eitaa logo
از ازل تا قیامت
302 دنبال‌کننده
128 عکس
130 ویدیو
1 فایل
بررسی عوالم شش گانهٔ خلقت آدمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴تربت الشهدا (علیه السلام)🌴 نقل شده است كه : در مردي فاسق و فاجر و خمار بود كه عمر خود را در اعمال نامشروع صرف كرده بود و مال بسيار داشت . چون اجلش در رسيد وصيت كرد كه : ( چون مرگ را دريابد ، بعد از تجهيز و تكفين ، در اشرف دفنم كنيد ، شايد از بركت حضرت عليه السلام خداوند عالم گناهان گذشته را ، بدان حضرت ببخشد ) . اين را گفت و جان به حق تسليم كرد . خويشان و اقوام او به وصيت او عمل نموده ، بعد از تجهيز نعش ، او را برداشته متوجه نجف اشرف شدند . خدام روضه شاه ولايت در آن شب حضرت عليه السلام را در ديدند كه آن حضرت بر سر صندوق حاضر شد و جميع خادمان آستان ملايك پاسبان را طلبيده و فرمود : ( فردا صبح مردي را به اينجا خواهند آورد . مانع شويد و كه او را در نجف دفن كنند كه او از عدد ريگ صحراها و برگ درختان و قطرات باران بيشتر است ) . اين بفرمود و غايب شد . چون صبح شد جميع ملازمان آستان بر سر قبر اميرالمو منين عليه السلام حاضر شدند و خواب خود را به يكديگر بيان كردند . همه اين خواب را ديده بودند . پس برخاستند و چوبها و سنگها به دست گرفته ، بيرون دروازه جمع شده ، همگي تا دير وقت به انتظار نشستند ، ولي كسي پيدا نشد . از اين جهت برگشتند و متفكر بودند كه چرا اين واقعه به عمل نيامد . از قضا آن جماعتي كه همراهشان بود ، در آن شب راه را گم كرده به بيابان معلي افتادند . چون روز شد از آنجا راه اشرف را پيش گرفته ، روانه شدند . چون شب ديگر شد ، باز حضرت شاه ولايت را در ديدند كه خدام را طلبيده ، فرمودند ( چون صبح شود همه بيرون رويد و آن تابوتي كه شب پيش شما را به ممانعت او امر كرده بودم ، با اعزاز و هر چه تمامتر بياوريد و در روضه من بگذرانيد . بعد از آن او را در جا دفن كنيد . ) خدام از شنيدن اين دو سخن منافي بسيار متعجب بودند . از اين جهت به شاه ولايت عرض كردند : ( اي پادشاه دين و دنيا ! ديشب ما را منع فرمودي و امشب به خلاف آن در كمال شفقت و مهرباني امر فرموديد ، در اين چه سري است ؟ ) حضرت فرمود : ( شب گذشته آن جماعت راه را گم كرده ، به دشت كربلا افتادند؛ باد ، كربلا را در آن مرد افشاند؛ از كربلا و از براي خاطر فرزندم عليه السلام خداوند از جميع تقصيرات او درگذشت و بر او رحمت كرد ) . پس خادمان همگي بيدار شدند و از شهر بيرون رفتند . بعد از ساعتي تابوت آن مرد را آوردند و پس از تعظيم تمام ، آن را به روضه مقدس اميرالمو منين عليه السلام حاضر كردند و صورت واقعه را آن طور كه اتفاق افتاده بود بر آن جماعت نقل نمودند . منبع: کتاب داستانهاي شگفت انگيز از زيارت عاشورا و تربت سيد الشهدا (علیه السلام ) 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴 امام جعفر (علیه السلام)🌴 🌳"امام زمان من کسی است که را تبدیل به می کند"🌳 أبوهاشم یا أبوعامر سید إسماعیل بن محمد یزید بن ربیعه حِمیَری معروف به سید از مشهورترین شاعران و مذهب و زبان گویای این مذهب بود. طبع شعر وی به قدری روان و شعرش به حدی فراوان بود که تاکنون کسی موفق به تدوین دیوان جامع و ضبط همه اشعار او نشده است. تنها ۲۳۰۰ قصیده از هاشمیات او را جمع آورده ‌اند. نقل شده که وی در ابتدا بر مذهب خوارج بود، سپس مذهب کیسانیه اختیار کرد و بعدها با عنایت امام (علیه السلام) مستبصر شده، و به مذهب امامیه گرایید و تا پایان عمر شیعه باقی ماند. نسب به قبیله حمیر می ‌رسد که اصلا از بودند و قریشی نبوده است. سید اسماعیل حِمیَری، نه فاطمی بود و نه علوی، بلکه او به معنای لغوی [به معنای آقا] و سید جزء نام او بوده است. در مورد ایشان داستانی عجیب و آموزنده ای در کتاب «تنقیح المقال» علامه مامقانی دیدم که شنیدن آن خالی از لطف نمی باشد. نقل شده که سید حِمیَری روزی در راه بود در حالی که کوزه ای از با خود به همراه داشت که ناگهان با امام علیه السلام مواجه شد! حضرت [با اینکه می دانست او در کوزه چه به همراه دارد] از او پرسیدند: حِمیَری در کوزه چه داری؟ حِمیَری گفت: یا ابن رسول الله در کوزه به همراه دارم! امام صادق علیه السلام فرمود: مقداری از آن شیر را در کف من بریز! پس [کوزه را خم کرد و با تعجب دید] مقداری شیر از کوزه به کف دستان مبارک حضرت ریخته شد! در این هنگام حضرت از او سؤال کرد: امام کیست؟ حِمیَری گفت: امام زمان من کسی است که را تبدیل به می کند! در احوالات سید آورده اند که از گناه خود (شرب خمر) قبل از وفات کرد و امام صادق علیه السلام بارها برای او دعا کرد. منبع متن اصلی روایت از کتاب «تنقیح المقال» علامه مامقانی: … فمرّ یوماً فی طریق من‌ طرق المدینه و معه إبریق فیه خمر، فلقیه الصادق علیه السلام، فقال له: یا حمیری! ما فی إبریقک؟ فقال: یابن رسول اللّه! إنّه لبن! فقال له: صبّ‌ فی کفّی من اللبن، فصبّه فی کفّه، فإذا هو لبن! فقال له الصادق علیه السلام: مَن إمام زمانک؟ فقال: الذی حوّل الخمر لبنا!! (تنقیح المقال، ج۱۰، ص۳۱۳) 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴پاسخ هشتم عليه السلام به نامه‌ي يكي از زائران🌴 آقا ميرزا حسن لسان الأطباء از اهالي اشرف نقل كرد در زماني كه حاجي ملا محمد از مشاهير علما در زادگاه خود اشرف ( بهشهر ) زندگي مي‌كرد، من يك بار عازم زيارت حضرت ، عليه السلام شدم . براي خداحافظي و امر وصيت خود خدمت ايشان رفتم و چون دانست كه به زيارت ثامن الائمه عليه السلام مي روم، پاكتي به من داد و فرمود : « در اولين روزي كه به حرم مشرف شدي، اين را تقديم رضا عليه السلام كن و در مراجعت را گرفته، برايم بياور.» با خود گفتم : يعني چه ؟ مگر امام رضا عليه السلام است كه نامه را به او بدهم؟! چگونه جوابش را بگيرم؟! اما عظمت مقام آن دانشمند مانع شد كه اين مطلب را به ايشان بگويم و اعتراض نمايم . هنگامي كه به مقدس رسيدم، در اولين روز زيارت، براي اداي تكليف نامه را به داخل ضريح انداختم . بعد از چند ماه موقع مراجعت براي زيارت وداع به حرم مشرف شدم و اصلاً سخن حاجي را كه گفته بود جواب نامه‌ام را بگير و بياور، فراموش كرده بودم . بعد از نماز مغرب و عشا درحال زيارت بودم كه ناگاه صداي مأموري بلند شد كه زائران از حرم بيرون روند تا خدام به حرم بپردازند . وقتي نماز زيارت را تمام كردم، متحير شدم كه اول شب چه وقت در بستن است ؟ ولي ديدم كسي جز من در حرم نيست ! برخاستم كه بيرون روم، ناگاه ديدم بزرگواري در نهايت و از طرف بالا سر با كمال به سوي من مي آيد . همين كه به من رسيد، فرمود : حاجي ميرزا حسن ! وقتي به اشرف رسيدي پيغام مرا به حاجي برسان و بگو : 🌺آيينه شو جمال پري طلعتان طلب 🌺جاروب زن به خانه و پس ميهمان طلب در اين فكر بودم كه اين بزرگوار كه بود ؟ كه مرا به اسم خواند و پيغام داد يك مرتبه متوجه شدم اوضاع حرم به حالت اول برگشته، برخي نشسته و بعضي ايستاده به زيارت و عبادت مشغول هستند فهميدم كه اين حالت بوده است . وقتي به وطن مراجعت كردم، يكسره به خانه مرحوم حاجي رفتم تا پيغام عليه السلام را به وي برسانم همين كه در را كوبيدم، حاجي از پشت در بلند شد كه : « حاجي ميرزا حسن ! آمدي ؟ قبول باشد . آري : 🌺آيينه شو جمال پري طلعتان طلب 🌺جاروب زن به خانه و پس ميهمان طلب سپس افزود:« ! كه عمري گذرانديم و چنان كه بايد و شايد باطن پيدا نكرده‌ايم !» (1) منبع: (1) کرامات رضویه ، ج 2 ، ص 64. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴 امام جعفر (علیه السلام)🌴 🌳"امام زمان من کسی است که را تبدیل به می کند"🌳 أبوهاشم یا أبوعامر سید إسماعیل بن محمد یزید بن ربیعه حِمیَری معروف به سید از مشهورترین شاعران و مذهب و زبان گویای این مذهب بود. طبع شعر وی به قدری روان و شعرش به حدی فراوان بود که تاکنون کسی موفق به تدوین دیوان جامع و ضبط همه اشعار او نشده است. تنها ۲۳۰۰ قصیده از هاشمیات او را جمع آورده ‌اند. نقل شده که وی در ابتدا بر مذهب خوارج بود، سپس مذهب کیسانیه اختیار کرد و بعدها با عنایت امام (علیه السلام) مستبصر شده، و به مذهب امامیه گرایید و تا پایان عمر شیعه باقی ماند. نسب به قبیله حمیر می ‌رسد که اصلا از بودند و قریشی نبوده است. سید اسماعیل حِمیَری، نه فاطمی بود و نه علوی، بلکه او به معنای لغوی [به معنای آقا] و سید جزء نام او بوده است. در مورد ایشان داستانی عجیب و آموزنده ای در کتاب «تنقیح المقال» علامه مامقانی دیدم که شنیدن آن خالی از لطف نمی باشد. نقل شده که سید حِمیَری روزی در راه بود در حالی که کوزه ای از با خود به همراه داشت که ناگهان با امام علیه السلام مواجه شد! حضرت [با اینکه می دانست او در کوزه چه به همراه دارد] از او پرسیدند: حِمیَری در کوزه چه داری؟ حِمیَری گفت: یا ابن رسول الله در کوزه به همراه دارم! امام صادق علیه السلام فرمود: مقداری از آن شیر را در کف من بریز! پس [کوزه را خم کرد و با تعجب دید] مقداری شیر از کوزه به کف دستان مبارک حضرت ریخته شد! در این هنگام حضرت از او سؤال کرد: امام کیست؟ حِمیَری گفت: امام زمان من کسی است که را تبدیل به می کند! در احوالات سید آورده اند که از گناه خود (شرب خمر) قبل از وفات کرد و امام صادق علیه السلام بارها برای او دعا کرد. منبع متن اصلی روایت از کتاب «تنقیح المقال» علامه مامقانی: … فمرّ یوماً فی طریق من‌ طرق المدینه و معه إبریق فیه خمر، فلقیه الصادق علیه السلام، فقال له: یا حمیری! ما فی إبریقک؟ فقال: یابن رسول اللّه! إنّه لبن! فقال له: صبّ‌ فی کفّی من اللبن، فصبّه فی کفّه، فإذا هو لبن! فقال له الصادق علیه السلام: مَن إمام زمانک؟ فقال: الذی حوّل الخمر لبنا!! (تنقیح المقال، ج۱۰، ص۳۱۳) 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴تربت الشهدا (علیه السلام)🌴 نقل شده است كه : در مردي فاسق و فاجر و خمار بود كه عمر خود را در اعمال نامشروع صرف كرده بود و مال بسيار داشت . چون اجلش در رسيد وصيت كرد كه : ( چون مرگ را دريابد ، بعد از تجهيز و تكفين ، در اشرف دفنم كنيد ، شايد از بركت حضرت عليه السلام خداوند عالم گناهان گذشته را ، بدان حضرت ببخشد ) . اين را گفت و جان به حق تسليم كرد . خويشان و اقوام او به وصيت او عمل نموده ، بعد از تجهيز نعش ، او را برداشته متوجه نجف اشرف شدند . خدام روضه شاه ولايت در آن شب حضرت عليه السلام را در ديدند كه آن حضرت بر سر صندوق حاضر شد و جميع خادمان آستان ملايك پاسبان را طلبيده و فرمود : ( فردا صبح مردي را به اينجا خواهند آورد . مانع شويد و كه او را در نجف دفن كنند كه او از عدد ريگ صحراها و برگ درختان و قطرات باران بيشتر است ) . اين بفرمود و غايب شد . چون صبح شد جميع ملازمان آستان بر سر قبر اميرالمو منين عليه السلام حاضر شدند و خواب خود را به يكديگر بيان كردند . همه اين خواب را ديده بودند . پس برخاستند و چوبها و سنگها به دست گرفته ، بيرون دروازه جمع شده ، همگي تا دير وقت به انتظار نشستند ، ولي كسي پيدا نشد . از اين جهت برگشتند و متفكر بودند كه چرا اين واقعه به عمل نيامد . از قضا آن جماعتي كه همراهشان بود ، در آن شب راه را گم كرده به بيابان معلي افتادند . چون روز شد از آنجا راه اشرف را پيش گرفته ، روانه شدند . چون شب ديگر شد ، باز حضرت شاه ولايت را در ديدند كه خدام را طلبيده ، فرمودند ( چون صبح شود همه بيرون رويد و آن تابوتي كه شب پيش شما را به ممانعت او امر كرده بودم ، با اعزاز و هر چه تمامتر بياوريد و در روضه من بگذرانيد . بعد از آن او را در جا دفن كنيد . ) خدام از شنيدن اين دو سخن منافي بسيار متعجب بودند . از اين جهت به شاه ولايت عرض كردند : ( اي پادشاه دين و دنيا ! ديشب ما را منع فرمودي و امشب به خلاف آن در كمال شفقت و مهرباني امر فرموديد ، در اين چه سري است ؟ ) حضرت فرمود : ( شب گذشته آن جماعت راه را گم كرده ، به دشت كربلا افتادند؛ باد ، كربلا را در آن مرد افشاند؛ از كربلا و از براي خاطر فرزندم عليه السلام خداوند از جميع تقصيرات او درگذشت و بر او رحمت كرد ) . پس خادمان همگي بيدار شدند و از شهر بيرون رفتند . بعد از ساعتي تابوت آن مرد را آوردند و پس از تعظيم تمام ، آن را به روضه مقدس اميرالمو منين عليه السلام حاضر كردند و صورت واقعه را آن طور كه اتفاق افتاده بود بر آن جماعت نقل نمودند . منبع: کتاب داستانهاي شگفت انگيز از زيارت عاشورا و تربت سيد الشهدا (علیه السلام ) 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴 امام جعفر (علیه السلام)🌴 🌳"امام زمان من کسی است که را تبدیل به می کند"🌳 أبوهاشم یا أبوعامر سید إسماعیل بن محمد یزید بن ربیعه حِمیَری معروف به سید از مشهورترین شاعران و مذهب و زبان گویای این مذهب بود. طبع شعر وی به قدری روان و شعرش به حدی فراوان بود که تاکنون کسی موفق به تدوین دیوان جامع و ضبط همه اشعار او نشده است. تنها ۲۳۰۰ قصیده از هاشمیات او را جمع آورده ‌اند. نقل شده که وی در ابتدا بر مذهب خوارج بود، سپس مذهب کیسانیه اختیار کرد و بعدها با عنایت امام (علیه السلام) مستبصر شده، و به مذهب امامیه گرایید و تا پایان عمر شیعه باقی ماند. نسب به قبیله حمیر می ‌رسد که اصلا از بودند و قریشی نبوده است. سید اسماعیل حِمیَری، نه فاطمی بود و نه علوی، بلکه او به معنای لغوی [به معنای آقا] و سید جزء نام او بوده است. در مورد ایشان داستانی عجیب و آموزنده ای در کتاب «تنقیح المقال» علامه مامقانی دیدم که شنیدن آن خالی از لطف نمی باشد. نقل شده که سید حِمیَری روزی در راه بود در حالی که کوزه ای از با خود به همراه داشت که ناگهان با امام علیه السلام مواجه شد! حضرت [با اینکه می دانست او در کوزه چه به همراه دارد] از او پرسیدند: حِمیَری در کوزه چه داری؟ حِمیَری گفت: یا ابن رسول الله در کوزه به همراه دارم! امام صادق علیه السلام فرمود: مقداری از آن شیر را در کف من بریز! پس [کوزه را خم کرد و با تعجب دید] مقداری شیر از کوزه به کف دستان مبارک حضرت ریخته شد! در این هنگام حضرت از او سؤال کرد: امام کیست؟ حِمیَری گفت: امام زمان من کسی است که را تبدیل به می کند! در احوالات سید آورده اند که از گناه خود (شرب خمر) قبل از وفات کرد و امام صادق علیه السلام بارها برای او دعا کرد. منبع متن اصلی روایت از کتاب «تنقیح المقال» علامه مامقانی: … فمرّ یوماً فی طریق من‌ طرق المدینه و معه إبریق فیه خمر، فلقیه الصادق علیه السلام، فقال له: یا حمیری! ما فی إبریقک؟ فقال: یابن رسول اللّه! إنّه لبن! فقال له: صبّ‌ فی کفّی من اللبن، فصبّه فی کفّه، فإذا هو لبن! فقال له الصادق علیه السلام: مَن إمام زمانک؟ فقال: الذی حوّل الخمر لبنا!! (تنقیح المقال، ج۱۰، ص۳۱۳) 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴 امام جعفر (علیه السلام)🌴 🌳"امام زمان من کسی است که را تبدیل به می کند"🌳 أبوهاشم یا أبوعامر سید إسماعیل بن محمد یزید بن ربیعه حِمیَری معروف به سید از مشهورترین شاعران و مذهب و زبان گویای این مذهب بود. طبع شعر وی به قدری روان و شعرش به حدی فراوان بود که تاکنون کسی موفق به تدوین دیوان جامع و ضبط همه اشعار او نشده است. تنها ۲۳۰۰ قصیده از هاشمیات او را جمع آورده ‌اند. نقل شده که وی در ابتدا بر مذهب خوارج بود، سپس مذهب کیسانیه اختیار کرد و بعدها با عنایت امام (علیه السلام) مستبصر شده، و به مذهب امامیه گرایید و تا پایان عمر شیعه باقی ماند. نسب به قبیله حمیر می ‌رسد که اصلا از بودند و قریشی نبوده است. سید اسماعیل حِمیَری، نه فاطمی بود و نه علوی، بلکه او به معنای لغوی [به معنای آقا] و سید جزء نام او بوده است. در مورد ایشان داستانی عجیب و آموزنده ای در کتاب «تنقیح المقال» علامه مامقانی دیدم که شنیدن آن خالی از لطف نمی باشد. نقل شده که سید حِمیَری روزی در راه بود در حالی که کوزه ای از با خود به همراه داشت که ناگهان با امام علیه السلام مواجه شد! حضرت [با اینکه می دانست او در کوزه چه به همراه دارد] از او پرسیدند: حِمیَری در کوزه چه داری؟ حِمیَری گفت: یا ابن رسول الله در کوزه به همراه دارم! امام صادق علیه السلام فرمود: مقداری از آن شیر را در کف من بریز! پس [کوزه را خم کرد و با تعجب دید] مقداری شیر از کوزه به کف دستان مبارک حضرت ریخته شد! در این هنگام حضرت از او سؤال کرد: امام کیست؟ حِمیَری گفت: امام زمان من کسی است که را تبدیل به می کند! در احوالات سید آورده اند که از گناه خود (شرب خمر) قبل از وفات کرد و امام صادق علیه السلام بارها برای او دعا کرد. منبع متن اصلی روایت از کتاب «تنقیح المقال» علامه مامقانی: … فمرّ یوماً فی طریق من‌ طرق المدینه و معه إبریق فیه خمر، فلقیه الصادق علیه السلام، فقال له: یا حمیری! ما فی إبریقک؟ فقال: یابن رسول اللّه! إنّه لبن! فقال له: صبّ‌ فی کفّی من اللبن، فصبّه فی کفّه، فإذا هو لبن! فقال له الصادق علیه السلام: مَن إمام زمانک؟ فقال: الذی حوّل الخمر لبنا!! (تنقیح المقال، ج۱۰، ص۳۱۳) 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat