🍀💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀
🍀💞🍀
💞🍀
🍀
#پارت376
🍀منتهای عشق💞
_ بسه دیگه مادر! توانم تموم شده. برو ناهارت رو بخور.
_ بازم به رویا حرف زدم، کم آوردی؟
دایی گفت:
_ بیا زود بخور که باید برگردیم. شاکی شده بود. حالا هنوز سه هفته وقت داره آزاد باشه، بعد از اون در بندش کن.
علی کلافه نگاهش رو به دایی داد.
_ حسین الان حوصله ندارم! نه وقت شوخیه، نه سربهسر گذاشتن.
_ منم نه شوخی کردم، نه سربهسرت گذاشتم. دیوار رویا انگار برات کوتاهه!
اهمیتی بهحرف دایی نداد و خودش رو سمت سفره کشید. کمی غذا توی بشقابش ریخت و با بیاشتهایی شروع به خوردن کرد.
کاش دایی به علی هیچی نمیگفت و میذاشت حرفهاش رو بزنه. اینجوری من تا شب باید استرس داشته باشم چی میخواد بهم بگه!
بعد از خوردن با عجله ایستادن. علی گفت:
_ مامان من سعی میکنم زودتر برگردم.
_ نمیخواد پسرم؛ دیگه خوبم.
نگاهش رو به من داد.
_ یه لحظه هم تنهاش نمیذاری. اگه حالش بد شد، دوباره به من زنگ بزن.
_ باشه.
_ این باشه مثل باشهی یه ساعت پیشت نباشه ها!
_ حواسم هست.
_ اون دوتا هم تا شب حق ندارن از اتاقهاشون بیان بیرون. اومدن به من میگی! فهمیدی؟
با سر تأیید کردم.
دایی دستش رو گرفت.
_ بیا دیگه؛ هرچی این جا تهدید کنی از اون ور توبیخ میشی.
نگاهی به خاله انداخت.
_ کاری نداری مامان؟
_ نه برو به سلامت. دعا میکنم هیچی بهتون نگه.
خداحافظی کردن و بیرون رفتن. از پشت شیشه رفتنشون رو نگاه کردم.
_ ببخشید رویا، همه کارها افتاد رو دوش تو. الهی که خوشبخت بشی. بیخودی تو رو هم دعوا کرد.
_ عیب نداره.
صدای رضا رو شنیدم.
_ رویا، علی رفت؟
به بالای پلهها نگاه کردم. این دوتا چقدر رو دارن!
_ آره رفتن.
با زهره پایین اومدن. ناراحت به خاله نگاه کردن و کنارش نشستن. زهره دست مادرش رو گرفت و شرمنده لب زد:
_ ببخشید مامان.
خاله با دلسوزی گفت:
_ بخشیدم عزیزم.
رو به رضا ادامه داد:
_ زهره نه به عمو زنگ زده نه عکسها رو پاره کرده. خیلی اشتباه کردی.
رضا پشیمون بود اما هنوز طلبکاری توی صداش موج میزد.
_ این نگفته پس کی گفته؟
_ عکسها رو میلاد پاره کرده بود؛ زنگم زهره نزده. رضا قبل از اینکه داغ من به دلتون بمونه، تموم کن!
_ میلاد مگه مرض داشته؟
_ تو الان باید شرمنده باشی نه طلبکار!
✍🏻 #هدی_بانو
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
╔═💞🍀════╗
@behestiyan
╚════💞🍀═╝
پارتاول
https://eitaa.com/behestiyan/16
🍀
💞🍀
🍀💞🍀
💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀💞🍀
۶ آبان ۱۴۰۰