بسم الله
🔵دو عامل سرنگونی حکومتها
✍️أمّا بعد فإنّما أهلك من كان قبلكم أنّهم منعوا النّاس الحقّ فاشتروه، و أخذوهم بالباطل فاقتدوه. (#نامه_79)
[دو چیز] حکومتهای قبل از شما را هلاک کرد: [یکی] اینکه آنها مردم را از حقشان محروم کردند تا مردم حق خودشان را [با رشوه] خریدند و [دیگر] آنکه مردم را به سوی باطل سوق دادند و مردم هم پذیرفتند.
🗞امیرالمؤمنین علیهالسلام در نامهای به کارگزارنش، عامل سرنگونی حکومتها را دو عامل زیر معرفی فرمودند:
1) #حکومت #حق مردم را از مردم بگیرد تا مردم مجبور شوند حق خودشان را با رشوه به دست بیاورند.
2) #حکومت به سوی منکرات گرایش داشته باشد و مردم را نیز به سوی آن تشویق کند و مردم نیز قبول کنند.
#حق_الناس #ظلم_حکام #سختگیری_حکومت
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖🔻➖➖➖🔻
پ ن: متن نامه ۷۹ را برخی شارحان به گونه دیگری معنا کرده اند. معنایی که در این جا ارائه شده، برداشت مرحوم محمدجواد مغنیه (فی ظلال نهج البلاغه) نیز میباشد.
#با_معارف_نهج، شماره 108
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵#اشرافیت در حکمرانی
نشانههای #مسئولان اشرافیت زده:
1) مردم وقتی میخواهند از مسئولان اشرافی، حقشان را بگیرند، مانند برده ای هستند که میخواهد از اربابش یاری بگیرد (لَا يَكُونَ انْتِصَارُ أَحَدِكُمْ مِنْهُمْ إِلَّا كَانْتِصَارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّه) (#خطبه_92)
2) مسئولان اشرافی، وقتی #حق مردم را به مردم میدهند به گونه ای میدهند که برای مردم گوارا نیست؛ یعنی مردم در مسیر گرفتن حقشان آنقدر به زحمت یا دردسر یا تحقیر مبتلا میشوند که دیگر استفاده از آن حق برایشان لذتی ندارد(ِوَ أَعْطِ مَا أَعْطَيْتَ هَنِيئاً) (#نامه_53)
3) ممکن است مردم فرصت مواجهه حضوری با مسئولان اشرافی را پیدا کنند اما چون مرعوب هیمنه ظاهری آنها میشوند، در بیان احتیاجاتشان به لکنت میافتند (تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً فَتَتَوَاضَعُ فِيهِ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَكَ وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ أَعْوَانَكَ مِنْ أَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِكَ حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُمْ غَيْرَ مُتَعْتِعٍ) (#نامه_53)
4) اشرافیها حاضر به #عذرخواهی از مردم نیستند چون عذرخواهی از مردم باعث ریاضت نفس مسئولان میشود (رِيَاضَةً مِنْكَ لِنَفْسِك #نامه_53) در حالیکه نَفْسهای اشرافیت زده، حاضر به تحمل ریاضت موجود در عذرخواهی نیستند.
5) رابطه #مدیران غیراشرافی بامردم یک رابطه هم سطح است یعنی مدیر خود را در سطح مردم میداند (إما اخٌ لک فی الدین و إما نظیرٌ لک فی الخلق نامه 53) اما مدیران اشرافی رابطه خود را با مردم رابطه #برده و مالک (الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ) یا رابطه نامتوازن دیگری (الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِه #خطبه_92) میدانند.
6) اشرافیها دوست دارند به خاطر انجام وظایفشان مورد #مدح و #چاپلوسی قرار بگیرند (قَدْ كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ أَنِّي أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ وَ اسْتِمَاعَ الثناء—#خطبه_216)
#مدیران_اشرافی #عدالت #حقوق_عامه #حق_الناس
#حکومت
#با_معارف_نهج، شماره 116
.
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
ٌ
بسم الله
🔵فإِنَّكَ لَا تُعْذَرُ بِتَضْيِيعِكَ التَّافِهَ لِإِحْكَامِكَ الْكَثِيرَ الْمُهِم
✍️ترجمه دشتی: هرگز انجام كارهاى فراوان و مهم، عذرى براى ترك مسئوليّتهاى كوچكتر نخواهد بود. #نامه_53
🔸مفردات:
1. التافه: اسم فاعل از «تفه» به معنای کوچک و ناچیز
2. إحکام: مصدر باب افعال به معنای کاری را متقن و درست و کما هو حقه انجام دادن.( أَحْكَمَ الأَمر: أَتقنه)
🔹نکته:
از اینکه کلمه «تافه» مفعول برای کلمه «تضییع» شده است، معلوم میشود که منظور از «تافه» در اینجا «الحق التافه» است؛ یعنی تضییع کردن حقوق بسیار ناچیز.
🔻معنا:
حکمرانان و مدیران معمولا گمان میکنند برای اینکه به کارهای مهمشان، درست رسیدگی کنند و آن را با اتقان بیشتری انجام بدهند، نباید نگران تضییع شدن برخی حقهای کوچک باشند!
امام علیه السلام به #مالک_اشتر فرموده اند به بهانه اینکه میخواهی کارهای مهم و فراوانی را با اتقان انجام بدهی، نباید حقوق ریز و ناچیز مردم را تضییع بکنی که اگر چنین کنی معذور نخواهی بود.
پ ن:
کلمه «إحکام» در اینجا معنای دقیقی دارد (کار را با اتقان انجام دادن). کاربرد #کلمه_إحکام در اینجا نشان میدهد که بهانه مدیران در بیتوجهی و #تضییع_حقوق ناچیز این است که میخواهیم کارهای مهم و بزرگ را با اتقان و دقت و انرژی بیشتری انجام دهیم.
بسیاری از مترجمان به این بُعد از معنای کلمه «إحکام» (اتقان العمل) توجه نکرده اند. برای همین در ترجمه هایشان نتوانستهاند نشان دهند که بهانه حاکمان و مدیران در تضییع #حق ناچیز مردم چه بوده است؟
#با_معارف_نهج، شماره 131
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵ترجمه #کلمه_إحکام در نامه 53
کلمه إحکام به معنای کاری را با اتقان و استحکام و دقت انجام دادن است. بیتوجهی به این نکته لغوی در ترجمه برخی فرازهای نهجالبلاغه مانع از کامیابی مترجمان در انتقال دقیق معنا به زبان فارسی شده است.
☑️مثلا در جمله «فإِنَّكَ لَا تُعْذَرُ بِتَضْيِيعِكَ التَّافِهَ لِإِحْكَامِكَ الْكَثِيرَ الْمُهِم» (ترجمه دشتی: هرگز انجام كارهاى فراوان و مهم، عذرى براى ترك مسئوليّتهاى كوچكتر نخواهد بود.) #نامه_53
کلمه «إحکام» معنای دقیقی دارد (کار را با اتقان انجام دادن). کاربرد کلمه إحکام در اینجا نشان میدهد که بهانه مدیران در بیتوجهی و #تضییع_حقوقِ ناچیز این است که میخواهیم کارهای مهم و بزرگ را با اتقان و دقت و انرژی بیشتری انجام دهیم.
🔸بسیاری از مترجمان به این بُعد از معنای کلمه «إحکام» (اتقان العمل) توجه نکردهاند. برای همین در ترجمههایشان نتوانستهاند نشان دهند که حاکمان و مدیران در تضییع #حق ناچیز فریب چه چیزی را خوردهاند و به چه بهانهای این حقوق را تضییع کردهاند؟!
#با_مترجمان_نهج، شماره50
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم اله
🔵حق گرفتنی است یا دادنی؟
فَانّی سَمِعْتُ رَسولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ فی غَیرِ مَوْطِنٍ: لَنْ تُقَدَّسَ امَّةٌ حَتّی یؤْخَذَ لِلضَّعیفِ حَقُّهُ مِنَ الْقَوِی غَیرَ مُتَتَعْتِعٍ « نهج البلاغه، #نامه_53».
شهید مطهری ره نوشته است:
🔹فرنگيها مىگويند: #حق گرفتنى است. ... بعضى مكتبها بر اين اساس است كه حق دادنى است؛ يعنى آن حقى را كه ظالم گرفته است، خودش بايد پس بدهد؛ اگر نداد ديگر نداده است، چون حق دادنى است نه گرفتنى. #مسيحيت بر اين اساس درست شده كه: به ظالم مىگوييم که خودش حق را به تو بدهد، تو كارى با او نداشته باش. ...مبادا يك وقت خودت براى گرفتن حق قيام كنى كه اين برخلاف شأن انسانيت و اخلاق است. از نظر اينها حق دادنى است.
🔺يك عده مىگويند: حق فقط گرفتنى است. مگر ممكن است انسانى كه حقى را خورده است بيايد و به يك شكلى آن حق را بدهد؟ يعنى اينها منكر عاطفه و انسانيت و وجدان انسانى هستند.
◀️از نظر اسلام، حق هم گرفتنى است و هم دادنى؛ يعنى از دو جبهه بايد براى استيفاى حق مبارزه كرد. اسلام آن كسى را كه حق را ربوده است، با تعليم و تربيت خودش آماده پس دادن مىكند- و كرده است- ولى به اين قناعت نمىكند؛ در عين حال به آن كسى كه حقش ربوده شده است مىگويد: حق گرفتنى است، تو هم بايد براى حق خودت قيام كنى و آن را بگيرى.
⏺جملهاى است كه على عليه السلام در نامه معروف خودشان به #مالك_اشتر، از پيغمبر صلى الله عليه و آله نقل مىكند، مىفرمايد:
هيچ امت و قومى به مقام قداست و تقديس و- به تعبير ما- به مقام ترقى و رُقاء نمىرسد مگر آنكه قبلًا اين مرحله را گذرانده باشد كه ضعيف در مقابل قوى بايستد و حق خود را مطالبه كند، بدون آنكه زبانش به لكنتى بيفتد. جامعهاى كه در آن، ضعفا آنقدر ضعيف النفس باشند كه نتوانند حقوق خود را مطالبه كنند، يك #جامعه_اسلامى نيست.
📚(#مطهری، انسان کامل، ص237).
#با_معارف_نهج،شماره 147
https://eitaa.com/banahjolbalaghe