#خاطره_عقد:
🌿🌿🌿🌿
ما تو دوران عقد یه روز که پدرشوهرو بقیه مردا نبودن 😅
خونه پدرشوهرم تو یکی از اتاقا خیلی مودب نشسته بودیمو فقط حرف میزدیم باهم...شنیدیم یه سروصداهایی بیرون😳😳🤨 میادخیلی جدی نگرفتیم که کسی اومده یانه...
خلاصه وقتی خواستیم بریم بیرون...من طبق عادت همیشگیم که خیلی دوست دارم از چندمتر دورتر بدووووم بپرم😊☺️ بغل شوهرو اونم ببرتم بالا یه دوربزنه بذاره زمین...گفتم اونجوری بغلم کن بریم...گفت باشه...
اتاق هم بزرگ بود...😄من رفتم ته اتاق کنار دیوار شوهرمم دستاشو باز کردمنتظر، منم باسرعت دویدم دوقدم مونده برسم ونرسم، دربازشد😳😳 وپدرشوهرگرام واردشد...😲😲
من وسط دوییدن باسرعت....آقامونم دستاش باز...پدرشوهرمم وسط چهارچوب در...بیچاره هنگ...چهارچشمی شده بود 😳😳نمیدونست بره، بیاد،
یه نگاه به من، یه نگاه پسرش...خلاصه رفت کتش برداشت بره....
توهمین حین که پشتش به مابود شوهرم هی میزد توسرش میگفت ابروم بردی دیوونه...
منم پررو پررو انگار اتفاقی😘😉 نیافتاده وقتی داشت میرفت گفتم میگفتین خودم میاوردم...لطفا درم ببندید...
بنده خدا دم در تو همون هنگی برگشت دوباره نگامون کرد رفت....
ولی خیــــــــــــلی خجالت کشیدیم🤪😢 دوتامون بخصوص شوهرم....هنوزم باگذشت5سال خجالت میکشم ازش😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووون:
وقتی ازتون میپرسه "دوستم داری؟!" نگید آره و این حرفا...
مثلسعدیجواببدیدوبگید:
ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
که بیوجود شریفت جهان نمی بینم...🌚✨」
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_خواستگاری:
🌿🌿🌿🌿🌿
ما شب خاستگاری اخرای صحبتامون بود که شوهرم گف میشه الان نظرتونو بدونم گفتم نه باید فک کنم بعد به خانوادم میگم بهتون بگن...
شوهرمم گف اگه میشه الان بگین که کلا از من خوشتون اومده تا بعدا که بخاید بگید نظر اصلیتونو.....🤔
منم گفتم پنجا پنجا هستین...😁.
بعدی که نامزدی شدیم همش مسخرم میکرد میگف پنجا پنجا😒😁
حتی یادمه ی بار ی شیرینی برداشتم گفتم نصف کنم بخوریم گف ینی پنجا پنجا؟!! :-)😞
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبرووووون:
مثل میثم قاسمی خیلی زیبا به
دلبرتون ابراز علاقه کنید که میگه:
اِی شاخه نباتِ غزلِ حافظِ شیراز!
معشوقه مایی چه بخواهی
چه نخواهی!😌♥️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_نامزدی:
🌿🌿🌿🌿🌿
منم میخوام با اجازتون از دوران نامزدیمون بگم☺️
روز اولی که همسرم اومدن برای قول و قرار نامزدی
مادرم گفت ما اصلا رسم نداریم دختر بیاد خونه نامزدش مگه بعد عروسی
اونم گفت اتفاقا ما هم همینجوری هستیم ماهم رسم نداریم😄
گذشت تا عقد کردیم و دائم التماس میکرد برا شام یا نهار برم خونشون 😐😂
هر چه مثال میاورد که فلانی اینجوریه دوستم دائم با نامزدشه منم ی کلام میگفتم نه مگه خودتم قول ندادی 😒
نه ماه نامزد بودیم یه بار با پدرمادرم رفتم یه بارم با داداشم 😊 فقط نامزدم میومد بهم سر میزدو میرفت 👻
بعد عروسی مادرش گفت فلانی هر روز نامزدش اینجاست خجالت نمیکشه دختره
آخه دختری که قبل عروسی بره خونه پسر بمونه دیگه عروسی داره😏🤨
همونجا بود که خدارو شکر کردم که هیچوقت تن به خواسته همسرم ندادم و گرنه مادرش تا عمر داشت به روم میاورد 👌
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلبروووووون:
[ وَ لو کَثُرت أشیائِي الجَمیلةَ ؛
أنتِ أجمَلها ]
حتی اگر قشنگیای زندگیم زیاد بشه ؛
بازم تو زیباترینشونی 🌿✨
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_نامزدی:
🌿🌿🌿🌿🌿
تو دوران نامزدی 🙈🙈یه شب داشتم باشوهرم اس بازی میکردم شارژ تلفنم تموم شد منظورم باطریشه
گوشی بابام رو برداشتم باهاش اس ام اس رو شروع کردم گوشی خودم زدم تو شارژ روشن نشد نمیدونم چه مرگش بود🤔😕
خلاصه اس بازی کردیم دیگه چشمامم تو خواب بیداری بود براش نوشتم عشقم نفسم میبوسمت دوستت دارم ید دنیا میبوستمت شبت بخیررر 😅😊💋💋😴😴
صبح که بیدار شدم مامانم اومد گفت تا گیسوتو نبریدم بلند شو گفتم چیه 🙁😐
گفت بابات اس ام اس تو و فرهام رو خونده چرا تو گوشیش حذفش نکردی منو نمیگین😳😳 بچه ها بخدااااا مردم از خججالت😢😢
هنوز که هنوزه بابام تیکه شو بهم میندازه😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووون:
[ وَ لو کَثُرت أشیائِي الجَمیلةَ ؛
أنتِ أجمَلها ]
حتی اگر قشنگیای زندگیم زیاد بشه ؛
بازم تو زیباترینشونی ❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_نامزدی:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
با همسری رفته بودیم کنار دریا داشتیم باهم قدم میزدیم تازه نامزد کرده بودیم بعد دیدیم دورمون گشت ارشاد اومدن گفتن شما چه نسبتی باهم دارین من قرمز شدم همسری گفت عشقمه😂گفتن چی ؟؟
باید باهم بریم کلانتری🤦♀
همسرم گفت بابازنمه چی میگین کلانتری چرا ؟؟؟
بد منو کشیدن طرف خودشون درموردخوانواده شوهرم تحقیق کردن که اسم باباش چیه و..... من همرو گفتم بعدشوهرمو صدا کردن شوهرم هنگ کرده بود چی بگه بد منو صدا کرد وای اسم مامانت چیه 😂😂😂
من موندم چی بگم گشت گفت من از شما پرسیدم
شوهرم گفت بخدا یادم رفت دوباره از من بپرسین کلی خندیدن گفت برین 😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووون:
وَاَنا لا احبک فقط ولکنی أؤمن بِک
کما یؤمن الاصیل بالوطن...
« من تنها عاشقِ تو نیستم من به تو
مؤمنم💕!
همانطور که انسانِ با اصل و نسب،
به وطن ایمان دارد!(: 🔗»
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_نامزدی:
اوایل نامزدیم بود با خانواده نامزدم رفتیم کوه،.....
در راه برگشت تو ماشین پدر نامزد عزیز داشتن از خاطره ها و تجربیاتشون میگفتن و بین اینا نصیحت هم میکردن😉😇
یهو به نامزدم نگاه کردم دیدم دهانش باااازه و داره خمیازه میکشه😮
منم طبق تجربه قبلی و شیطونیم دستمو تا جایی که میرفت کردم تو دهنش😂
اونم نامردی نکرد و دستمو محکم گاز گرفت😢 طوری که دیگه نمیتونستم بکشمش بیرون😢
در همین حین پدر نامزد گرام نگاهی به ما انداخت ببینه حرفشو تایید میکنیم یا نه یا اصلا واکنشمون چیه؟!🧐
و تو اون حالت ما رو دیدن🤪🤪و خندش گرفت😅😅
اصلا دیگه نمیدوستم باید چی کار کنم😰
حالا بنده خدا فک میکرد من یه دختر آروووم سر بزیر و خجالتی باشم🤫
دیگه تا آخر مسیر در افق محوووو بودم😓🤕🤕
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبرووووون:
محبوب من🌿!
هر شب این موقع از خودم میپرسم
اسم شما روی زبان من چه میکند؟
دم به دم اسم شما از روی لبم
پاک می کنم . .
ولی باز آواز شما را میخوانم؛
هر شب دهانم بوی اسم شمارا میدهد.
یاد شما در سینه ی من چکار میکند؟✨✨
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿