🖤......
#امام_حسن_عسکری 🖤
آقا سلام بر تو و دریای تشنه ات
این کاسه میخورد روی لبهای تشنه ات
یاد #حسین می دمد از نای تشنه ات
خونابه گرچه از دهنت ریخته شده
آلاله روی پیرهنت ریخته شده؟😭
شکرخدا که تو کفنی داشتی #حسن
بر جسم خویش پیرهنی داشتی #حسن
.....🖤🖤):
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_جمعه
#مرضیه_عاطفی
شب های جمعه بیقرارم! روضه میخوانم
با چشم های اشکبارم روضه میخوانم
گاهی برای این دلِ عاصیِ هرجایی
گاهی برای روزگارم روضه میخوانم
طعنه زدند و بغض کردم! آمدم هیئت...
با هیچکس کاری ندارم! روضه میخوانم
من جز درِ این خانه جایی رو نخواهم زد
وقتی گره خورده ست کارم روضه میخوانم
از داغ های کربلا آشوبم و بیتاب
دل را به پرچم می سپارم، روضه میخوانم
یکروز می میرم از این بغض ِ بلاتکلیف
بالا سرِ سنگِ مزارم روضه میخوانم
حتی در آن بهبوهۂ تاریکیِ قبرم
آنجا که خیلی در فشارم روضه میخوانم
¤
جانم فدای آن امامی که نگاهش گفت:
جان داده بین شعله یارم! روضه میخوانم...
میگفت زهرا(س)جان! پس از تو گوشۂ خانه
زل میزنم بر ذوالفقارم روضه میخوانم!
شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ محسن حنیفی
نشد که قوره ی نارس شراب ناب شود
ضریح دامن او دست این گدا نرسید
نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف
شکسته باد، پرم چون به سامرا نرسید
غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت
کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست
همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر
ولی مزار حسن ها غریب بوده و هست
شبیه برگ گلی بین حجره می لرزید
ز درد در وسط حجره دست و پا می زد
برای مرهم زخمش برای تسکینش
بلند مادر خود را فقط صدا می زد
همین که بر جگرش زهر چنگ می انداخت
شراره می زد و داغی دوباره شد تازه
دوباره کوچه و نامحرم و فدکنامه
و زخم گم شدن گوشواره شد تازه
همین که او دم آخر لبش عطش نوشید
برای تشنگی اش قدری آب آوردند
هنوز خاطر او مانده است این روضه
برای حضرت هادی شراب آوردند
غریب بوده ولیکن امام بعد از او
سحر به پیکر پاکش نماز می خواند
کنار پیکر او تا سحر نمی خوابد
شبیه ناحیه او روضه باز می خواند
فدای تو پدر و مادرم حسین غریب
فدای آن تن زخمی که بوریا شده بود
شنیده ام که لباس تو را کسی دزدید
سه روز روی زمین پیکرت رها شده بود
اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ مجید لشکری
بارها بار با دو چشم دلم، دیده ام رسم دلبری تان را
در نمازم شنیده ام گه گاه، ذکر الله اکبری تان را
من یتیم ندیدنت هستم، ای زحل! دست من به دامانت
می شود ماه! سامرا بدهی، نسیه یا نقد مشتری تان را؟
درد عشقی کشیده ام آقا! از خودم هم بریده ام آقا!
دانه دانه چشیده ام آقا! طعم انگور عسکری تان را
گرچه در کنج قلعه محصورید، گرچه از شیعیان خود دورید
بادها در بغل به عاشق ها، می رسانند رهبری تان را
گرچه زندانتان شکنجه نداشت، غیر درد و به غیر رنجه نداشت
در و دیوار قلعه می دیدند، رنج موسی بن جعفری تان را
در کنار زلال منبرتان، دوش بر دوش “احمدِ اسحاق”
عاقبت شعرواره ام آموخت، شیوه ی ذرّه پروری تان را
****
اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ محسن حنیفی
نشد که قوره ی نارس شراب ناب شود
ضریح دامن او دست این گدا نرسید
نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف
شکسته باد، پرم چون به سامرا نرسید
غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت
کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست
همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر
ولی مزار حسن ها غریب بوده و هست
شبیه برگ گلی بین حجره می لرزید
ز درد در وسط حجره دست و پا می زد
برای مرهم زخمش برای تسکینش
بلند مادر خود را فقط صدا می زد
همین که بر جگرش زهر چنگ می انداخت
شراره می زد و داغی دوباره شد تازه
دوباره کوچه و نامحرم و فدکنامه
و زخم گم شدن گوشواره شد تازه
همین که او دم آخر لبش عطش نوشید
برای تشنگی اش قدری آب آوردند
هنوز خاطر او مانده است این روضه
برای حضرت هادی شراب آوردند
غریب بوده ولیکن امام بعد از او
سحر به پیکر پاکش نماز می خواند
کنار پیکر او تا سحر نمی خوابد
شبیه ناحیه او روضه باز می خواند
فدای تو پدر و مادرم حسین غریب
فدای آن تن زخمی که بوریا شده بود
شنیده ام که لباس تو را کسی دزدید
سه روز روی زمین پیکرت رها شده بود
****
اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ سید هاشم وفایی
هرگز شبی ز شام غمت تیره تر نبود
آن شب به غیر ناله نوایی دگر نبود
ای آفتاب معرفت ای عسکری لقب
گل را چنان تو زندگی مختصر نبود
شب های سوز و ساز به خلوتگه حضور
شمعی چو جان سوخته ات شعله ور نبود
داغ تو کرد خون به دل لاله های عشق
کو لاله ای که از غم تو خونجگر نبود
سیلاب اشک خانۀ دل را خراب کرد
چشمی نمانده بود کز این غصه تر نبود
شوق وصال دوست تو را سوی خود کشاند
زهر ستم وگرنه به تو کارگر نبود
مهدی کنار بستر پاک تو گریه کرد
یک تن به جز تو شاهد اشک پسر نبود
دشمن اگر چه برد به کاشانه ات هجوم
دیگر کسی ز اهل تو در پشت در نبود
با دل سفر نمود «وفایی» به کوی تو
حاجت دگر به داشتن بال و پر نبود
********
اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ رضا اسماعیلی
دارم دلی به سینه ، شهید جمال تو
در حسرت تنفس بوی وصال تو
دائم به سینه یاد تو را میکنم مرور
بیرون نمی رود ز سر من خیال تو
داغت نشسته بر دل حسرت نصیب من
خون گریه میکند دلم از ارتحال تو
اینجا منم مجاور وسواس اهرمن
آنجا تویی کنار خدا ، خوش به حال تو
ما را بخوان به باغ تماشای جلوهات
تا بشکفیم از نفحات جمال تو
تو آسمان عصمت و عشق و کرامتی
خورشید و ماه ، آینه دار جلال تو
بنیانگذار سلسله ی لالهها تویی
بنیانگذار سلسله ی عشق ، آل تو
بالا بلند! مانده دلم در نشیب هجر
دستم نمی رسد به فراز وصال تو
امشب غمت تمام دلم را گرفته است
شکر خدا که سیب دلم ، گشته مال تو
ای نور عسکری ! به خدا میخورم قسم
مهدی بُـــــود ادامه ی نور کمال تـــو
مولای عشق! چشمۀ رحمت، بهار حُسن !
فردا من و شفاعت سبز و زلال تو
********
اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ محسن حنیفی
ز عرش، فاطمه تا که دم حسن جان داد
دوباره اشک من آمد کمی به من جان داد
برای غربت آقای سامرا باید
هزار دفعه شکست و مرتباً جان داد
میان حجره جوانی ز درد می لرزید
جوان موی سپید غم و محن جان داد
دوباره یک حسن ازداغ کوچه ها دق کرد
جوانی اش همه شد صرف سوختن جان داد
ز بس که آه کشید و به روضه دم بگرفت
که جای فاطمه من را بیا بزن «جان داد»
امام پاره گریبان روضه ها پر زد
امام گریه کن شاه بی کفن جان داد
دوباره با لب تشنه ز کربلا می خواند
شبیه جدّ خودش دور از وطن جان داد
دوباره حجره او گوشه ای شد از گودال
حسین شد، وسط دست و پا زدن جان داد
********
اریک افتاد
یاد آن حجره که قاتل شده دیوار و درش
یادِ آن میوه که از شاخه ی طوبی افتاد
یاد آن کوچه و زهرا و دل شعله ورش
عوض آب فقط کاسه به دندان می زد
تا که اشک آمد و نوشید ز چشمان ترش
تشنه جان داد ولی با نوک پا ضربه نخورد
هیچ کس سنگ نزد بر بدن محتضرش
بی کس افتاد ولی شال و کمربند و عبا
مثل غارت زده ها باز نشد از کمرش
پادگان بود ؛ سنان بود ؛ کمان بود ولی
کس نکوبید به فرق سر او با سپرش
مهدی فاطمه تنها شده امروز به بعد
شب نشین شب زهرا شده امروز به بعد
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
***************
اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ مسعود اصلانی
شب تاریک هوای سحرش را می خواست
شهر انگار خسوف قمرش را می خواست
گوشه حجره کسی چشم به راه افتاده
حسن دوم زهرا پسرش را می خواست
حضرت عسگری از درد خود می پیچد
زهر از سینه ی آقا جگرش را می خواست
آسمانی ست امامی که زمین گیر شده
آسمان جلوه ای ازبال و پرش را می خواست
شعله زهر که بدجور زمین گیرش کرد
به خدا که نفس مختصرش را می خواست
لحظه آخر خود ، روضه عاشورا خواند
منبر خاک غم چشم ترش را می خواست
ته گودال کسی روی زمین افتاده
خنجر شمر گمانم که سرش را می خواست
دختری دید که بالای سرش نامردی
آمده بود و نگین پدرش را می خواست
جان به تن داشت که پیراهن او را بردند
شب غربت به گمانم سحرش را می خواست
*****************
اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ وحید محمدی
مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز
جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز
نفست تنگ شده کنج قفس افتادی
باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز
با حضور پسر مثل گلت آقا جان
مرهمی بر جگر پر شررت هست هنوز
گرچه جان دادنتان سخت شده امّا باز
خوب شد کاسه ی آبی به برت هست هنوز
زود باشد پسرت داغ یتیمی بیند
وقت تا وقت عروج و سفرت هست هنوز
لب تو خشک و دو چشمان تو تر آقا جان
گوییا ظهر عطش در نظرت هست هنوز
ای کریمی که فقیران همه مهمان تو اند
دست خالی گدایان به درت هست هنوز
****************
اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ امیر حسین الفت
امروز با تمام توان گریه می کنیم
همراه با امام زمان گریه می کنیم
در پشت دسته های عزا سوی سامرا
در لا به لای سینه زنان گریه می کنیم
شاید نماز ظهر رسیدیم در حرم
آن لحظه با صدای اذان گریه می کنیم
آقا اگر به مرقدشان راهمان دهند
در روضه ی مبارکشان گریه می کنیم
در غصه اسارت مردی که سال ها
از او نبوده نام و نشان گریه می کنیم
بر لحظه ای که آب طلب کرد آن امام
ما نیز یاد تشنه لبان گریه می کنیم
هم در گریز روضه ی موسی بن جعفریم
هم یاد آن شکنجه گران گریه می کنیم
هم در مسیر کوفه و هم در مسیر شام
با روضه های عمه شان گریه می کنیم
خیلی به پیش چشم من این صحنه آشناست
وقتی نشسته ایم چنان گریه می کنیم
شب های جمعه نیز همین گونه کربلا
ما پا به پای مادرمان گریه می کنیم
اذن دعا دهید که پایان روضه است
تا انتهای مجلستان گریه می کنیم
در ذکر «یا حَمیدُ بِحَقِ مُحَمَّد»یم
تا می رسیم آخر آن گریه می کنیم
سالیانی درد بی درمان هجران مشکل است
بی کسی درشهرغربت ای رفیقان مشکل است
سالیانی جای دور افتاده تبعیدت کنند...
سالیانی در غل و زنجیر زندان مشکل است
تشنگی از سویی و زخم زبان سویی دگر
روزه داری با دلی زار و پریشان مشکل است
سخت گیری ها که نه اما تحمل کردن
بد دهانی های هر روز نگهبان مشکل است
سالیانی بوده قلبم داغدار کربلا
آب دیدن آب خوردن کام عطشان مشکل است
معتمد با بی حیایی قصد جانم کرده است
جان سپردن گوشه ی زندان ویران مشکل است
ما به تو حق میدهیم آقای عالم گریه کن
حجت الله ای ولی الله اعظم گریه کن
سومین ابن الرضای خانواده اندکی
باغم و اندوه و سوز و اه ماتم گریه کن
گریه کن شاید که آرامت نماید گریه ها
فتح بابی گردد و راهی گشاید گریه ها
دیده واکن نوگل ات پشت وپناهت میرسد
غمگسارت ،دستگیرت ،تکیه گاهت میرسد
دیده وا کن داغ تو آتش به جان ما زده
دیده وا کن مهدی ات آقا سراغت آمده
دیده واکن مهدی ات دارد گریبان میدرد
دیده واکن مهدی ات دارد به سینه میزند
دیده واکن بامصیبت ها کلیمش میکنی
دیده واکن ورنه یک باره یتیمش میکنی
شکرلله ناله هایت را جوابی هم رسید
تاکه گفتی تشنه هستم ظرف آبی هم رسید
غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه
عکس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه
گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات
خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟
شب شهادت آقا، می خوام یه آرزو کنم
کاشکی می شد با مژه هام، مرقدت جارو کنم
آقا بذار که جونمو، با هروله فدات کنم
آقا بذار که روم بشه، تو قیامت صدات کنم
سینه زدن با عاشقات، نماز مستی منه
این سینه ی خسته باید، یه روز برا تو بشکنه
تو حلقه ی سینه زنی، وقتی برات شور می گیرم
پاک میشه زنگار دلم، آینه می شم نور می گیرم
این گریه ها روز حساب، توشه ی کوله بارمه
این سینۀ کبود شده، مدال افتخارمه
بندگی رو یادم دادی، با راه و رسم نوکریت
معنی عشق فهمیدم، با اون نگاه دلبریت
معجزه کردی آقا جون، که عاشق خدا شدم
یه تیکه مس بودم که با، نگاه تو طلا شدم
🍁🏴🍁🏴🍁🏴🍁🏴🍁
▪️گوشه ای از زندگی
امام حسن عسکری علیه السلام
یازدهمین پیشوای متقیان،
امام حسن عسکری علیه السلام
در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود.
پدرش امام دهم،
حضرت امام هادی علیه السلام
و مادرش بانویی پارسا و شایسته
به نام حدیثه است که برخی از او
با نام سوسن یاد کرده اند.
از آن جایی که امام حسن علیه السلام
به دستور خلیفه عباسی در سامرا
در محله عسکر سکونت اجباری داشتند عسکری نامیده می شود.
از مشهورترین القاب حضرت نقی و زکی
و کنیه اش ابومحمد است.
او 22 ساله بود که پدر ارجمندش
به شهادت رسید.
مدت امامتش شش سال و عمر شریفش
28 سال بود و در سال 260 ه. ق
به شهادت رسید و در خانه خود
در شهر سامرا کنار مرقد پدر بزرگوارش
به خاک سپرده شد.
شادی روح مطهر
امام حسن عسکری علیه السلام صلوات
🍁🏴🍁🏴🍁🏴🍁🏴🍁
#شهادت_امام_حسن_عسکری
آقازمان روضه ات آغاز گشته است
تاوسعت بهشت تودل باز گشته است
امشب دلم به اشک عزاشستشو کنم
چشمان من بدست شما نازگشته است
امشب تمام سامره از غم لبالب است
با لحظه لحظه ذکر تودمسازگشته است
اززهر معتمد به جوانی شدی فدا
درهای آسمان به رویت باز گشته است
دربستری و دیده ی تو تار گشته است
دیدار روی مهدی توراز گشته است
وقت وداع مهدی و باباچه دیدنی است
آنجا خداهم از تو سرافراز گشته است
دربستری و لرزش دستت عجیب بود
آبی نخورده ای و چه دمسازگشته است
دیگرامام عسگری از هوش رفته است
آنجا خودش طبیب شفاساز گشته است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسن_عسکری
امشب شروع گریه ی اولادآدم است
گویا که موقع طپش نبض عالم است
ماتم سراشده همه عالم دراین عزا
عمری بود که این دل من زیر پرچم است
امشب شب عزای امام عسگری است
مهدی به بزم روضه ی بابا پراز غم است
مهدی بیا که بزم عزای پدرشده
آقا بساط گریه برایت فراهم است
از زهر معتمد جگرش پاره پاره شد
امشب چه نوحه و چه عزاو چه ماتم است
مجنون ببین چه کس به سر و سینه می زند
زهرارسید و قدش از روضه ها خم است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسن_عسکری
در بستری افتاده بی جان پیکره توست
برخاک از زهرجفا بال وپره توست
آقادگرتاب وتوان رفته زجسمت
دلواپس مهدی دو چشمان تره توست
زهره جفا جسم تورا درهم کشیده
در بستری انگار جسم لاغره توست
درهجره ی دربسته ای افتادی ازپا
آه وفغان وبی کسی دور و بره توست
از داغ ودرده کوچه ها بی تاب هستی
در گوش جانت ناله های مادره توست
پیری چه زود آمدبه استقبالت آقا
زهرجفا دربین هجره یاورتوست
در سامرادور ازوطن تنهاغریبی
تنهاکناره بستره تو همسرتوست
گویند لب تشنه توجان دادی به بستر
درساعت آخر فغان در حنجرتوست
بالاسرت وقت شهادت بودمهدی
یاآنکه روی خاک هجره پیکرتوست
_شعر…آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#سبکزمینهشهادتامامحسنعسکریع
#اجرانشده
🏴بند اول:
میون حجره
چند شب و روزه
جیگرش از زهر
داره میسوزه
روی، لبش، ذکره مدامش اَمَّن یُجیبه
تو سامرا، امامه اما خیلی غریبه
امون از این روزگار
یه عمره قلبش از اسارت خونه
دنیا براش تنگ و مثه زندونه
میکِشه درد و زیره لب میخونه
( واویلا ۲ )
امون از این غربت ای وای ای وای
🏴بند دوم:
با دله محزون
این دمِ آخر
میخونه روضه
برای مادر
مدینه و مصیبتاشو داره می بینه
می بینه که، مسماره داغی رفت توی سینه
امون از این روزگار
داره می بینه میزنن مادر رو
با دستِ بسته میکِشن حیدر رو
آتیش زدن مسجدِ پیغمبر رو
( واویلا ۲ )
امون از این غربت ای وای ای وای
🏴بند سوم:
سر می ذاره رو
دامنِ مهدی
میپیچه تو عرش
شیوَنِ مهدی
خیسه، نگاش، ازش می باره اشک یتیمی
قدش، خمید، به سینه داره داغ عظیمی
امون از این روزگار
دیگه شده تو سامرا بی یاور
رهبره عالمه ولی بی لشکر
باید بشه با بی کسی عمرش سر
( واویلا ۲ )
امون از این غربت ای وای ای وای
🎵: #محمد_اکبری
📝: #یاحسین(طاها تحقیقی)
#علی_مهدوی_نسب
#سبک_شور_امام_حسن_عسکری_ع
#و_امام_حسن_مجتبی_ع
#اجرانشده
🏴بند اول:
من عاشقِ دوتا کریمم
من بنده ی دوتا حسنم
اسمه زیبای، حسن شده
حک روی عقیقِ یمنم
فرق نداره بگم، یا عسکری یا مجتبی
هر دو امام حسن، هستن و تاج سرمن
یکی تو سامراس، یکی دیگه توی بقیع
هرچی بخوای میدن، چون هر دو شاهِ کرمن
سلطانِ زمینن
فرمانده ی دینن
بخشنده و یکتا
مولا و امینن
یا عسکری یا مجتبی
🏴بند دوم:
مجنونم و میخونه دلم
من نوکره دوتا حسنم
مستیم توی هیئتا اینه
با اسمشون، سینه می زنم
دنیا فقط دوتا، امامه حسن داره
که مثلشون دیگه، جایی نمیشه پیدا
وقتی میگیم حسن، زهرا میگه ای جانم
ضامنتون میشم، تو دنیا و تو عقبا
آقا و کریمن
رحمان و رحیمن
استادِ بزرگِ
قرآن کریمن
یا عسکری یا مجتبی
🎵📝: #یاحسین(طاها تحقیقی)
#رضا_آسانی
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
4_5807747407210889336.mp3
1.14M
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند
دلیل خوشه ی انگور عسکری این است
که تاک ها ننشینند روی پا باشند
حسن شدی که میان مُضیف چشمانت
تمام شهر به عشق شما گدا باشند
حسن شدی که به هنگام بردن نامت
بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند
حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم
همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند
حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت؛
به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند
حسن شدی که غریبی غریب تر باشد
که زائران تو در بین کوچه ها باشند
حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد
که خادمان تو در شهر کربلا باشند
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_______________________________
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
#مناجات_امام_زمان
یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت
خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت
داغی نشسته بر جگر داغدار تو
در خون نشسته است دل درد پرورت
قربان آن امام، که در آخرین نفس
سیراب گشته است به دست مطهرت
ای سرو سرفراز جهان، سرو سربلند
از ماتم پدر چه رسیده ست بر سرت
بهر تسلی دل درد آشنای تو
صف بسته اند خیل ملائک برابرت
ما را شریک درد و غم خود حساب کن
ما دل شکسته ایم ز احوال مضطرت
دلتنگ سامرای تو هستیم و چون نسیم
ما را ببر به دیدن گلزار پرپرت
رفتی به پشت پردۀ غیبت ولی شده است
صدها هزار عاشق و عارف کبوترت
چشم انتظار مانده زمین تا کدام روز
روشن شود جهان ز حضور منورت
با کثرت گناه «وفایی» شب فراق
دارد سلام و عرض ارادت به محضرت
🔸شاعر:
#سیدهاشم_وفایی
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
جگرت پاره پاره میریزد
از دهانی که غرق خوناب است
روزه بودی و زهر نوشیدی
در کنار تو آب نایاب است
دور خود پیچ میخوری آقا
بسکه غم در دل تو بیتاب است
رنگ تو رنگ ارغوان شده و
دست غم بر گلوی مهتاب است
مثل ارباب تشنه جان دادی
روی لبهات روضه آب است
روی زانوی حضرت عشقی
چشم مست تو غرق در خواب است
🔸شاعر:
#محمد_حبیب_زاده
___________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_آغاز_امامت
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
ای دوست ولایتت مبارک
اجلال حکومتت مبارک
ای آنکه دهی به ظلم پایان
آغاز امامتت مبارک
گلزار ندیده چون تو لاله
مولا و امام پنج ساله
گنجینهٔ سیزده جواهر
آیینه عصمتت مبارک
بَخٌّ لَکَ ای شه یگانه
داعش شده خوار در زمانه
پایان حکومت سیاهی
بر شیعه و امتت مبارک
ما منتظریم آید آن روز
آیی و شوی به کفر پیروز
گوییم امام عدل گستر
اورنگ عدالتت مبارک
آئیم بخوان به یاری تو
قربان زمامداری تو
بر گمشدگان وادی عشق
ایما واشارتت مبارک
ما شیعه خوشیم آید آن دم
خوانی همه را به زیر پرچم
وز عرش رسد پیام جبریل
منشور خلافتت مبارک
تو وارث ختم الانبیایی
سالاری وختم الاوصیایی
احیاگرِ آرمان طاها
تحکیم رسالتت مبارک
سرباز تو افسر الاعاظم
سردار رشید، حاج قاسم
از منطقه فتنه را برون راند
بر فتح نظارتت مبارک
تو بازگشای راه قدسی
صاحب علم سپاه قدسی
بر جیش مقاومت دمادم
دم دادن و نصرتت مبارک
ما گرچه بدیم شهریارا
با خوبی خود ببخش مارا
ای ابر ببار تا بخوانیم
آن بارش رحمتت مبارک
تکیه چو زنی به کعبهٔ حق
با سیصد و سیزده مصدَّق
بین دو نماز از مصلّین
تکبیر حمایتت مبارک
ای حامی رهبر و شهیدان
مدیون دم شماست ایران
تایید کن انقلاب ما را
امداد ز حضرتت مبارک
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_آغاز_امامت
#مرضیه_عاطفی
شد امام ِ آخرین و دل برایش بیقرار
سامرا شد ریسه بندان! از یمین تا به یسار
جان فدایِ آن عبا که تار و پودش حیدری ست
بر تنش زیبا نشسته؛ با کمال و با وقار
حک شده با دستِ حق بر تیغۂ شمشیر او
لا فتی إلا علی(ع) لاسیف إلا ذوالفقار
میبرَد تاج ولایتعهدی اش را جبرئیل
میشود «طاووس أهل الجنّه» صاحب-اختیار
دل بیا رخت سفیدت را به تن کن! آمده-
عید بیعت با ولیِ عصر(عج)، عیدِ انتظار
حضرت زهرا(س) برایش خوانده حمد و إن یکاد
آرزویش هست، باشد یاورانش بیشمار
تا بگیرد از تمام دشمنانِ مرتضی(ع)
انتقامی سخت را با ضربه هایی ناگوار
کاش برگردد به زودی با ظهوری غرقِ نور
در حضورش به! چه حالی دارد این جشن و سرور
از کنارِ کعبه آن ماهِ دل آرا می رسد
محض دیدارش چه بی صبرانه عیسی می رسد
می رسد بر گوش، تا صوت أناالمهدي؛ سریع...
سیصد و چندین نفر دلداده درجا می رسد
عاقبت در جمعه ای جذّاب می پیچد خبر
آخرین معشوقِ والا منسبِ ما می رسد
مصحف و نهج البلاغه بعدِ قرانِ کریم
سورۂ نور و قصص، طاها و أسرا میرسد
محضرش تقدیم خواهد شد زمین و آسمان
هدیۂ خیل ملَک از عرشِ اعلی می رسد
عشقِ مادر دارد و با شیعیانش در بقیع؛
قبلِ هر کاری به کارِ قبر زهرا(س) می رسد
جرعه جرعه لحظۂ دیدار نزدیک است و خوب...
ندبه و عهد و فرج دارد به دریا میرسد
پس بگو «لبیک یامهدی(عج)» تویی تو امّتش
دست هایت را ببر بالا برای بیعتش!
سامره امشب تماشایی شده
جنت گل هـای زهرایی شده
لحظه لحظه، دسته دسته از فلک
همچو باران از سمـا بارد ملک
می زنند از شوق دائم بال و پر
در حضـور حجت ثانـی عشر
ملک هستی در یم شادی گم است
بعثت است این، یا غدیر دوم است
یوسف زهرا بـه دست داورش
می نهد تاج امـامت بـر سرش
عید «جاء الحـق» مبارک بر همه
خاصـه بـر سـادات آل فاطمه
عید آدم عیـد خاتم آمده
عید مظلومـان عالم آمده
عید قسط و عید عدل و دادهاست
لحظه هـایش را مبـارک بادهاست
عیـد قرآن، عید عترت، عید دین
عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین
عیــد یــاران فداکار علی است
عید محسن، اولین یار علی است
عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست
عید عمرو مالک و عمارهاست
عید مشتاقان سرمست حسین
عید ذبح کوچک دست حسین
عید باغ یاسمن های کبود
عید شادیِ بدن های کبود
عید سردار رشیـد علقمه
عید سقـای شهیـد علقمه
عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن
عید سربازان بی غسل و کفن
عید هجــده آفتـاب نـوک نی
کرده نوک نی چهل معراج طی
عید طاهـا عید فرقان عید نور
عید قرص مـاه در خاک تنور
عید عزت عیـد مجد و افتخار
عید مردان بـــزرگ انتظـار
آی مهدی دوستـان! عید شمـاست
این شعاع حسن خورشید شماست
آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش
حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش
وعده فیض حضور آید به گوش
مـژده روز ظهـور آیـد به گوش
تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را
کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را
می کشد چون شیر حق از دل خروش
می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش
می برد از دل شکیب کعبه را
می کشد اول خطیب کعبه را
روی او آیینه روی خــداست
پشت او محکم به نیروی خداست
پیش رو خوبان عالم، لشکرش
پشت سر دست دعای مادرش
بـر سـرش عمـامه پیغمبر است
ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است
پرچمش پیراهـن خـون خداست
نقش آن رخسار گلگون خداست
رشته هایش از رگ دل پاک تر
از گل پرپر شده صـدچاک تر
حنجـر او نینـوای زینبین
نعر? او «یا لثارات الحسین
»
اشک چشمش خون هفتاد و دو تن
چهره: تصویـر حسین است و حسن
خیمـه اش آغـوش حی دادگر
مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر
عدل از نـور جمـالش منجلی
پــایتختش کوفـه مـانند علی
آسمـان پروانـه ای دور سرش
خلق پندارند خود را در برش
آسمان چـون حلقه در انگشت او
ملک امکان قبضه ای در مشت او
فـرش راه لشکـرش بــال ملک
جــای سم مـرکبش دوش فلک
مکـه را بستانـد از نـا اهل هــا
بشکند پیشانـی از بوجهل هــا
شیعه گردد حکمران در آب و گل
کــوری این بازهـای کــور دل
عیــد موسا و عصا و اژدهاست
عید مرگ فرق? باب و بهاست
ای امـام عصـر عاشورائیـان
ای امیــد آخـر زهرائیــان
ای به عهد مهدویت مهـد مـا
ای نفس هایت دعای عهد ما
عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی
ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی
تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور
تو به ما نزدیکی و ما از تو دور
ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر
تـا دل دشمـن شـود تاریک تر
چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟
سیـدی مـولایی عجـل لظهـور
*استاد سازگار*
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_آغاز_امامت
#قاسم_نعمتی
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهره ات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند
نام مرا عزیز خدا؛ یاور شما
در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است
از بهر خطبه خوانی تان منبر شما
نفرین فاطمه شده صدشکر مستجاب
لبخند آمده به لب مادر شما
آقا دعا کنید که در زندگی مان
باشیم ای ذخیرۀ حق یاور شما
ای چشمۀ زلال الهی ظهور کن
ماتشنه ایم، تشنه لب کوثر شما
فرموده ای که الگوی من مادر من است
با این حساب فاطمه شد رهبر شما
کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را
ای جان فدای طنتنه ء خیبر شما
بیرون بکش زخاک دوتا غاصب فدک
این انتقام گشته به حق باور شما
روز ظهور نعره زنی جدی الحسین
کرببلاست چون هدف آخر شما
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_آغاز_امامت
#احمد_ایرانی_نسب
سپیده سر زد از بیت امام عسکری امشب
کرم میآید از سوی شما از هر دری امشب
ملائک گرم ذکر یا حسن هستند از ماتم
ولی روح پدر مشغول ذکر دیگری امشب
که ای جان پدر، ای نور امیدم بیا بابا
که در روی تو میبینم جمال حیدری امشب
بیا ای منتقم چشم انتظارت حضرت زهراست
اجابت میشود گویا دعای مادری امشب
مگر تکرار میگردد به تو معراج پیغمبر
که حتی از پر جبریل هم بالاتری امشب
بیا که با قدمهایت بشر بیدار میگردد
بیا که بعثت پیغمبران تکرار میگردد
تداعی میکند لبخند تو لبخند زهرا را
جهانی چشم شد بیند مگر فرزند زهرا را
که او با ذوالفقار مرتضی از راه میآید
همان روزی که میبندد به سر سربند زهرا را
همه عالم شود دلدادهی روی درخشانش
که میبیند خدایا دلبر و دلبند زهرا را
تو در حصن دعای وان یکاد مادرت هستی
دگر چشمی نمیگیرد به تو، این بند زهرا را
برای با شما بودن دلیل محکمی دارم
اگر باشی به روی زخم قلبم مرحمی دارم
برای دیدنت چشم همه غرق تماشا شد
زمین از قطرههای اشک مشتاقانه دریا شد
چه رویی دلربا داری، چه گیسویی رها داری
قیامت زودتر از موعدش این بار بر پا شد
شما صاحبزمان نه حضرت صاحبدلان هستی
که معنای حقیقی ولایت در تو معنا شد
چنان بندهنوازی میکنی کز مهر و احسانت
غلامی بر در این خانه از لطف تو آقا شد
خدا را شکر ما هم نوکر این آستان هستیم
که آقا شد هر آنکس نوکر فرزند زهرا شد
قلم بر دفترم چرخید نامت بر زبان آمد
کرامت کردی و بر پیکر این مرده جان آمد