eitaa logo
بهشتیان 🌱
32.2هزار دنبال‌کننده
225 عکس
67 ویدیو
0 فایل
کد شامد کانال 1-1-774454-64-0-3 به قلم فاطمه علی‌کرم کپی حرام و نویسنده راضی نیست نام‌اثرها زبان‌عشق اوج نفرت یگانه منتهای عشق تمام تو، سهم من روزهای تاریک سپیده کنار تو بودن زیباست تبلیغات👈🏻    @behestiyan2
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟☘🌟☘🌟☘🌟 ☘🌟☘🌟☘🌟 🌟☘🌟☘🌟 ☘🌟☘🌟 🌟☘🌟 ☘🌟 🌟 🍀روزهای تاریک سپیده🌟 در رو هول داد و داخل رفت. سخته برام‌با کسایی روبرو بشم‌که اونها من رو به نام و نشونی دیگه‌ای میشناسن. کاش میدونستن من سپیده هستم . اینکه اولش فکر کنن همون اطهرم که از خونشون فرار کردم باعث ترسم میشه. هر چند که خان تو اتاق هست و مطمعنم اجازه نمیده آسیبی از طرف کسی بهم برسه. پشت سر ماهرخ داخل رفتم و نگاه مضطربم رو تک‌تک به چشم هایی دادم که از اومدنمون به اتاق حسابی ترسیدن. ترسی که علتش رو می‌دونم و خودمم توش گرفتارم. تنها نگاه عصبی اتاق، نگاه خانِ که روی من ثابت مونده و پر از حرفِ؛ که سپیده حتما چیزی میدونستم که گفتم نیا کاش بفهمه و درک کنه که نمیتونم دل مادری که دوست داشته برام تمام و کمال مادری کنه و نتونسته رو، بشکنم نگاهم سمت شاهرخ رفت. با چشم‌های گرد و طلبکار بهم خیره بود.‌ مردی که روزگاری قرار بود همسرش باشم و تا چند لحظه‌ی دیگه میفهمه که خواهرشم. خواهری که هیچ افتخاری برای من نداره و فقط باعث شرم و خجالتمه. ایوب خان هم از حضور ماهرخ حسابی جا خورده هم عروسی که بهش حکم کرد که زن پسرش بشه و گفت نظرش برای کسی اهمیتی نداره. همه باید از نازگل تشکر کنن که به قول خودش جلوی کار حرامی رو گرفت ماهرخ گفت _چیه باورت نمی‌شه بعد از نوزده سال گشتم پیداش کردم! ایوب خان عصبی شد و گفت _میدونستم پای قول و قرارمون نمی مونی‌. این کیه دستش رو گرفتی آوردی اینجا! ماهرخ پوزخندی زد و گفت _ قرار بود بشه عروست! نه؟ طوری با افتخار دستم رو جلو کشید که انگار نه انگار از ازدواج من با خان ناراحت بود. _ الان عروس فرامرزه، دخترته! رنگ از روی ایوب پرید و نگاهش رو به خان که هنوز قصد نداشت تیزی نگاهش رو ازم بگیره داد نازگل و شهربانو لبخند ریزی روی لب‌هاشون هست که پنهانش می‌کنن و شاهرخ از شدت ناراحتی خبری که شنیده صورتش سرخ شده و پسرش رو که روی پاهاش نشسته بود روی زمین گذاشت. ماهرخ گفت _نوزده ساله نشستم به این‌روز. نوزده ساله منتظرم با نامردی که سینه به سینه چشم ناپاکش رو از اجدادش گرفته و به پسرش داده روبرو بشم‌که آب دهنم رو توی صورتش پرت کنم. اما حیف از آب دهن انسان که به خاطر تو بیرون بیاد پارت زاپاس کل رمان که ۶۳۵ پارته رو یکجا بخون😍 ۵۰ تومن بزنید رو شماره کارت ذخیره میشه 6037997239519771 فاطمه علی کرم بانک‌ملی فیش رو بفرستید به این ایدی @onix12 فیش رو همون روز ارسال کنید غیراین قبول نمیکنم🌹                    بعد از خرید: این رمان نزد همتون به امانت گذاشته میشه کپی پیگرد قانونی و الهی داره. رمان رو برای کسی نفرستید. چه با نام‌نویسنده چه بی نام‌ نویسنده. حتی برای خودتون ذخیره نکنید. نویسنده تحت هیچ شرایطی راضی نیستن نقد نمیپذیرم❌             ✍🏻 فاطمه علی‌کرم 🚫 و پیگرد دارد🚫 ╔═☘🌟════╗      @behestiyan ╚════🌟☘═╝ 🌟 ☘🌟 🌟☘🌟 ☘🌟☘🌟 🌟☘🌟☘🌟 ☘🌟☘🌟☘🌟 🌟☘🌟☘🌟☘🌟