eitaa logo
بهار نارنج🌼
176 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
736 ویدیو
8 فایل
🌹اینجا لحظه هایت را... با عطر بهارنارنج به دست بهار بسپار🌹 وعده ی دیدار ما: ملک شهر . خیابان بهارستان غربی. خ پاسداران .بوستان قدس. فرهنگسرای قدس😊 ارتباط با ما👇👇 @zeitooon @Toranj_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸🔴👇🔸🔴👇🔸🔴👇🔸🔴👇🔸🔴 دی دی دی دین ننننن 🤩 😎 و حالا اااا یک اردوووو 😎 🤩 به کجااا ❓❓ 😏 😏 🤩 بازیکده جهش محمودآباد 🤩 💳 هزینه : ١٠٠٠٠ تومان 🕰از ساعت ٩ صبح تا ١٢ ظهر 👈 نام و نام خانوادگی رو با کد ملی و نام پدرتون به پی وی زیر پیام بدین و ثبت نام کنین 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @Zeitooon 🔸وعده ما ساعت ٩ صبح جلوی درب فرهنگسرای قدس🔸 ❌ پاتوق هم این هفته به خاطر اردو تعطیله لطفا مراجعه نفرمایید ❌ 🌹🌹😍🌹🌹😍🌹🌹😍🌹🌹😍 🍊 @baharnarenj251
😔 😔 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 دو هفته ای گذشته بود از 📱 ، 📞، 🤳 همچنان پابرجابود. دیگه به عنوان یک خیلی از . ، ، خیلی برام .😖 کارای شخصیم هم حسابی . که 📱 بسه دیگه ولی همه 🏙🌃، 🌭🍞، 😴📿 همه شده بودن سبحان چندباری سوتی داده بودم وبه جای بردن اسم برادرم اسم اونامیگفتم😧 درکنار همه این مسائل .😱 پدرم_مادرم_برادرم متوجه میشدن دیگه خیلی ناراحت میشدن😖 هزار تا بود که گذاشته بودم رو گوشیم که 🔒 سبحان چیزی که ، خیلی کم مون ، ، بین من وسبحان وحتی خونواده هامون، با اصل و..... منم تو اون مدت که علاقه ام به سبحان همه شونو به دلایل مختلف .😖 چه موردهایی که میشد بیشتر بهشون فکر کنم این رابطه و رد میکردم.😔 همه این ذهن مشغولی ها موجب این شد که به سبحان بگم نه زنگ بزنیم📱 به هم، نه پیام📧 نه هیچی. به جوانب کار و همه چیز رو در نظر بگیریم. بعد یک هفته بازم نظرمون مثبت بود✅ ادامه میدیم. یک هفته برام گذشت تو اون یک هفته حتی بعضیایه بوهایی هم برده بودن در طی اون یک هفته اومدم به مسائل رابطه فکرکنم ، جلوی همه چیز رو میگرفت.⛔ بعد یک هفته . * سلام _سلام همینجا بگو. نمیخوام تو روم جواب رد بشنوم * میخوام ببینمت فقط همین و تمام... همون مکان قبلی قرار گذاشتیم من زودتر رسیدم بعد چند دقیقه رسید 🍊 @baharnarenj251
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 این هم از داستان واقعیِ پرطرفدار ما از اینکه دوست دارین خوشحالم.... 📵 یه * نکته بگم : شیطون چه داره ؟؟؟ به پله یواش به هفته شااااید یه آجر الان بزاره و آجر دوم رو چند هفته یا چند ماه بعد 💟 که الان _روزش_شده 🆘 اینا یکدفعه اتفاق نمی افته 🍊 @baharnarenj251
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷: 🔷 یک هفته بود که مادرم را در بیمارستان بستری کردیم. مصطفی به من سفارش کرد که “شما بالای سر مادرتان بمانید و حتی شبها رهایش نکنید.” من هم این کار را کردم. وقتی حال مادر بهتر شد و از بیمارستان ترخیص شد، به خانه آمدیم و من، دو روز دیگر هم پیش او ماندم. 🌹 یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند، دست مرا گرفت و بوسید. می‌بوسید و همان‌طور با گریه از من تشکر می‌کرد! من با تعجب گفتم: “برای چی مصطفی؟!”😳 🌺 گفت: “این دستی که این همه روز، به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.” گفتم: “از من تشکر می‌کنید؟! خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها را می‏‌کنی!!” ❤️ گفت “دستی که به مادرش خدمت می‌کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.” هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.. 🍊 @baharnarenj251
چگونه عاشق شویم_کیفیت بالا.mp3
50.55M
🎧 کیفیت بالا منتظرم یک نفر بیاید و دلم را ببرد💞 یک نفر که یک نفر نباشد، یک دُنیا هم نباشد، همه ی عالم باشد... سخنرانی با موضوع: چطوری عاشق بشیـم؟🤔 ‌ 🍊 @baharnarenj251
😔 😔 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 دوتاشکلات🍬،یه بطری آب،یه بسته پاستیل هم دستش بود بطری آب روداد گفت _تواین مدت خوب شناختمت ،این بطری آب واسه اینکه میدونم اونقدرتندتندقدم برمیداری🚶‍♀️ که قطعاالان تشنه ای. این شکلات هم واسه اینکه مطمئنم صبحونه نخوردی🍞 وبااین بی جونی ضعف میکنی😓. این پاستیل هم واسه اینکه مطمئنم عاشق پاستیلی 😍 اگه شک داشتم به حرفی که میخواستم بزنم،بااین کاراش مطمئن شدم نشستیم وشروع کردم *ببین من تواین مدت مطمئن شدم که هرکسی همسرت بشه بهترین شوهردنیانصیبش شده ولی به فلان دلیل و بهمان دلیل مانمیتونیم کنارهم باشیم گفت _تاشروع کردی به صحبت جوابتو فهمیدم. همیشه دخترا👩‍🦰وقتی میخوان به یه پسرجواب👨‍🦰 رد بدن اول ازش تعریف میکنن ومیگن توخیلی خوبی ولی بعدش میگن نه. منکه گفته بودم نمیخوام جلو روم جواب رد بدی بهم چرااصرارکردی؟ هیچی نگفتم وبلندشدم تاخدافظی کنم✋🏻 بالاخره ممنون بابت کارایی که واسم کردی ،بابت همه محبت هات و.... به ساعتم نگاه کردم(ادمین : از کی واسه محبت تشکر هم میکنن!؟!😳 ) ۸:۲۵ دقیقاهمون ساعتی که اولین بارهمودیدیم وسط حرفام گفتم اهان راستی... بهم نگاه نمیکرد. گفتم نمیخوای نگاهم کنی؟ سرشواوردبالاوبااخم بهم نگاه کرد😠 *ازوقتی باهات آشناشدم فهمیدم من چقدراستعداددارم که تاحالانمیدونستم وکشفشون نکرده بودم مثلافهمیدم من چقدربازیگریم🎬 خوبه نگاهش رنگ تعجب گرفت🤨 مثلامن الان ده دقیقه اس که دارم بازی میکنم ولی تو همه حرفاموباورکردی وشروع کردم به خندیدن 😅🤣😂 سبحان بابهت وتعجب داشت به من نگاه میکرد ولی بدترین اتفاق برای من افتاده بود اگه به عشق سبحان شک داشتم الان فهمیدم که من عاشق سبحان شده بودم ... 🍊 @baharnarenj251
تنها کسی که 💕 قـلـبـت را نخواهد💕 شـکـــ💔ـــســت…!💕 همان کسی است که 💕 آن را سـاخـتـه اسـت…💕 پس همیشه فقط به خـــ❤️ـــدا تکیه کن! ✍ ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ 🍊 @baharnarenj251