eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.3هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
97 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
شمع‌ها از پای تا سر سوخته مانده یک پروانهء پرسوخته نام آن پروانه عبدالله بـود اختری تابنده‌تر ازماه بود کرده ازاندام لاهوتی خروج یافته تا بامِ «أوْأدنی» عروج خون پاکش زاد و جانش راحله تار مویش عالمی را سلسله صورتش مانند بابا دلگشا دست‌های کوچکش مشکل‌گشا رخ چو قرآن چشم و ابرو آیه‌اش آفتاب آیینه‌دار سایه‌اش مجتبایی باحسین آمیخته بر دو کتفش زلف قاسم ریخته از درون خیمه همچون برق آه شـد روان باناله سوی قتلگاه پیش رو عمّو خریدارش شده پشت سر عمه گرفتارش شده بر گرفته آستینش را به چنگ کای کمر بهر شهادت بسته تنگ! ای دوصد دامت به پیشِ رو مرو این همه صیاد و یک آهو مرو کودک ده ساله ومیدان جنگ؟ یک نهال نازک و باران سنگ؟ دشمن اینجا گر ببیند طفلِ شیر شیر اگر خواهد، زند او را به تیر تو گل و صحرا پر از خار وخس ست بهر ما داغ علی‌ اصغر بـس ست با شهامت گفت آن ده ساله مرد طفل ما هرگز نترسد از نبرد بی‌ عمو ماندن همه شرمندگی ست با عمو مردن کمال زندگی ست تشنگی با او لب دریا خوش ست آب اگر او تشنه باشد آتش ست بوده از آغاز عمرم انتظار تا کنم جان در ره جانان نثار جان عمه بود و هستم را مگیر وقت جانبازی ست دستم را مگیر عمه جان درتاب و تب افتاده‌ام آخر ازقاسم عقب افتاده‌ام ناله‌ای با سوز و تاب و تب کشید آستین ازپنجهء زینب کشید تیر گشت و قلب لشکر را شکافت پر کشید و جانب مقتل شتافت دید قاتل در کنار قتلگاه تیغ بـگْرفته به قصدِ قتلِ شاه تا نیاید دست داور را گزند کرد دست کوچک خود را بـلند درهوای یاری دستِ خدا دست عبدالله شد از تن جدا گفت نه تنها سر و دستم فدات نیستم کن ای همه هستم فدات! آمدم تا در رهت فانی شوم در منای عشق قربانی شوم کاش می‌بودم هزاران دست و سر تا برای یاری‌ات می‌شد سپر قطره‌ گرخون گشت، دریا شاد باد ذره‌ گر شد محو، مهرآباد باد توسلامت، گرچه ما را سر شکست دست ساقی باز اگر ساغر شکست ای همه جان‌ها به قربان تنت دست عبدالله وقف دامنت چون به پاس دست حق از تن جداست دست ماهم بعد از این دستِ خداست هر که در ما گشت فانی ما شود قطره دریایی چو شد دریا شود تا دهم بر لشکر دشمن شکست دست خود راچون عَلم گیرم به دست با همین دستم تو را یاری کنم مثل عبّاست علمداری کنم بود در آغوش عمّش ولوله کز کمان بشتافت تیرِ حرمله تیر زهرآلود با سرعت شتافت چون گریبان حنجر او را شکافت گوشهء چشمی به عمّو باز کرد مرغ روحش از قفس پرواز کرد با گلوی پاره در دشت قتال شه تماشا کرد و او زد بال بال همچو جان بگْرفت مولا در برش تازه شد داغِ علیِّ‌‌ اصغرش گریهء ما مرهمِ زخمِ تنش اشک«میثم»باد وقفِ دامنش
اوهمان طفل صغیرست که خوانندکبیرش همه جانهاست حقیروهمه دلهاست اسیرش همه خوانند بزرگ وهمه دانند امیرش نه نگاه ست به آب ونه نیازست به شیرش تازخون غسل دهدوقت شهادت سر و رو را سپر تیر بلاکرده ز آغاز گلو را پسرفاطمه دلباخته برماه جمالش صحنۀ کرببلادیده به چشم وخط وخالش دل وجان عاشق زیبایی لبخند وصالش شهدا وصلحایکسره مبهوت کمالش دل توحیدی اوراست زبس شوق شهادت به سَرِدوش پدر پرزند از روز ولادت کیست این طفل که خوانندهمه خون خدایش رخ،گل انداخته ازبوسۀ مصباح هدایش خوشترین جای،درآغوش امام شهدایش جان من جان همه عالم وآدم به فدایش لب فروبسته به دل زمزمهء عهدالستش آل عصمت همه دادندبه هم دست به دستش کودک شیر ولی پیرخردخاک در او که سرافراز زسربازی اوشدپدر او دل زخورشیدبرَدطلعت همچون قمر او مرغ روح شهدا پرزده برگرد سر او پدرومادروخواهر،عمووعمّه،برادر همه گیرند ورا دربر وبوسندمکرّر اوست آن گل که شودشسته به خون،پیرهن او محسن فاطمه گرددبه جِنان همسخن او نه بوی شیر،دمد بوی خداازدهن او سرخ رو وجه خداوند زخون بدن او اوذبیحی‌ست که خوانندهمه ذبح عظیمش خلق رافیض دمادم رسد ازدست کریمش لب خشکیده اش ازدامن انهار جنان به تربت مخفی وگم گشته اش ازملک جهان به اشک چشمان خدابین وی ازدُرّگران به وصف آن جان جهان رانتوان گفت همان به که حسین بن علی لعل لب ازهم بگشاید وصف او گوید و از خلق جهان دل برباید اوهمان کودک شیرست که ازجودوتفضّل به سویش برده بزرگان جهان دست توسّل به بیابان بلاریخته ازخون خداگل بیشتر ازشهداسوزعطش کرده تحمّل پیش پیکان بلاباگلوی تشنه سپرشد مقتل و مامن اوسینۀ مجروح پدرشد دل،پر ازخون جگردیده،پر ازگوهرنابش تشنگی شمع‌صفت سوخته وساخته آبش گرچه جا بودبه دامان پر ازمهر ربایش دمی آرام نمی گشت شرار تب وتابش زحرم حنجرخشکیده سپربودبه تیرش که زخون سرخ شوددرره حق روی منیرش بود درلعل لب بسته دوصدسرّمگویش خواست یک لحظه پدربوسه زندبرسر ورویش گشت ظاهربه همه خلق سپیدی گلویش خصم جانی زکمان تیررهاکردبه سویش چشم بگشودوتبسّم زدوبربست دوباره زین غم ازسینۀ«میثم»به فلک رفت شراره
هدایت شده از منبع سبک
کیست اصغر؟ اکبر ذبح عظیم خود به تنهایی صراط المستقیم اختری بر شانۀ خون خدا آبروی روی گلگون خدا وه! چه می‌گویم؟ حسین کوچکی شیرمردی در لباس کودکی ماه رویش قاب عکس پنج تن خنده‌هایش؛دوست‌کُش،دشمن‌شکن دست‌های کوچکش دست حسین روز عاشورا همه هست حسین دامن خورشید را مه‌پاره بود شانۀ ثاراللهش گهواره بود صورتش پژمرده اما دل‌گشا دست‌های بسته‌اش مشکل‌گشا شیرخواری با پدر هم‌درد بود آخرین سرباز و اول‌مرد بود حنجر خشکیده را کرده سپر چشم‌هایش حرف می‌زد با پدر کای پدر گرچه علی اصغرم من به تنهایی تو را یک لشکرم مُهر مظلومیت عترت منم رمز پیروزیت در غربت منم تو «محمد» من «یدالله» توام همدم و همرزم و همراه توام ای پیامت در لب خاموش من بانگ«هل من ناصرت»در گوش من من به باغِ سرخِ خون، یاس توام با دو دست بسته عباس توام مظهر رب جلیلی ای پدر من ذبیحم تو خلیلی ای پدر زودتر کن پیش پیکانم نشان ترسم آید گوسفند از آسمان بس‌که سوزد از عطش پا‌ تا سرم آب هم آتش شود در حنجرم... او ز جام وصل حق سیراب بود هم تلظّی داشت هم در تاب بود راه سبحان‌الّذی‌اسری گرفت گردنِ افتاده را بالا گرفت بر فراز دست بابا تاب خورد از دم تیر سه‌شعبه آب خورد تا صف محشر سلام از داورش اشک «میثم» وقف خون حنجرش
بسم الله الرحمن الرحيم عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید در منای دل وقوف از حج روحانی کنید تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید سنگ ها از مشعر وصل الهی کرده جمع جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن حلۀ احرام از انوار ربانی کنید در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته گام اول در هوالهو خویش را فانی کنید پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید تا همه لبریز از نور جمال او شوید شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین حلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا تا شوی سر تا قدم آیینة حق الیقین گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین تیغ از الماس در دست پدر برنده تر ای عجب نازک تر از گل آن گلوی نازنین نه گلو بشکافت نه آن کارد حنجر را برید هم پسر گردید محزون هم پدر شد خشمگین پای تا سر شعله شد فریاد زد کای تیغ تیز از چه کندی می کنی در امر رب العالمین تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبر ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرییل ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را تو خلیلی تو خلیلی تو خلیلی تو خلیل ما تو را در بوته اخلاص کردیم امتحان ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست فرق ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه هاست حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود ذبح زهراعلیها سلام با لب عطشان سرش از تن جداست ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دو عین آب شو چون شمع سوزان گریه کن بهر حسین کیستی تو مروه و سعی و صفایی یا حسین بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی یا حسین تو طوافی تو مطافی تو نمازی تو دعا تو ذبیحی تو ذبیحاً بالقفایی یا حسین آب زمزم تشنه لعل لب خشکیده ات تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین خون تو جاری است در رگ های احکام خدا بلکه خود خون خدا، خون خدایی یا حسین تو حسینی تو حسین کل خلق عالمی تو شهیدی تو شهید کربلایی یا حسین تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت تو کتاب انبیا و اولیایی یا حسین آفتابا بر سر خلق دو عالم سایه ای نخل "میثم" از کتاب زخم هایت آیه ای
امروز روز عید خدا روز یا علی ست فریاد جنّ و انس و ملک یکصدا علی ست نزدیک ودورشیعه به هرجاست باعلی‌ست شور و دعا و زمزمه و ذکر ما علی ست ای جبرئیل مدحت مولا علی بگو پرواز کن به دور علی یا علی بگو عید بزرگ خالق و خلقت خجسته باد جشن سرور احمد و امّت خجسته باد آوای وحی و مژدۀ رحمت خجسته باد اکمال دین، تمامی نعمت خجسته باد این قول احمدست چه نیکو روایتی یوم الغدیر افضل اعیاد امّتی عید غدیر عید خدا و پیمبرست عید غدیر عید تولّای حیدرست عید غدیر عید امامان سراسرست عید غدیر از همه اعیاد برترست عیدی شیعه، آیۀ اکمال دین شده مولا علی امام همه مسلمین شده ما دل به مهر حیدر کرّار باختیم با نای جان نوای ولایت نواختیم چون شمع درشرار محبّت گداختیم با خطبۀ غدیر علی را شناختیم تاشیعه ایم بار ولایت به دوش ماست این خطبه تاقیام قیامت به گوش ماست تنها تویی به ختم رسل جان و جانشین تنها تو را رسول خدا خوانده کلِّ دین تنها تویی تو دست الهی در آستین تنها تویی امیر تمامیّ مؤمنین بر منبر رسول، سلونی تو گفته ای دربستررسول، به جایش تو خفته ای قرآن کتاب مدح و خدا مدح‌خوان توست قرآن نیازمند به نطق و بیان توست هم تو زبان حقیّ و هم حق زبان توست جاویدی و هماره زمان ها زمان توست قرآن به وصف توست که تکمیل می‌شود كى غير تو معلم جبریل می‌شود؟ حج و زکوة و صوم و صلوة و قیام، تو حمد و رکوع و سجده، تشهد، سلام، تو سعی و صفا و مروه تو، ركن و مقام، تو تکبیر تو، طواف تو، بیت الحرام، تو ای در تمام ملک خدا ذکر خیر تو مولود کعبه، رکن حرم کیست غیر تو؟ دنیا هزار چهره بیاراست یاعلی با صد کرشمه وصل تو را خواست یاعلی کی در دلت محبت دنیاست یاعلی از کفش وصله‌دار تو پیداست یاعلی دیدم همه حکومت دنیات در نظر حتی ز آب بینی بز بود پست‌تر مولای اولیای خدا کیست جز علی دست گره گشای خدا کیست جز علی مصداق "هل اتا"یِ خدا کیست جز علی ممدوح "انّما"ی خدا کیست جز علی انصاف کو مروّت و مردانگی کجاست؟! آیالباس کعبه بر اندام بت رواست؟! غیر از علی که جان پیمبر خطاب شد؟ غیر ازعلی که صاحب"علم الکتاب"شد؟ غیر از علی که هم‌سخن آفتاب شد؟ غیر از علی که روی زمین بوتراب شد؟ غیر از علی که مادرش او را به کعبه زاد؟ غیر از علی که قاتل خود را پناه داد؟ غیر از علی،که خوانده پیمبربرادرش؟ غیر ازعلی،که حضرت زهراست همسرش؟ غیر ازعلی،که زینب کبراست دخترش؟ غیر ازعلی، که داده خدافتح خیبرش؟ مرد نبرد خیبر و ننگ اُحد کجا؟! حیدر کجا فراری جنگ اُحد کجا؟! آن مدعی که چون بزکوهی فرارکرد ننگ فرار را به جهاد اختیار کرد ترک نبی به معرکهء کارزار کرد خودرا نهان به پیچ وخم کوهسارکرد می دید رزم تو به یسار و یمین علی می گفت بر شجاعت تو آفرین علی وقتی که او به جنگ احد گفت الفرار آورد جبرئیل برای تو ذوالفقار بر لیلة المبیت تو حق کرده افتخار تو یار یار بودی از اول نه یار غار تو بر دفاع ختم رسل پا فشرده ای دور رسول گشته نود زخم خورده ای ممدوح جبرئیل به ارض وسماعلی ست در ذوالفقار زمزمهء لافتی علی ست قرآن، نماز، ذکر، عبادت، دعا علی ست دنیا بدان که رهبر و مولای ما علی ست مرد غدیر پیرو خطّ سقیفه نیست باغصب منبرنبوی کس خلیفه نیست مرد فرار، فاتح خیبر نمیشود بیگانه با رسول، برادر نمیشود جز تو كسى كه نفس پیمبر نمیشود جز تو به شهر علم نبی، در نمیشود بگذار تا رود به سر دارها سرم من خاک پای "میثم" تمار حیدرم 🔹گلچین و تلفیق چهار شعر استاد
بسم الله الرحمن الرحيم تو اي پاينده پيغام آور خون که بعثت يافتي ازسنگر خون کتاب سينه ات سرمايه عشق به هر آهت هزاران آيه عشق نبوّت را چراغ مکتبي تو حسيني ياحسن، نه زينبي تو کلام عشق را حسن ختامي وفا راهم پيامبر هم امامي قيامت کرده اي در استقامت پناه آورده برصبرت امامت چو دردامان مقتل پانهادي امام صابران را صبردادي اگر گاهي به ره وامانده بودي وگر يک لحظه از پامانده بودي شرف، مردي، شهامت، کشته مي شد امامت نه، امامت کشته مي شد ألا انوارِ توحيد از چراغت به دل يک روزه هفتادو دو داغت گريبان چاک، شادي از غم توست زمان آيينه دار ماتم توست به جز تو اي زجام گريه سرمست که قرباني گرفته برسرِ دست تو در درياي خون خورشيد جُستي توگل را باگلاب اشک شُستي سرشکت پاکبازي را وضو داد خدا داند که خون را آبرو داد صلاة الليل را بنشسته خواندي خدارا از درون خسته خواندي حسين آن کز قيامش شد قيامت به پيش تيردشمن بست قامت چوشد آماده بهر جان فشاني تورا فرمود اي زهراي ثاني که اي از خود تهي از عشق سرشار مراهم در نماز شب بياد آر تو خون باغ هفتاد و دو داغي تو شبهاي اسارت را چراغي توپيغام آور خون خدائي تو فرياد خموشان را صدايي تو دربند اسارت شرزه شيري که گفته تو اسيري؟ تو اميري امير شهر کوفه شد اسيرت زبون و کوچک وخوار و حقيرت تو شهر کوفه را تسخير کردي تو شاه شام را تحقيرکردي تو پيمان بسته بودي با برادر که همگامي کني تاگام آخر به اشک چشم گريان تو سوگند به سوز آه سوزان تو سوگند به سقّايي که آبش دادي ازاشک به آن چشم و به آن دست وبه آن مشک به سرهاي جدا درمقدم يار *** به پاهاي پر از گلبوسه خار به ماهي که فراز ني عيان بود به خورشيدي که دورت سايه بان بود به قرآني که از تو جان ودل برد به لبهايي که چوب خيزران خورد سرشکي تاکه زنگ دل بشوييم زباني غير يا زينب نگوييم مرا بهتر ز دنيا و ز عقباست که درمحشر بگويي «ميثم» از ماست ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤کانال سبک و شعر 📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥 👇عضویت👇 ♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
بسم‌الله الرحمن الرحیم ای دُر یمِ عصمت یا حضرت معصومه ای فاطمه ی عترت یا حضرت معصومه ای خاک رهت جنّت یا حضرت معصومه ای سایه ی تو عفّت یا حضرت معصومه قم از تو یم رحمت یا حضرت معصومه محتاج دمت حکمت یا حضرت معصومه تو در حرم موسی انسیّه ی حورایی انسیّه ی حورایی محبوبه ی یکتایی محبوبه ی یکتایی ممدوحه ی طاهایی ممدوحه ی طاهایی ریحانه ی بابایی ریحانه ی بابایی آیینه ی زهرایی در صورت و در سیرت یا حضرت معصومه تنها نه محیط قم، ایران به تو می نازد عصمت به تو می نازد، ایمان به تو می نازد عترت به تو می نازد، قرآن به تو می نازد تفسیر و اصول و دین، عرفان به تو می نازد جنّ و ملک و حور و انسان به تو می نازد بانوی همه خلقت یا حضرت معصومه شمس و قمر و النجم، جنّ و ملک و انسان جنّ و ملک و رضوان، حور و پری و غلمان هم حوری و هم غلمان هم مالک و هم رضوان هم عالم و هم حاکم هم بنده و هم سلطان دارند به تو چشمِ، لطف و کرم و احسان گیرند زتو حاجت یا حضرت معصومه نبوَد عجب ای بانو شاهی به گدا بخشی وز گرد حریم خود بر روح شفا بخشی بر روح، شفا بخشی بر سینه صفا بخشی حاجات خلایق را از لطف و عطا بخشی بر خلق زمین بخشی بر اهل سما بخشی داری زحق این قدرت یا حضرت معصومه ای کعبه ی اهل دل ایوان طلای تو ای سرمه ی حور العین خاک کف پای تو قم نه همه ی عالم مرهون عطای تو فیضیّه بُود دائم در ظلّ همای تو گردد درِ جنّت باز از صحن و سرای تو یک بذل تو صد جنّت یا حضرت معصومه ای بانوی نُه افلاک ای مادر اهل قم ای خاک حریم تو تاج سر اهل قم ای کوثر فیض تو در ساغر اهل قم آید زنسیمت جان در پیکر اهل قم گلدسته ی صحنینت روشن گر اهل قم ای قم حرم امنت یا حضرت معصومه آنانکه به شهر قم بر عرض ادب آیند آنانکه به پای جان رو سوی تو بنمایند در صحن تو روگردان از جنّت اعلایند هر گام که ای بانو در صحن تو پیمایند هر زائر قبر تو هم زائر زهرایند نازند بدین رتبت یا حضرت معصومه ای دسته گل زهرا زیحانه ی اهل البیت ریحانه ی اهل البیت دُردانه ی اهل البیت زوّار حریم تو پروانه ی اهل البیت قبر تو بوُد کعبه در خانه ی اهل البیت قم گشته زفیض تو کاشانه ی اهل البیت نازند به تو عترت یا حضرت معصومه ای چشم رضا دیده در حُسن تو زهرا را هم صورت زهرا را هم زینب کبری را خاک حرمت دارد اعجاز مسیحا راا دل می بری از رفعت صد مریم عذرا را معصومه ای ای بانو ذرّیه ی طاها را ای فاطمه در فطرت یا حضرت معصومه تو جان سجود استی تو روح قیام استی موسای محمّد را تورات تمام استی دخت صلوات ستی فرزند سلام استی فخریّه ی اجداد و آباء عظام استی الحق که یکی مریم از هفت امام استی ای فاطمه را زینت یا حضرت معصومه تو پاکی و معصومه من عبد گنه کارم تو بحر کرم داری من دست تهی دارم سرمایه ی من تنها اشکی است که می بارم گر اهل بهشت استم گر مستحق نارم هم بنده ی این کویم هم «میثم» این دارم ممنونم از این منّت یا حضرت معصومه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤کانال سبک و شعر 📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥 👇عضویت👇 ♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
بسم‌الله الرحمن الرحیم تو کیستی؟ سلاله ی زهرای اطهری معصومه ای، کریمه ی آل پیمبری ممدوحه ی ائمّه و محبوبه ی خدا احمد خصایل استی و صدّیقه منظری باب الکرم سلاله ی باب الحوائجی امّ العفاف دختر موسی بن جعفری امروز قبله ی دل خوبان روزگار فردا همان شفیعه ی فردای محشری تو سوّمین ملیکه ی اسلام فاطمه آیینه دار زینب و زهرای اطهری یک مام تو خدیجه دگر مام فاطمه پاکیزه تر زمریم و حوّا و هاجری مریم پی زیارتت آید اگر به قم اقرار می کند که همانا تو برتری بر نُه سپهرِ عصمت و تقوی ستاره ای در هفت بحر نور فروزنده ی گوهری هم چار نجل پاک رضا را تو گوهری هم هشتمین ولیّ خدا را تو خواهری مصباح علم و دانش و توحید و معرفت مصداق هل اتی ثمر نور و کوثری عمر کم تو خاطره ی عمر فاطمه است یادآور مقاومت و صبر مادری گویند باز می شود از قم در بهشت تو خود بهشت قرب خداوند اکبری مادر نگشته، بانوی خلق دو عالمی شوهر نکرده، مادر آغاز و آخری بانو ولی چه بانو، بانوی نه سپهر دختر ولی چه دختر، اسلام پروری بر هشت آفتاب ولایت ستاره ای در نه سپهر نور مه نور گستری پیراهن تو عصمت، تقوی ست چادرت زهد مجسمّی و عفاف مصوّری در بحر بی کرانه ی ایمان دُرِ کمال در آسمان زهد فروزنده اختری باب المراد دختر باب الحوایجی اخت الوقار دخت بتول مطهری زهرا بهشتِ روح لطیفِ محمّد (ص) است اولاد او همه شجر نور و تو بری گویند سایه ی حرمت بر سر قم است قم را نه، بلکه مُلک جهان را تو محوری زانو زنند خیل فقیهان به محضرت آری تو شهر فقه و احادیث را دری روزی اگر به خطبه گشایی زبان خویش باور کنند خلق که در نطق حیدری اسلام را به منطق گرمت مروّجی توحید را به نیروی علمت بیانگری عطر تو بر مشام محمّد (ص) اگر رسد با خنده بوسدت که بهشت مکرّری از نخل های سبز فدک می رسد ندا این باغ از آن توست که زهرای دیگری «میثم» اگر ثنای تو گوید محال نیست زیرا تو در قصیده سراییش رهبری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤کانال سبک و شعر 📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥 👇عضویت👇 ♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ای نخل ها چرا همه امشب خمیده اید افسرده، سینه سوخته و داغ دیده اید ای چاه های خسته ی کوفه علی کجاست؟ آیا صدای ناله ی او را شنیده اید؟ در مسجد ای نماز گذارانِ داغدار بنشسته سر به جیب خموشی کشیده اید افسرده، دل شکسته، پریشان و نا امید گویا تمامتان زعلی دل بریده اید ای داغدیدگان علی ناله سر کنید ساکت نسشته اید و خموش آرمیده اید ای دشمنان دین خدا با کدام جرم هنگام سجده فرق علی را دریده اید مرغابیان! شما که گرفتید عبای او در لانه ها چرا همه ساکت خزیده اید عمّامه زرد و چهره زعمّامه زردتر ای رنگ ها زصورت مولا پریده اید ای ناله ها زداغ علی بس که سوختید آتش درون سینه ی ما آفریده اید ای اهل بیت جان به فداتان که از کرم سوز درون «میثمتان» را خریده اید @babollharam
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ عالم و آدم کند، گریه برای علی حیف که در خاک رفت، قد رسای علی نخل بوَد منتظر، چاه بوَد بی‌قرار حیف که خاموش شد، صوت دعای علی گریه کند صبح و شام، اشک فشانَد مدام تا که عدالت زند، بوسه به پای علی زندگیِ بی‌علی، سخت‌تر از مُردن است کاش که ما می‌شدیم، کشته به جای علی دامنِ محرابِ خون، گشته بر او قتلگاه مسجد کوفه شده، کرب و بلای علی تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند گر ببرد کودکی، شیر برای علی مسجدیان یک طرف، جمله گشایید صف تا که یتیمان نهند، سر به سرای علی پیرِ فقیری زند، بر سر و بر سینه‌اش طفل یتیمی شده، نوحه سرای علی بذل و عنایت ببین، لطف و کرامت ببین قسمت قاتل شده، سهم غذای علی می‌دمد از سنگ‌ها، نالۀ «یا سیدی» می‌چکد از نخل‌ها، اشک عزای علی ثروت هر کس همان، مال و منالش بوَد هستی «میثم» بـوَد، مهـر و ولای علی
بسم‌الله الرحمن الرحیم امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده امشب عروس آسمان خاک در حیدر شده امشب علی محو رخ صدیقه اطهر شده امشب به بیت فاطمه غلمان ثنا گستر شده امشب شب آمرزش خلق از سوی داور شده زیرا امیر المومنین داماد پیغمبر شده جن و بشر و حور و ملک گویند امشب با علی دامادیت ، دامادیت ، بادا مبارک یا علی مهر و مه اینجا اختری ، گردون هلالی میکند یا آسمان با اختران بذل لئالی می کند دل در سرای فاطمه سیر خیالی میکند طوطی جان در بزم او شیرین مقالی می کند روح الامین مداحی مولی الموالی میکند حور و ملک را با دمش حالی به حالی میکند ریزد چو باران از سما آیات رحمت بر زمین در مجلس دامادی مولا امیر المومنین جبریل نازل از سما گردیده بر فخر بشر آورده پیغام از خدا کی بهترین پیغامبر ما از ازل این عقد را بستیم در لوح قدر تو در زمین این خطبه را انشاد کن بار دگر گیتی ز انجم پر شد با وصل این شمس و قمر او مادر است و این بود بر یازده مولا پدر این وصل ، وصل کوثر و ساقی کوثر میشود این عقد ، عقد حیدر و زهرای اطهر میشود وصل دو دریا حاصلش دولولوی مرجان شود کز هر دو تا شام ابد روشن چراغ جان شود بر پای آن در راه این جان جهان قربان شود او دین ز صلحش زنده و این کشته قرآن شود مرجان حسن کز حسن او جان مشعل تابان شود لولو حسین است و از او دل شعله سوزان شود مرجان که دیده آنچنان لولو که دیده اینچنین آدم گدای کوی او عالم فدای روی این ای فاطمه بنت اسد ناموس حی ذوالمنن امشب عروس خویش را بنگر کنار بوالحسن بر روی حیدر خنده کن بر دست زهرا بوسه زن بنشین و بنشانش ببر مانند جان خویشتن گردیده در بیت الولاماه رخش پرتو فکن گوش خدا یعنی علی تا بشنود از او سخن تهلیل گو ، تقدیس کن تسبیح خوان دل باخته در سر به شوق فاطمه شوری دگر انداخته امشب خدیجه در جنان لبخند دیگر می زند روحش بشوق دیدن داماد خود پر می زند در خانه شیر خدا با مصطفی سر می زند گه بوسه بر دست علی ساقی کوثر می زند گه خنده بر ماه رخ زهرای اطهر می زند گاهی تبسم بر گل روی پیمبر می زند ارواح پاک انبیا دور سرای فاطمه خوانند از بهر علی مدح و ثنای فاطمه آدم ستاده بر در بیت امیر المومنین خواند ثنای فاطمه با نوح شیخ المرسلین خنجر بکف دارد خلیل ان شاهد شور آفرین تا از ذبیحش شر برد در مقدم آن نازنین استاده موسی روی پا افتاده عیسی بر زمین داود مداحی کند با نغمه های دل نشین یوسف به حسن دلربا خدمتگذاری می کند یعقوب با ذکر علی شب زنده داری می کند می خواست تا آید عروس آن شب به بیت شوهرش پر شد ز افواج ملک هم ایمنش هم ایسرش جبریل از پیشش رود و میکال از پشت سرش پا در رکاب ناقه و جا در دل پیغمبرش رضوان شده جاروب کش با زلف خود در معبرش سبحانه سبحانه خالی است جای مادرش حیدر به شوق مقدمش دل بیقراری می کند استاده در پشت در و لحظه شماری می کند بگرفت دست مرتضی تا پرده از رخسار او نقش تبسم شد عیان از لعل گوهر بار او یار دو عالم را ببین گردیده زهرا یار او غم خوار عالم را نگر شد فاطمه غم خوار او افکنده چشمی جانب بیت و در و دیوار او یاد آمد از حرق در و از قصه ایثار او گردید دور مرتضی آهسته گفتا با علی من آمدم تا جان خود سازم فدایت یا علی در حجله بنهادند پا آن دخت عم این ابن عم آن روح از سر تا بپا این جان از سر تا قدم آن وحی را خیر تاکلام این بیت را صاحب حرم بنهاد دست هر دو را ختم رسل در دست هم گفتا بزهرا کاین علی شوی تو باشد دخترم گر او شود از تو رضا راضیست حی ذوالکرم پس با علی گفتا علی انسیه الحور است این سر خدا ، روح نبی ناموس تو زهراست این امشب امانت میدهم من بر تو جان خویش را بگذاشتم در دست تو روح و روان خویش را روح و روان خویش ر ا تاب و توان خویش را پاینده میبینم د راو ، نام و نشان خویش را در دامن او یافتم من دودمان خویش را چون جان نگهدای علی ، جان جهان خویش را هرکس بیازارد و را خسته دل زار مرا آنکس که آزارد مرا آزرده دادار مرا ای بوده پیش از پیشتر ناموس داور فاطمه ای مدحت از سوی خدا تطهیر و کوثر فاطمه ای دست بوست مصطفی ای کفو حیدر فاطمه ای زینب کبری تو را پاکیزه دختر فاطمه ای بر حسین بن علی آزاده مادر فاطمه ای یازده فرزند تو بر خلق رهبر فاطمه در شام قدر وصل تو روشن دل عالم شده مدح تو ذکر علی شیرینی "میثم " شده! خیلی جَوونه ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
خوشا آن‌کس که امشب در کنار کعبه جا دارد به سر شور و به دل نور و به لب ذکر خدا دارد همه در مکّه جمع و کاروانی خارج از مکّه، ره صحرا گرفته، کیست این، عزم کجا دارد امیر کاروان، فرزند زهرا با جوانانش برای حجّ خون عزم دیار کربلا دارد... ذبیح اکبر این کاروان باشد علی‌اصغر که حلقی تشنه اما تشنۀ تیر بلا دارد... حسین بن علی حجّی رود یاران که در این حج چهل منزل به روی نیزه‌ها سعی و صفا دارد چو حاجی می‌شود محرم بپوشد حلّه‌ای بر تن عزیز فاطمه بر تن لباس از بوریا دارد تنش در موج خون افتاده با خواهر سخن گوید سرش ذکر خدا از نیزه تا تشت طلا دارد... ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam