eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
39 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا مي گيره دلم هوايي مي شه و بونۀ آقا مي گيره اين روزايي كه دم به دم غريبي رو حس مي كنم با گريه ياد غربت عزيز نرگس مي كنم تا كه بياي تو از سفر تا كه ببيني حالمو نذر نگاهت مي كنم اين اشكاي زلالمو ميون طوفان غمت شكسته بال و پر من كاشكي بياي پا بذاري به روي چشم تر من كوچه رو صبح جمعه ها هم نفس بوي گلاب با مژه جارو مي زنيم با اشكامون مي پاشيم آب كاشكي بياي و سوغاتي برام بياري بوي سيب يا كه يه مهر و تسبيح از تربت ارباب غريب كاشكي بياي برامون از تشنگي و آب بخوني بياي رو منبر بشيني روضۀ ارباب بخوني مسلميه دم بگيري با گريه و شور و نوا بياي و با هم بخونيم "حسين من كوفه نيا" كوفه نيا كه اينجاها قحطي آبه به خدا حرمله چشم انتظار طفل ربابه به خدا اينجا تموم مردمش تشنۀ خون لاله اند با كعب ني منتظر رقيۀ سه ساله اند همه با فكر انتقام روز مي كنن شباشونو نعلاي تازه مي زنن تموم مركباشونو رو خاك گرم كربلا سه روز مي مونه پيكرت خورشيد نيزه ها مي شه اينجا سر مطهرت
با امام زمان روز عرفه تو بیا تا گِرِه از کار جهان باز شود با گُل روی تو هر روز من آغاز شود تو بیا تا که شوم عبد و غلام کویت تو شوی شاه و دلم بنده ی ممتاز شود عرفه آمده آقا ، تو بیا یادم کن با دعای تو فقط زندگیَم ساز شود دست خالی تو رهایم نکن آقای کریم با نگاه تو برای همه اعجاز شود کرمی کن که گناهم همه بخشیده شود تا دلم سوی خدا ، راهیِ پرواز شود راه شش گوشه ی جدِّ تو که بسته است هنوز حاجت کرببلا پیش تو ابراز شود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه‌یِ زمینه اوّل محرّم حضرت مسلم علیه السلام سبک صفایِ زندگیم....... سرِ این دارِ بلا به فکرم فکرِ شما بشکنه دستم چرا نوشتم کوفه بیا گفتم بیا نیا که این مردم نقشه برایِ کشتنت دارن انگشتر و عبا به جایِ خود چشمِ طمع به پیرْهنت دارن جان زهرا کوفه میا۴ دروغه پیمانِشون شلوغه بازارشون با انگشت تو کوچه‌ها زینبو میدَن نشون گفتم بیا نیا که بر نیزه سرت تو این کوچه‌ها می‌گرده راه می‌ره با لگد همون طفلی که عمو عبّاس بغلش کرده جانِ زهرا....... اَمان از این وِلوله اَمان از اون قافله اَمان از حرفِ صِله کمانِ این حرمله سرِ سه‌شعبه‌ها مثهِ نیزه می‌بُره گوش تا گوشِ حنجر رو وقتی تنِ مردا می‌شه روضه چنگا میاد می‌بَره معجر رو جانِ زهرا........
4_5796335537371482684.mp3
790K
سرِ این دارِ بلا
اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد دف بزن ، ساغر بچرخان ، قل هوالله احد گفتم از عشق و زبانم شعله ور شد ناگهان آه از این مضمون سوزان ! قل هوالله احد حضرت لیلی ! بیا در صحنه و چرخی بزن یک غزل مجنون برقصان ، قل هوالله احد ساغری آغوش وا کن ، یک تبسم مِی بریز اندک اندک جمع مستان ... ، قل هوالله احد می کنم سجاده را رنگین به می ، فتوا بده " زهد " من را می بنوشان ، قل هوالله احد بر سر آنم به حکم عشق ، رقص خون کنم با دلی عاشق ، غزلخوان ، قل هوالله احد در کمند زلف تو پیچید دل ، یا للعجب ! دید صدها عید قربان ، قل هوالله احد زیر شمشیر غمت ، عشق ست سر دادن به شوق دست افشان ، پایکوبان ، قل هوالله احد من شبی تاریک تاریکم ، تبسم کن مرا جلوه کن ای ماه تابان ! قل هوالله احد تشنۀ وصلم ، الا یا ایهاالساقی ! وصال اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد
. مژده بادا بر مسلمانان که قربان آمده عید مقبولی بنده نزد یزدان آمده هرچه غیر اوست در اینروز قربانی کنیم درمیان عیدها شمس فروزان آمده یاد می آریم ابراهیم و قربانی او بهرعرض بندگی جانانه میدان آمده عید اضحی، عید خاص حاجیان وعیدخون روز کوری همه اصحاب شیطان آمده هرچه خواهی ای مسلمان از خدا، اینروز خواه روز مخصوص عبادت بر مسلمان امده مست باید از می خمخانه ی قربان شویم مومنین را موسم اثبات ایمان آمده همچو عید فطر باشد روزه در قربان حرام دوره شادی شده غم‌ها به پایان آمده شعر:اسماعیل تقوایی .
. 🌷ای عزیزان به شما هدیه ز یزدان آمد 🌷عید فرخنده ی نورانی قربان آمد 🌷حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبول 🌷رحمت واسعه ی حضرت سبحان آمد .
. مژده بادا بر مسلمانان که قربان آمده عید مقبولی بنده نزد یزدان آمده هرچه غیر اوست در اینروز قربانی کنیم درمیان عیدها شمس فروزان آمده یاد می آریم ابراهیم و قربانی او بهرعرض بندگی جانانه میدان آمده عید اضحی، عید خاص حاجیان وعیدخون روز کوری همه اصحاب شیطان آمده هرچه خواهی ای مسلمان از خدا، اینروز خواه روز مخصوص عبادت بر مسلمان امده مست باید از می خمخانه ی قربان شویم مومنین را موسم اثبات ایمان آمده همچو عید فطر باشد روزه در قربان حرام دوره شادی شده غم‌ها به پایان آمده شعر:اسماعیل تقوایی .
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام ■■■■■■◆◆◆◆◆◆■■■■■■ ■ با دلي پر از شراره با دو چشم پر ستاره با تو دارم گفت گويي از سر دار الاماره اهل كوفه مولا بي وفاو پستند بيعت كردن اما بيعت رو شكستند با تيرو نيزه ها در كمين نشستند ..واويلا واويلا واي از اين غريبي .. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تشنه ي يك جرعه آبم غصه اي ميده عذابم من سه شعبه ديدم اينجا فكر شير خواره ربابم اينجا همگي توي فكر نبردن توي بي وفايي منحصر به فردن سنگ و نيزه هاشونو اماده كردن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کوفه پر از التهابه وعده هاشون هم سرابه رسمشون اینجا عجیبه کشتن مهمون ثوابه بر روی نیزه هاشون میره سر تو میمونه رو خاک صحرا پیکر تو میبرن برا اسیری دخترتو ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ توی سینه غصه و غم روی لب ها نوحه و دم الهی که قسمتم شه کربلا توی محرم گرچه من بیچارم خیلی پرگناهم هیات و حسینیه ها شد پناهم از زهرا میگیرم رزق اشک و آهم ■■□◇◇◆◇◇□■■ ◇شاعر: مرتضی کربلایی
زبانحال حضرت مسلم علیه السلام ◆◆◆ ◆◆ ◆ رو دار الاماره حسین جان بیــا و ببــین بی قــرارم دم آخری اسمــتو ، مــن با گــریه روی لب مــیارم سفیرت شده بین غم ها اسیــر تو این شهر غم دست من رو بگیر أمیــري حســینٌ و نـِعـم الأمــیر ٬حسین جان٬ لبام تشنه ی آبه ولی زخمه لبم توی شهر صد فرقه حسینی مذهبم به فکر تو و به فکر بی بی زینبم ٬حسین ٬ ٫امیری حسین ، حسین حسین نعم الامیر٫۳٫ -------------------------------------- توی کوچه ها نیمه ی شب سفیرت شده زار و تنها از این مردم شهر کوفه فقط طوعه شد یارم آقا چقدر اهل کوفه به ما بی وفاند همه کوفیا دشمنای شماند با شمشیر همه راهی کربلاند ٬حسین جان٬ بیا و ببین به جای گل شمشیر دارن برا طفل شیر خواره ات سه شعبه تیر دارن برا خواهرت اینا غل و زنجیر دارن ٬حسین٬ ٫امیری حسین ، حسین حسین نعم الامیر٫ -------------------------------------- تو را جان زهرا حذر کن از این کوفه شاه حجازی اینا میشکنند حرمتت رو آقا جای مهمون نوازی دارن توی دل کینه ی حیدرو نیاری یه وقت شبه پیغمبرو رو قلبت میزارن غم اکبرو ٬حسین جان٬ به پیش چشات یه روزی غوغا میکنن اینا قامت امامتو تا میکنن علی اکبرت رو اربا اربا میکنن ٬حــــسین٬ ■■□◇◇◆◇◇□■■ ◇شاعر: عبدالزهرا هاشمیان
🔻🔻 🔺🔺 سبک سینه زنی در سبک ------------------- ☑️ بند اول میا به کوفه ای عزیز جان فاطمه میا که این مکان پر بلا و ماتمه به جان اصغرت هوای کوفه پر غمه 🔰 عزیز فاطمه حسین / عزیز فاطمه حسین ☑️ بند دوم آقای من ببین چقدر غمین و مضطرم غریب و بی کسم نمونده یار و یاورم شکسته بالم و اسیر قوم کافرم 🔰 عزیز فاطمه حسین / عزیز فاطمه حسین ☑️ بند سوم صدای العطش داره از آسمون میاد داره به گوش من صدای ساربون میاد به سمت این دیار میا که بوی خون میاد 🔰 عزیز فاطمه حسین / عزیز فاطمه حسین ☑️ بند چهارم به روی بامم و نگاه من به سوی تو به زیر تیغم و مست مِی سبویِ تو سر و تنم بشه فدای اون گلوی تو 🔰 عزیز فاطمه حسین / عزیز فاطمه حسین ⭕️ابیات ترکی👇 ☑️ بند پنجم کسیل‌له باشیمی الا امیر عالمین خوشام چیخیر جانیم یولوندا ای ضیای عین قصوروم اولسا گر حلال ائله منی حسین 🔰 عزیز فاطمه حسین / عزیز فاطمه حسین ☑️ بند ششم بو جسمیده حسین یارا چاتیبدی یاریه توشوبدی ظلم دن نفس لریم شماریه یارالی پیکریم آسیلاجاخ قناریه 🔰 عزیز فاطمه حسین / عزیز فاطمه حسین ☑️ بند هفتم بو اهل کوفه نین نقدری گور جفاسی وار باشیندا غارت و جور و ستم هواسی وار اوزون آل ایندی دن هانچی قیزین طلاسی وار 🔰 عزیز فاطمه حسین / عزیز فاطمه حسین 🙏
arafeh.mp3
1.27M
زمزمه به مناسبت روز عرفه عرفه روز مناجات،عرفات درگهِ حاجات عرفه روز رهایی،روز وصل و آشنایی سیّدی الهی الاعفو… عرفه روزیه که دل،میشه بی قرار دلبر نامِش و به لب میاریم،دم به دم با چشمای تر سیّدی الهی الاعفو… عرفه خوبه دل ما،پُرِ از لطف و عطا شه از میونِ این مناجات،راهیِ کرببلا شه سیّدی الهی الاعفو… عاشقا با سوز و ناله،همدمِ اشکِ دو عِینَن عده ای تو عرفات و،عده ای صحن حسینن سیّدی الهی الاعفو… توی این دعای زیبا،به نامِ غریب مادر وا میشه راهِ گُریزِ،روضه ی امامِ بی سر یا حسین غریب مادر… اون آقا که لبِ تشنه،سرش از بدن جدا شد سرِ پاکِش پیش زینب،ماهِ روی نیزه ها شد یا حسین غریب مادر… ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
‍ . به سبک ای صفای قلب زارم .... عید قربان آمد و دل ها پر از نور جلی شد ذکر روی لب هامون نام زیبای علی شد فدای او منم / گدای او منم غلام و نوکر / سرای او منم ( علی مولا علی ۴ ) ۲ عیدتان بادا مبارک عید رحمت ، عید نور است روزیتان ای محبان شادی و شور و سرور است دلم را ده جلا / به من هم کن عطا بده عیدی به ما / برات کربلا ( علی مولا علی ۴ ) ۲ تو مَه روی زمینی ، سرور اهل یقینی کوری چشم حسودان ، تو امیر المومنینی دلم شد منجلی / به این ذکر جلی امیر ما بود / فقط مولا علی ( علی مولا علی ۴ ) ۲ عاشق صحن و سراتم ، عاشق ایوون طلاتم نجفت باغ بهشتم ، خاک پای نوکراتم منم خاک درت / غلام و نوکرت به قربان تو و / نبی و همسرت ( علی مولا علی ۴ ) ۲ در فراق روی ماهت عقده ی دل وا نکردم هر چه گشتم خیمه ات را من ولی پیدا نکردم کجایی ماه من / قدم بر دیده زن به جان مادرت / بیا یابن الحسن ( بیا یابن الحسن ۴ ) ۲
4_5816659352680924266.mp3
8.08M
واحد طلیعه محرم کربلا حسین میرزایی
‍ ‍ . میرسه نسیم ماتم حسین شب اول محرم حسین همه جمعن پای پرچم حسین شب اول محرمِ حسین آوردی زیر خیمه نوکراتو خدا ازم نگیره روضه هاتو ممنون مادر توام دوباره اجازه داد گریه کنم براتو حسین جانم .... نوکریت آبرو داد به ما حسین بابی انت و امی یاحسین بهتر از روضه ی توست کجاحسین بابی انت و امی یاحسین به غم دل من اسیره تو روضه نوکرت ای کاش بمیره تو روضه از مادرت شرمنده میشم آقا اگر که گریه ام نگیره تو روضه حسین جانم... ................................. پره نامرده چرا کوفه حسین یابن فاطمه نیا کوفه حسین نداره به ما وفا کوفه حسین یابن فاطمه نیا کوفه حسین دلم برات زار و حزینه امشب غصه رو قلب من میشینه امشب کوفه برای کشتنت مهیاست مولای من برگرد مدینه امشب حسین جانم... آخرش جونم میشه فدای تو نگرانم واسه بچه های تو دل من شور میزنه برای تو نگرانم واسه بچه های تو نیا که کوفه از تو داره کینه بیچاره میشه دخترت سکینه کوفه نیا سخته برای رباب شیرخواره شو رو نیزه ها ببینه حسین جانم... تک و تنها می کنم دعا حسین کاشکه برگردی مدینه یاحسین پریشونم بین کوچه ها حسین کاشکه برگردی مدینه یاحسین رو نیزه میگرده سرت تو کوفه بد میگذره به دخترت تو کوفه اینجا همه پیش سر بریده ات سنگ میزنن به خواهرت تو کوفه حسین جانم.... ................... اینجا غم به دل میشینه یاحسین بیا برگردیم مدینه یا حسین جان دخترت سکینه یاحسین بیا برگردیم مدینه یاحسین عزیز قلب مادرم برادر میبینی زار و مضطرم برادر من با تو اومدم ولی میترسم که بی تو از اینجا برم برادر حسین جانم... اومد اینجا بوی مادرم حسین نگرانتم برادرم حسین ای همیشه سایه ی سرم حسین نگرانتم برادرم حسین تموم صحرا پره نیزه داره دلم به شور افتاده باز دوباره حرمله اینجاست تو بگو با رباب اصغرو از خیمه بیرون نیاره حسین جانم... ................. روشنیِ دیده ی ترِ منی ابتا من الذی ایتمنی نه سری مونده برات نه بدنی ابتا من الذی ایتمنی اشک تو از چشم ترت میریزه خاکستر از روی سرت میریزه فدات بشم داره رو دامن من خونِ رگای حنجرت میریزه اباالمظلوم... اینجا هیچکی جوابم رو نمیده کی رگای حنجرت رو بریده پیشونیت شکسته رنگ پریده کی رگای حنجرت رو بریده دیگه نمیتونم قرار بگیرم از کف پام باید که خار بگیرم خیلی کتک خوردم ولی نشده که سر تورو از نیزه دار بگیرم اباالمظلوم... برا من یتیمی زوده ای پدر همه پیکرم کبوده ای پدر مگه جرم من چی بوده ای پدر همه پیکرم کبوده ای پدر اینجا کتک به هر بهانه خوردم سیلی به جای آب و دانه خوردم شبیه مادر تو ای پدر جان منم غلاف و تازیانه خوردم مشابه سبک زیر خوانده می‌شود •┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈•
دارد زمان توبه ما دیر می شود بی توبه هم زمانه چه دلگیر می شود  دارد دگر یواش یواش از نشانه ها آن بنده جوان تو هم پیر می شود وقتی ز دست شب و روز است قدر من قدر مسلمم آینه تسلیم می شود باید سراغ قافله عرشیان گرفت ورنه هوای شهر نفس گیر می شود پیش شهید عشق چه سان سر کنم بلند وقتی نگاه فاطمه تکثیر می شود  اینجا هنوز وقت برای انابه هست با یک اشاره بر لبم اکسیر می شود  گاهی که خالصانه ترین گریه می کنم تقدیر هم مؤید تغییر می شود حالا ز دست، لیله قدر آمدیم و رفت تکلیف چیست؟ بر تو چه تقدیر می شود؟  باید که راهی عرفه گردی ای رفیق آنجا که معرفت به تو تقدیر می شود وقتی که از وقوف رَوی به مشعر الحرام دل خود به خود به زمزمه تطهیر می شود سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است وقتی زمان مسلخ و تقصیر می شود  دیگر صدای هلهله ها پس برای چیست؟ آنجا که دفعتا پدری پیر می شود  باز این چه شورش است که در خلق عالم است ذبح عظیم بانی تکبیر می شود
چون خدا طالب گدا شد باز در رحمت به روی ما شد باز بنده، شرمنده ی خدا شد باز او خریدار اشک ما شد باز خبر آمد گناه می بخشم کوه عصیان به کاه می بخشم روز الطاف کبریا عرفه مژده بخشش و عطا عرفه روز مهمانی خدا عرفه السلام علیک یا عرفه من از ماه تو به جا ماندم بنده ای دور از خدا ماندم به سرم آمده بلا چه کنم گشته ام سخت مبتلا چه کنم به خودم کرده ام جفا چه کنم نپذیری اگر مرا چه کنم هیچ کس همچو من نمی خواهد عبد توبه شکن نمی خواهد من زمین خورده ام مرا نزنید عبد افسرده ام مرا نزنید در گنه مرده ام مرا نزنید پی به خود برده ام مرا نزنید تو ببین عذر اشتباه مرا به رویم نزن گناه مرا  نشود تا که بنده ات رسوا خوب و بد را ز هم مساز جدا درهم اینبار هم بخر ما را تو و رد کردن گدا هیهات ورنه من از خجالت آب شوم مپسند پیش کس خراب شوم گر ندارم بها، نگهدارم گوشه این سرا نگهدارم تو بیا از خطا نگهدارم تا رَوَم کربلا نگهدارم جبل الرحمة کوه عشق و صفا عرفات از حضور تو زیبا  کاروانی که لاله ها دارد ای خدا عزم کربلا دارد کوفه در سر چه نقشه ها دارد شهر مکر است و ماجرا دارد…
مروز به کوی تو گرفتار زیاد است مثل من شرمنده گنهکار زیاد است اما کرم توست که بسیار زیاد است بخشندگی ات حضرت ستار زیاد است در کوی وفا شاه و گدا فرق ندارند وقت کرم تو فقرا فرق ندارند   خواندی تو دگر بار به کویت همگان را هرکس که به سرمایه ی خود دیده زیان را یا داده ز کف فرصت ماه رمضان را با خویش بیارد دل و جان نگران را گفتی که گناه دل پر آه ببخشی امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم روز عرفه آمد و شد تازه امیدم آغوش گشودی که به سوی تو دویدم من آمده ام باز توانم بده امروز اصلا تو بیا راه نشانم بده امروز آفت زده بر حاصل من بار ندارد این بار به غیر از تو خریدار ندارد این بنده خودش آمده پس جار ندارد اصلا زمین خورده که آزار ندارد بر آنکه زمین خورده جفا را نپسندند رفتم همه جا جز تو گدا را نپسندند حالا که من افتاده ام از نام و نشان ها حالا که نشستم ز فراغت به فغان ها مگذار بیفتد سخنم روی زبان ها مگذار شود فاش ز من راز نهان ها من آبرویم در خطر افتاده نظر کن حالا که گدا پشت در افتاده نظر کن هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی من را برسانید به یار عرفاتی جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی شرمنده کند باز مرا از کرم خود ما را به سلامی ببرد در حرم خود این قدر مگو از لب و دندان دُر افشان این قدر مده شرح ز گیسوی پریشان خواهر شده از لحن دعای تو هراسان برگرد مدینه مرو کوفه حسین جان ترسم که کسی بشکند آئینه ات آقا یا آنکه نشیند به روی سینه ات آقا گفتم عرفه فرصت دیدار مهیاست هر ساعت این روز خبر دار ز آقاست خوش آنکه دلش هم نفس یوسف زهراست اما همه ی عشق فقط روضه ی سقاست در روضه ی او عطر گل یاس بیاید خود گفته که در روضه ی عباس بیاید
هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات صداى روضه شما را کشیده تا اینجا یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا حسین گفتن ما مسلمیه هر سال نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا صداى پاى محرم به گوش مى آید حسین قافله ها را کشیده تا اینجا بنى گفتن یک مادرى شب جمعه چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا سخن ز موى پریشان زینب کبرى امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش که نامه هام شما را کشیده تا اینجا عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است دگر زمانۀ آوارگى ارباب است قاسم نعمتی
تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا مي گيره دلم هوايي مي شه و بونۀ آقا مي گيره اين روزايي كه دم به دم غريبي رو حس مي كنم با گريه ياد غربت عزيز نرگس مي كنم تا كه بياي تو از سفر تا كه ببيني حالمو نذر نگاهت مي كنم اين اشكاي زلالمو ميون طوفان غمت شكسته بال و پر من كاشكي بياي پا بذاري به روي چشم تر من كوچه رو صبح جمعه ها هم نفس بوي گلاب با مژه جارو مي زنيم با اشكامون مي پاشيم آب كاشكي بياي و سوغاتي برام بياري بوي سيب يا كه يه مهر و تسبيح از تربت ارباب غريب كاشكي بياي برامون از تشنگي و آب بخوني بياي رو منبر بشيني روضۀ ارباب بخوني مسلميه دم بگيري با گريه و شور و نوا بياي و با هم بخونيم "حسين من كوفه نيا" كوفه نيا كه اينجاها قحطي آبه به خدا حرمله چشم انتظار طفل ربابه به خدا اينجا تموم مردمش تشنۀ خون لاله اند با كعب ني منتظر رقيۀ سه ساله اند همه با فكر انتقام روز مي كنن شباشونو نعلاي تازه مي زنن تموم مركباشونو رو خاك گرم كربلا سه روز مي مونه پيكرت خورشيد نيزه ها مي شه اينجا سر مطهرت یوسف رحیمی
دلم از غیرِ شما میلِ جدایی دارد پر و بالی بدهی شوقِ رهایی دارد لحظه ای رُخ بِنَما در عوضش جان بستان عالَمِ عشق عجب حال و هوایی دارد دلِ سنگ از هنرِ عشق ترک خوردُ شکست بشکند دل بِخدا سوزِ صدایی دارد سرِ کوی تو گدا هر که شد ،آقایی کرد هر که شد بی سر و پایت سر و پایی دارد روزِ محشر همه ی مُدّعیان میبینند که غلامِ درِ این خانه چه جایی دارد دست بر سر مکن اینقدر مرا با مَرهَم طالبِ زخم چه حاجت به دوایی دارد اجلم را نرساند گنهم دل با تو وعده ی یک سفرِ کربُ بلایی دارد خوش بِحالِ دلِ زوّارِ شما آقاجان صحنِ بین الحرمینت چه صفایی دارد اشک روزی بشود ،هر قدمش با مهدی روضه ی دست و عَلَم شور و نوایی دارد سرِ از کاسه شکسته شده دیگر حالا... باقی اش بر نوکِ این نیزه چه جایی دارد؟! آنطرف جسم به همراهِ زِرِه غارت شد اینطرف خواهرش انگار دعایی دارد... ای خدا بر گِرهِ معجرِ من رحمی کن فتنه ی غارت خیمه بی حیایی دارد ! خوب شد نیزه نیاورد تحمّل سر را تا نبیند ز سرِ نی سرِ بی معجر را حبیب نیازی