eitaa logo
بِه‌ْروز☀️
110 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
605 ویدیو
10 فایل
مثل بِه مفید و مثل روز ، روشن...☀️ برای ارسال نظرات تون با ما دوست باشید... جهت ارتباط با ما:👇🏼 @Daal_Meem @EVG110
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه...👇 من۳۶ساله که سر فتنه۸۸ خودم دانشجوی دانشگاه‌تهران بودم و سر قائله تیر۷۸ کوی‌دانشگاه ، کودکی بودم که پدرم با ماشین دنبال من و دوستم اومده بود تا از کلاس‌نقاشی برمون گردونه، تو ترافیک پشت بیمارستان‌امام، تو خیابون بعثت، گیر کرده بودیم ، تصویرمشهور امیرعباس‌فخرآور و احمدباطنی تا سالها جلو چشم‌م بوده؛ رو یادم میاد و .... دیروز میون فیلم دانشگاه‌های آمریکا، دقیقا پسری بود با همون مدل موها و هدبند و پارچه‌ای سفید در دست!!!... و اینها برای نسل من، اگر چشمی وجود داشته‌باشه، هست و درس! بالای ۲۰۰روز از و مقاومت عجیب مردم فلسطین و مخصوصا می‌گذره ، و این‌روزها، روزهای عجیب تاریخ اند! گرچه قلم‌زیبا و گیرایی ندارم، اما فقط نوشتم تا شاید به‌دست بچه‌ها و نوجوونهایی برسه که فقط سال۹۶ به‌بعد رو یادشونه و پروپاگاندایی رسانه‌ای،جانشون رو کم‌کرده... که ببینن و بدونن، مرغ‌همسایه نه‌تنها غاز نیست، بلکه هیولایی هست که فقط تغییرشکل دادن رو خوب بلده!!! و ما این رو بارها دیدیم و نیازی به تجربیاتِ آزموده را آزمودن امثال آقای نداشته برامون... اما لاقل شما ، یه‌دور از اول ، جهان‌بینی تون رو مرور کنید... شاید ورودی ای رو اشتباه پیچیده باشید! با احترام، #🍊🍃 پی‌نوشت: هنوز اسم امیرعباس فخرآور رو سرچ بکنید عکس احمدباطنی هم میاد! ... و من برای خودم مرور می‌کنم مدل‌"بزرگترا" رو وقتی جوون بودم و میشنیدم میگفتن "انگار همین دیروز بود!"... آره‌والا ! انگار ۲۴خرداد۸۸همین دیروز بود... و یاد که میفتم و حرفهایی که از نونوایی تا اتوبوس، نقل‌همه‌جا بود، درسته برای ما ، این ۲۵سال زودگذشته اما... بعضی از عزیزان‌مون الان تازه ۲۰سالشونه!!... و چقددددرررر زود بزرگ شدیم!!... و دیگه جوون نیستیم و...یاد خاطره‌ تعریف‌کردن مامان‌باباهامون از دوران انقلاب و ساواک و جنگ و اینها میفتم.... @BehrouzTeam 🌤
بِه‌ْروز☀️
به‌جای #قصه_شب 📻 #یکی_بود_یکی_نبود به سارای قصه‌ی ما خبر رسیده که یکی از شخصیت(کاراکتر)هایی که می‌خ
به‌جای 📻 ؛ سارا کوچولو دخترِ وروجکی بود! درعین حال که ملاحت‌دخترانه‌شو داشت اما به و شیطنت معروف بود تا این‌حد که مادربزرگ‌پدری‌ش -ننه‌جان- لقب بهش داده بود و تو نوجوانی اسمش رو گذاشت "سالارخان" 😶‍🌫️☝️ خلاصه‌که....🤌 خیلی بود ؛ کسی و چیزی حریفش نبود👈⚠️ حححتی چوب‌خوردن بوسیله 🤪🥲 مشاهده‌گر ، کنجکاو ، تجربه‌گر -حتی به غلط!- ، شیرین‌زبون ، بلبل‌زبون ، به‌کس‌کسون‌ش‌نمی‌دم😎 و بلا ، و این‌صوبتا !🤭 سارا ، تو خانواده مذهبی بزرگ شده بود و یه ی گیلانی/اصفهانی بحساب میومد! تو نوجوونی ، کم‌کم با این حقیقت مواجه شد که ازین‌ نوع دینداری و ازین دیندارها، حالش بهم می‌خوره...🤢🤧 و چون با سروصداهای و بعدتر، فراخوان‌های ی، هیییی اسم به گوشش خورده بود، از مطالعه ،مخصوصا مطالعه و خوشش اومده بود خودش یه‌پا شده بود و از دم می‌‌زد... و... خیلی ماجراها تو این‌سالها براش رقم خورد تاااا تبدیل شد به 🍃 ولی☝️ اصل‌ماجرای و ش، این بود که یه‌روزی و یه‌جایی ، تو یه -که تقارن داشت با شهادت ، امام محمّدتقی - یه اتفاقی افتاد.... .... پ.ن: @BehrouzTeam 🌤