#دلبروووووووون:
دوستت دارم ب توان ابدیت..😻🌼✨
#مذهبی_ها_عاشقترند 💍🧕🏻
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_عقد:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
من تک دختر بودم با 6زنداداش خیلی برا عروسیم نقشه داشتن که عالی برگزار بشه
روز عقدم منو دوره کردن که ما هر وقت ماعلامت دادیم تو بله بگو.
منم گفتم چه علامتی میدین آخه من زیر چادرم جایی رو نمیبینم
زنداداش بزرگه گفت من یواش نیشگونت میگیرم منم گفتم باشه.
عاقد هر 3 خطبه رو جاری کرد دیدن من بله نگفتم. عاقد گفت برای بار چهارم میگم وسط حرفش زنداداشم یه نیشگون ازم گرفت منم فوری گفتم بله دیدم همه زدن زیر خنده عاقد هم با خنده گفت ادامه نمیدهم دیگه عروس خانم بله رو گفتن.
😂😂😂ماجرا از این قرار بود زنداداشم که قرار بود علامت بده کلا یادش رفته بود منم بدون اجازه اون بله نگفتم😂😂😂😂😂😂🌼🌼
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووون:
میدونۍ دلبر،
اگہ این دنیا تموم شه
و هـممون بمیریم
اگہ بعد این دنیا یه دنیاۍ دیگهای هم باشه
اگہ هزار بارم هی بمیریم و زنده بشیم
اگہ هزار بار دیگهام دنیا بیایم
من بازم تـو رو دوستت دارم
من بازم منتظر تـو میمونم
من بازم . .
تـو رو دوسـت دارم ^^💛
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_خواستگاری:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
تو جلسه خواستگاری خالم من پونزده سالم بود
اول خانوما اومده بودن که دخترو ببینن و حرف بزنن
خالمو هم ندیده بودن
چایی ریخت گذاشت رو میز که ببره
من مثل احمقا برداشتم سریع بردم🤦🏻♀️🤦🏻♀️
اونام فکر کردن من عروسم
اینقد قربون صدقم رفتن و نازم کردن که نگو🤣🤣
مادر بزرگم اینا هم با دهن باز داشتن نگاه میکردن
یهو خالم پرید بیرون سلام کرد گفت ببخشید عروس منم😎😎
یهو دختر داییم که کوچیکم بود گفت بزار اول بپسندنت بعد بگو عروس منم عروس منم😆😆
بدبخت خالم تا یه هفته افسرده بود
ابرو براش نذاشته بودیم
دوازده سال از اون زمان میگذره شوهر خالم هروقت مارو میبینه هرهر میخنده نکبت😕😕🤧
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبرووووووون:
گُفــت در چشمانِ من
غـرق تماشایـے چقدر!🤨
گفتـم آرے خـود نمےدانے
ڪہ زیبـایے چِقدر🙊🌸
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_عروسی:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
ما رسم داریم صبح عروسی قبل رفتن عروس به آرایشگاه یه جشن میگرین واسه عروس و کیک و....
عروس هم میره حموم و لباس سفید میپوشه.😌
خلاصه منم که مانتو شلوار سفید پوشیده بودم بعد از جشن ک رفتم آرایشگاه و دیگه کارم تموم شد تور پوشیدم شلوارو یادم رفت😭
موقعی که رسیدم خونه خودمون مادرشوهر یه تخم مرغ گذاشت از روش رد شیم چشممون نزنن منم تورم رو گرفتم بالا کثیف نشه رد شم قشنگ دوربین هم زوم رو پای من 😣
همه از خنده مردن تازه خودم اون موقع فهمیدم 🙈
عروس با شلوار لی زیر تورش😭😭همین قدر تباه🤦♀️🤦♀️
پنج ساله که فیلم عروسیمون رو نگاه نکردم. یعنی من انقدر رقصیدم و چرخیدم یکی یه ذره از این شلوارو ندیده بود بگه شلوار لی چرا اخه😬
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_خواستگاری:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
برای دختر داییم خاستگار اومده بود
منم همیشه خیلییی دلم میخواست بدونم عروس و داماد میرن تو اتاق باهم حرف میزنن دقیقا چی میگن؟😂😕
واسه همین خودمو زدم به مریضی یک فیلمی بازی کردم همه باور کردن حالم بده😂💔
حالا چون میدونستم میرن تو اتاق و ازقضا خونە داییم فقط یە اتاق داره رفتم اونجا مامانم یە پتو انداخت رومو رفت
همین کە رفت از زیر پتو اومدم بیرون خیلیم خوشحال بودم فک میکردم حالا چە کار خوبی کردم چجوری گولشون زدم😅😂
نزدیک بە دو ساعت منتظر موندم خبری نشد🥺💔
دیگه داشت صبرم بالا میومد که درو وا کردم و رفتم تو پذیرایی
دیدم مهمونا رفتن😐🤦♀
بدجور ضایع شدم😕😂
شیرینیارم خورده بودن😕
دلم شییییککستتت😑😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووون:
.وسط دعوا به چشاش نگاه کنید و بگید:
« عقربه دورِ ساعت میگرده،
من دورِ چشات⏰👀♥️»
#یهنمهدلبری
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووون:
ترکها وقتی دو نفر
خیلي به هم میان میگن:
"الله بولارین تورپاقین بیر یِردن
گوتوروب"
-خدا خاک این دوتارو از یه جا
برداشته ..💙'📻
#زبانعشق
.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطرات_نامزدی
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
نمیدونم چرا خاطرات من قربونش برم همش توی شاهچراغ اتفاق میفته 😀
نامزدی یکی از دوستام بود(توی حرم مطهر)عروس خانم اکیپ سه نفرمون رو دعوت کرد گفت خواهرت رو هم بیار شما دوتا خواهر پارچه عقد رو بگیرین😍
ما وارد شدیم خیلی شیک و مجلسی و البتهههه با وقار😁
آقا پارچه و قندو دادن دستمون و شروع کردن خطبه خوندن حاج آقا گفت وکیلم؟
مییخاستم بگم عروس خانم داره قرآن میخونه گفتم عروس خانم رفته قران بیاره😐
برای بار دوم پرسید
نمیدونین چیییی گفتمممممم
گفتم عروس خانم دارن استخاره میگیرن😭
حاج آقا یه خنده ملیح کرد گفت حالا مثبته جواب استخارشون؟
یعنی خود فاطمه(عروس) قشنگ شونه هاش بچم تکون میخورد از خنده، دست و پا شکسته گفت بله (بعد بهم گفت میخواسته بگه با اجازه آقا امام زمان که دیگه ترسیده سوتی بده) 😢
بیچاره پدر مادر عروس و داماد، شرفم به عقبا رفت😑
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
2.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولی دختراتونو اینجوری تربیت کنید...
🌿🌿
✅ دختری که یک تنه جلوی دانشجوهای پسر ایستاد!
⭕️ این درِ دانشگاه منه، چرا میشکونیش؟
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_خواستگاری:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
سلام میخواستم سوتی خودمو بگم موقعی که برام خواستگار اومده بود
من دقیقا ۱۶ سالم بود که برام خواستگار اومد بعد منم هول شده بودم چون اولین خواستگاری بود که پاش به خونمون باز شده بود بعد دختر داییم که از خودم یک سال کوچیک تره فضولیش گل کرده بود که ببینه منو خواستگارم قراره چیا بهم بگیم واسه همین همش میگفت یه گوشی باید بزاری رو حالت رکورد صدا منم به حرفش گوش دادم و گوشی رو گذشتم ولی چون ادم خجالتی هستم همش از خجالت این که قراره باهاش تو اتاق تنهایی حرف بزنم رنگ عوض میکردم😅😂
بعد منو صدا کردن خواستم برم چای بریزم منم رفتم بیرو اشپز خونمون یه حالت سکو مانند داره بعد منم هول کرده بودم ندیدمش یهو با مغز پخش زمین شدم حالا همه میخندیدن من هی قرمز میشدم😂😂
ولی اخرش بخاطر این که جلوشون سوتی دادم جواب رد دادم😅😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿