#سرگذشت_رقیه
#سر_خور
#قسمت_شصت_پنج
اون شب که با کمال شام خوردیم آخرین شبی بود که همزادمو دیدم و دیگه به چشمم نیومد..بابا برای اینکه ریشه ی درخت کامل خشک بشه توی باغچه نفت ریخت و بعداز چند وقت داخل باغچه یه نهال و چند تا گل محمدی کاشت..باورم نمیشد که همه چی داشت تموم میشد و با خوشحالی تدارک مراسم عقد و عروسی رو میگرفتیم.،مامان هم خیلی خوشحال بود.همه باهم رفتیم خرید عروسی..بعداز مدتها واقعا از ته دل خوشحال بودیم و میخندیدیم،،کمال بقدری مرد خوبی بود که توی خرید هم فکر و ذکرش خوشحال کردن همه بود یعنی مادرش و مادرمو و بخصوص من،برای خرید رفته بودیم شهر کمال اینا.بعداز خرید مادر کمال بزور مارو برد خونشون تا اونجا ناهار بخوریم..چون اولین بار بود میرفتم خونشون جلوی پام گوسفند قربونی کردند و کلی از طرف خانواده اشو استقبال شدیم.همشون خوشحال بودند و خیلی تحویلم گرفتند..بعداز ناهار برای استراحت منو مامان رفتیم داخل یکی از اتاقها،.چند دقیقه بعد کمال در زد و وارد شد و گفت:خیلی خوش اومدید…
ادامه 👇
#سرگذشت_رقیه
#سر_خور
#قسمت_شصت_شش
مامان زود وضو رو بهونه کرد وگفت: سجاده میخواستم که الان خودم از مادرتون میگیرم .اینو گفت و از اتاق رفت بیرون تا وضو بگیره البته بیشتر بخاطر این رفت که منو کمال تنها باشیم.تا مامان رفت کمال از توی کمد یه کادو برام اورد و گفت:خیلی وقته برات خریدم ،منتظر فرصت بودم تا بهت تقدیم کنم.کادو رو گرفتم و تشکر کردم…وقتی باز کردم دیدم یه گردنبند خیلی ظریف و خوشگله.،کمال اجازه گرفت تا خودش گردنم ببنده،و اون روز شروع عاشقانه ی بین ما بود.چند ساله از خدا یه همسر خوب خواستم که امروز خدا نصیبم کرد.تا روز جشن اونجا موندیم.باورم نمیشد که من هم خوشبخت شدم..صبح روز جشن کمال منو برد آرایشگاه.موهامو آرایشگر رنگ کرد،خدروشکر اون سفیدها رنگ گرفت.،یه سرویس طلا هم کمال خریده بود که آرایشگر کمک کرد تا بندازم،به آرایشگر گفتم:این گردنبند ظریف همراه سرویس باشه بد میشه؟آرایشگر گفت:کدوم گردنبند،،دست کشیدم رو گردنم تا نشونش بدم که دیدم نیست.با تعجب گفتم:وای،گردنبندم نیست.همهمشغول گشتن شدیم اما پیدا نکردیم…
ادامه بعدی 👇
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🔴رشد شارپی شاخص با افزایش ۷۷ هزار واحدی
🔹شاخص کل بورس امروز با رشد ۷۷ هزار واحدی در پایان معاملات امروز به عدد ۲ میلیون و ۲۸۵ هزار واحد رسید.
🔹شاخص کل هم (وزن): ۲۱ هزار واحد مثبت
🔹ارزش معاملات: ۷۶۱۳۰ میلیارد تومان
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
#سرگذشت_رقیه
#سر_خور
#قسمت_شصت_هفت
همهمشغول گشتن شدیم اما پیدا نکردیم..همه جارو زیر و رو کردیم حتی خونه ی کمال اینارو اما پیدا نشد که نشد..خلاصه جشن تموم شد و اسممون توی دفتر ثبت و شناسامه ها نوشته شدو منو کمال زن شوهر قانونی و شرعی شدیم…فرداش کمال منو مامان رو رسوند خونمون..تا رسیدیم و داخل حیاط شدیم چشمم به گردنبندم افتاد که روی گلهای محمدی بود..با خودم گفتم:خدایا..کسی از خونه ی ما اونجا نبود،،پس کی اینو این همه مسیر رو اورده اینجا؟متوجه شدم که اون همزاد همیشه همراهمه و ولم نمیکند..دیگه نمیدیمش اما حضورشو حس میکردم..ناراحتیمو به روم نیاوردم تا کمال متوجه نشه…همسر عزیزم از همون جلوی در خداحافظی کرد و گفت:خیلی زود میام میبینمت..ازش تشکر کردم و لبخند زدم و رفت تا سوار ماشین بشه..تا وقتی که دور بشه ایستادم و رفتنشو تماشا کردم..منو مامان متعجب بودیم و نگران اما خداروشکر هیچ اتفاق خاص و ناراحت کننده ایی نیفتاد..ته دلم نگران بودم و همیشه به جای اون درخت نگاه میکردم و میترسیدم……
ادامه 👇
#سرگذشت_رقیه
#سر_خور
#قسمت_شصت_هشت
یکسال نامزدی منو کمال در آرامش و خوشی گذشت..در عرض این یکسال اصلا چیزی ندیدم.شروع کردیم به تدارک عروسی،.جهیزیه ی خیلی خوبی بابا و مامان برام خریدند و داخل یکی از اتاقهای مادرکمال چیدند..هیچ وقت توی دوران نامزدی تنها نبودیم ما برای عروسی رسمهای خاصی داشتیم مثلا حتما لباس عروس و کفش پاشنه دار باید میخریدیم که کمال زحمتشو کشید…همه چی خوب و قشنگ پیش میرفت تا شب حنابندون رقص وپایکوبی و کادو و شام و همه و همه به راه بود تا اینکه بعداز شام یهو برقها رفت(اون موقع ها قطعی برق عادی بود و حتی ساعتهای خاموشی داشتیم).شمع ها و چراغها روشن شد.مهمونها کم کم به بهانه ی تاریکی رفتند..یه عدده کمی از نزدیکان مونده بود که مادر کمال به مامان گفت:بهتره عروس و داماد برت استراحت کنند..مامان قبول کرد و داخل یکی از اتاقها رختخواب منو کمال رو پهن کرد و من رفتم داخل اتاق نشستم که احساس کردم دوباره اون سایه رو دیدم. ...
ادامه بعدی 👇
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ غیر ممکن است که ...
تماشای این کلیپ برای همه واجب است
#استاد_دانشمند
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
22.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#لرستان
📍لرستان-الیگودرز-روستای چغاگرگ-دشت لاله های واژگون چغاگرگ
ولات بختیاری 👌
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
11.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رشته کوه زیبای هشتاپلی لرستان😍
طبیعت بکر و منحصر به فرد هشتاد پهلو با مساحتی بالغ بر سه هزار هکتار در جنوب غربی خرم آباد واقع شده است، منطقه ای که برای مرکز لرستان نقش حیاتی را ایفا می کند. حداقل ارتفاع در این منطقه هزار متر و حداکثر ارتفاع دو هزار و 800 متر از سطح دریاست.
با این اوصاف زیبایی ها و اهمیت منطقه هشتادپهلو تنها در این جملات خلاصه نمی شود چرا که در این قطعه از طبیعت لرستان حیات بی بدیلی از گونه های مختلف گیاهی و جانوری در جریان است.
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
22.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشتباهی که هر روز در وضو گرفتن داریم مرتکب میشیم!
لطفا نشر دهیم و در ثوابش شریک شویم .
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🔴پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی درگذشت پرویز داودی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام
🔹رهبر انقلاب:درگذشت مرحوم مغفور جناب آقای دکتر پرویز داودی از مدیران مومن و انقلابی و دانشمند را به خاندان محترم ایشان و به جامعهی علمی کشور تسلیت عرض میکنم.
🔹خدمت مخلصانه و بیشائبه در مسئولیت پذیری ایشان در مسئولیتهای بزرگ در طول سالیان طولانی، چهرهی یک مدیر با اخلاص و کارآزموده و پرتلاش از آن مرحوم را نشان داد و این در محاسبات الهی ارزشی والا است.
🔹رحمت و مغفرت الهی را برای ایشان مسألت میکنم.
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🔴 دادستان کل کشور: پرونده قضایی برای بانوان بیحجاب تشکیل نمیشود/ به نیروهای فراجا تاکید میکنم در این موضوع مراعات حد و حدود و حریمها را داشته باشند
🔹موحدی آزاد، دادستان کل کشور:بسیاری از بانوان که حجاب شرعی را مراعات نمیکنند فرزندان همین سرزمین و دختران و خواهران ما هستند که دچار اشتباهاتی بوده و فریب خوردهاند.
🔹ما بنا نداریم برای نوامیس این مملکت پرونده قضائی درست کنیم و بعد از تذکر و تعهد و اصلاح پوشش فرد به منزل برمیگردد، اکثر بانوان بعد از تذکر نسبت به اصلاح وضعیت پوشش خود اقدام میکنند.
🔹بیحجابی جرم مشهود است، از این نظر نیروی فداکار فراجا در راستای اجرای قانون عفاف و حجاب انجام وظیفه میکند؛ لذا به نیروهای فراجا تاکید میکنم که در اصلاح وضعیت عفاف و حجاب بکوشند ولی در این موضوع مراعات حد و حدود و حریمها را داشته باشند.
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🔴پسر معاون سابق قوهقضائیه اعترافاتش را پس گرفت!
🔹پسر معاون اول سابق قوهقضائیه در دومین جلسه رسیدگی به اتهاماتش در سال جدید، ضمن رد اتهاماتش در دادگاه، تمام اعترافات دوران بازجویی را رد کرد.
🔹در این جلسه این متهم به دفاع از خود پرداخت و مالکیت همۀ موارد تحصیلشده از طریق عناوین اتهامی را رد کرد و منشاء خرید چند زمین، خانه و خودروی لوکس خود را سرمایههای شخصی عنوان کرد!
🔹درحالیکه در کیفرخواست متهم بدون شغل معرفی شده بود، این متهم شغل خود را سرمایهگذاری با نقدینگی سایرین عنوان کرد به این صورت که سرمایههای آشنایان را جمع کرده و بعد از سرمایهگذاری، به آنها سود پرداخت میکند.
🔹او مالکیت یک ملک خریداری شده در خیابان سازمان آب را هم رد کرده و مدعی شد برادرش برای فرار از مالیات این ملک را به نام دوست صمیمی متهم یعنی ع.خ کرده است.
🔹این متهم از نحوۀ بازداشت خود نیز شکایت داشت که چرا شان او هنگام بازداشت رعایت نشده و به او در خیابان دستبند زدهاند. او تمامی اعترافات خود در دوران بازجویی را نیز رد کرد.
🔹متهم در توجیه دریافت بخشی از واریزیهای متهمینی که پروندههایشان را حلوفصل میکردند هم مدعی شد که این مبالغ را از برادرش قرض میگرفته و بهزودی بدهی خودش را تسویه میکند.
🔹این متهم سیمکارتهای خریداری شده با اموال نامشروع را بیشتر از مقداری که در کیفرخواست عنوان شده اعلام کرد و مدعی شد همه سیمکارتها را از محل سرمایههای مردمی تهیه کرده و بخشی از آن را هم متهم ح.ی مبلغی به وی پول داده تا برای او هم در زمینۀ سیمکارت سرمایهگذاری کند.
🔹همچنین در ادامه از قاضی دادگاه خواست تا سیمکارتهای ضبطشده را به او پس بدهند تا بتواند پس از فروش آنها، بدهیهای خود به سرمایهگذاران را تسویه کند.
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
#سرگذشت_رقیه
#سر_خور
#قسمت_شصت_نه
چراغ روشن روی طاقچه بود..استرس داشتم که حس کردم یکی از پشت به من تکیه داده،از ترسم نتونستم برگردم اما دستهاش با ناخونهای بلندش که پهلو بود خوب دیدم و فهمیدم همزادمه…آب دهنمو به زور قورت دادم ..قلبم به کندی میزد و جرات نداشتم جیغ بکشم تا کسی بیاد پیشم..سرشو از پشت سر تکیه داد به سرم و برای اولین بار حرف زد و گفت:عروسیت مبارک عروس خانم!!من هم همسن توام..منو تو توی شکم مامان بودیم یادته.؟اونجا نه ماه باهم بازی میکردیم،،من تورو میزدم و تو منو..تو زنده موندی و من مرده..انگار روحم سرگردون مونده..با تو زندگی کردم و با تو نفس کشیدم،انگار عمرم به تو وصل بود برای همین نمیخواستم ازدواج کنی..اما تو منو ول کردی…من هم برای همیشه میرم..از شدت ترس لبهام داشت میلرزید..داشتم سکته میکردم..دستشو گذاشت روی دستم که با من من گفتم:با من چیکار داری؟گفت:من که کاریت ندارم..برگشت سمت من و برای اولین بار بدون ترس نگاهش کردم…...
ادامه 👇
#سرگذشت_رقیه
#سر_خور
#قسمت_هفتاد
برای اولین بار بدون ترس نگاهش کردم…یکی بود شبیه خودم،دیگه از اون چهره ی ترسناک خبری نبود.موهای خودم بود و لبخند خودم،.خوده خودم بودم..بلند شد و مثل یه روح سفید رنگ چرخ زد و بعد با لبخند بسمت دیوار رفت…آخرین لحظه بهم نگاه کرد و رفت.انگار برای همیشه رفت که رفت…جون تکون خوردن نداشتم مثل یه مجسمه افتادم روی تشک و چشمهامو بستم.صدای باز و بسته شدن در رو شنیدم اما اهمیت ندادم چون فکر کردم دوباره برگشته…موهامو نوازش کرد.هم دلم برای همزادم میسوخت و هم وحشت داشتم ازش…جرأت نکردم چشمهامو باز کنم که دم گوشم گفت:خوابیدی؟؟؟تمام عمرم منتظر همچین شبی بودم حالا تو خوابیدی؟صدای کمال بود..زود چشمهامو باز کردم و نشستم….خیلی ترسیده بودم و زبونم بند اومده بود انگار رنگ هم به چهره نداشتم..ما عروسی کردیم و رفتیم زیر یه سقف و تا به امروز دیگه اون همزاد یا دوقلوی خودمو ندیدم….وقتی فرداش برای مامان تعریف کردم زد زیر گریه و گفت:
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
#سرگذشت_رقیه
#سر_خور
#قسمت_هفتاد_یک
وقتی شما بدنیا اومدید و دیدم تو زنده ایی فقط برای زنده بودن تو خوشحال بودم و مردن اون قلت زیاد برام مهم نبود و گریه نکردم..مامان بعداز فهمیدن این قضیه دو بار خواب اون خواهر دوقلو مو دید و باهم گفتند و خندیدند..طبق حساب و کتابی که کردیم مامان درست شبی که همزادم برای اخرین بار رفت،، باردار شد و یه خواهر درست شبیه من بدنیا اورد..شاید باور نکنید ولی من ایمان دارم که روح همون خواهر دوقلوم توی کالبد مادرم عمر دوباره گرفت و سال ۸۱ خواهرم بدنیا اومد حتی زودتر از بچه ی من،اسمشو مامان رویا گذاشت چون واقعا مثل یه رویا و معجزه بود.همه تعجب کرده بودند که مامان با اون سن و سال بچه دار بشه ولی به لطف خدا شده بود تا بعداز من تنها نمونند.یک سال بعداز بدنیا اومدن رویا خدا به من هم دوقلو دو تا پسر داد…خیلی خوشحال بودم که بچه هام پسر هستند.آخه بقدری سختی و عذاب و حرف و حدیث شنیده بودم که فقط از خدا جنسیت پسر میخواستم نه دختر..واقعا از ته دل همیشه دعا میکردم که دختر دار نشم،
ادامه 👇
#سرگذشت_رقیه
#سر_خور
#پارت_آخر
خداروشکر زندگی قشنگی با کمال دارم مخصوصا که مامان و بابا هم اومدند شهر ما و کنار خونه ی ما خونه خریدند و من میتونستم هر روز ببینمشون،،رویا منو تبدیل به یه خواهر خوب کرد و تمام اون روزهارو جبران کرد..کمال زندگی قشنگی برام ساخت و هیچ کمبودی کنارش ندارم..پسرامو با عشق بزرگ کردم.رویا رو خونه ی بخت فرستادیم در حال حاضر هیچ مشکلی نداریم جز غم دوری بابای زحمتکش و مهربونم که سه سال پیش به رحمت خدا رفت..کلا خانواده ی با محبتی هستیم و مامان همه جوره هوامونو داره..رویا به تازگی باردار شده و منتظر دختر کوچولوشه....این راز رو بعدها برای کمال تعریف کردم..کمال با شنیدنش گفت:اون روزها متوجه میشدم که چیزی رو پنهون میکنید و گاهی حالتها و رنگ و روت عوض میشد ولی اگه اون موقع هم میگفتی که خواستگارات چرا میمیرند من باز هم برای خواستگاری میومدم…..
این بود سرگذشت پراز درد و رنج من..برای همه ارزوی خوشبختی میکنم چه قبل از سختی چه بعداز سختی…….
در ناامیدی بسی امید است
پایان شب سیه سفید است.
منتظر نظراتتون هستم 😶🌫😇
ارسال و درخواست راهنمایی ↙️
@OSB1777
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯