eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
32 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه فرهنگی بابُ الحَرَم 🔸کانال متن روضه: @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
پيرِمردى كه بينِ سجاده همه دم ذكرِ او خدا می‌بود كنجِ اين خانه‌ى پُر از ماتم روحِ او از تنش جدا مى‌بود روضه‌هاى مدينه را مى‌خواند روضه‌ى كوچه و درو ديوار در خودش سخت می‌شكست آقا تا‌كه میگفت از در و مسمار ناله میزد از تَهِ جگرش گريه‌هايش چه گريه آور بود نفسش حبس میشد و میگفت مادرم نوبهارِ حيدر بود شبى اما به ناگهان دشمن به درِ خانه‌اش شراره كشيد او كه سرگرمِ ذكرِ يا رب بود شعله‌ها را به چشم خود مى‌ديد سر سجاده دوره‌اش كردند در دلش اضطرابِ عالم بود كودكانش به گريه اُفتادند دورِ دستش طناب را بستند نه عبايى و نه عصايى داشت پا برهنه بدونِ نعلينش به دلش يادِ ماجرايى داشت.... كه همه جانِ او به درد آورد به گمانم خراب مولا شد اين مدينه چقدر بى رحم است تازه داغِ طناب مولا شد نانجیبی به نام ابن ربیع... به سرش نعره زد كه حركت كن پشتِ مركب دوان دوان با من تو بيا و اداى غربت كن پشت مركب زمين فتاد آقا اى حرامزاده ! كمى آرام پا برهنه كه مى‌بری او را از چه رو مى‌دهى به او دشنام؟ يادِ يك ماجرا دلش سوزاند ماجرايى كه ماجرا دارد ماجراى سه ساله و عمه داغِ شام و خرابه‌ها دارد ياد آن لحظه‌اى كه عمه‌ى او بين نامحرمان گذر مى‌كرد هر زمان كه سه ساله مى‌ترسيد عمه‌اش جسم خود سپر مى‌كرد _صائمی @babollharam
نشسته روی لبم باز نام حضرت صادق نوشته اند مرا هم ، غلام حضرت صادق فدای لحن فصیح و پیام حضرت صادق ستون مذهب ما شد ، کلام حضرت صادق حدیث بی بدلش را بخوانم و بنویسم بناست مکتب او را بدانم و بنویسم رسید از سر خوانش هزار شاخه ی طوبی رسید بر همه عالم هزار مطلب والا کلیم علم پدر بود و از سلاله ی زهرا غلام درگه او صد هزار یوسف و موسی امام بود و همه شامل نگاه رحیم اش چقدر رفته به اجداد با سخا و کریم اش غریب بود و کنارش نبود یاور و یاری برای غربت شیعه نداشت صبر و قراری نشسته بود به قلب رحیم او چه شراری همیشه در غم جدش شبیه ابر بهاری همیشه بانی بزم عزای جد غریبش چه گریه ها که نکرده برای جد غریبش چه پیر گشته خدایا عزیز حضرت زهرا چه خسته و چه غریب و چقدر بی کس و تنها بگو به ابن ربیع ، ای حرامزاده ی دنیا رهاش کن که نحیف است جسم حضرت آقا بکش تو دست کثیف از سر امام غریبم نزن شراره به بال و پر امام غریبم دوباره آتش و دود و صدای هلهله آمد به کوچه های مدینه دوباره زلزله آمد صدای ضربه ی قفلی میان سلسله آمد بگو به اهل و عیالش دوباره حرمله آمد کمی امان بده عمامه بر سرش بگذارد ببین برای سپاه شما خطر که ندارد دو دست بسته و مثل علی چه بی کس و تنها کشان کشان وسط کوچه ، یاد غصه ی زهرا صدای دخترکان و صدای شیون زن ها گرفته شعله ی آتش میان معرکه بالا چه بی بهانه کشیدند پیر مکتب ما را چه بد نشانه گرفتند قلب مذهب ما را خراب شد دل عالم به پای روضه ی کوچه گریست حضرت صادق برای روضه ی کوچه گریز روضه ی ما شد ، فضای روضه ی کوچه دوباره گریه کنیم از عزای روضه ی کوچه گریز روضه همین جاست ، آتش و در و هیزم گریز روضه همین است ، بی وفایی مردم باقری @babollharam
به منبر می رود دریا، به سویش گام بردارید هلا! اسلام را از چشمهء اسلام بردارید مبادا از قلم ها جابیفتد واژه ای اینک که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید «سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید الا ای شاعران! چشمان او آرایه وحی است برای ما از آن باران کمی الهام بردارید نسیم صبح صادق می وزد از گیسوی صادق از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که می گوید غلام خسته ام خفته، قدم آرام بردارید اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید «رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...» به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی است کفن باید به جای جامه احرام بردارید اگر در گوش نوزادی اذان می خواند، می فرمود که با آب فرات و تربت از او کام بردارید میان شعله ها آیات ابراهیم می سوزد میان گریه، ختم سوره انعام بردارید @babollharam
🏴سبک زمینه یا شور شهادت رئیس مذهب تشیع امام جعفر صادق علیه السلام و روضه کربلا 🏴بند اول هوایی شده باز دلامون توو ماتمه امام صادق امشبو زائره بقیعیم با پرچمه امام صادق هوایی شده باز دلامون با کرمه امام صادق غمی نداریم روز محشر با علمه امام صادق میباره چشمام،برا تو امشب فدات بشه جون من ای رئیس مکتب تو مثه دریا،منم چو قطره شدم با نیم نگاهت آقا شیعه مذهب میخونه واست،این دل عاشق تا با دعات پُر بشه ظرفم از حقایق میبری دل از،من این دقایق با یه حدیث که زینتشه قال صادق کلامت آقا روح بخشه یه گوهره که میدرخشه به دلهای ما نور میبخشه یا مولا،حضرت صادق 🏴بند دوم دوباره میبینه مدینه نامردی و تو این زمونه آتیشو بین در خونه یه عده رو با تازیونه دوباره میبینه مدینه عده ای نا اَهلو که پستن قلب یه آقارو شکستن مثل علی دستاشو بستن داره میبینه،یه پیرمرد و نیمه ی شب از تو خونش بیرون آوردن جلو چشای،اهل و عیالش از روی خاکا اونو پا برهنه بردن داره میبینه،آقای مارو با طعنه و خنده چقدر دادنش آزار از کوچه ای که،مادر زمین خورد ردش میکردن و آقام میمُرد هزار بار با چشم تر زمین میخورد و یاد مادر زمین میخورد و آقا با سر زمین میخورد و واویلا،ای غریب آقا 🏴بند سوم آقای ما بانیه روضه اس روضه ی جدش که غریبه با لبای تشنه به زیر چکمه های یه نانجیبه آقای ما بانیه روضه اس روضه ی اون سر بریده به روی نیزه رفته پیش خواهری که بلا کشیده تو قتلگاهه،حضرت زهرا میبینه که چجور سرش میریزن اعدا نفس نمونده برای مولا کشوندنش با پیکر خونی رو خاکا به روی تله،زینب کبری صدای آهشه پیچیده توی صحرا چه سرزمین ، بدیه اینجا تو رفتی و جهنمه تموم دنیا چی دیده مادرش ای وای بریده شد سرش ای وای زخمیه پیکرش ای وای ای وای از،غم اربابم ۱۴۰۲/۰۲/۲۳ @babollharam
صادق رئیس مذهب و مرآت سرمد است نور دو دیدگان رسول مسدد است دانشگه علوم الهی است مکتبش معروف وی به صادق آل محمد است ▪️ ای حجت دادار و کلام الله ناطق وی عالم کلیه ی اسرار و حقایق ما عبد و گداییم تو مولی و کریمی بر ما نظری کن ز کرم حضرت صادق ▪️ شد شهید از زهر کین تا صادق علم الیقین خونجگر گشتند از داغش تمام مؤمنین حضرت موسای کاظم در عزای او نشست شهر یثرب گشت غرق ماتم و اندوهگین ▪️ تا امام صادق از زهر جفا گشتی شهید رفت از دار دنی مرآت خلاق مجید حضرت موسای کاظم شد عزادار پدر دیده تر خونین جگر از ظلم اعدای پلید @babollharam
بیائید بیائید عزا خانه ی صادق که پاره پاره گشته دل مصحف ناطق که این امام مظلوم شده شهید و مسموم بگیرید بگیرید روی دوش تن او بسوزید بسوزید کنار بدن او که این امام مظلوم شده شهید و مسموم بگوئید بگوئید بخوان نوحه مدینه که صدیقه ی کبری زند بر سر و سینه که این امام مظلوم شده شهید و مسموم واویلا....... @babollharam
دردود وشعله ها چِقَدَرتار دیده ام اهل وعیال خود همه را زار دیده ام پای برهنه دروسط کوچه میروم خودرامیان لشکراغیاردیده ام حتی نشد عبابه سره دوش خودکشم بس ناسزا ز دشمن غدار دیده ام قامت خمیده دروسط کوچه میروم خودراچنین به حالت انظار دیده ام بشکسته شدتمام غرورم به کوچه ها بادست ِبسته خود وسط نار دیده ام زدآبله تمامي پایم دراین مسیر چون عمه پای خود وسط خار ديده ام دیگرنرفت میخ دره خانه درتنم ... دیگرنگشت شاهده مسمار دید ه ام دیدم که آتش از درو دیوارشدبلند آن سو تمام دخترکان زار دیده ام جاریست جلوه های خدایی به خانه ام درخانه ام همیشه رخ یاردیده ام @babollharam
آسمان را کمی تکان بدهید نیمه شب آمده اذان بدهید لذت گریه در نماز شبِ خودتان را به عرشیان بدهید باهمین قدّ و قامتی که خم است بین سجده به شهر، جان بدهید پا شوید و کمی قدم بزنید تا به این شعله ها امان بدهید پا به سجاده ات گذاشته اند جلوهء صبر را نشان بدهید تا دخیل قنوت تان باشد فرصتی هم به ریسمان بدهید میشود هتک تان عذابِ علی میخورد روضهء شما به علی بیقرارم زحال محتضرت از دل خون و چشمهای ترت آن زمانی که می کشیدندت درد آمد عیادت کمرت شکر، وقت نفس نفس زدنت زن و بچه نبوده دور و برت وسط کوچه ها ترا کشته خاطرات اسارت پدرت گرچه شمشیر بر سرت دیدی گذرت داده احمد از خطرت بی عمامه صدا زدی که حسین کاش می ماند عمامه ات به سرت کاخ رفتی و این و آن نزدند به لبت چوب خیزران نزدند کاروانی در التهاب افتاد دور دست همه طناب افتاد سری افتاد از فراز سنان چون عقیقی که از رکاب افتاد آن گلویی که نصّ قرآن بود دست آلوده ای خراب افتاد شانه میکرد با وضو زهرا گیسویی را که در شراب افتاد چوب برداشت تا به لب بزند با سکینه سپس رباب افتاد عاقبت ماند روی آن لبِ خشک جای چوبی که از شتاب افتاد وای از چشم مست خیلی ها معجر افتاد دست خیلی ها @babollharam
آن طائر بهشتی تنها در آشیانه چون شمع در دل شب می سوخت عاشقانه سوزش شرار سینه ذکرش ترانه ی دل آهش به اوج افلاک اشکش به رخ روانه کی دیده زاهدی را وقت عبادت شب با دست بسته دشمن بیرون بَرَد ز خانه ( آه و واویلا ) تکرار او با کُهولت سن با قامت خمیده این با قساوت قلب در دست تازیانه کاهیده بُد تن او کز بهر کُشتن او منصور ، لحظه لحظه بگرفت از او بهانه آن زاده ی پیمبر ارثیّه اش ز حیدر این بود کز سرایش آتش کِشد زبانه ( آه و واویلا ) تکرار هر چند خانه اش سوخت از دود و شعله افروخت دیگر نخورد یارش سیلی در آستانه آوُخ که کُشت منصور او را به زَهر و انگور دردا که گشت خاموش آن گریه ی شبانه هفتاد سالِ عمرش هفتاد سال غم بود هر لحظه دید بیداد از فتنه ی زمانه ( آه و واویلا ) تکرار آن عزّت رفیعش آن غربت بقیعش جز تلّ خاک نبوَد از قبر او نشانه فردا اگر چه در خاک مدفون شد آن تنِ پاک تا روزِ حشر باشد این نور جاودانه ... ( آه و واویلا ) تکرار @babollharam ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
وقتِ ناله ست و آهِ طوفانی فرصتِ گریه های بارانی وقتِ تکرارِ چند جمله شده باز بر بیتِ وحی حمله شده خاطراتِ هجوم تازه شدند واردِ خانه بی اجازه شدند باز دیوار و در، سپس آتش ریخت بر هم کسی مناجاتش دود و آتش دوباره شعله کشید وسطِ کوچه کارِ قبله کشید وای از اِزدحام، در کوچه شد قنوتِ امام، در کوچه قلبِ دین را دوباره افسردند رهبری را ز خانه می‌بردند سَرورِ شیعه در اسارت شد سخت دشمن پیِ جسارت شد باز در ریسمان، دو دستِ ولی است صادقِ فاطمه، شبیهِ علی است شد دوباره امامِمان بی یار بی عبا، بی عمامه، بی دستار روضه تکرار شد دوباره چرا؟ او پیاده، عدو سواره چرا؟ پیرِ هفتاد ساله، جا می‌ماند پا برهنه، سه ساله را می‌خواند گرچه، اُمُ الائمه را خوانده زیرِ سمّ ستور کِی مانده اهلِ بیتش به سرزنان، اما کس نزد تازیانه بر آنها هتکِ حرمت ز او فراوان شد لیک آخر، رها ز عدوان شد بود اگر ناله ی حزینه ی او نَنِشستند روی سینه ی او نَرُبودند کهنه پیرهنش نشده هیچ نیزه در دهنش بود اما شبیهِ جدِ غریب بی مددکار و بی معین و حبیب با وجودیکه بود گِرداگِرد پای درسش، هزارها شاگرد هیچکس یاری اَش به او نرسید در گرفتاری اَش به او نرسید آنهمه گفته بود، از تاریخ از غمِ زخمِ سینه و سرِ میخ گفته بود از امامِ کَت بسته از تهاجم، به مادری خسته گفته بود از سقیفه و شورا از علی، تا امامِ عاشورا گفته بود از حرامیانِ سخیف از نظر، بر مخدراتِ شریف گفته بود از غمِ پس از گودال از خیام و ربودنِ خلخال باز هم ماند این ولی تنها مثلِ مظلومِ دین علی تنها عبرت امروز هم همانگون است کربلا، کربلای گردونَ است چرخِ گردون، رسانده نوبتِ ما کربلا هست و درسِ عبرتِ ما بشنو از مکتبِ سلیمانی حرف حق از لبِ سلیمانی ای عزیزان من، حرم اینجاست دوستان! اَرضِ محترم اینجاست این زمین در خودش حرم دارد این حرم صاحبِ کرم دارد این دیار از شلمچه تا به دمشق صد هزاران شهید داده ز عشق طاعت از رهبرِ جمارانی هست تا سید خراسانی نگذارید او شود تنها در میانِ هجومِ دشمن ها امتحانی سترگ در پیش است پس جهادی بزرگ در پیش است جبهه را میتوان به دست و زبان یار باشیم تا امامِ زمان تا ظهور این جهاد، تمرین است درسِ عبرت ز روضه شیرین است همه جا غرقِ روضه باید شد تا سفیر حسین، شاید شد خطی از انتظار باید داد روضه را انتشار باید داد یارِ مهدی ببین که چون گِریَد همچو او جای اشک، خون گِریَد ایکه گویی حسین نعم الامیر زینبِ او هنوز مانده اسیر @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. علیه السلام دل دوباره به غم فرو رفته یادِ غم های حضرت صادق می نویسم من از غمِ آقا می نویسم چنان دلِ عاشق با غم و رنج و آه می گویم از همه سر شکستگی هایش از رئیس و مؤسس مکتب از غم پَر شکستگی هایش نه ضریحی به روی قبرش هست نه حرم در مدینه اش دارد او که شاگرد پروری می کرد غصه و غم به سينه اش دارد باید از حال بی قراری گفت باید از ناله های او بنوشت باید از زهر و سوزش جگرش باید از غصه مو به مو بنوشت شاید از بی کَسیش باید گفت مثل حیدر میان کوچه ی تار آن زمانی که بی عبا و رِدا پشت مرکب دویده او بسیار وای من شایدم زِ بزم شراب یا که از طعنه های دشمن ها یا که زآن حرفا که می گفتند در اِزای سلامِ آن آقا... وای من شاید از شراره کین که به جانش فِتاده دشمن او که دلش را به تاب اَفکنده پُر زِ خاک و شراره شد تن او یا که از بچه هاش باید گفت که غمین و چه دل شکسته شدند زانوی غم بغل گرفته همه، گوشه‌ی خانه زار و خسته شدند گر چه آتش به خانه اش اُفتاد گر چه شد موسفید شهرِ غریب کِی ولی دخترش اسارت رفت؟ کِی شده قتل او فجیع و عجیب می نویسم که او کفن شده است می نویسم که پیکرش شد خاک کِی شده جسم او به طرزِ قفا؟ کِی شده پیکرش به خنجر چاک؟ نوحه خوانِ حسین بود اما.. بدنش چون حسین پاره نبود گفت نوحوا علی الحسینِ شهید زخمِ او کمتر از ستاره نبود نوحه خوانِ حسین بود اما.. رأس او روی نیزه ها نشده دستِ آخر غروب خواهر او از اسیرانِ کربلا نشده @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. (علیه السلام) ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●● رفت از جها ن آئینه ی حقایق چشم وچراغ دین امام صادق شهر مدینه کربلاشد= بیت ولاغرق عزاشد بقیة الله= آجر ک الله = بقیة الله آجرک الله ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●● کرده دلم یاد مدینه آ مروز بشنو تو فریاد مدینه امروز شد کشته مظهر حقایق= رهبر دین امام صادق بقیة الله آجرک الله= بقیة الله آجرک الله ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●● مداد عالم شیعه را نوید است افضل من الدما ء هر شهید است عالم عالمان توهستی = پناه شیعیان توهستی بقیة الله آجرک الله= بقیة الله آجرک الله ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●● مکتب تو مکتب آ سما نی است مذهب تو مذهب جاودانی است قبر تو خلوتگه راز است= کلام آخرت نماز است بقیة الله آجرک الله = بقیة الله آجرک الله. @babollharam .
غبارِ صبح تماشاست! هرچه باداباد! تو هم بخند،جهانِ خراب می‌خندد! @babollharam صبح طلوع آفتاب است در نگاه تو و من بزرگترین مزرعه آفتاب گردان @babollharam
. حق‌پرستان را امامی هست، دینش دلبری نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری: آیه‌های احمدی را با حدیث جعفری حرف او عشق است، فهمش را به عاشق می‌دهند صادقان، دل‌هایشان را دست صادق می‌دهند مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه سیدِ طاووس‌ها، طاووس بُستانش همه شیخ‌ها، علامه‌ها، طفل دبستانش همه گردن‌افرازانِ دانش، گَرد میدانش همه جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها علم‌ها را هر حدیثش، زد گره با نورها نور، مجرم بود اما، در نظام کورها ترس می‌انداخت حقش، در دل منصورها در هراس‌اند از وجودش، چون که می‌دانند کیست حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی‌ست باز از این کوچه، امام دیگری را می‌برند باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند باز هم تنها، غریب مادری را می‌برند پا برهنه، سیدی را، سروری را می‌برند نسبتی خورشید را، با نیمه‌شب بردن نبود حق پیر آسمانی‌ها، زمین خوردن نبود روضه جان‌فرساست، آخر از زبان کوچه است باز معصومی، پریشان در میان کوچه است پیر ما، یادِ گل یاس جوان کوچه است با طنابی بر دو دستش، روضه‌خوان کوچه است در مدینه تا که می‌نوشد چنین جام بلا بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا امشب اینجا جلوه‌ای از خیمه‌های کربلاست باز آتش، شعله‌ور در خانۀ آل عباست حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست گرد، بر پیشانیِ آیینۀ روی خداست روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد پر کشم با قالَ صادق‌ها و باقرها، نشد شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد بر خلاف زندگیِ از خطا آکنده‌ام صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمنده‌ام دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند در تنور غیبت، آن مردان که می‌باید شدند مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهم‌اند هم جوانمردند و هم همدرد درد عالم‌اند غم ندارند اولیاءالله، غمخوار هم‌اند با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکم‌اند دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است @babollharam
1_4697209085.mp3
4.23M
حاج_محمود_کریمی آن طائر بهشتی ( واویلا ، واویلا ) تنها در آشیانه ( واویلا ، واویلا ) چون شمع در دل شب می سوخت عاشقانه ( واویلا ، واویلا ) سوزش شرار سینه ( واویلا ، واویلا ) ذکرش ترانه ی دل ( واویلا ، واویلا ) آهش به اوج افلاک اشکش به رخ روانه ( واویلا ، واویلا ) کی دیده زاهدی را ( واویلا ، واویلا ) وقت عبادت شب ( واویلا ، واویلا ) با دست بسته دشمن ( واویلا ، واویلا ) بیرون بَرَد ز خانه ( واویلا ، واویلا ) او با کُهولت سن ( واویلا ، واویلا ) با قامت خمیده ( واویلا ، واویلا ) این با قساوت قلب ( واویلا ، واویلا ) در دست تازیانه ( واویلا ، واویلا ) آن زاده ی پیمبر ارثیّه اش ز حیدر ( واویلا ، واویلا ) این بود کز سرایش ( واویلا ، واویلا ) آتش کِشد زبانه ( واویلا ، واویلا ) هر چند خانه اش سوخت ( واویلا ، واویلا ) از دود و شعله افروخت ( واویلا ، واویلا ) دیگر نخورد یارش ( واویلا ، واویلا ) سیلی در آستانه ( واویلا ، واویلا ) آن عزّت رفیعش ( واویلا ، واویلا ) آن غربت بقیعش ( واویلا ، واویلا ) جز تلّ خاک نبوَد ( واویلا ، واویلا ) از قبر او نشانه ( واویلا ، واویلا ) @babollharam ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بردند برای همه دنیا خبرش را غمنامه‌ای از سرخی چشمان ترش را حتی رمقی نیست به دستان ضعیفش آتش زده زهری همه‌ی بال و پرش را هم سن زیادش سبب خستگی‌اش شد هم شعله زده زهر تمام جگرش را اطفال و عیالش همگی دل نگرانند سوزانده ز آهش همه‌ی دوروبرش را آن‌شب که پی مرکب دشمن به زمین خورد آن شب که شکستند گمانم کمرش را بی حرمتی و بی ادبی شد به مقامش بدجور شکستند دل شعله‌ورش را آن‌قدر تنش آب شده گوشه‌ی بستر دیدند همه حالِ بدِ محتضرش را عمریست برای دل خود روضه گرفته پُرکرده غم کوچه فضای سحرش را سخت است برایش که فراموش نماید آن مادر و آن ناله‌ی درپشت درش را ✍ @babollharam
مثل طفلي که فقط دارد به مادر احتياج عاشق ديوانه هم دارد به ساغر احتياج مي بده ساقي به ما از باغ انگور نجف ما فقط داريم بر ساقي کوثر احتياج ما همه محتاج و تنها قاضي الحاجات اوست عالم خلقت همه دارد به حيدر احتياج نه فقط عيسي و نوح و آدم و موسي و خضر بلکه دارد بر علي حتي پيمبر احتياج در نوشتن از علي اينجا قلم کافي نبود شهريار و صد صغير و محتشم کافي نبود فتح خيبر شمه اي از قدرت انگشت اوست وقت جنگ مرتضي تيغ دودم کافي نبود در رکوعش هم گدايش دست خالي رد نشد پس براي وصف او شاه کرم کافي نبود بود خالي جاي صحن حضرت زهرا نجف جا براي عاشقانش در حرم کافي نبود @babollharam