eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.7هزار عکس
626 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿🌿🌿🌿 بچها من اوایل ازدواجم رفتم مکه با خانواده خودم چون بابام اسم نوشته بود تو مجردی دیگه شوهرم نتوست بیاد خلاصه براش از اونجا یه دشدشه ساتن سفید سوغاتی آوردم بعد باز کردم دیدیم خیلی اصطکاک داره به تن میچسبه سرکار بود با نرم کننده شستم انداختم تو چوب رختی اویزون کردم به دوش حموم تا خشک شه شب خوابیدیم یهو با جیغ ممتد شوهرم از خواب پریدم بنده خدا سکته زد پاشده بود بره دسشویی در حموم باز بود لباس سفید بلند براق تو هوا معلق فک کرده بود روحههه 🤣🤣🤣😋 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: یچکس‌ جای‌ مرا دیگر نمیداند ڪجاست! آنقدر در عشق او غرقم ڪه پیدا نیستم🌝'♥️(: @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یه بار عروسیه یکی از فامیلایه شوهرم بودو منم با بچه ها از صبح حنا بندون رفتم کمک بعد چون عروسیشون تو خونه بود و غذا هم جوجه میدادن ،کلی مرغ آورده بودن که بشوریم واسه شب حنا بندونو فردا که عروسی بود منم با چند نفر دیگه شلنگو آوردین تو ایوونو نشستیم سر چهار پایه که تا جوون داریم مرغ بشوریم 😀😀😀 ایوونشون دو تا پله از حیاط بالا تر بود منم چون جا نبود چهار پایه رو گذاشتم لبه ایوون و پشت به حیاط نشستم به مرغ شستن😑😑😑 یه چند دقیقه ای گذشتو منم کمرم درد گرفته بود و خسته شده بودم اومدم یه کشو قوسی به بدنم بدم که کشش زیاد شدو من از کمر به بالا از ایوون زدم بیرون😟😟😟 یهو تعادلمو از دس دادم و به پشت اومدم کف حیاط چهار پایه از زیرم در اومدو پرت شد اونورو یه صدایه بلند ازش در اومد 😵😵😵😵 من یه دو دقیقه ای همون جوری رو به آسمون بودمو کلا دستو پام قفل شده بود که یهو دیدم خواهر شوهرم اومد بالا سرمو گفت پاشو آبروت رفت 🤣🤣🤣🤣 بلند شدم تمام مردم داشتن بهم میخندیدن شانس من حیاط پر بود از زنو مرد در سن هایه مختلف 😑😑🤣🤣🤣 منم وزنم زیاده کلا پخش شده بودم رو زمین 😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 دوستم میگفت واسه فیلم عروسی آخر فیلم ، فیلمبرداره گفت به حالت خدافظی دست تکون بده تا فیلم تموم شه اونم روشو کرده بوده سمت شوهرشو باهاش بای بای میکرده 😑🤦‍♀🤦‍♀ میگفت شوهرم و فیلمبرداره پخش زمین شدن شوهرش میگفته کجا میخوای بری بودی حالا😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: تو اگر به هر نگاهے ببرے هزار ها دل ‌نرسد بدان نگارا که دلے نگاه داری :)✨ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یکی از اقواممون در شُرُف ازدواج بود، ماهم با کلی ذوق و کنجکاوی داشتیم سوال پیچش میکردیم ک خب کیه چجوریه چیکارس چندسالشه و فلان😍😁 این بنده خداهم گف والا پسر بدی نیس، خوبه فقط ی کم زیادی چاقه و شکم داره... گذشت تا روز عقد رسید و ما بالاخره شادومادو دیدیم ولی در کمال تعجب دیدیم این بابا ک اصن شیکم نداره😳نکنه تو این چندوقت رژیم سخت گرفته😄 ب عروس گفتیم شوهرت ک خوبه، یکم توپره ولی شکم نداره ک... با ی نگاه تهی گفت آره ولی تا زمانی ک گِنِشو درنیاورده باشه😳🙊😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 تازه ازدواج کرده بودم 😅 و جشن عقد یکی از بستگان شوهرم بود یه دختر خانم هم کنارم نشسته بود و همسن بودیم تقریبا😊☺️باهاش دوست شده بودم یه خانومی از اول مراسم وسط داشت میرقصید و خیلی هم ضایع بود 🤨🤨 منم هی مسخرش میکردم و باهم میخندیدیم🤪😂😄 اما اون هیچی نمیگفت و فقط میخندید☺️ تموم شد و چند وقت بعد که ببشتر با خونواده همسرم اشناشدم فهمیدم اونکه میرقصیده خاله ی بغل دستیم بوده😱🥴🥴 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 همسر من شغلشون طوریه ک پنج روز محل کارشون هستن، پنج روز استراحت، ما تازه سه روز بود ک عقد کرده بودیم ولی همسرم برگشتن محل کارشون😢 روز اول من خیلی ناراحت بودم و حالم بد بود همسرم زنگ زد ک صحبت کنیم حالم بهتر بشه بعد صدای آیفون اومد مامانم گفت محمد برگشته من باور نکردم چون داشتم باهاش صحبت میکردم 😕 ک دیدم همسرم اومدن بالا تو اتاقم و واقعا سورپرایز شدم😍 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: ولی به نظرم هیشکی دیگه مثل محمود درویش دلتنگی رو قشنگ  توصیف نمیکنه: قطعه‌ ای از من كنار توست‌ و قطعه‌‌ ای كنار خودم! و قطعاتم دلتنگ یکدیگرند . . می‌شود بیایی؟(:⛅️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 خواهرم عاشق معجون بستنیه.. تو دوران نامزدی با همسرش میرن یه بستنی فروشی دومادمون ازش میپرسه شیر موز میخوری یا معجون؟ خواهرمم روش نمیشه بگه معجون چون گرونه میگه شیر موز... دومادمونم میره واسه خواهرم شیر موز میگیره واسه خودش معجون😐 خواهرم میگه تا مدت ها با یاد اون روز اشک میریختم😆 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: ولی به نظرم هیشکی دیگه مثل محمود درویش دلتنگی رو قشنگ  توصیف نمیکنه: قطعه‌ ای از من كنار توست‌ و قطعه‌‌ ای كنار خودم! و قطعاتم دلتنگ یکدیگرند . . می‌شود بیایی؟(:⛅️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 پنج سال پیش وقتی کلاس نهم بودم نامزد هم داشتم.یه روز امتحان عربی داشتم و حسابی خونده بودم معلم عربی مون هم به شدت بداخلاق😟انقدربداخلاق که منی که همیشه عربیم خوب بودرونمی دیدوفقط یکی از همکلاسی هام که دوست صمیمیم هم بود اونوقبول داشت چون نمره هاش ازبیست کمترنبود.روزامتحان معلممون شروع کرددعواکردن که شما تنبلیدوفلان وفلان ولی من داشتم کتابمومرورمیکردم واصلاحواسم به حرفاش نبود🤦‍♀باخودم میگفتم بامن که نیست من که درسموخوندم همین طور سرگرم کتاب بودم که معلممون گفت شمااینقدتنبلیدکه مطمئنم جوراباتونم مادرتون میشوره حالاکی دیروزمادرش براش جوراباشوشسته؟؟؟؟منم که حواسم به درسم بود ومتوجه حرفش نشده بودم فکرکردم گفت کی دیروزدرسشوخونده دستموبالاگرفتم همه هنگ کردن😳بعدیهوشروع کردن خندیدن که دوستم جریانو تعریف کرد منم دستموپایین گرفتم همش دوست داشتم فرارکنم ازخجالت😭 خونه که اومدم شروع کردم گریه کردن مامانم بنده خدافکرکرده بودبانامزدم دعوام شده زنگ زده بود به نامزدمو تعریف کرده که من گریه میکردم ونصیحتش کرده بود نامزدمم ازم کلی معذرت خواهی کرد😂 میگفت من که یادم نیس چی گفتم ولی ازت معذرت میخوام 😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿