eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
32 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه فرهنگی بابُ الحَرَم 🔸کانال متن روضه: @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
سال‌ها آب شدم سوخت ز پا تا به سرم آخر ای زهر جفا شعله زدی بر جگرم کشت منصور ستم پیشه ز بیداد مرا کاش می‌کرد دمی شرم ز جد و پدرم دلِ شب بود که دشمن به سرایم آمد برد از خانه برون وقت نماز سحرم سال‌ها داغ بنی‌فاطمه را می‌دیدم کس ندانست که یک عمر چه آمد به سرم من جگرپارۀ زهرایم و باید به چه جرم عوض گل جگر پاره برایش ببرم بارها تیغ کشیدند پی کشتن من بارها سیل بلا برد به موج خطرم دشمن آن لحظه که بر خانۀ من آتش زد یاد آمد ز غم مادر نیکو سیرَم دل شب خصم مرا برد به قصر منصور یاد از بزم یزید آمد و از طشت زرم «میثم» از تربت بی‌شمع و چراغم پیداست که چو جد و پدرم از همه مظلوم‌ترم @babollharam
‍ . آرام سر آسمانهای اعلا/به زیر قدمهای صادق دل غصه دار محبین/بسوزد ز غمهای صادق فدای امام غریبی/که شد کشته ی زهر کینه ز داغ عزیزی پیمبر/شده محشری در مدینه بُوَد ذکر لبها/چو حیدر چو زهرا در این سوگ عظمی/واویلا واویلا واویلا واغربتا... ز طاغوتیان زمانه/چه ظم و ستم ها که دیده شبانه پیاده خدایا/پی مرکبی می دویده قسم بر غم بی حد او/غمش بر دل ما نشسته بمیرم بمیرم بمیرم/که شد حُرمت او شکسته بمیرم که جانش/شد از غصه بر لب بگرید بگرید/به غمهای زینب واویلا واغربتا... سلامم بر آن بانویی/به اشک و به قلب شکسته شده وارد شام و کوفه/ولیکن به دستان بسته سر دلبرش روی نیزه/به لبهای او ذکر یا رب زنان کف زنان گرد محمل/وَ نامَحرمان دور زینب به نی قاری او/بخواند چو قرآن شود ذکر لبهاش/حسین جان حسین جان یا حسین یابن الزهرا... @babollharam
. حق‌پرستان را امامی هست، دینش دلبری نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری: آیه‌های احمدی را با حدیث جعفری حرف او عشق است، فهمش را به عاشق می‌دهند صادقان، دل‌هایشان را دست صادق می‌دهند مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه سیدِ طاووس‌ها، طاووس بُستانش همه شیخ‌ها، علامه‌ها، طفل دبستانش همه گردن‌افرازانِ دانش، گَرد میدانش همه جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها علم‌ها را هر حدیثش، زد گره با نورها نور، مجرم بود اما، در نظام کورها ترس می‌انداخت حقش، در دل منصورها در هراس‌اند از وجودش، چون که می‌دانند کیست حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی‌ست باز از این کوچه، امام دیگری را می‌برند باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند باز هم تنها، غریب مادری را می‌برند پا برهنه، سیدی را، سروری را می‌برند نسبتی خورشید را، با نیمه‌شب بردن نبود حق پیر آسمانی‌ها، زمین خوردن نبود روضه جان‌فرساست، آخر از زبان کوچه است باز معصومی، پریشان در میان کوچه است پیر ما، یادِ گل یاس جوان کوچه است با طنابی بر دو دستش، روضه‌خوان کوچه است در مدینه تا که می‌نوشد چنین جام بلا بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا امشب اینجا جلوه‌ای از خیمه‌های کربلاست باز آتش، شعله‌ور در خانۀ آل عباست حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست گرد، بر پیشانیِ آیینۀ روی خداست روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد پر کشم با قالَ صادق‌ها و باقرها، نشد شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد بر خلاف زندگیِ از خطا آکنده‌ام صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمنده‌ام دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند در تنور غیبت، آن مردان که می‌باید شدند مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهم‌اند هم جوانمردند و هم همدرد درد عالم‌اند غم ندارند اولیاءالله، غمخوار هم‌اند با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکم‌اند دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است @babollharam
۱۷ علیه_السلام سرّ توحید احمدی این ست: که علی را فقط خطاب کند عرصه‌ی جنگ هم که تنگ شود روی حیدر فقط حساب کند ‌ آی مرحب! برو کنار بایست، هدف انگار کندن در نیست شیر حق این چنین که می‌غرّد آمده قلعه را خراب کند روح انگار روح تازه گرفت، آمد از فاطمه اجازه گرفت تا که در عرش، عکسِ حیدر را ـ درِ قلعه به دست ـ قاب کند با دَم یا علی به هر دو دَمش، با هجوم سریع و پشت همش ذوالفقار برهنه کاری کرد، ملک الموت اعتصاب کند می‌پری آن طرف سواره، ولی عمرو! آن سوی خندق است علی جنگجویی ندیده‌ام چون تو سوی مرگش چنین شتاب کند دلت از او شنید و نرم نشد؟ پیش خورشید بود و گرم نشد؟ پس لب ذوالفقار او تنها می‌تواند تو را مجاب کند فرق او را شکافتی، بشکاف! مُحرِم است او و خواست قبل طواف در وضویش به رسم عاشق‌ها روی خود را به خون خضاب کند تیغ بر عمرو، پهلوان حیدر آن چنان زد که حضرت داور ضربه‌ی روز خندقِ او را، بهترین ضربه انتخاب کند در میان عرب خبر پیچید، در دلش هر مبارزی فهمید خاک خود را به باد خواهد داد رزم اگر با ابوتراب کند همه دیدند امیر می‌آید زودتر از غدیر می‌آید کی شود یک امینیِ دیگر شرح آن ضربه را کتاب کند؟ بیشتر بین عاشقانِ علی، حرف سلمان و مالک است ولی رقص خرمافروش بر سرِ دار، دل ما را همیشه آب کند بعد یک عمر ذکر یا حیدر مطمئنیم ساقی کوثر به دل کوزه‌گر می‌اندازد خاک ما ساغر شراب کند قلب ما در لحد که می‌بویند، به رقیب و عتید می‌گویند بنده‌ی حیدرند بگذارید او بیاید خودش حساب کند شعرم از برق ذوالفقار رسید، روشن و گرم و بی‌قرار رسید تا به ذره‌ نگاه یار رسید، می‌رود کار آفتاب کند1 شعر شمعی برای تو که نشد، قد گلدسته‌های تو که نشد 2 شادم اما، مگر شنیده کسی شاعرش را علی جواب کند؟   1- (به ذره گر نظر لطف بوتراب کند / به آسمان رود و کار آفتاب کند) 2-اشاره به زمزمه ساده و خالصانه شمع سازی که مورد عنایت مولا قرار گرفت: شمع می سازم برایت یا علی / قد این گلدسته هایت یا علی @babollharam
با کینه زدند و عاشقان را کشتند با ظلم و ستم پیر و جوان را کشتند سگ های کثیف و وحشی اسرائیل در غزه دوباره کودکان را کشتند @babollharam
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز دلم غير ايوان پناهي نداشت دلم زائري بود و راهي نداشت دلم در بساطش جز آهي نداشت علي داشت آن را كه شاهي نداشت به دور امير كرم گشته‌ام صد و ده قدم در حرم گشته‌ام به او گفتم اي شاه راهم بده امان نامه‌اي بر گناهم بده لياقت به يك دم نگاهم بده پناهي ندارم، پناهم بده صدا زد پريشاني‌ات با علي اگر خسته جاني بگو يا علي همين لحظه‌ها بود پيدا شدم علي گفتم و از زمين پا شدم شب و روز حيران مولا شدم گدا بودم او خواست آقا شدم دلِ من بدون علي بي كس است بميرم ببينم علي را بس است تحمل به اين نور لابد نبود ترك خوردن كعبه بي خود نبود و كعبه كه جاي تَرَدُد نبود پس اين ها همه يك تولد نبود خدا خواست ثابت كند بر جهان علي هست يكتاترين در جهان فقيري كه انگشتر از او گرفت سليمان شد و ذكر ياهو گرفت زمين تخت او آسمان تاج او به دوش نبي بود معراج او اگر مدح او بر لبم جا گرفت يدالله دستان من را گرفت به من گفت از مرد خندق بگو بيا از عليٌ مع الحق بگو سه بار از نبي اذن ميدان گرفت علي هست پس مصطفي جان گرفت نبي گفت جانم به قربان او علي جان من هست و من جان او علي با خدا و خدا با علي علي يا خدا گفت، حق ياعلي اميري نداريم الّا علي اگر ناتواني بگو يا علي @babollharam
. ❄️❄️❄️❄️❄️ بند✅ مرغ دلم پر می زنه برا تون من می خونم عمریه روضه هاتون اگه که نوکرت شدم آقا جون شامل حال من شده دعا تون کاش که کبوتر حریمت بشم ریزه خور خوان کریمت بشم فدای اون صحن بقیعت بشم دلم میگیره،برای بقیع میشه دل خون از،هوای بقیع میمیرم واسه،عزای بقیع (ای غریب آقام بی حرم آقام)۳ بند✅✅ برا مدینه باز گرفته بغضم بازم میخونم و میگیره گریم این قوم پست حرمتشو شکستن می باره اشک از این چشام چو زمزم یه پیر مرد و بردنش شبونه پای برهنه از میون خونه امون ز نامردای این زمونه بازم بلوا شد،به دست یهود مدینه پر شد، از آتش و دود برای یاریش،که هیشکی نبود (ای غریب آقام جان سنه قربان) @babollharam
1_4633159641.m4a
7.16M
‍ ‍🎤 تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با آن‌که خود از منتظرانت گله داری سوگند به آن اشک که در نافله داری با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟ کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟ ما ریزه‌خوریم و تو ولی‌نعمت مایی هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی یک پرتو از آن چاردهم جمعه نیامد بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، وامانده‌تر از ما ما بی‌خبریم از تو و تو باخبر از ما ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما ما شب‌زده‌ایم و تو همان صبح سپیدی تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت به‌گدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو... @babollharam
☑️بنداول شب بود و یک سکوت تو لحظه ی قنوت بودم تنها قلبم و شیکوندن خونه مو سوزوندن اون نامردا وقت نمازم «دله مضطر۳» دستامو بستن «مثه حیدر۳» سیلی می‌خوردم «مثه مادر۳» ای وای از غریبی ای وای ای وای ☑️بنددوم یه حرومی رسید ،سجاده رو کشید از زیر پام افتادم رو زمین ،با یک قلب حزین مثل بابام با آه خسته«زمین خوردم ۳» با دست بسته «زمین خوردم ۳» قلبه شکسته «زمین خوردم ۳» ای وای از غریبی ای وای ای وای ☑️بندسوم بردنم بی عصا ،بی ردا بی عبا با قده خم شبیه مرتضی ،میونه کوچه ها کشوندنم با دل رنجور،«تن بیمار۳» میبردنم با«هزار ازار ۳» قصه ی کوچه«شدش تکرار۳» ای وای از غریبی ای وای ای وای ☑️بندچهارم اومدن تماشا ،مردم بی حیا تو کوچه ها بردنم شبونه،از تو آشیونه با ناسزا توی دله شب «من و بردن۳» دنبال مرکب «من و بردن۳» شبیه زینب«من و بردن۳» ای وای از غریبی ای وای ای وای ☑️بند پنجم گریز کربلا میسوزم ای خدا، ازین زهر جفا ای وای ای وای میگم با چشم تر یاد جد بی سر ای وای ای وای آتیش به قلبم «زده رخنه۳» میاد به یادم «شه تشنه۳» که دست و پا زد«زیر دشنه۳» ای وای از غریبی ای وای ای وای @babollharam
دوباره هیزم و آتش دوباره فاجعه ای دوباره ضربه ی سنگین دست واقعه ای چقدر مردم پست مدینه نامردند دوباره هر دو سر کوچه را قرق کردند ببین که آخر عمری چه بر سرت آمد صدای ناله ی جان سوز مادرت آمد مگر نه اینکه شما را دوان دوان بردند؟؟ دوان دوان نه که حتی کشان کشان بردند مگر نه اینکه زدند ریسمان به بازویت ؟ مگر نه اینکه زدند با لگد به پهلویت؟ مگر نه اینکه شما بین کوچه افتادی ؟ به یاد مادر پهلو شکسته جان دادی ؟ بناست کوچه و بازار بی عبا بروی بناست دیدن یک قوم بی حیا بروی بناست تا که مدینه ادا کند دین ات ! بناست پای برهنه..کجاست نعلین ات ؟ بناست تا که نشیند به مرکبی لجنی ولی تو پای پیاده نفس نفس بزنی چقدر همسفر بد دهان عذابت داد چقدر تهمت و زخم زبان عذابت داد چه خوب شد پسِ دَر همسرت نیامده بود میان کوچه پی ات دخترت نیامده بود چه خوب شد در خانه نداشت مسماری نبود لکه ی خونی به روی دیواری _خاکساری @babollharam
بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن حالا که می زنی، جلوی آشنا نزن سجاده و عبای مرا می کِشی، بکش اما لگد به تربت کرب و بلا نزن آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟ حداقل مقابل همسایه ها نزن با تازیانه ات به سر و صورتم بزن حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن بالای مرکبی و خجالت نمی کشی پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن موی سپید دارم و شیخ الائمه ام هر طور می زنی بزنم، با عصا نزن وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین" زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود تشنه لبم... عزیز دلم... دست و پا نزن _جواد _شیرازی @babollharam
آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته حالا گرفته روضه غريبانه بازهم نشناختند خشكِ مقدس مئآب ها خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و كتاب ها شاگردهايشان همه در رختخواب ها آتش زدند بر در يك خانه بازهم حق ميدهيم مرد اگر گريه ميكند تنها ميانِ چند نفر گريه ميكند با ترسِ دختران چقدر گريه ميكند افتاده يادِ مادر و در گريه ميكند تكرار شد مصيبت پروانه بازهم آتش به بيتِ اطهرش افتادُ گفت آه يادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه عمامه اش كه از سرش افتادُ گفت آه وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه ترسيده است دخترِ دردانه بازهم يك نانجيب خنجرِ آماده مى كشيد يك بى حيا عمامه و سجاده مى كشيد بندِ طناب را كه زنازاده مى كشيد شيخ الائمه را وسط جاده مى كشيد آسيب ديد غيرت مردانه بازهم بي احترام رفت ولى عمّه زينبش بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش وقت گريز شد دل ديوانه بازهم دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه! دست كسى به سوى حجابى نرفت نه از صورتى عفيفه نقابى نرفت نه ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم بالاى تخت قائله اى بود، واى من پيش رباب حرمله اى بود، واى من زينب ميان سلسله اى بود، واى من چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من خون شد روان از آن لب جانانه بازهم @babollharam
شب های جمعه نیمه شب ها تا سپیده بر روی اسرارش خدا پرده کشیده از راه می آید زنی قامت خمیده لب می گذارد روی حلقوم بریده فریادهای یا بُنیَّ پا بگیرد حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد جایی برای بوسه ی مادر ندارد گیسوی خود را ریخته روی گلویش مادر بوَد اینگونه شکل گفتگویش گوید بنیّ یا بنیّ یا بنیّ برخیز آمد مادرت زهرا بنیّ دیدم خودم در عصر عاشورا بنیّ افتاده بودی زیر دست و پا بنیّ من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم از تشنگی ؛ لب های عطشانت به هم خورد ترکیب ابروها و چشمانت به هم خورد از شدت ضربه دو دندانت به هم خورد آیه به آیه نذر قرآنت به هم خورد راه تو را در گودی گودال بستند بر پیکر تو نیزه ها را می شکستند @babollharam
ای عشق تو سلوک الی یاحسین روشن ز نور شمس رخت ماه یاحسین با فیض طوف کعبه برابر بود فقط یک "یاحسین" وقت سحرگاه یاحسین شاهان عالمند گدایان کوی تو برتر غلام توست ز هر شاه یاحسین رویم سیاه و راه ندانم، شها مرا تا کشتی نجات ببر راه یاحسین کوه گناه بنده‌ی آلوده می‌شود با یک اشارۀ تو پر کاه یاحسین هم رهنما و هم ره و هم مقصدم تویی همراه تو کجا شده گمراه یاحسین گفتم همیشه موقع برخواستن علی خوردم زمین و گفتم ناگاه یاحسین هجران توست سنگ و چو شیشه‌ست قلب من گشته فراق روی تو جانکاه یاحسین روزم، شبم، تمامی عمرم چنین گذشت هر دم حسین و بازدمم آه یاحسین @babollharam
اباعبداللّه و ظهور دارم به لبَم ذکرِ بِکَ یا اللّه در مجلسِ روضه‌یِ اباعبداللّه یک‌بار شبِ شهادتت می‌آیم با مهدیِ زهرا حرم ان‌شاءاللّه @babollharam
حرفی از بد شدن مردم عالم نزدی گره بر کار من -این سائل اعظم- نزدی گرچه سلطان سخایی و همه ریزه خورت چوب منّت، سرِ دارایی حاتم نزدی ای بنازم کرمت را که خریدی همه را طعنه بر اینهمه فقر بنی آدم نزدی سفره انداختی و من بهمش ریخته ام دیگ عصیان مرا پیش خدا، هم نزدی! به خودم بود نمی آمدم اینجا دم صبح دعوتم کردی از آلودگی ام دم نزدی به همه رو زدم و سر به سرایت نزدم تا بمانم به درت، رو به گدا کم نزدی حرمتت را که شکستم تو دعایم کردی جای این خَبْط و خطا، سیلی محکم نزدی پَر من زخم شد اما بغلت خوب شدم خوب شد زخم مرا دیدی و مرهم نزدی عمر من سر شد و با این همه حسرت آخر سر به ویرانه ی این نوکر پُر غم نزدی نجفم دیر شده، من گله دارم به علی جرم من چیست ؟ مگر خط به گناهم نزدی درد دارم به خدا، زود دوا را برسان باز به داد دلم کرب و بلا را برسان @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃﷽❃ سبک:ای قلم سؤزلریمده اثریوخ.... ای قلم باخ بو اشک و فغــانه عرضیمی یُوللا صاحب زمانه یاز، دِنن شیعــه لَر منتـظردی دؤندی عاشقلرین قلبی قانه(۲) چاره قیل دردیمه یابن زهرا سســلیور فاطمه یابن زهرا هجرون آغلارقویوب شیعیانی آیریلیــق دردی یاندیردی جانی گؤزلریم آختـــاریر جمعـه لرده تا گــۏرَم یار صــاحب زمـــانی هارداسان الامــان یابن زهرا حامیِ اِنس وجان یابن زهرا درد هجـــرانیـــوه مــن دچــارم دردیوه دؤزمَــگه یوخدی چــارَم دای گئدیب طاقت وصبریم الدن گؤزلـــریم یـــولدادور بی قـرارم العجل العجل یابن زهرا العجل العجل یابن طاها ای قلم یازئورَک عرض حالین آشــکار اِئت فراقیـــن ملالین قالمیـــشام حســرت کربلاده قسمت اِئت کربلانین وصالین اربعین کربلا منتظردی زائر نیـــنوا منتـظردی کربــلادن صُــورا، سـال گذاری سمــت یثرب ، بقیع نین دیاری مــادرین تربتــبن آشــــکار ائت بی نشان قالماسین گؤل مزاری یوسـف فاطمـــه هارداسان گَل گلدی بوجمعه ده هارداسان گَل @babollharam
پيرِمردى كه بينِ سجاده همه دم ذكرِ او خدا می‌بود كنجِ اين خانه‌ى پُر از ماتم روحِ او از تنش جدا مى‌بود روضه‌هاى مدينه را مى‌خواند روضه‌ى كوچه و درو ديوار در خودش سخت می‌شكست آقا تا‌كه میگفت از در و مسمار ناله میزد از تَهِ جگرش گريه‌هايش چه گريه آور بود نفسش حبس میشد و میگفت مادرم نوبهارِ حيدر بود شبى اما به ناگهان دشمن به درِ خانه‌اش شراره كشيد او كه سرگرمِ ذكرِ يا رب بود شعله‌ها را به چشم خود مى‌ديد سر سجاده دوره‌اش كردند در دلش اضطرابِ عالم بود كودكانش به گريه اُفتادند دورِ دستش طناب را بستند نه عبايى و نه عصايى داشت پا برهنه بدونِ نعلينش به دلش يادِ ماجرايى داشت.... كه همه جانِ او به درد آورد به گمانم خراب مولا شد اين مدينه چقدر بى رحم است تازه داغِ طناب مولا شد نانجیبی به نام ابن ربیع... به سرش نعره زد كه حركت كن پشتِ مركب دوان دوان با من تو بيا و اداى غربت كن پشت مركب زمين فتاد آقا اى حرامزاده ! كمى آرام پا برهنه كه مى‌بری او را از چه رو مى‌دهى به او دشنام؟ يادِ يك ماجرا دلش سوزاند ماجرايى كه ماجرا دارد ماجراى سه ساله و عمه داغِ شام و خرابه‌ها دارد ياد آن لحظه‌اى كه عمه‌ى او بين نامحرمان گذر مى‌كرد هر زمان كه سه ساله مى‌ترسيد عمه‌اش جسم خود سپر مى‌كرد @babollharam
🏴سبک نوحه زمینه شهادت رئیس مذهب تشیع شیخ الائمه حضرت امام جعفرصادق علیه السلام 🏴بند اول سیدنا صادق مظلوم شام عزاته یابن زهرا دلم عزادارته امشب برات به سینه میزنم من یاصادق ای رئیس مذهب زدن در خونتو آتیش طناب به دستای تو بستن حُرمت سنتو نداشتن دلت رو بدجوری شکستن پای برهنه بُردنت از روی خاکا بی عصا شنیدی طعنه ها تو از اِبن ربیع بی حیا زمین میخوردی و همش مادر و میزدی صدا جسم نحیفت شده بود زخمیه تازیانه ها سیدنا صادق مظلوم 🏴بند دوم به قلب غمدیدتون آقا دوباره شد تداعی غم ها رد شدی از اون کوچه ای که سیلی زدن به روی زهرا یکی به تو زخم زبون زد یکی به گریه هات میخندید یکی سرت داد میکشید و دردتو هیچ کسی نفهمید نداشتن احترامتو بهت میگفتن حرف بد تا که میگفتی مادرم میخوردی از اونا لگد تاب و توون نداشتی و میبُردنت ‌کشون کشون میخوندی زیر لب همش روضه ی مادری جوون سیدنا صادق مظلوم 🏴بند سوم آوردنت تو کاخ منصور بالاخره با کلی تحقیر بی حیا تا دید تورو آقا سه بار کشید روی تو شمشیر هر دفعه اون نامرد ملعون پیشه رو پیغمبرو میدید میدید داره میکنه نفرین از هیبتش به خود میلرزید کاشکی میومدی آقا عاشورا توی کربلا خنجرو میگرفتی از شمر پلید بی حیا کاشکی بودی و نمیشد سر از تن حسین جدا بودی اگه تو نمیشد تنش پامال مرکبا سیدنا حسین مظلوم @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا