eitaa logo
بهشتیان 🌱
31هزار دنبال‌کننده
251 عکس
96 ویدیو
1 فایل
کد شامد کانال 1-1-774454-64-0-3 به قلم فاطمه علی‌کرم کپی حرام و نویسنده راضی نیست نام‌اثرها زبان‌عشق اوج نفرت یگانه منتهای عشق تمام تو، سهم من روزهای تاریک سپیده کنار تو بودن زیباست تبلیغات👈🏻    @behestiyan2
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀 💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀 🍀💞🍀💞🍀💞🍀 💞🍀💞🍀💞🍀 🍀💞🍀💞🍀 💞🍀💞🍀 🍀💞🍀 💞🍀 🍀 🍀منتهای عشق💞 دوست دارم برم بالا و براش توضیح بدم تا از من ناراحت نباشه ولی چی می‌تونم بگم؟ گفت به کسی نگو، گفتم. اصلاً همش تقصیر زهره‌ست.‌ وارد آشپزخونه شدم. _ زهره مگه من نگفتم نگو! گفتی نه بابا من چی کار دارم؟ _ حالا مگه چی شد؟ _ فقط من می‌دونستم چرا عمو مهشید رو زده. علی بهم‌‌ گفته بود به کسی نگم. الان‌ که تو گفتی آبروم‌ رفت. خاله جلو اومد و نمایشی گوشم رو از روی مقنعه پیچوند. _ آبروی من رفت نه تو! اگر من گذاشتم این هفته به تو پول توجیبی بده! جوابی ندادم و خاله سمت قابلمه رفت. حرصم حسابی از زهره دراومده. باید سرش تلافی کنم. _ منم بهت نمی‌گم‌ چیا گفت. زهره وا رفته نگاهم کرد. _ رویا من که نمی‌خواستم این‌جوری بشه! بی‌اهمیت بهش از آشپزخونه بیرون رفتم. کیف و چادرم رو برداشتم و پله‌ها رو بالا رفتم. با دیدن علی بالای پله، کمی استرس گرفتم. دلخور پایین‌ اومد و روبروم‌ ایستاد. سرم رو پایین انداختم. _ به خدا از دهنم پرید.‌ _ اگر رضا حرفم رو گوش نکنه، بره باهاش دعوا کنه که چرا این جوری گفتی، یه شر بزرگ درست می‌شه با این دهن لقی تو. اون به مهشید می‌گه، مهشید به مادرش. زن‌عمو هم که کلاً دنبال یه چیزی می‌گرده دعوا درست کنه، قهر کنه. _ به خدا از اون روز به هیچ‌کس نگفتم.‌ دو دقیقه نشد از دهنم پرید به زهره گفتم! اونم گفت... _ من کاری با زهره ندارم. به تو گفته بودم اون دهنت رو ببندی. _ خب ببخشید دیگه. _ چند بار رویا؟ _ قول می‌دم دیگه دهن‌لقی نکنم. _ من چشمم آب نمی‌خوره. اَخم کرد و با تشر گفت: _ دست رضا رو چرا گرفته بودی؟ انقدر که تو خودم جمع شدم، احساس کردم گردنم کلاً رفته تو. _ می‌خواستم جلوش رو بگیرم نره دعوا کنه. با‌ انگشت به سرشونه‌ام ضربه زد. _ به تو چه؟ صدای میلاد باعث شد تا هر دو بهش نگاه کنیم. _ مامان... داداش‌علی داره رویا رو می‌زنه. علی متعجب گفت: _ بچه چرا داری دروغ می‌گی!؟ خاله و پشت سرش زهره هراسون از آشپزخونه بیرون اومدن و نگاه‌مون کردن. علی اخم‌ کرد و رو به میلاد گفت: _ من کی رویا رو زدم! _ خودم دیدم با انگشت زدی بهش.‌ _ تو بیجا کردی دیدی! پله‌ها رو پایین رفت. میلاد فوری پشت خاله پناه گرفت. خاله میلاد رو سمت زهره هُل داد.‌ _ این رو ببر آشپزخونه، من ببینم چی شده؟ علی با کمی فاصله روبروی خاله ایستاد. _ میلاد تا سه می‌شمرم، جلوم وایستادی. یک... دو... میلاد که حسابی ترسیده بود دستش رو از دست زهره بیرون کشید و جایی که علی می‌گفت ایستاد اما از پشت به خاله چسبید. علی به جلوش اشاره کرد. _ بیا جلوتر. خاله گفت: _ مگه چی شده؟ علی کمی خم‌ شد و با چشم‌ میلاد رو تهدید کرد. _ نشنیدی چی گفتم؟ از ناراحتی برای میلاد پله‌ها رو به پایین برگشتم. ‌میلاد قدمی به جلو برداشت. علی رو به من و زهره ولی در واقع به خاله گفت: _ هیچ‌کس حق نداره دخالت کنه! رو به خاله گفت: _ مگر اینکه همین الان بگی به من ربط نداره. خاله تلاش کرد تا علی رو آروم کنه. _ علی‌جان من که نمی‌دونم چی شده! بیا ناهار بخوریم یکم آروم شو، بعد اگر نیاز دیدی که تنبیه‌ش کنی من دخالت نمی‌کنم. _ این چند روزه افسار گسیخته شده. میلاد گفت: _ ببخشید.‌ من فکر کردم چون‌ رویا زنگ زد به اون دوستش شقایق، تو فهمیدی می‌خوای دعواش کنی. ای‌خدا! چرا سروته حرف همه‌ی این‌خانواده می‌رسه به من؟ اونم توی این شرایط! علی نیم‌نگاهی بهم انداخت. دست میلاد رو گرفت و سمت حیاط رفت. هر دو بیرون رفتن. زهره نگران گفت: _ مامان نزنش؟ خاله نفس سنگینش رو بیرون داد. _ نه، احتمالاً می‌خواد باهاش حرف بزنه.‌ نگاه چپی بهم انداخت. _ تو با اون دختره چی‌کار داشتی؟ _ می‌خواستم حالش رو بپرسم. ناراحت وارد آشپزخونه شد.‌ زیر لب گفتم: _ همش تقصیر توعه زهره. چرخیدم و از پله‌ها بالا رفتم.‌ لباس‌هام رو عوض کردم‌.‌ صدای خاله رو شنیدم. _ رویا... رضا و مهشید رو هم صدا کن بیان. از اتاق بیرون رفتم. _ باشه خاله. پشت دَر اتاق رضا ایستادم. چند ضربه به دَر زدم. _ رضا. _ جانم! متعجب از لحنش کمی به دَر بسته خیره موندم. این الان پایین به همه‌مون به‌ توچه گفت، الان می‌گه جانم! _ مامان می‌گه بیاید ناهار. _ الان میایم. متعجب پایین رفتم. خواستم از تغییر رفتار رضا به زهره بگم اما با دیدن علی که تو آشپزخونه سرسفره نشسته بود، حرفم یادم رفت. ناخواسته نگاهم سمت میلاد رفت.‌ بغ کرده روبروی علی نشسته بود.‌        ✍🏻 🚫 و پیگرد دارد🚫 ╔═💞🍀════╗      @behestiyan ╚════💞🍀═╝ پارت‌اول https://eitaa.com/behestiyan/16 🍀 💞🍀 🍀💞🍀 💞🍀💞🍀 🍀💞🍀💞🍀 💞🍀💞🍀💞🍀 🍀💞🍀💞🍀💞🍀