eitaa logo
من‌وبچہ‌شیعہ‌ هام🪴
3.2هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
7.3هزار ویدیو
270 فایل
من یه مامان طلبه با ۳ فرزنـدم👶🏻 💞مدرس و پژوهشگر حوزه زن وخانواده 👈اینجا باشگاه توانمندسازی بانوانه💪😍 مهارت هـمسرداری/تربـیـت فـرزند روباهم تقویت میکنیم😍 کپی ممنوع⛔ 💛کانال نوجوان و انیمیشن ما: @bache_shiee_nojavan @bache_shiee_anime
مشاهده در ایتا
دانلود
📱بازی «قطار قرآنی» 🚂 🎯آموزش سوره های کوچک قرآن، به همراه بازیها و سرگرمی دریافت از این لینک👇 http://cafebazaar.ir/app/?id=com.EarthlyHeavens.QuranicTrain&ref=share 🍏 🍎@bache_shiee 🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
[°•🧡☁️•°] دوستــاے جـــدید 🦋 خوش اومـــدین❤️ اینجـــا کانالــے هســت که هرچیــزی که شما نیازمنــد آموزش دینی و مذهبی به دلبندانتــون رو بخوایـــد ، موجود هست. 😎 تمــام کارتــون ها و بقیه موارد حتی استیکــرها از فیلتــر ما رد میشــه. 😌✌️🏻 پس با خیـــال راحــت کودکان و نوجوانان عزیـــزتون رو به ما بسپاریـــد☺️☂ ○°•___☁️💞___•°○ مامانای گـــل🌸 برای دسترسی به مباحث کانالمــون میتونیــد باتوجـه به سن گلپونــه هاتون از هشتک یا و هشتک های زیر استفاده کنید😍👇🏻 «عجل الله تعالی فرجه شریف» 💚 🦋 😇 📝 📚 🖼 🎙 😂 🖍📖 🦋 🌙 📒 😇 🤔 🕊 📖 📖 📲 📱 💎 📿 🎶 😴 🦋 ✂️ 🍳 🍭 🎨 🎊🎉 ✂️ 🐰 🎥 🏴 🌸 ❤️ 🦋 🎥 🧕 کنارمــون باشید و مارو به دوستـانتــون معرفی کنیــد😇🇮🇷 ∞°مـن بچـہ شٻعـہ هسٺـم°∞ ○°•___☁️🧡___•°○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیر : 5 پیمانه آرد برنج : 6 ق‌غ شکر : 5 ق‌غ گلاب : 5 ق‌غ وانیل : 1.2 ق‌چ ( قابل حذف ) پودر کاکائو ، زعفران دم شده ، پودر نارگیل ، پودر بسته : 1 ق‌غ سرپر 🍏 🍎@bache_shiee 🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
گلــهاے قشنگــمون🦋 یادتووون نره تو کـــارهاے خــونه کمک به مامان گلیــا کنیــدا ☺️😇 هم دل مامان جون رو شـــاد میکنید هم خــدا جون رو🤩❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 بچه های قد و نیم قد روستا جلو در صف کشیدند. -مرحمت ... مرحمت ... آمده بودند دنبالش بروند بازی کنند.⚽️ نمیشنید یا خودش را به نشنيدن زده بود ، نرفت. گفتم : دوستات جلو در منتظرتنا! پنج ساله بود . گفت : نمیرم.😒 - زود باش مرحمت ، بیا بریم بازی بچه ها اصرار داشتند مرحمت برود با آنها بازی کند. گاهی همراه شان می رفت و اگر میدید کسی به بچه ها زور می گوید ،😠 جلویش می ایستاد 💪🏻و تا پای دعوا پیش می رفت ، یکبار با پسر خان که میخواست یکی از بچه ها را بزند ، گلاویز شده بود ولی اینبار نمی خواست با آنها بازی کند. پرسیدم : چرا نمیری؟🧐 گفت:" بچه های خوبی نیستن . وقتی دعواشون میشه ، حرفای بدی به هم میزنن ، دوست ندارم با اونا بازی کنم.🙁 راوی: مادر شهید💖 منبع: کتاب هنوز مرا نشناخته‌ای!🌸 شادی روح شهدا صلوات💝 🍏 🍎@bache_shiee 🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔮 🔮 🎀🎀 💙 فرزند ششم ✈️ چند سال بعد از تولد زینب، خدا یک پسر به ما داد. بابای مهران اسمش را شهرام گذاشت. دخترها عاشق شهرام بودند. او سفید و تپل بود. خواهرهایش لحظه ای او را زمین نمی گذاشتند. قبل از تولد شهرام، ما به خانه ای در ایستگاه شش فرح آباد، نزدیک مسجد فرح آباد(قدس) رفتیم؛ یک خانه شرکتی سه اتاقه در ایستگاه شش، ردیف ۲۳۴. در آن خانه واقعا راحت بودیم. بچه ها پشت سر هم بودند و با هم بزرگ می شدند. من قبل از رسیدن به سی سالگی، هفت تا بچه داشتم. عشق می کردم وقتی بازی کردن و خوردن و خوابیدن و گریه ها و خنده های بچه هایم را می دیدم. خودم که خواهر و برادری نداشتم و وقتی می دیدم چهار تا دخترم با هم عروسک بازی می کنند، کیف می کردم. گاهی به آنها حسودی می کردم و حسرت می خوردم و پیش خودم میگفتم: «ای کاش فقط یه خواهر داشتم. خواهری که مونس و همدمم می شد. مادرم چرخ خیاطی دستی داشت. برای من و بچه ها لباس های راحتی می دوخت. برای چهار تا دخترم با یک رنگ، سری دوزی می کرد. بعدها مهری که خوش سلیقه بود، پارچه انتخاب می کرد و مادرم به سلیقه او لباس ها را می دوخت. مادرم خیلی به ما می رسید، هر چند روز یک بار به بازار لین یک احمدآباد می رفت و زنبیلش را پر از ماهی شوریده و میوه میکرد و به خانه ما می آورد. او لُر بختیاری بود و غیرت عجیبی داشت بدون نوه هایش، لقمه ای از گلویش پایین نمیرفت. جعفر پانزده روز یکبار از شرکت نفت حقوق می‌گرفت و آنرا دست من میداد باید برای دوهفته دخل و خرج خانه را میچرخاندم . از همین خرجی به مهران و مهرداد پول تو جیبی میدادم. آنها پسر بودند و به کوچه و خیابان می‌رفتند می ترسیدم خدایی نکرده کسی آنها را فریب بدهد و آنها را از راه به در کند. برای همین همیشه در جیبشان پول می‌گذاشتم. گاهی پس از یک هفته ، خرجی خانه تموم میشد و من می‌ماندم که به جعفر چه جوابی بدهم ادامه دارد.. 🍎@bache_shiee 🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲🏴🤲🏴🤲🏴🤲 🍃السلام علیک یا اباصالح المهدی🍃 🎥 نماهنگ👆 🤲دعای زیبای فرج 🤲 🦋بچه های عزیز بخوانند🦋 ✨الهی عظم البلاء و برح الخفاء✨ ✨وانکشف الغطاء وانقطع الرجاء✨ 🖤 🍏 🍎@bache_shiee 🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_490291859.mp3
6.45M
ای قصه قصه قصه این قسمت: خدا ادم های مغرور دوست نداره 🌸🌸 ایه: و الله لا یحب کل المختار الفخور ✨✨ گلای من امروز هم این ایه قشنگ قرانی و یاد بگیریم و بهش عمل کنیم ❣@bache_shiee 🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا