🍀💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀
🍀💞🍀
💞🍀
🍀
#پارت388
🍀منتهای عشق💞
خاله با دلسوزی گفت:
_ بهش سخت نگرفتی؟ اون دروازهها رو تازه گرفته.
_ اتفاقاً چون تازه گرفته، بهتره. کارش زشت بوده. اصلاً من مخالف این همه خرید کردن برای میلاد هستم. به من گفت، گفتم باید صبر کنی. یه دفعه عمو آورد!
اولاً میلاد باید یاد بگیره که تحت هیچ شرایطی از کسی جز خودمون چیزی نخواد. دوماً باید بفهمه که نباید شرطی به چیزی رسید. با مهشیدم بعداً حرف میزنم که بیاجازهی شما برای میلاد دیگه چیزی نخره.
خاله رو به زهره گفت:
_ شنیدی زهرهخانم! توی این خونه شرط نداریم.
زهره آب دهنش رو قورت داد.
_ باشه مامان. من که حرف نزدم!
_ گفتم که کلاً حواست جمع باشه.
_ چشم.
اگر الان علی اینجا نبود، زهره با حرفهاش خاله رو میخورد. علی از بالای چشم به زهره نگاه کرد. میلاد با دروازههاش جلوی دَر آشپزخونه ایستاد. علی گفت:
_ دیگه چیه؟
_ میشه تو اتاق مامان بمونه؟
_ وقتی قراره یک هفته باهاشون بازی نکنی، چه فرقی داره کجا باشه؟
_ آخه اینجوری دلم براش تنگ میشه.
علی خندهی صداداری کرد.
_ اگر مامان ضمانتت رو بکنه که دست نمیزنی، باشه ایرادی نداره.
خاله گفت:
_ من ضمانت میکنم. میلاد بچهی خوش قولیِ؛ مطمئن باش.
_ باشه بذار تو اتاق مامان. فقط یادت باشه تا یک هفته. یعنی چهارشنبه هفتهی دیگه همین موقع.
میلاد خوشحال گفت:
_ چشم.
صدای تلفن خونه بلند شد. علی برای پاسخ دادن بیرون رفت. زهره شاکی با صدای آرومی گفت:
_ مامان از قصد جلوی علی اونجوری گفتی!؟
خاله نگاهش رو از زهره گرفت و سمت اجاقگاز رفت.
_ چون میدونم حریف پررویی تو نمیشم.
_ من که هیچی نگفتم آخه! علی همین جوری هم با من خوب نیست، شما هم هی بذار روش.
_ مثل آدم رفتار کن، همه باهات خوبن. انقدر هم بیچشم و رو نباش! اشتباهایی که تو کردی، هر کی کرده بود الان انقدر رو نداشت جلوی مادرش وایسه. علی به غیر حرف زدن با تو چیکار داشته که باهات خوب نیست؟
زهره لبش رو به دندون گرفت و از اینکه خاله تن صداش رو کنترل نمیکنه، استرس گرفت و نگاهی به دَر انداخت.
_ باشه مامان هر چی تو بگی.
جلو رفتم و سینی استکانها رو از خاله گرفتم.
_ من میریزم خاله، شما برید.
در واقع برای اینکه خاله رو بیرون کنم سینی رو ازش گرفتم. خاله تشکر کرد. پشت چشمی برای زهره نازک کرد و پرتوقع گفت:
_ یاد بگیر.
_ چشم. فقط توروخدا آروم!
_ یعنی تا نترسی نباید مؤدبانه حرف بزنی!
متأسف سرش رو تکون داد و بیرون رفت.
✍🏻 #هدی_بانو
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
╔═💞🍀════╗
@behestiyan
╚════💞🍀═╝
پارتاول
https://eitaa.com/behestiyan/16
🍀
💞🍀
🍀💞🍀
💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀💞🍀