eitaa logo
بهار نارنج🌼
176 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
736 ویدیو
8 فایل
🌹اینجا لحظه هایت را... با عطر بهارنارنج به دست بهار بسپار🌹 وعده ی دیدار ما: ملک شهر . خیابان بهارستان غربی. خ پاسداران .بوستان قدس. فرهنگسرای قدس😊 ارتباط با ما👇👇 @zeitooon @Toranj_14
مشاهده در ایتا
دانلود
😔 😔 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 سبحان همه ... اون روز هم مثل روز اول دیدارمون تا ساعت ۱۲ ظهر 🕛باهم بودیم با هم حرف زدیم ، 💑، 💏 و .🙉 در کنار همه اینها من 🧠 به ازدواج با سبحان . که نمی گذاشت من با این مسئله کنار بیایم . صبح و شب سبحان بودم. شب ها🌃 . من به سبحان . همانطور که گفتم خانواده و اطرافیان من از این متفاوت شدن حال و احوالات م باخبر شده بودند. اما به جز اندکی از دوستانم کسی از رابطه من و سبحان 💑خبر نداشت . به صورت جدی با سبحان صحبت کردم که ؟ چندین بار در این مورد با هم صحبت کرده بودیم سبحان کرد یا می گفت ، ، . این بار . بهش گفتم:زمان به من بگو. من، ، میان و میرن بالاخره باید دلیلی داشته باشم. من دلیل رابطه داشتن با تو رو برای خانوادم بیارم . این دفعه مثل دفعات قبل بحثو عوض نکرد 😡 و گفت: من دارم خیلی کارها انجام میدم اما تو نمیتونی به خاطر من حتی خانواده خودت رو راضی کنی .😠 اینکه و من بدون جواب دادن به سبحان اینترنت خاموش کردم و جواب پیام ها✉ و زنگ‌ها 📞شو هم ندادم. حال و هوام خیلی گرفته بود _حوصله_نداشتم با کسی صحبت کنم . ناراحت بودم 😞اما هر چه سریعتر این ماجرا برطرف بشه از یک طرف که اگر خونوادم بفهمد چه اتفاقی میافته . حال و هوای بدم قهر با سبحان ادامه داشت. همسر برادرم را 😧 و بعد از مدتی پرس و جو 😟و کرد :سبحان به دردت نمیخوره . اصلاً . 😫 سنش ،شغلش، خونوادش ،رفتارش، اخلاقش خیلی چیزها هست که . . تو دختری هستی باسواد ،با کمالات ،خونواده خوبی داری، ظاهر خوبی داری . شخصیتی مثل سبحان .😓 من تقریباً حرفهای همسر برادرم قرار گرفته بودم نه آنقدر زیاد که بتوانم به طور کلی سبحان را کنار بگذارم .💚 اما از خیلی اتفاقا شده بودم. 😞 من همیشه را اما . از اون در مورد زمان خواستگاری میپرسیدم همیشه شغل و خونوادش رو برای نیامدن یا دیر اومدن. 👇⚠️👇🔴👇⚠️👇🔴👇⚠️👇🔴👇 های_عاطفی_وگاهی ... 🙊😭(چه مجازی وچه حضوری) . من که حضوری سبحان را می‌دیدم 😟 به خاطر حرف ها و کارهایی که انجام می‌دهیم اما که در این مورد 😓 😭😭😭 .. 🍊 @baharnarenj251