: ملیکه ی عرش برینی، رقیه خاتون ستاره ی روی زمینی، رقیه خاتون عمه ی صاحب الزمان و، زینتِ بابا عشق یل ام بنینی، رقیه خاتون نهضت حسینو پویا کردی توی شام و کوفه غوغا کردی نقشه ی شومِ یزید و تنها با سلاح گریه افشاء کردی حیدری تبار، فاطمی سیمایی دخترِ حسین، ثانیِ زهرایی ذکرِ تو روی، لب های اباالفضل زورِ بازوی، حضرت سقایی یا رقیه 🏴بند دوم: سه ساله ی ماهِ حسینی، رقیه خاتون مرهم قلب زینبینی، رقیه خاتون تجلّیِ نور خدایی، پس دیگه قطعا منشاء نور عالمینی، رقیه خاتون یاده فاطمه رو احیاء کردی دشمنو هلاک و رسوا کردی همه گوشه ی خرابه دیدن واژه ی عشقو تو معنا کردی یا رقیه جان، قبله ی دل هایی کوثرِ حسین، محشرِ عظمایی بی مثالی و، توی هر دو عالم شبیه خودت، نداری همتایی یا رقیه 🎵📝: (طاها تحقیقی)
4_5895241770840628545.mp3
783K
نـــــــوحــــــه حضرت رقیه (س) 🌘🌘🌘🌘🌘🌘 شد خرابه دگر منزلم داغ بابا نشست بر دلم شد اسیری مرا حاصلم گوش پاره شده مشکلم منکه در موج غــم ، دست وپا میزنم هرشب و روز، پدر را صــدا میــــزنم ای پدر حان حسین یاحسین یاحسین 3 🔥🔥🔥🔥🔥 آمدی جان فدای ســـــرت میهمانی توبــــر دختـــرت از سفر آ مدی یـا. ابــاء من فدای دو چشم ترت منکه شرمنده عمه جان زینبـــم از فراق تو جان آمــــده بر لبـــم ای پدر جان حسین یاحسین یاحسین 🔥🔥🔥🔥🔥🔥 شام تارم دگر شد سحــر شد مـنور ز نـــور قمــــر خسته راهی اما مـــــرا ای مسافر به همره بـبر بسکه دربین ره سیلی ام میزدند آتشــی بر رخ نیـلی ام میزدنـــد 2 ای پدر جان حسین یا حسین یاحسین 3 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 . ✍ عیسی دین محمدی
بابا جون سینه ام خسته ی درده قصه ی اسیریم آه.... چه سرده ببین اصلا بابا رنگم چه زرده تو میدونی عدو باهام چه کرده؟ بابا جونم ببین دلم کبابه همه ی این سفر برام سرابه سرا پا وجودم تو اضطرابه حال و روزم ببین چقد خرابه بابا جون دخترت داره میمیره تو چنگِ دشمنات اینجا اسیره با دو دسش عدو گیسوم میگیره با دو پاش پهلومو نشونه میره بس که من کعبِ نیزه خورده بودم مثلِ برگِ خزون پژمرده بودم بس ز داغت پدر آزرده بودم اگه عمه نبود من مرده بودم امشب این جاده ها چه بی گریزه تیغِ این کوره راه ببین چه تیزه من و این زخمِ پای ریزه میزه داره از تاولاش چه خون میریزه هر چه خاره امشب جلوی پامه هر چه آهه امشب تویِ نگامه هر چه بغضه امشب تویِ صدامه هر چه اشکه امشب تویِ چشامه بغضِ این سینه که آروم نمیشه سرت از روی نی معلوم نمیشه نپرسم از عمه چون روم نمیشه آخه این راه چرا تموم نمیشه تیغِ این جاده ها ز خیزرونه پای کوچک من که ناتوونه چقد این ساربون نا مهربونه بگید این ناقه رو آروم برونه!
منتظرالمهدی: 🏴 ماجرایست ماجرای سرت به لبم بود روضه های سرت همه جاپشت نیزه ی سرتو دخترت رفت پابه پای سرت حسرت دخترت فقط این است سرمن بود کاش جای سرت نیزه دارتو باهمه لج کرد دردسرشد پدربرای سرت لب نی، سنگ، بی هوا سیلی هرچه آمد سرم فدای سرت چقدر مشکل است تشخیصت نا مرتب شده نمای سرت چه به این روز دختر آوردی از سر نیزه سردر آوردی جای سالم نمانده در تن من آه زجر آوراست ماندن من پاره شد تا لباس من خندید چقدر بی حیاست دشمن من چقدر وحشیانه می انداخت غل وزنجیر رابه گردن من بازوی من شکست وبی حس شد مثل عمه شده شکستن من غیرت عمه رابه جوش آورد به روی خاک ها نشستن من پدرم با سر آمده یعنی شده نزدیک وقت رفتن من شانه ام تیر می کشد بابا بار زنجیر می کشد بابا از روی ناقه دخترت افتاد مثل افتادن پرت افتاد سرت از روی نیزه های بلند تاکه افتاد خواهرت افتاد سر اصغر کنار ناقه من از روی نیزه با سرت افتاد او یک تازیانه وحشی به سروروی دخترت افتاد بی هوا تاکه زجر من را زد دخترت یاد مادرت افتاد گفتم ای شمر بشکند دستت چشم من تا به حنجرت افتاد شب آخر رسیده می دانم عمر من سر رسیده می دانم 🔸شاعر:
🏴 تمام می شوم امشب در آخر قصه بخواب بانوی احساس! دختر قصه! یکی نبود و یکی بود و آن یکی هم رفت یکی یکی همه رفتند از در قصه ببند چشم خودت را! فقط تجسم کن! میان شعله ی آتش سراسر قصه... خیال کن که لبت تشنه است و از لب آب بدون آب بیاید دل آور قصه بده امانت شش ماهه را به دست پدر که پر بگیرد از اینجا کبوتر قصه نپرس از پدرت او هنوز هم اینجاست نپرس از تن در خون شناور قصه بلند شو!،و بدو! پا برهنه تا خود صبح نخواب تا برسی سمت دیگر قصه و گوشواره ی خود را در آر! میترسم- پری بماند و دیو ستمگرقصه بخواب! نیمه ی شب شد، خرابه هم خوابید بخواب کودک تنها! قلندر قصه! بگیر گوش خودت را سه ساله ی خوبم! که پیر می شوی امشب از آخر قصه: بگیر روی دو پایت سر پدر را، آه... بگیر اگرچه که سخت است باور قصه 🔸شاعر:
دلبر به سویت آمده، دلداده رفته مغرور و سرکش آمده، افتاده، رفته مقصد اگر نور است، عاشق هرکه باشد تا انتهای روشنِ این جاده رفته هرکس به راهِ عشق، بگذارد، قدم را مال و زن و فرزند را، بنهاده، رفته ای دل! سلوکِ عشق را از حُر بیاموز عمری به بند و عاقبت آزاده رفته ... عالَم به قربانِ شهیدی که در آن روز قبل از غروبِ عاشقی، جان داده، رفته شاعر:
رواق خاک آلوده شبستانی که من دارم کجا و شان بی پایان مهمانی که من دارم ببافم فرش قرمز رنگ با گیسوی خونینم به کار آید همین موی پریشانی که من دارم سر و رویت بهم خورده ولیکن باز زیبایی ندارد هیچ کس مثل پدر جانی که من دارم اگرچه خاکی است اما شبیه طشت اصلا نیست بیا بنشین عزیزم روی دامانی که من دارم الهی بشکند دستی که محکم خیزران کوبید شده لب پر لب قاری قرآنی که من دارم از آن لحظه که دیدم در دهانت نیست دندانی بدم می آید از این چند دندانی که من دارم به جای دست از مویم بلندم کرده از بس زجر پریشان تر شده موی پریشانی که من دارم نمیدانم که از ضعف است یا که از شکستن هست دلیل از سر شب دست لرزانی که من دارم سراغت را گرفتم با لگد سرباز رومی زد زبانم را نمیفهمد نگهبانی که من دارم تو را اینجا کشیدم که بگیرم بوس آخر را ندارد هیچ کس مانند پایانی که من دارم
بابا جون سینه ام خسته ی درده قصه ی اسیریم آه.... چه سرده ببین اصلا بابا رنگم چه زرده تو میدونی عدو باهام چه کرده؟ بابا جونم ببین دلم کبابه همه ی این سفر برام سرابه سرا پا وجودم تو اضطرابه حال و روزم ببین چقد خرابه بابا جون دخترت داره میمیره تو چنگِ دشمنات اینجا اسیره با دو دسش عدو گیسوم میگیره با دو پاش پهلومو نشونه میره بس که من کعبِ نیزه خورده بودم مثلِ برگِ خزون پژمرده بودم بس ز داغت پدر آزرده بودم اگه عمه نبود من مرده بودم امشب این جاده ها چه بی گریزه تیغِ این کوره راه ببین چه تیزه من و این زخمِ پای ریزه میزه داره از تاولاش چه خون میریزه هر چه خاره امشب جلوی پامه هر چه آهه امشب تویِ نگامه هر چه بغضه امشب تویِ صدامه هر چه اشکه امشب تویِ چشامه بغضِ این سینه که آروم نمیشه سرت از روی نی معلوم نمیشه نپرسم از عمه چون روم نمیشه آخه این راه چرا تموم نمیشه تیغِ این جاده ها ز خیزرونه پای کوچک من که ناتوونه چقد این ساربون نا مهربونه بگید این ناقه رو آروم برونه!
4_5895241770840627839.mp3
585K
💠 سبک 💠 سبک واحد سنگین حضرت رقیه سلام الله علیها بند اول ز دوری تو بد شکسته دلم خرابه شده مأمن و منزلم اسیرم تو زنجیر، ببین که شدم پیر میسوزه سرم به ما شد اهانت، نبودی که غارت شده معجرم امون از اسیری، امون از غریبی غریبم غریب بند دوم زیر چکمه بال و پر من شکست بهم حرف بد زد یه نامرد پست به پهلوم لگد زد، تنم درد اومد زد منو بی هوا رو خارا دویدم، نگو چی کشیدم توی کوچه ها امون از اسیری، امون از غریبی غریبم غریب بند سوم دیگه گیسویی هم نذاشتن برام دو سه لاله رو گونه کاشتن برام دلم رو شکستن، همونا که مستن میخندن به ما بابا خیلی هیزن، به فکر کنیزن ندارن حیا امون از اسیری، امون از غریبی غریبم غریب بند چهارم بریده کی این جور رگای تو رو کی سوزونده بابا موهای تو رو سرت توی طشته، تنت روی دشته کجاس دندونات سیاه و کبودی، پر از بوی دودی بمیرم برات امون از اسیری، امون از غریبی غریبم غریب ➖➖➖ ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم 😭😭 بند اول❤️🖤❤️ امسالم نشد رفیقام پیش تو ان من دورم ازت زیادی بودم برات انگار این وسط همه رو بردی ولی من موندم فقط قلبه من شکست عکس دوستام و دیدم بین موکبا یه نگاهی بندا به حاله این گدا که شب و روزش شده فکره کربلا عجب فراقی من و یاده مزهٔ چای عراقی عجب فراقی اربابم نمیگیره ازم سراغی عجب فراقی تو این شبا خون گریه میکنم منه محتاج و ببر کرببلا امسال نشد اما ساله دیگه نزاری جا بمونم ازت آقا تنگه دلم منه محتاج و ببر کرببلا بند دوم ❤️🖤❤️ امسالم نشد تو تلاطما بیام سوی صحنه تو راه و هی نشون بده بوی صحنه تو تا که آخر بشینم توی صحنه تو دوستان جای ما تو سرازیری میرن سمته یک حرم توی راه سلام میدن به صاحب علم اینجا من زیره علم محتاجه کرم دارم میمیرم شبا هی خواب میبینم توی مسیرم دارم میمیرم پا میشم هنوز توی خونه اسیرم دارم میمیرم به خاطره اشک های مادرم منه محتاج و ببر کرببلا دلم میخواد تا صبح گریه کنم تا که بندازی به من یه نیم نگاه تنگه دلم منه محتاج و ببر کرببلا بند سوم ❤️🖤❤️ امسالم نشد بخونم قدم قدم با خنده یبار هر دفعه با گریه و قلبه غصه دار هی میگم کی میرسه وقته این قرار بیچارم نکن ببرم کرببلا مثل خیلیا آره بد بودم ولی تو کوتاه بیا نزار فکر کنم شدم پیشت رو سیا هوش و حواسم حتی تو ردم کنی عزیزی واسم هوش و حواسم بنویس اسم منو تا پر شه کاسم هوش و حواسم رقیتو بازم قسم میدم منه محتاج و ببر کرببلا اگه میشه واسه دفعهٔ بعد اسممو اضافه کن به زائرا تنگه دلم منه محتاج و ببر کرببلا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
4_5899891558269848081.mp3
8.6M
❣﷽❣ 🏴 🏴 🏴 👌👌 بابا ای بابای خوب و خوشگلم خیلی تنگ شده برات دلم بابای گلم بابا... کی بریده حنجر تو رو گذاشته تو تنور سر تو رو یتیمه کرده دختر تو رو بابا... دختراتو تک به تک زدند روی زخم ما نمک زدند عمه زینب و کتک زدند صورت من کبوده بابا گناه من چی بوده بابا 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 @majmaozakerine ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضه‌ات را قصه‌ می‌گفتم برای دخترم گریه کردم تا سحر با های‌های دخترم گفتم از آب و غذا افتادی از روز دهم غصه خورد آنقدر، کم شد اشتهای دخترم نیمه‌شب‌ها می‌پَرم از خواب تا ویرانه‌ات با صدای گریه‌های بی‌صدای دخترم با عروسک‌های زیرِ خیمه‌ی چادرسیاه اشک می‌ریزیم، پای روضه‌های دخترم آستین را برد بالا؛ گفت بابا گوش کن نوحه می‌خواند النگوی طلای دخترم تا زمین می‌خورد، می‌دیدم شبیه قصه‌ات اشک را در خنده‌های زخمِ پای دخترم هیچ دختربچه‌ای را زود بی‌بابا نکن گریه کردم بارها با این دعای دخترم اشک‌هایش ریخت، روی گنبدِ نقاشی‌اش یک حرم زائر شدم در کربلای دخترم روضه‌ات جاری‌ست، در دنیای دختردارها حاجتم را داد، ممنون از خدای دخترم شاعر:
وقت عبور حس خطر داشتن بد است در ازدحام درد کمر داشتن بد است  یکجور میزنند مرا پای نیزه ات.. انگار بین شام پدر داشتن بد است وقتی زنان شهر به من حمله میکنند.. باور کن ای پدر گل سر داشتن بد است  بابا برای ما که بزرگ مدینه ایم.. با یک لباس پاره گذر داشتن بد است دیگر به جز مدینه به شهری نمیروم اصلا به شام و کوفه سفر داشتن بد است با گریه فتح کرده ام این شهر شام‌ را اصلا که گفته دیده ی تر داشتن بد است؟ شاعر:
حال من خوب است بابا حال تو انگار نه بر سر من معجر است و بر سرت دستار نه چهره‌ام قدری پریشان است قدّم خم شده اندکی رنج سفر دیدم ولی آزار نه من به دنبال تو می‌گشتم که هی گم می‌شدم در مسیرم سنگ قدری بود اما خار نه عمه بعداز تو علمدار و امیر ما شده قافله بی یار شد بی قافله‌سالار نه بعد تو هرجا به من آبی تعارف کرده‌اند شرمسار از روی سقا گفته‌ام هربار: نه زندگی کافی‌ست باباجان مرا با خود ببر زندگی خوب است اما بعداز این دیدار نه شاعر:
. جامانده‌یِ کاروانِ و روضه‌یِ حضرتِ رقیّه سلام اللّه علیها جامانده‌اَم از قافله اِی جانِ رقیّه شد نوکرتان دست به دامانِ رقیّه رزقم نشد امسال وصالِ حرمِ تو حالم شده چون روضه‌یِ ویرانِ رقیّه رفتند رفیقان و شدم نوحه‌سرایِ.... دلتنگیِ دلهایِ پریشانِ رقیّه از قافله جا مانده و جانانه رسیده تازه شده زخمِ دلِ سوزانِ رقیّه او کرب‌و‌بلایی شده قبل از همه در شام باشد سندَم دنده و دندانِ رقیّه با صورتِ نیلی و پَر وُ پهلویِ خونی افتاد به پایِ سر و پایانِ رقیّه...‌. آغازِ غمی تازه و یک روضه‌یِ تلخ است در ندبه بسوزید مُریدانِ رقیّه ..______________________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴سبک نوحه زمینه شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها 🏴بند اول پرستوی حسینم و شکسته بال و پر من خونیه چشم تر من رو خاک ویرون سر من دختر پادشاهم و شده خرابه جای من گریه کنید برای من برای غصه های من سر پدر اومده دیدنم۲ رسیده وقت پَر کشیدنم۳ من الذی ایتمنی،ابتا 🏴بند دوم ریحانة الحسینم و شدم به رنگ ارغوان خسته و پیر و ناتوان که قامتم شده کمان عزیزة الحسینم و بعد پدر شدم اسیر پای برهنه این مسیر شدم با طعنه ها حقیر محله ی یهودی بُردنم۲ به زجر بی حیا سِپُردنم۳ من الذی ایتمنی،ابتا 🏴بند سوم بشین به روی دامنم بگم چی اومد به سرم نگم چی شد با معجرم زخمه تمومه پیکرم زخمه تمومه پیکرم سوخته پدر موی سرم سو نداره چشم ترم نداره قوت کمرم ای پدر ای ماه رو نیزه ها۲ سرت رو کی بریده از قفا۳ من الذی ایتمنی،ابتا 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴سبک نوحه زمینه شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها 🏴بند اول سلطان وفا بابا،رفتی به کجا بابا بعد تو نصیب ما،شد جورو جفا بابا قربان روی تو،روی نیکوی تو مثل گیسوی من،سوخته گیسوی تو از غم تو،بی شکیبم_نور چشمم،ای حبیبم بابا حسینِ غریبم (بابا حسینِ غریبم) 🏴بند دوم ای دلبر جانانه،خوش آمدی ویرانه شمع شب تاری و،من گرد تو پروانه میبوسم روی تو،روی نیکوی تو بشکسته ابرویم،مثل ابروی تو کشته ی شیب الخضیبم_ای نگارم،ای طبیبم بابا حسینِ غریبم (بابا حسینِ غریبم) 🏴بند سوم بابای وفادارم،ای محرم اسرارم میگویمت از دردی،که در دل خود دارم بعد تو بی هوا،خوردم سیلی پدر از زجر و حرمله،دارم خون بر جگر خسته حال و بی شکیبم_کشته ی شیب الخضیبم بابا حسینِ غریبم (بابا حسینِ غریبم) 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴زمینه یا شور شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها 🏴بند اول هوای خرابه سرده/دختر تو پر از درده نیمه ی شبی دنبال/سر بریدت میگرده خسته شده،از این زمونه یک گوشه ای،گرفته بونه افتاده روی،خاک غربت هی زیر لب،داره میخونه کجایی بابا جون بیا،داره میمیره دخترت کجایی تا ببینی که،شده شبیه مادرت کجایی نازنین بابا،کجایی مه جبین بابا بیا ببین که دخترت،افتاده رو زمین بابا (حسین وای) 🏴بند دوم ترکیده بغض قلبش/هوای چشاش بارونه معلومه که از این دنیا/سیره و دلش پرخونه از شامیا دلش گرفته جایی نبوده که نرفته از اون محله ی یهودی حرفا داره هنوز نگفته کجایی بابا جون بیا،بیا سراغ دخترت بیا و مرهمی بذار،به روی داغ دخترت کجایی نازنین بابا،کجایی بی قرین بابا بیا و روی دامنم،یه امشبو بشین بابا (حسین وای) 🏴بند سوم چند روزیه که باباجون/خوابتو میبینم هر شب چند روزیه که سربارم/دیگه برا عمه زینب تاول زده،رو خارا پاهام دیگه توون،نداره دستام سیلی و تازیونه خوردم بازوم کبود و تاره چشمام تو کوچه و تو معبرا،دخترتو چه بد میزد چشم عمورو دور میدید،بی حیا با لگد میزد منو ببر دیگه بابا،نداره دشمنت حیا سخته یه روز دیگه ام،بمونم از تو من جدا (حسین وای) 🎤با نوای زیبای کربلایی کمال شریفی 🎪هیئت شیفتگان حضرت رقیه (س) شوش
هرکس که شنید از غمِ تقدیرِ رقیه یک شب نگذشت است که شد پیرِ رقیه هرگز نکند نیم نگاهی به گناهی چشمی که شود گریه کنِ تیرِ رقیه آن کوه که نزدیک ترین قُلّه به ماه است سرشانه ی سقاست به تعبیر رقیه هرگاه که برخاست اذان علی اکبر در خیمه شنیده شده تکبیر رقیه ما را خود زهرا سر این سفره نشانده می خواست شود شیعه نمک‌گیر رقیه در شیعه عموماً پدران،دختری هستند در جامعه دیده شده تاثیر رقیه در آینه با"حیدر" و "زهرا" نَزَنَد مو تصویر"علی اصغر" و تصویر "رقیه" صد مرجع تقلیدِ مُفَسِّر نتوانند یک خط بنویسند ز تفسیر رقیه "لبنان"و"عراق"و"یمن"و"سوریه"را کاش یک روز بنامیم،"جماهیرِ رقیه" تیغ دو دم دختر این طایفه،"اشک" است ارثیه ی زهرا شده شمشیر رقیه با "گریه ‌ی جانکاه" سرِ شام چه آورد... دشمن شده مبهوتِ تدابیر رقیه ▪️ ▪️ این طفل چه کرده است که یک‌ریز کتک خورد ای زجر مگر بوده چه تقصیرِ رقیه بس کن همه ی موی سرش ریخته نامرد بس کن شده از زندگی اش سیر،رقیه شاعر: