eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
97 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 لب خشک توواین آب گوارا،دیدنی است سرنازت به رویِ نیزه ی اعدا،دیدنی است آمدی تاکه کنی داغ مرا،تازه پدر آن ترک خوردگیِ گوشة لبها دیدنی است یادداری بغلم کردی وهی بوسیدی سرِتودربغل ،ای معنی رؤیا دیدنی است چه بلائی به سرت آمده ای باباجان حنجربریده ونیزة اعدا دیدنی است توکه استاد مَنی،درهمة صبروبلا دخترت دربین این گرگانِ صحرا دیدنی است دل مجنون همه جاتنگِ غمِ رقیّه است نازدانه ،غم تودراین بلایا دیدنی است 📕📕شعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی).. ____________________________ کانال اشعار مجنون کرمانشاهی:
زهرا جان ... تو رفته ای و فقط با سکوت همسخنم تو رفته ای و صدا حبس مانده در دهنم چه روزگار بدی شد چه بر سرم آمد که پیش قبر تو باید تو را صدا بزنم تو رفته ای و ز گل ها گلاب می گیرم چه اشک ها نگرفتم ز زینب و حسنم کمر به قتل علی بسته اند خاطره هات نه دلخوشم به حیات و نه راهی ام به ممات پس از تو ضربه ی قنفذ نرفت از یادم ز خنده های مغیره به گریه افتادم مدینه بد به علی زد مدینه بد تا کرد پس از تو با چه به قلبم امید میدادم پس از تو درد دلم را چرا کسی نشنید ز سقف خانه فراتر نرفت فریادم ببین چه خون دلی را به بار آوردم بیا دوباره برایت انار آوردم مظلوم تهرانی
ماه رجب سلام! که ماه محمّـدی یـادآورِ شکـوه گلستـان احمـدی آیینـه‌دارِ نــور خداونـد سرمـدی از شـرقِ رحمتِ ازلـی باز سرزدی ماه تـو نـور بـر دل اهل‌نظر دهد میلاد چار حجت حق را خبر دهد آغـاز مـاه تـو کـه به نام پیمبر است میـلاد پنجمیـن ولـی‌اللهِ ‌اکبـر است کز چار بحـرِ نور، فروزنده‌گوهر است نجلِ دو فاطمه، خَلفِ پاک حیدر است بعد از علـی، محمّد اوّل وجود اوست ذکر ملک همه صلوات و درود اوست ایـن باقـرالعلومِ خداونـد سرمـد است این آفتاب حُسن خدا، وجه احمد است مولای من محمّـدِ آل محمّـد است گیتی ز مقدمش همه خلد مخلّد است بـر خلـق سایـه کرمش مستدام باد از شخص احمدش صلوات و سلام باد جدش بوَد حسین و، حسن جد دیگرش سجـاد بـاب و بنـت حسـن نیز مادرش دانشــوران دهــر، همـه بنــده درش جاری ز لعـل لب همه‌جا درّ و گوهرش بگذاشت پا به عالم هستی، سرم فداش تنها نه جان و سر، پدر و مادرم فداش در قدر و در مقام، حسین است این پسر سر تـا قدم تمام، حسین است این پسر در علم و در قیام، حسین است این پسر آیینـــه امـــام حسین است ایـن پسر بستـان حکمـت ازلی در ضمیر اوست دانش به هر کجا که نهد پا، سفیر اوست گاهی به عرش زمزمه حکمتش به گوش گاهی به باغ، بیل کشاورزی‌اش به دوش گه بـا کلام داده بـه اهـل کمـال، نوش اهل کلام یکسـره در محضـرش خموش دریا ز چشمـه دهنش موج می‌زند آیات وحی در سخنش موج می‌زند ای اصـل دیـن ولای تـو یا باقرالعلوم وی ذکـر حـق ثنـای تـو یا باقرالعلوم وی عرش، خـاک پای تـو یا باقرالعلوم جـان جهـان فــدای تـو یا باقرالعلوم مهر تو جان جان صلات و صیام من پیوسته وقف تو، صلوات و سلام من ای شیعــه را به مهر شما اقتـدارها مـاه رجــب گرفتـه ز تــو اعتبارها خورشید بر درت یکی از جـان‌نثارها گردنــد دور کـوی تـو لیـل و نهارها هر لحظه در بقیع تو صد کاروان دل است هـر جا، روم مزار توأم شمع محفل است من کیستم که خاک سرای شما شوم؟ لب واکنـم، قصیـده سـرای شما شوم یـا مفتخـر بـه مدح و ثنای شما شوم باشـد کـه تـا گـدای گدای شما شوم لال است در ثنای تو مـولا زبان من تو وصف خود بگوی ولی با زبان من وقتـی عـدو بـه حضـرت تو گفت ناسزا بـا حسـن خلـق و با گل لبخند از ابتدا کردی به پاسخ از دل و از جان بر او دعا ایـن اسـت قـدر و منـزلت و عـزت شما تنها نه اینکه نام تو از من ربوده دل خلق محمّدیت ز دشمن ربـوده دل ای بر تو از خدا و رسولش سـلام‌ها اهــل کــلام را ز کـلامت کـلام‌ها بیچـاره و ذلیـل مقـامت «هشام»‌ها در پنجـه تـو از همه دل‌ها زمام‌ها توحید زنده از نفس صبح و شام تو اسلام فخر کرده به نطق «هشام» تو تو خلــق را مطاعـی و خلقت مطیع تو برتــر ز اوج وهــم، مقــام رفیــع تـو پیـران عقـل یکسـره طفـلِ رضیـع تـو فـردوس گشتـه خـاک‌نشینِ بقیـع تـو «میثم» اگـر قصیـده سرای شما شده مشمول بذل و لطف و عطای شما شده (ع)
. 🌹 امیرالمومنین_علی_بن_ابیطالب_علیه_السلام # #۱۳رجب علی مستم ازآن می وباده ات تلو میخورم تا سرِ جاده‌ات هوای رخت بر سرم زد ربود دلم را سرِ زُلف اُفتاده‌ات علی را به میخانه دیدن خوش است نشینم براین سفره‌ی ساده‌ات میانِ حسینی وهم مجتبی که تا دل بری از دو دلداده‌ات حسین گفت تاج سرمن علیست حسن گفت پدر از برایم ولیست علی جام توبابلا یت خوش است نوای دلم درهوایت خوش است علی جلوه ‌کردی برایم خودت همان گیسوی بس رهایت خوش است  بنا این نبود ه نباشی علی توباشی وذکرونوایت خوش است علمدار محوِ تو می‌شد فقط که آن ضربه های دوتا یت خوش است زمان می‌شود خاک طوفان زده گمانم که حیدر به میدان زده توحجی به حجِ خدا رفته ای به دنبال جامانده‌ها رفته ای علی کعبه‌ای مکه‌ای زَمزمی به قصدزیارت کجا رفته ای به دوشت علی بارِشان می‌کشی شبیهِ شبِ مصطفی رفته ای به دوشت تو خرماونان برده ای کنارِ فقیر و گدا رفته ای علی جان به بیتت حرامی نشست** سر خوان لطفت جذامی نشست علی بردیم تا ملاقات رب شدم مست توبا مناجات رب به مسجد به کعبه به دِیر وکنشت ببر تا تماشایِ میقاتِ رب دمی فارغ از قیل و قالم نما مرا پُر کن از نورِ اوقات رب به نهج البلاغه به درکَت رِسَم لبم آشنا کن به سوقات رب به جان خودت سر به راهم نما به جان حسینت نگاهم نما علی هستی وتو نعیمی نعیم برایم توهستی وبودی عظیم توسلطانی وبر دل من کبیر توهستی تویی جلوه ای بس عظیم به محشرتورا دارم ای مقتدا تَرَحَّم علی عبدک یا رحیم وَ غَفِّر ذنوبی و سَتِّر عیوب وَ حَقِّق رجایی اَلا یا‌کریم شدم بر حسین و حسن منتصب حسن زاده گشتم ، حسینی نصب ،،،، دلم در هوای غدیرت خوش است وجودم بپای غدیرت خوش است خدا خودشده عاشق بنده اش به یا مرتضای غدیرت خوش است ستونهای این آسمان یاعلی زِ گلدسته‌های غدیرت خوش است خدا خواست دنیا بهشتش شود که خاک سرای غدیرت خوش است مرا مست ودیوانه کردی علی به یومن غدیریت توگشتی ولی شهنشاه ایرانیم حیدراست دلالت به مهمانیم حیدراست تو زیباترین جلوه‌های خدا مناجات شب خوانیم حیدراست گرفته است بوی تو این سرزمین دلیل مسلمانیم حیدراست  اگر خاک ما خاک عشق علی است شب اوج عرفانیم حیدراست به بزمم صفا یی دگر داده ای توخودساقی این می وباده ای زمان پُر شد از عطر گلخانه‌ات که بوی علی می‌دهد خانه‌ات علی هستی و همسرت فاطمه* کَرَم در کرم داشت کاشانه‌ات رسیدم به بزم توشاه نجف نگاهم به فیض کریمانه‌ات ببین نسل معصوم ما می‌رسند به بیتِت علی، بیت فرزانه‌ات به (مجنون) نظرکن شده سربِزیر امیری علی فنعم الامیر ✅
پیمبران همه از جای خود قیام کنید نماز رو بـه سوی مسجدالحـرام کنید ز نـام نامــیِ پیغمبــر احتـرام کنید می طهور به دست خدا به جام کنید سپس به غار حرا رفته، ازدحام کنید ز جان و دل به رسول خدا سلام کنید شب امید شمـا و شب نویـد شماست ادب کنید که عید خدا و عید شماست **** پیــام فتــح و نویــد ظفــر مبارک باد دعــای عمــر شمــا را اثــر مبارک باد خجسته عیـد بشـر بــر بشـر مبارک باد تمام شـد شـب هجـران سحر مبارک باد خجستـه بــعثت پیغامبــر مبــارک باد به جن و انس و ملک، این خبر مبارک باد خبر دهید که عید اخوّت آمده است خزان گذشت، بهار نبوّت آمده است **** خبر دهید امم را که فتح باب شماست خبر دهید که پایان اضطـراب شماست خبر دهید که آغــاز انقـلاب شماست خبر دهید که توفیق بی‌حساب شماست خبر دهید که اسلام دین ناب شماست خبر دهید کتـاب خـدا کتاب شماست خبر دهید که ختم رسل بشیر شماست خبر دهید که مـولا علی امیر شماست **** خبر دهید که «اقرء» بـه مکه نازل شد خبر دهید که «اضرب» شعارِ باطل شد خبر دهید که قانـون عدل، کامل شد خبر دهید که قرآن چراغ محفل شد خبر دهید: مریدان! مراد حـاصل شد نــزول ســورۀ «یـا ایّها المزمّل» شد رسد زکوه و در و دشت و سنگ و نخل و گیاه صــدای زمزمـۀ لا الــه الا الله **** بخــوان محمّـد! آوای تــو صــدای خداست بخوان کــه هـر چـه بخوانی، پیام آخرِ ماست بخوان‌بخوان که هماهنگ با تو ارض و سماست بخوان بخوان که از اوّل بشر تو را می‌خواست قیـام کـن کـه قیــامت قیــامتِ کبــراست قیام کــن کــه کنـد عدل با تو قامت راست تو را دهند ندا راهیـان وادی نـور تو را زنند صدا دختران زنده به گور تو منجـی همـه بـا انقراض دنیایی تو بـا فـروغ خداییـت عالـم‌آرایـی تو تا قیــام قیـامت، پیمبــرِ مایی تو یار خلق به دنیایی و بـه عقبایی تو رهبر همگانـی، اگر چـه تنهایی تو در تمـام ملل، مـاه انجمن‌هایی بخوان که قدر و مقام و جلالتت دادیم رُسـل نیامده، حکم رسـالتت دادیم **** محمّد ای به تو از ذات پـاک حیِّ ودود همـاره بــاد سـلام و همـاره بـاد درود خدای بود و تو بودی، جهان نبـود نبود عدم به میمنت خلقت تـو یـافت وجود خدا به نور تو از روی خویش پرده گشود بشر به یمن تو بر خاک، روی طاعت سود جزیرۀالعرب از نظم تو گرفت نظام جمال تـوست چراغ تجلّیِ اسلام پیمبـران عظمـت یافتنــد بـا نامت دمیده در همه عـالم فروغ اسـلامت رسید سنگ ملامت ز هر در و بامت زدند طعنه و دادند سخت دشنامت زهی مکارم اخلاق و لطف و اکرامت نگشت تلخ ز بیداد دشمنان کامت اگر چه سنگ عدو گشت پاسخ سخنت زدی تبسم و خون بود جاری از دهنت **** چهارده صده روشن چراغ حکمت توست چهارده صده قـرآن پیـام وحـدت توست چهارده صده جاری بحـار رحـمت توست چهارده صده پاینــده نـام امّـت تـوست چهارده صده بر کف لوای عتـرت توست چهارده صده بر امّت ایـن وصیّت توست که ای تمامی امـت منـم پیمبرتان منم پیمبر و مولا علی است رهبرتان **** علی وصی مـن است و علـی ولـی خداست علی ســراج منیــر و علــی چراغ هداست علی رکوع و سجود و علی سـلام و دعاست علی است با حق و حق در پی علی پویاست علی حقیقت حـق، حـق بـدون او تنهاست علی، علی، علـی آری علـی امــام شماست بنای دین بقایش که هست عالمگیر یکـی ز غار حرا دیگری بود ز غدیر **** یقین کنید که مشکل‌گشا علی است علی! یقین کنید که دست خدا علی است علی! یقین کنید فقـط مقتــدا علی است علی! یقین کنید که شمس‌الضحا علی است علی! یقین کنید که صاحب لوا علی است علی! یقین کنید امــام شمـا علـی اسـت علی! قسم به ذات خدایی کز اوست هرچه که هست یقین کنید کـه اسـلام بــی‌علی کفــر است **** حقیقتی است که کتمان آن بـوَد تـکفیر قسم بــه آل محمّــد، بـه آیــۀ تطـهیر قسم بـه آنچـه قلـم کـرده از ازل تحـریر کـه دســت قـدرت پـروردگار حـیِّ قدیر شناسنامـۀ مــا را زده اسـت مهــر غدیر علی همان شب بعثت به خلق گشت امیر قسم بـه ذات خـداوندگار لم یزلـی تمام دین محمّد علی، علی‌ست، علی(ع)
📌 به قلم 💚🛡️بند اول💛⚔️ ساعت جنگه /اکبر لیلاست لشگر دشمن/غرقه به غوغاست شاگرد خوب/مکتب عباس جنگ آباده زده بر لشگر کفر آقازاده تیغ و برداشت عزرائیل برای کار شد آماده به میمنه به میسره حریف صد تا لشگره این اکبره یا حیدره جانم علیه اکبره  هی سر و گردن میزنه بر دل دشمن میزنه تو جنگ شبیه حسنه جانم علیه اکبره جانم علیه اکبره ۴ 💚🛡️بند دوم💛⚔️⚔️ میدون در دست/گرفته اکبر میزنه اینور/میزنه اونور ترس شده حاکم/تو کل لشکر شیره خفته تا بیدار شد شده دشمن آشفته مثل حیدر شمشیرش میچرخه و سر میفته چه مرد تک سواریه دشمن ازش فراریه میگه به اون کناریه جنگ توی مشته اکبره جنازه ها رو همن پیاده ها دربه درن به این در اون در میزنن جنگ توی مشته اکبره جانم علیه اکبره 4 📗🛡️بند سوم 💛⚔️⚔️⚔️ راه میره اکبر/زیبنده گیسو یه عده آدم/بزدل و ترسو راهی ندارن/میرن به هر سو چون آتیشه میزنه جلو میره هی از ریشه حالا اینه وای به حاله وقتی که زخمی میشه جوش و خروش های زیاد زمین به لرزه در میاد اونجا میونِ ازدیاد فاتح علیه اکبره بی نظیر و بی بدلی به‌به عجب شیر یلی از تو میترسن به علی فاتح علیه اکبره جانم علیه اکبره 4 شعر و سبک های مهدی طاهرزاده
راز دل افشا کنم در میکده عقده ها دارم میان بتکده در پی زیبا رخ شهزاده ام سجده بر خاک زمین بنهاده ام چشم هجران مرا روشن نما با قدومت خانه را گلشن نما با دو چشم مست خود دل می بری کشتی غم را به ساحل می بری در بیابان در پی آئینه ام واژه ای باشد میان سینه ام لاله ام وصف خودش آغاز کرد همچو بلبل نغمه اش را ساز کرد گفته من زیباترین آلاله ام بهترین واژه برای لاله ام نام من دل می برد از عاشقان نور من باشد میان کهکشان موی من تفسیری از شبها بود روزها از روی من پیدا بود هر ملک بر صورت من خنده کرد نام من افلاکیان را زنده کرد نام من بر روی لبهای همه مهدیم من یادگار فاطمه مهدیم من مونس و دلدار تو در پریشانی منم غمخوار تو مستم از آن جرعه باقی عشق مهدیا ای آخرین ساقی عشق بر تمام دیده گان گشتم نهان ابن زهرا هستم ای اهل جهان پشت ابری روی من باشد نهان سرخی مغرب منم ای عاشقان دیده ام من روی سائل را سیاه دیده ام من نوکرم را در گناه دیده ام من در گناهی غوطه ور می شود در تو گناهان شعله ور گریه ها کردم برای شیعیان من دعا کردم برای عاصیان دین خود را بر عدویت باختی دیده ای رویم ولی نشناختی بارها کردم سلامت یار ما با خودت گفتی که بود این آشنا نام من دیگر برایت مرده است مال دنیا روح دین را برده است بس کنم صحبت ز کار پست تو گیرم ای عاشق دوباره دست تو لیک با من همسفر شو آشنا تا زخود گویم برایت قصه ها نام زهرا مایه جان و تن است ذوالفقار مرتضا پیش من است مهدیم من مونس بیچاره ها مهدیم من وارث گوشواره ها پیش من شمشیر جدم حیدر است در دو دستم گوشواره مادر است وارث باغ فدک هستم ولی غصه ها دارم به آوای علی ناله دار کوچه این جان و تن است هیزم خصم علی پیش من است در شب میلاد من مستی نما بین این سفره بیا دستی نما عیدیت را بر گدا مهدی بده راهیم بنما بسوی میکده شاعر.آرمین غلامی
_بنت الحسین_علیها_السلام_ 🌹 . 🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊🌊. دگر از ناز و ادا نیست خبر.وای پدر دگر ازموی بلندنیست اثر .وای پدر بنگرسوخت همه. موی بهم بافته ام شده گیسوان من چه مختصر.وای پدر وسط کوچه ی شامی به سرم سنگ زدند شدم از سنگ جفاشکسته پر.وای پدر سره دیواره کمک کرد که راهی بروم دارم از ضربت لگد. درد کمر‌.وای پدر بوسه ات راطلبم.بر سرمن دست بکش مانده ام منتظرت.چشم به در.وای پدر. آه(مجنون) همه ازغربت این دختر بود. که به سر داشت فقط دیده ی تر .وای پدر 📝..شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴.. ..
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹   دخترت آواره شده  ای پدر مقنعه اش پاره شده  ای پدر غصه ی روبنده  دلش راشکست سیلی آن مرد به رویش نشست زلف گره خو رده ی او راببین عمه ی آزرده ی او راببین مقنعه ی پاره به سر کرده است به را ه شام وکوفه چون برده است پهلوی او تیرکشیده پدر به شانه اش نیزه رسیده پدر غربت گودال مرامیکشد گریه ی خلخال مرامیکشد گرده سرت شاپرکم ای پدر نقشه ی راه فدکم  ای پدر اشگ علمدار مرادیده بود کوچه وبازار مرا دیده بود بی هدفم پرت شده ای پدر نان طرفم پرت شده ای پدر حرمله باسنگ مرامیزند دختراوچنگ مرامیزند نیزه ی او چه بدبیاراست وای حرف ازآن بردغماراست وای _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)  @babollharam
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 دختره کوچک بابا چقَدَر پیرشدی نیم روزی نشده ازچه دگرپیرشدی پروبالت زچه اینقدر شده آویزان به گمانم که شکسته بال وپر پیرشدی دره گوشم توچه گفتی که دگرصبرنماند ناله ات بود درآنجا بی اثر پیرشدی درخرابه خطبه ات کارمسیحامیکرد دختر خوب وقشنگ وبا هنر، پیرشدی سر من راکه جدا شد جلوی نهر فرات دیده ای وبه عزاداری سر پیرشدی قتلگه آمدی و دید کسی می گوید دخترم حوصله کن. جان پدر پیرشدی نیزه داری که سرم بر .سره سرنیزه زده به تومیگفت رقیه چقدر پیرشدی میزندبربدنت نیزه وسرنیزه چه بد خورده ای ضرب لگدبین گذر پیرشدی گفت (مجنون ) نفس دختره. ارباب گرفت ازچه ازضرب لگد درد کمر پیرشدی 🎆🎆روضه ی رقیه .س.🎑🎑 مردک شامی پدرمهمان نوازی میکند با ته چوبش پدرجان بالبت بازی کند گرده ایتامت پدر خندیدن شامی چرا دارمت باباسوال. رخصیدن شامی چرا ماعزادار وسنان .باشمر گردم کف زدند گرده ما اینان برخصند وببین دف میزنند. ای پدر ازشامیان دیدم بسی آزارها میبرد دشمن عیالت را سر بازارها باتمسخرشامیان مارا تسلامیدهند بهر خواری گوشه ی ویرانسرا جامیدهند دخترت را ای پدر گشتند باضرب لگد ابن قیس بی حیا میزدمرا باباچه بد اینکه میبینی شده(مجنون )برایم شعرگو ای پدر دیده که میسوزد تمام تاره مو 📝.شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی). @babollharam
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 بی حیا دیگربس است روی سرش لگدمزن کشتیش با کعب نی.روی پرش لگدمزن   نیمه بازاست دوچشمان تری از روی نی کن حیا یی ازحسین‌. بر دخترش لگدمزن چشمت ای قاتل به سرها می خورد در بین راه تاسرافتاد بی ادب برحنجرش لگدمزن درد پاو درد پهلوهردو درمانی نداشت با کتک آرام گشته. برسرش لگدمزن حس تنهایی خواهردارد او در بین راه خوانده لالایی به یاده اصغرش لگدمزن کرد یادازساقی آب آور خیمه .بگفت بی حیا دیگربس است.دور و برش لگدمزن زخم تاول های پایش شاهداین مدعاست گفت(مجنون )ابن قیس .برپیکرش لگدمزن. 📕.شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) @babollharam
شامیان خون به دل عترت طاها نکنید خنده بر گریه ی ذریه ی زهرا نکنید ما عزادار عزیزان خداییم ولی پیش چشم اسرا هلهله برپا نکنید پای سرهای بریده همگی رقصیدید لااقل سنگ،نثارِ سر بابا نکنید گاهی از نیزه زمین خورد سرِ دلبر ما نقش مرکب دگر آن راس دل آرا نکنید سر بازار اگر قافله را هو کردید عمّه ام را سر بازار تماشا نکنید گرچه ناموس مرا بزم شراب آوردید صحبت از طفل و کنیزی دگر اینجا نکنید @babollharam