eitaa logo
baghdad0120
1.3هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4هزار ویدیو
25 فایل
#بسم_الله_قاصم_الجبارین ـــ ـ ـ ـــ🍃 مجموعه سایبری فرهنگی #بغداد٠۱۲٠ تاسیس: جمعه، ۱۳ دی ۱۳۹۸ #قاسم_بن_الحسن را در همه پیام رسان ها دنبال کنید #چ۴۵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_پنجم 🔹 هیاهوی مردم در گوشم می‌کوبید، در تنگنایی از #درد به خودم می‌پیچیدم و ت
🔹 دیگر درد شانه فراموشم شده که فک و دندان‌هایم زیر انگشتان درشتش خرد می‌شد و با چشمان وحشتزده‌ام دیدم را به سمت صورتم می‌آورد که نفسم از ترس بند آمد و شنیدم کسی نام اصلی‌ام را صدا می‌زند :«زینب!» احساس می‌کردم فرشته به سراغم آمده که در این غربتکده کسی نام مرا نمی‌دانست و نمی‌دانستم فرشته نجاتم سر رسیده که پرده را کشید و دوباره با مهربانی صدایم زد :«زینب!» 🔹 قدی بلند و قامتی چهارشانه که خیره به این تنها نگاه‌مان می‌کرد و با یک گام بلند خودش را بالای سرم رساند و مچ این سنگدل را با یک دست قفل کرد. دستان همچنان روی دهان و با خنجر مقابل صورتم مانده و حضور این غریبه کیش و ماتش کرده بود که به دفاع از خود عربده کشید :«این رافضی واسه جاسوسی می‌کنه!» 🔹 با چشمانی که از خشم آتش گرفته بود برایش جهنمی به پا کرد و در سکوت برگزاری جماعت عشاء، فریادش در گلو پیچید :«کی به تو اجازه داده خودت حکم بدی و اجرا کنی؟» و هنوز جمله‌اش به آخر نرسیده با دست دیگرش پنجه او را از دهانم کَند و من از ترس و نفس تنگی داشتم خفه می‌شدم و طوری به سرفه افتادم که طعم گرم خون را در گلویم حس می‌کردم. یک لحظه دیدم به یقه پیراهن عربی‌اش چنگ زد و دیگر نمی‌دیدم چطور او را با قدرت می‌کشد تا از من دورش کند که از هجوم بین من و مرگ فاصله‌ای نبود و می‌شنیدم همچنان نعره می‌زند که خون این حلال است. 🔹 از پرده بیرون رفتند و هنوز سایه هر دو نفرشان از پشت پرده پیدا بود و صدایش را می‌شنیدم که با کلماتی محکم تحقیرش می‌کرد :«هنوز این شهر انقدر بی‌صاحب نشده که تو بدی!» سایه دستش را دیدم که به شانه‌اش کوبید تا از پرده دورش کند و من هنوز باور نمی‌کردم زنده مانده‌ام که دوباره قامتش میان پرده پیدا شد. چشمان روشنش شبیه لحظات آفتاب به طلایی می‌زد و صورت مهربانش زیر خطوط کم پشتی از ریش و سبیلی خرمایی رنگ می‌درخشید و نمی‌دانستم اسمم را از کجا می‌داند که همچنان در آغوش چشمانش از ترس می‌لرزیدم و او حیرت‌زده نگاهم می‌کرد. تردید داشت دوباره داخل شود، مردمک چشمانش برایم می‌تپید و می‌ترسید کسی قصد جانم را کند که همانجا ایستاد و با صدایی که به نرمی می‌لرزید، سوال کرد :«شما هستید؟» 🔹 زبانم طوری بند آمده بود که به جای جواب فقط با نگاهم التماسش می‌کردم نجاتم دهد و حرف دلم را شنید که با لحنی دلم را قرص کرد :«من اینجام، نترسید!» هنوز نمی‌فهمید این دختر غریبه در این معرکه چه می‌کند و من هنوز در حیرت اسمی بودم که او صدا زد و با هیولای وحشتی که به جانم افتاده بود نمی‌توانستم کلامی بگویم که سعد آمد. با دیدن همسرم بغضم شکست و او همچنان آماده دفاع بود که با دستش راه سعد را سد کرد و مضطرب پرسید :«چی می‌خوای؟» در برابر چشمان سعد که از شعله می‌کشید، به گریه افتادم و او از همین گریه فهمید محرمم آمده که دستش را پایین آورد و اینبار سعد بی‌رحمانه پرخاش کرد :«چه غلطی می‌کنی اینجا؟» 🔹 پاکت خریدش را روی زمین رها کرد، با هر دو دست به سینه‌اش کوبید و اختیارش از دست رفته بود که در صحن فریاد کشید :«بی‌پدر اینجا چه غلطی می‌کنی؟» نفسی برایم نمانده بود تا حرفی بزنم و او می‌دانست چه بلایی دورم پرسه می‌زند که با هر دو دستش دستان سعد را گرفت، او را داخل پرده کشید و با صدایی که می‌خواست جز ما کسی نشنود، زیر گوشش خواند :« دنبالتون هستن، این مسجد دیگه براتون امن نیست!» 🔹 سعد نمی‌فهمید او چه می‌گوید و من میان گریه ضجه زدم :«همونی که عصر رفتیم در خونه‌اش، اینجا بود! می‌خواست سرم رو ببُره...» و او می‌دید برای همین یک جمله به نفس نفس افتادم که به جای جان به لب رسیده‌ام رو به سعد هشدار داد :«باید از اینجا برید، تا رو نریزن آروم نمی‌گیرن!» دستان سعد سُست شده بود، همه بدنش می‌لرزید و دیگر رجزی برای خواندن نداشت که به لکنت افتاد :«من تو این شهر کسی رو نمیشناسم! کجا برم؟» و او در همین چند لحظه فکر همه جا را کرده بود که با آرامشش داد :«من اهل اینجا نیستم، اهل . هفته پیش برا دیدن برادرم اومدم اینجا که این قائله درست شد، الانم دنبال برادرزاده‌ام زینب اومده بودم مسجد که دیدم اون نامرد اینجاست. می‌برمتون خونه برادرم!»... ✍️نویسنده: @baghdad0120 ✨🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨️🇮🇷 🎥 توصیف حاج قاسم از زبان موکب داران خارجی 🔹از ترکیه به کرمان آمده ایم تا بگوییم راه سردار سلیمانی را ادامه می دهیم 🔹اگر حاج قاسم نبود داعش وارد کشور آذربایجان میشد و امنیت ما را خدشه دار می کرد 🔹مردم یمن حاج قاسم را با صفت ناصر مستضعفان می شناسند @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔻استفاده از طرح برندهای مختلف در محصولات خوراكی كودكان! ▪️عجب طرح خلاقانه‌ای برای تباه کردن یک نسل. جمع کردن این محصولات شاید کمترین کاریست که باید فورا انجام شود و بدون شک طراح و تولیدکننده و کسی که به این محصول مجوز داده باید دادگاهی شوند. ▪️خسته نباشید به و و همچنین با تشکر از . @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🇮🇷 عملیات میدانی در سطح شهر پخش صحبتها و فرازهایی از وصیت شهید سلیمانی در سطح شهر به شکل اعلامیه و بنر و اهدای تعدادی بازی فکری و پوستر سردار سلیمانی به کودکان توسط خیریه قاسم بن الحسن. شما خوبان نیز در کارهای خدا پسندانه‌ی خیریه قاسم بن الحسن سهیم باشید. 🍃 شماره کارت جهت کمکهای نقدی : 💳 | ۶۰۳۷ ۶۹۱۵ ۷۱۱۳ ۲۰۰۰ به نام اعظم السادات حسینی حسین اباد خیریه قاسم بن الحسن #قاسم_بن_الحسن eitaa.com/baghdad0120
✨🇮🇷 رهبر انقلاب: خانه‌داری به معنای خانه‌نشینی نیست. امام خامنه‌ای: 🔹اصلی‌ترین نقش یک از نظر اسلام همین نقش است اما خانه‌داری به معنای خانه‌نشینی نیست. بعضی این‌‍‌ها را باهم اشتباه می‌کنند وقتی می‌گوییم خانه‌داری، خیال می‌کنند می‌گوییم در خانه بنشینید هیچ کار نکنید، هیچ وظیفه‌ای انجام ندهید، نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعالیت‌های نکنید، معنای خانه‌داری این نیست. 🔹خانه‌داری یعنی خانه را داشته باشید در کنار داشتن خانه هر کار دیگری که از عهده‌ شما برمی‌آید و میل به آن و شوق به آن را دارید می‌توانید انجام بدهید؛ منتهی همه در ذیل خانه‌داری است.‌‌ @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🇮🇷 تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند. @baghdad0120
✨🇮🇷 تویی به جای همه هیچ کس به جای تو نیست..... @baghdad0120
01:20✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ بارش باران| ــــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ راننده‌ش، آقا نصر‌الله می‌گفت گاهی می‌شنیدم توی ماشین برایِ خودش روضه می‌خوند. می‌گفت:« مگه من کی‌ام؟ قاسم پسرِ حسن. یک زاده‌ام. چرااا به من عزّت دادی؟؟ تو بزرگی..🍃 #شهید_قاسم_سلیمانی eitaa.com/Baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 نکند خدای نکرده اسیر دنیا شوید و دنیا شما را در شکم خود ببلعد که دیگر پس از مدتی توبه قبول نمی شود در نماز خواندن کاهلی نکنید و همواره پیرو ولایت فقیه باشید. @baghdad0120
صهیونیست ‌ها این همه در مورد سلامتی سید مقاومت جنجال و سر و صدا کردند و البته عده‌ای هم در فضای فارسی بدون اینکه هیچ خبر دقیقی داشته باشند به این آتش دمیدند، اما سید امروز آمد و به همه گفت که هیچ نگرانی در مورد سلامتی‌اش وجود ندارد؛ به عبارت دیگر او به صهیونیست‌ها گفت تا زمانی که در مسجدالاقصی نماز بر پا نکند دست بردار آن‌ها نخواهد بود. سید مثل بسیاری دیگر بیمار شد، آنفلوآنزا گرفت و حالا هم حالش خوب است و در پست‌های بعد موارد مهم سخنرانی‌اش را منتشر خواهیم کرد. @Baghdad0120 / : خبر با تاخیر در کانال بارگذاری میشود
baghdad0120
✨ #لبنان صهیونیست ‌ها این همه در مورد سلامتی سید مقاومت جنجال و سر و صدا کردند و البته عده‌ای هم در
https://eitaa.com/baghdad0120/7439 🔴توصیف سیدحسن نصرالله از رستم ایرانشهر 🔻در دو دهه گذشته حاج قاسم سلیمانی فرماندهی نیروی قدس سپاه انقلاب اسلامی ایران را برعهده داشت. زمانی که حاج قاسم وارد میادین ما شد، از ویژگیهایی برخوردار بود. ابتدا شخصیتش به خاطر صدق و اخلاص زیادی که از آن برخوردار بود و همچنین درجات عالی تقوا و شوق دیدار خداوند. ویژگی دوم اینکه او سرباز ولایت بود و آنچه در جهت‌گیری‌ها و راهبردهای اولیه انجام می‌داد، طبق ضوابط ولی یعنی امام خامنه‌ای بود. حاج قاسم سرباز ولایت بود و وصیت کرد که روی مزارش بنویسند سرباز ولایت. او این طور می‌زیست. 🔻متأسفانه برخی هنوز تصور می‌کنند که کشورهای عضو محور مقاومت فقط تابع ایران هستند؛ اما اصلا این گونه نیست، بلکه آن‌ها قدرت‌هایی هستند که به میهنشان و مقدساتشان باور دارند و حاج قاسم آمد که دست کمک به آن‌ها برساند. حاج قاسم توانست با ذهن، تدبیرش، حضور دائم و اخلاص خود گروه‌های محور مقاومت را با یکدیگر همراه و مرتبط کند. او وارد هر یک از این قدرت‌ها شد و قدرت آن‌ها را دو چندان کرد. حاج قاسم از آن‌ها حمایت مادی و فکری می‌کرد و با دیدارها و حضور مستقیم در جبهه‌ها و خط مقدم به آن‌ها امید می‌داد. 🔻حاج قاسم در دو دهه گذشته با دو مدل از پروژه آمریکا در منطقه مقابله کرد. طرح آمریکا در منطقه، طرح هژمونی، تسلط و گرفتن همه چیز بود و اسرائیل در دل این پروژه قرار داشت. مدل نخست طرح آمریکا در منطقه که شهید سلیمانی و دیگر فرماندهان شهید با آن مقابله کردند، طرح خاورمیانه جدید در لبنان و فلسطین بود. 🔻نسخه اول طرح آمریکا در سال ۲۰۰۱ و پس از آنکه جورج بوش پسر قدرت را به دست گرفت، آغاز شد. طبق آنچه منتشر شد، افغانستان در این طرح نبود. یازده سپتامبر تکانی بود برای این طرح آمریکا تا آن‌ها وارد افغانستان و عراق شوند و به ایران و سوریه نزدیک بشوند. کار هدف قرار دادن مقاومت در فلسطین و لبنان در سال ۲۰۰۶ شروع شد. اشغال و تحمیل نیروهای چند ملیتی در فرودگاه‌ها، بندرها و مرزها از مواردی بودند که این نقشه اقتضا می‌کرد.» 🔻اینجا بود که حاج قاسم سلیمانی به عنوان یک فرمانده وارد خط مقدم شد. ایران و سوریه مقاومت کردند و استوار ماندند و این گونه دشمن در جنگ ژوئیه شکست خورد. اگر جنگ صهیونیست‌ها علیه لبنان به پیروزی می‌رسید، این جنگ علیه سوریه نیز تداوم پیدا می‌کرد؛ اما این اتفاق رخ نداد و در اینجا شهید سلیمانی وارد میدان شد. گروه‌های شیعه و سنی در عراق مخلصانه با نیروهای اشغالگر جنگیدند و عملیات در آن روزها بسیار عالی بود. آن‌ها یک برنامه زمانی برای عقب‌نشینی را به نیروهای اشغالگر تحمیل کردند؛ اما زمانی که تعلل کردند، عملیات‌ها تشدید شد تا آنکه این خروج بر آن‌ها تحمیل شد. 🔻اگر اقدام مقاومت در عراق، پایداری ایران و سوریه و مقاومت در لبنان و فلسطین را در کنار یکدیگر بگذاریم، نتیجه این می‌شود که مدل نخست طرح آمریکا به پایان رسید و شکست خورد. نتیجه مدل نخست طرح آمریکا این بود که ترامپ مجبور شد مخفیانه به عراق برود که خود این را اذعان کرد، به‌رغم آنکه آمریکا هفت هزار میلیارد دلار برای مدل اول هزینه کرده بود. اگر ایران این گونه موضع‌گیری نمی‌کرد، سوریه مقاومت نمی‌کرد، اراده مقاومت در نزد ملت‌ها وجود نداشت و آمریکا منطقه ما را اشغال می‌کرد، چه می‌شد؟! 🔻نسخه دوم با اوباما شروع شد و آن‌ها دریافتند که در جنگ‌های گسترده شکست می‌خورند. آن‌ها پی بردند که تکیه به اسرائیل در جنگ‌ها شکست است. اوباما و افراد پس از او مدل دوم طرح آمریکا را دنبال کردند. در نسخه دوم پروژه آمریکا، جنگ‌ها صبغه داخلی به خود گرفتند به‌نحوی که مردم با یکدیگر می‌جنگیدند و تکفیری‌ها آورده شدند تا وارد این جنگ‌ها شوند در نتیجه جنگ‌ها شکل طایفه‌ای به خود گرفتند. 🔻در مدل دوم پروژه آمریکا، سلیمانی و المهندس علنا وارد عمل شدند زیرا می‌بایست در میدان حضور پیدا می‌کردند. نسخه دوم این طرح نیز تحت تأثیر مقاومت، پایداری و حضور دو فرمانده یعنی سلیمانی و المهندس در منطقه شکست خورد. پس از این دو ناکامی بزرگ و تاریخی، ترامپ آمد؛ ترامپی که دید باید علیه محور مقاومت حمله‌ای تعیین‌کننده انجام دهد و این اقدام ترور فرماندهان سلیمانی و المهندس بود. هدف از این ترور در هم شکستن مقاومت، ترساندن عراقی‌ها و تضعیف اعضای محور مقاومت در سوریه، ایران، لبنان و فلسطین بود. 🔻طرح‌های آمریکا با تشییع میلیونی پیکر شهید سلیمانی که بزرگترین تشییع در تاریخ بود، نتیجه عکس داد. مراسم تشییع پیکر شهید سلیمانی به یک نماد الهام‌بخش و سمبلی برای ایرانیان و عامل ثبات فرماندهان ایرانی تبدیل شد. طرح آمریکا در عراق نیز با بیانیه مرجعیت و همبستگی وفادارانه تمام طیف‌های این کشور و همچنین تظاهرات میلیونی در بغداد نتیجه عکس داد. @Baghdad0120
✨️🇮🇷 امیرالمؤمنین علی(ع) : حق، شمشير بُرَّنده اى است بر ضد اهل باطل. @Baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_ششم 🔹 دیگر درد شانه فراموشم شده که فک و دندان‌هایم زیر انگشتان درشتش خرد می‌ش
🔹 از کلام آخرش فهمیدم زینبی که صدا می‌زد من نبودم، سعد ناباورانه نگاهش می‌کرد و من فقط می‌خواستم با او بروم که با چشمانم به پایش افتادم :«من از اینجا می‌ترسم! تو رو خدا ما رو با خودتون ببرید!» از کلمات بی سر و ته اضطرارم را فهمید و می‌ترسید هنوز پشت این پرده کسی در کمین باشد که قدمی به سمت پرده رفت و دوباره برگشت :«اینجوری نمیشه برید بیرون، کردن.» و فکری به ذهنش رسیده بود که مثل برادر از سعد خواهش کرد :«می‌تونی فقط چند دیقه مراقب باشی تا من برگردم؟» 🔹 برای از جان ما در طنین نفسش تمنا موج می‌زد و سعد صدایش درنمی‌آمد که با تکان سر خیالش را راحت کرد و او بلافاصله از پرده بیرون رفت. فشار دستان سنگین آن را هنوز روی دهانم حس می‌کردم، هر لحظه برق خنجرش چشمانم را آتش می‌زد و این دیگر قابل تحمل نبود که با هق‌هق گریه به جان سعد افتادم :«من دارم از ترس می‌میرم!» 🔹 رمقی برای قدم‌هایش نمانده بود، پای پرده پیکرش را روی زمین رها کرد و حرفی برای گفتن نداشت که فقط تماشایم می‌کرد. با دستی که از درد و ضعف می‌لرزید به گردنم کوبیدم و می‌ترسیدم کسی صدایم را بشنود که در گلو جیغ زدم :« همینجا بود، می‌خواست منو بکشه! این ولید کیه که ما رو به این آدم‌کُش معرفی کرده؟» لب‌هایش از ترس سفید شده و به‌سختی تکان می‌خورد :«ولید از با من تماس می‌گرفت. گفت این خونه امنه...» و نذاشتم حرفش تمام شود و با همه دردی که نفسم را برده بود، ناله زدم :«امن؟! امشب اگه تو اون خونه خوابیده بودیم سرم رو گوش تا گوش بریده بود!» 🔹 پیشانی‌اش را با هر دو دستش گرفت و نمی‌دانست با اینهمه درماندگی چه کند که صدایش در هم شکست :«ولید به من گفت نیروها تو جمع شدن، باید بیایم اینجا! گفت یه تعداد وهابی هم از و برای کمک وارد درعا شدن، اما فکر نمی‌کردم انقدر احمق باشن که دوست و دشمن رو از هم تشخیص ندن!» خیره به چشمانی که بودم، مانده و باورم نمی‌شد اینهمه نقشه را از من پنهان کرده باشد که دلم بیشتر به درد آمد و اشکم طعم گرفت :«این قرارمون نبود سعد! ما می‌خواستیم تو مبارزه کنار مردم باشیم، اما تو الان می‌خوای با این آدم‌کش‌ها کار کنی!!!» 🔹 پنجه دستانش را از روی پیشانی تا میان موهای مشکی‌اش فرو برد و انگار فراموشش شده بود این دختر مجروحی که مقابلش مثل جنازه افتاده، روزی بوده که به تندی توبیخم کرد :«تو واقعاً نمی‌فهمی یا خودتو زدی به نفهمی؟ اون بچه‌بازی‌هایی که تو بهش میگی ، به هیچ جا نمی‌رسه! اگه می‌خوای حریف این بشی باید بجنگی! ما مجبوریم از همین وحشی‌های وهابی استفاده کنیم تا سرنگون بشه!» و نمی‌دید در همین اولین قدم نزدیک بود عشقش شود و به هر قیمتی تنها سقوط نظام سوریه را می‌خواست که دیگر از چشمانش ترسیدم. درد از شانه تا ستون فقراتم می‌دوید، بدنم از گرسنگی ضعف می‌رفت و دلم می‌خواست فقط به خانه برگردم که دوباره صورت روشن آن جوان از میان پرده پیدا شد. 🔹 مشخص بود تمام راه را دویده که پیشانی سفیدش از قطرات عرق پر شده و نبض نفس‌هایش به تندی می‌زد. با یک دست پرده را کنار گرفت تا زنی جوان وارد شود و خودش همچنان اطراف را می‌پائید مبادا کسی سر برسد. زن پیراهنی سورمه‌ای پوشیده و شالی سفید به سرش بود، کیفش را کنارم روی زمین نشاند و با شروع کرد :«من سمیه هستم، زن‌داداش مصطفی. اومدم شما رو ببرم خونه‌مون.» سپس زیپ کیفش را باز کرد و با شیطنتی شیرین به رویم خندید :«یه دست لباس شبیه لباس خودم براتون اوردم که مثل من بشید!» 🔹 من و سعد هنوز گیج موقعیت بودیم، جوان پرده را انداخت تا من راحت باشم و او می‌دید توان تکان خوردن ندارم که خودش شالم را از سرم باز کرد و با شال سفیدی به سرم پیچید. دستم را گرفت تا بلندم کند و هنوز روی پایم نایستاده، چشمم سیاهی رفت و سعد از پشت کمرم را گرفت تا زمین نخورم. از درد و حالت تهوع لحظه‌ای نمی‌توانستم سر پا بمانم و زن بیچاره هر لحظه با صلوات و ذکر پیراهن سورمه‌ای رنگی مثل پیراهن خودش تنم کرد تا هر دو شبیه هم شویم. 🔹 از پرده که بیرون رفتیم، مصطفی جلو افتاد تا در پناه قامت بلند و چهارشانه‌اش چشم کسی به ما نیفتد و من در آغوش سعد پاهایم را روی زمین می‌کشیدم و تازه می‌دیدم گوشه و کنار مسجد انبار شده است... ✍️نویسنده: @baghdad0120 ✨🦋
✨️🇮🇷 🔴 فعالیت انجمن ایران شناسی فرانسه تعطیل شد . : 🔹اقدام‌ موهن بدنام فرانسوی در زیرپاگذاشتن موازین شناخته شده اخلاقی، تعدی ددمنشانه به مقدسات دینی، هتک حرمت به ساحت مرجعیت سیاسی و مذهبی و نیز اهانت به نمادهای حاکمیتی و ارزش‌های ملی ایرانیان را به شدیدترین عبارات محکوم می‌کنیم. 🔹ضمن بازنگری در مناسبات فرهنگی با و بررسی امکان ادامه فعالیت فرهنگی فرانسه در ایران، در گام نخست فعالیت انجمن ایران شناسی فرانسه در ایران را تعطیل می‌کنیم. @Baghdad0120
🔺سردار حاجی زاده: دکان فروش تسلیحات آمریکا با موشک هایپرسونیک ایرانی بسته می‌شود ▪️فرمانده نیروی هوافضای سپاه با بیان اینکه با ایرانی، دکان فروش تسلیحات و سامانه‌های پدافندی بسته می‌شود، گفت: امروز قدرتی که آمریکا به آن می‌گوید باطل شده است. ▪️ در برنامه ملک سلیمان که از شبکه اول سیما پخش شد، با اشاره به ویژگی‌های شخصیتی گفت: آشنایی من با شهید سلیمانی به سال‌های اوایل برمی‌گردد، آن زمان جوان‌ها هم به دنبال چهره‌ها بودند، مانند امروز، سلبریتی‌های ما آن موقع بودند. @Baghdad0120
✨🏴 السلام ای همسرشیرخدا وفات حضرت (ع) تسلیت باد. @baghdad0120