eitaa logo
بِه‌ْروز☀️
116 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
630 ویدیو
10 فایل
مثل بِه مفید و مثل روز ، روشن...☀️ اینجا راه ارتباطی یه تیمه💪 که حرف و ایده داره و زده به دل تولید محصول فرهنگی و کار اقتصادی 🤗 برای ارسال نظرات تون با ما دوست باشید... جهت ارتباط با ما:👇🏼 @Aftab_1322 @EVG110
مشاهده در ایتا
دانلود
📻 خدا رحمت کنه همه هایی که قصه میگفتن و میگن برا نوه‌های خودشون و دیگران...✨ داستان ِ رو کدوماتون یادتونه؟؟ پریشب، ، منُ یاد این داستان انداخت! ..... میخوایی بدی اما توان‌شو نداری؟ نه فقط توان‌مالی هااا، من توان‌جانی😅ش رو هم نداشتم... ساکن یه شهر کوچیک شدیم که پارسال یک هیئت هم غذا نداد!!😱😶‍🌫 منم که اصلا تجربه‌ی غذا درست کردن تو ابعاد(اشل!) بزرگ رو نداشتم😢 ... ولی... غم دوری از ، نشسته بود به دلم! گفتم ینی ما که اومدیم تو این شهرکوچیک، نمیتونیم داشته باشیم؟؟ ...😩😞 یهو به ذهنم زد: لپه که داری! گوشت قربونی که بهت رسیده! ، سیب زمینی هم که هست... بیا قابلمه بزرگ و برنج و رب و مابقی وسایل رو به همسایه‌ها و دوست و آشناها بگو ... رو هم از یکی از خانوم‌های مسجد پرسیدم که از قضای‌الهی ، از آب دراومد! و حتی ریزززز جزئیات هم بهم گفت👌 ... بعد از که برگشتیم دیدم از خونه همسایه‌بغلی صدای خنده بلند بلند میاد...🥶فهمیدم گرچه دیروقته اما مهمون دارن و انگار بیدارن... زنگ در همسایه رو با خجالت زدم و سرمو انداختم پایین... از تقّ‌ی که به در خورد، معلوم بود از چشمی نگاه کردند؛ پسرش که هم‌بازی پسرم هست اومد دم در و سلام کرد؛ گفتم مامان‌ت هستن؟؟☺️ خانم‌همسایه که احتمالا یه ۱۰سالی ازم بزرگتره، تی‌شرت و شلوارک تن‌ش بود و بنده‌خدا سعی‌میکرد پاهاشو پشت در جا بده☺️ گفتم ببخشید بدموقع اومدم در زدم‌ها... مزاحم شدم یه سوالی بپرسم... پ.ن: الان باز یه عده نیان بهمون بودن بزنن صلوات!!🤧😋😵‍💫☝️ من یکی نه ساده😊م نه چرک😶‍🌫 ؛ چهارخونه‌ی با هستم!😁🤩 @BehrouzTeam 🖤
بِه‌ْروز☀️
📻 #قصه_شب خدا رحمت کنه همه #مام_بزرگ هایی که قصه میگفتن و میگن برا نوه‌های خودشون و دیگران...✨ داس
📻 خدا رحمت کنه همه هایی که چه برای نوه‌های خودشون، چه نو‌های دیگران ، میگفتن و میگن ...✨ جوابیه(ریپلای) زدم رو پیامِ داستان ِ که شروع کرده بودم بگم... 🙄☝️ ، منُ یاد این انداخت! ..... میخوایی بدی اما توان‌شو نداری؟ نه فقط توان‌مالی هااا ، من توان‌جانی😅ش رو هم نداشتم...🤐 پارسال، ساکن یه شهر کوچیک شدیم که یه هیئت هم -حتی روز عاشورا - غذا نداد!!😵😶‍🌫 ... غم دوری از ، نشسته بود به دلم! گفتم ینی ما که اومدیم تو این شهرکوچیک، نمیتونیم داشته باشیم؟؟ ...😓🤔 یه صدایی درونم گفت : ✅ لپه که داری! ، ✅ گوشت قربونی که از مادر یکی از بچه‌های بهت رسیده! ، ✅ پیاز_سیب‌زمینی هم که هست... و قیمتی نداره ، بیا قابلمه‌بزرگ و برنج و روغن و رب و زعفرون و ...مابقی وسایل رو به همسایه‌ها و دوست و آشناها بگو ... تا اینجا رو یادتونه؟؟ که رفتم درخونه و خانم‌همسایه اومد دم‌در ... گفتم ببخشید بدموقع مزاحم شدم‌ها!🙈 من نیت کردم که ان‌شاءالله روز ، قیمه‌نذری بپزیم، لاقل قدر همین ۱۵واحدِ ساختمون‌مون ..🥲 ولی قابلمه‌بزرگ ندارم و گازمم سه‌شعله‌ست؛ شما قابلمه‌بزرگ دارید ؟؟ و هستید روز تاسوعا تاظهر کمک کنید؟؟ مثلا یه قابلمه‌برنج رو بدیم شما زحمت بکشید؟ با روی‌باز گفتن "بله!هستم "و منم دیگه چون دیروقت بود، زود خداحافظی کردم و با خوش‌حالی اومدم خونه... 😍 به یه دوست از همین بچه‌های گفتم و گفت یکبارمصرف و روغن با من ؛ برنج و زعفرون و زحمت اومدن از رشت، برای کمک تو پخت‌وپز ، رو هم یه 🤗تقبل کرد... رب رو هم که می‌ترسیدم رو طعم‌غذا اثر بگذاره، از ( ) عزیز گرفته‌بودم و هنوز حساب‌کتاب نکرده بودیم و همون شد رب غذای‌نذری مون🤩 و فقط مونده بود من تو غذا درست کردن تو اشل(اندازه) بزرگ ! 🥶 ترس داشت برام اما... یقین داشتم که وقتی برای (ع) و باشه ، ! ... پس شب تاسوعا ، با این‌که دم شمال واااقعا بالاست و هوا اذیت میکرد، گوشت و لپه رو جدا جدا گذاشتم بپزن که از گرما و دم، اذیت نشن🥲 .. و دل تو دلم نبود تا اذان‌صبح ، که یعنی از پسش برمیام؟؟ 😥 ... #🍊🍃 پی‌نوشت هربار (!) : به‌راحتی به‌هَم انگ نزنیم🙁 یکم مهربون‌تر باشیم و در عین‌حال ، !🙃☝ من یکی نه ساده😊م ، نه چرک😶‍🌫 ؛ چهارخونه‌ی با هستم!😁🤩 @BehrouzTeam 🌍
🤓☝️اینم محضِ فَکت(دلیل/واقعیت/ و...) ! برای مطلب‌قبل! ⤴️البته آمار و نمودارهای دقیق‌تری هم موجوده و نشون‌میده از اولِ انقلاب و حتی در دوران و بلکه در دوران ۸ماهه‌ی اغتشاشاتِ سال۸۸ هم انقدری که در دهه‌ی۹۰ نوسانِ داشتیم ، اونزمانهای حسّاس نداشتیم... ↩️خود این آمارها انقدر مهم نیستند که ی بررسی‌شون مهمه! ⤵️اون‌دولتی که با شعار ِ "هم چرخ هسته‌ای بچرخه هم چرخ صنعت" اومد ؛ هم هسته‌ای رو فلج کرد هم صنعت رو !! ⚠️آمار ِ تعدادِ کارگاه‌ها و کارخونه‌های بسیار زیادی که در دهه۹۰ تعطیل شدند، گواه غیر‌قابل‌انکارِ این موضوعه؛ @BehrouzTeam 🌤
! این آمارها در حد آمار و طعنه‌زدن‌های ، باقی می‌مونه اگر که مایه‌ی هشیاری ما نباشه! ✅️ ِ ما مهمه اما مهم‌تر ازون ، درست هست! 💠 ِ اسلام ، به ما اینو یاد میده که اگر کسی‌که به‌راحتی دروغ میگه، می‌تونه تبدیل به آدم خطرناکی بشه! ☢️روایات بسیاری در مورد تحذیر از دروغ هست که همه هم متواتر و موثق‌اند و مو لا درزشون نمیره! مسئله ، من و شما از خودمون و جامعه‌مونه؛ مسئله ، درست‌شدن و درست بودن ِ ما ست! 🇮🇷قطعا مردم جزو باهوش‌ترین مردمان جهان هستند اما اگر از هوش‌مون درست استفاده نکنیم، فخر بهش چه فایده‌ای داره!؟ در نظر نگرفتن ها و کمرنگ یا پاک شدن ، مواردی هست که برای هر ملّتی ممکنه اتفاق بیفته! پ.ن: بیایید غیر از برای سربلندی مون ، خودمون هم دست به‌کار بشیم! با دقیق و درست @BehrouzTeam 🌤
بِه‌ْروز☀️
به‌جای #قصه_شب 📻 #یکی_بود_یکی_نبود به سارای قصه‌ی ما خبر رسیده که یکی از شخصیت(کاراکتر)هایی که می‌خ
به‌جای 📻 ؛ سارا کوچولو دخترِ وروجکی بود! درعین حال که ملاحت‌دخترانه‌شو داشت اما به و شیطنت معروف بود تا این‌حد که مادربزرگ‌پدری‌ش -ننه‌جان- لقب بهش داده بود و تو نوجوانی اسمش رو گذاشت "سالارخان" 😶‍🌫️☝️ خلاصه‌که....🤌 خیلی بود ؛ کسی و چیزی حریفش نبود👈⚠️ حححتی چوب‌خوردن بوسیله 🤪🥲 مشاهده‌گر ، کنجکاو ، تجربه‌گر -حتی به غلط!- ، شیرین‌زبون ، بلبل‌زبون ، به‌کس‌کسون‌ش‌نمی‌دم😎 و بلا ، و این‌صوبتا !🤭 سارا ، تو خانواده مذهبی بزرگ شده بود و یه ی گیلانی/اصفهانی بحساب میومد! تو نوجوونی ، کم‌کم با این حقیقت مواجه شد که ازین‌ نوع دینداری و ازین دیندارها، حالش بهم می‌خوره...🤢🤧 و چون با سروصداهای و بعدتر، فراخوان‌های ی، هیییی اسم به گوشش خورده بود، از مطالعه ،مخصوصا مطالعه و خوشش اومده بود خودش یه‌پا شده بود و از دم می‌‌زد... و... خیلی ماجراها تو این‌سالها براش رقم خورد تاااا تبدیل شد به 🍃 ولی☝️ اصل‌ماجرای و ش، این بود که یه‌روزی و یه‌جایی ، تو یه -که تقارن داشت با شهادت ، امام محمّدتقی - یه اتفاقی افتاد.... .... پ.ن: @BehrouzTeam 🌤
بِه‌ْروز☀️
پیش‌درآمد ِ #قصه_شب 📻 می‌دونستید خواننده‌ی وزین و محبوب جناب #علیرضا_قربانی ِ عزیز ، پسردایی ِ استا
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📻 ... یکی این‌جوری بود، یکی اون‌جوری بود☝️ باهم فرق داشتیم و داریم اما... یه روزی رسید که سارا خسته شد ازین که کسایی ادعای آزادی دارن اما "حرمت" ِ نظر ِ مخالف رو نگه نمی‌دارن! ای خدا رحمت‌کنه همه رفتگان رو ...ولی بیش از پیش، رحمت بر اون مادران ِ نازنینی که بچه‌هاشون رو "حرمت نگه‌دار" بار میارن!🤌 بگذریم و برگردیم به قصه... اسفند۸۲ اولین انتخاباتی بود که سارا میتونست رأی بده ، ااااما رأی نداد! چون میخواست اولین مهری که تو شناسنامه‌ش میخوره، اولین انتخابِ باباش باشه! معروف بود "بابایِ سارا و سارایِ بابا" بابا عشقش سارا بود و سارا قربونِ ریشای باباشم می‌رفت!چه برسه قربون تفکراتش!🙃 باباش درهرحالتی طرفدار مرحوم هاشمی رفسنجانی بود... بهش میگفت "اکبرشاه!" می‌گفت خودشه و همینی که هست... صادقه! فیلم‌بازی نمیکنه... از اول پولدار بوده و با بزرگان بوده و ... از پولشم برای انقلاب خرج کرده و الانم اگر زندگی آنچنانی داره پولای خودشه و از سفره‌ی انقلاب چیزی برنداشته ... . سارای ِ ۲۲سالِ پیش ، که به مجلس هفتم رای نداد و موند تا خرداد۸۴ برسه، امشب هم خوابش نمی‌بره... وقتی دور دوم، دکتر احمدی‌نژاد، با اختلاف قابل توجهی، رای آورد... انداختن تو دهان مردم عامه/مردم کوچه‌بازار و همون افراد خاااصِ همیشگیِ فضای‌سیاسیِ سیاست‌زده ی ما ، گفتن شده... فائزه‌هاشمی تو مستندِ تبلیغاتی پدرش گفته بود که "باز می‌خوان حرمت بابا رو بشکنن" ... و از همون موقع، برای سارا ، ماجرای "حرمت"، پررنگ‌تر شد ... @BehrouzTeam 🌤
📻 چه عجیب و چه سخت! که حوادثِ امسال جوری رقم زد که کنکور تجربی ۱۴۰۳ مصادف شه با برگزاری امسال🥺 ۱۸سال‌پیش ، چنین شبی( شب جمعه)، شب بازی پر هیجان جام‌جهانیِ‌فوتبالِ آلمان بود؛ شبی که ۸شب رفتم بخوابم اما تا ساعت ۱۲خوبم نبرد و خیرسرم برای خودم تو تاریکی لباس گذاشته‌بودم که صبح پاشدم دیدم چادرِ مامانم بوده، شلوارم تو لباسشوییه، مقنعه‌م چروک شده و....🥴😵‍💫 امروز که خواهرزاده‌م که اونزمان ۱۰روزش بود، کنکور داد ... تمام این‌خاطرات در ذهنم مرور شد...دقیقا به‌اندازه نصف‌عمرم ازون تاریخ گذشته(دانشمندای جمع، سن‌مو دربیارید!🙃) . . . و من ، همونم! همون دخترک شاد و خجسته‌ای که تا از درِ جلسه کنکور اومد بیرون رو به سکوتِ عجیب و پراسترس‌ها مادرها و امدادگر آمبولانس که بحالت نیم‌خیز بود تا جهش کنه(!) دستامو بردم بالا و گفتم "من متعلق به همه شما هستم!😎" و جوّ شکسته شد و ملت‌شکست‌خورده‌پشت‌سرم و مادرهای نابودِ روبه‌روم، همه زدن زیر خنده... و احتمالا زیرلب‌ها یه "خدا شفاش بده"هایی هم زمزمه‌میشد ! همون دخترکِ پر دغدغه‌ای که میخواست مُنّجمِ گیاه‌شناسِ باستان‌پژوهِ داروسازِ صاحب علم تشریح باشه، که... نشد که بشه! چون در آموزش پرورش زنگ‌زده‌ی ربات‌پرورِ ما ، و چندجنبه‌داشتن ، اصلا تعریف نشده! این‌که ماهی‌ها شناگرهای خوبی‌اند، مارها خزندگان خوبی‌اند، پرندگان، آسمان‌پیماهای خوبی‌اند ، اصلاااا نه‌تنها در نظام آموزشی ما، مفهوم آشنایی نیست بلکه در خانواده‌ها و متاسفانه در مادر های جامعه‌ی ما، مفاهیم آشنایی نیست! ، مهم‌ترین عنصرِ این کره‌خاکی هستیم! ما مادرها هستیم که با رفتارمون، به بچه‌مون یاد میدیم اگر تلاشش رو کرد اما "بهترین" نشد ، بازم چیزی از ارزش‌هاش کم نمیشه! ما مادرها هستیم که به بچه‌مون یاد میدیم اگر چهره‌ش زیبا نیست اما "ذهن زیبا" و "جانِ پُر بهایی" داره، قطعا موجود به‌دردبخور تری در این دنیا خواهد بود! و.... ما مادرها هستیم که مرد میسازیم یا نامرد! زن و شیرزن می‌سازیم یا پاچه‌گیرِ هاپار 😑 ما مادرها ، .... خیلی نقش مهمی داریم در فرزندان‌مون! فردا روز ست... چه مصلی تهران و شهرستانها، چه کنج‌خونه و حتی کنج بیمارستان😢هرجا که هستی و هستم🥺 از خدا میخواییم که بچه‌ی ما هم "به درد بخور" بشه... که اگرچه برخی ازما، چه کامل چه ناقص، هدر رفتیم😓 اما... دلمون میخواد میوه‌های دل‌مون و سرمایه‌های حیات‌مون، به درد ِ امام‌شون بخورن! .... بیا ازین کنکور ، سربلند بیرون بیاییم رفیقِ پا به سن‌گذاشته‌ی من! ... ! پ.ن: @BehrouzTeam 🌤
26.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به‌جای 📻 ، غیر از خدای مهربون، هیچ‌کس نبود؛ و... البته که پلیسِ آلمان، نمی‌فهمه "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد " رو نگرانِ یکی از مخاطبینِ‌خوب‌مون بودیم که می‌دونستیم تو این ایام، آلمان هستن😥 خداروشکر بعد از چندروز ، خبر از حالشون پیدا کردیم؛ و این فیلم‌ها رو دیدیم☝️ شاید برای همه، ناراحت‌کننده باشه دیدن این تصاویر اما ما ، یکم متفاوته... و تمامِ داستان انگار، همینه! *"زاویه‌دید"* 🤌 ... @BehrouzTeam 🌤