بِهْروز☀️
#قصه_شب 📻 #قصه_شیخ_در_شهرنو ۱ @BehrouzTeam 🌒✨
#قصه_شب 📻
#قصه_شیخ_در_شهرنو ۵
#ادامه_دارد ...
پ.ن بیربط:
بجای #دوقطبی_سازی ، #انسان_سازی کنیم ...
@BehrouzTeam 🌒✨
بِهْروز☀️
#قصه_شب 📻 #قصه_شیخ_در_شهرنو ۱ @BehrouzTeam 🌒✨
#قصه_شب 📻
#قصه_شیخ_در_شهرنو ۷
#کار_درست_بهنگام #حیات به یک نفر 🌱 ، مساوی #حیات_یک_جامعه 🪴
#ادامه_دارد ...
@BehrouzTeam 🌒✨
📻 #قصه_شب
خدا رحمت کنه همه #مام_بزرگ هایی که قصه میگفتن و میگن برا نوههای خودشون و دیگران...✨
داستان ِ #آش_سنگ رو کدوماتون یادتونه؟؟
پریشب، #یه_تلنگر_کوچولو ، منُ یاد این داستان انداخت!
.....
میخوایی #نذری بدی اما توانشو نداری؟
نه فقط توانمالی هااا، من توانجانی😅ش رو هم نداشتم... ساکن یه شهر کوچیک شدیم که پارسال یک هیئت هم غذا نداد!!😱😶🌫
منم که
اصلا تجربهی غذا درست کردن تو ابعاد(اشل!) بزرگ رو نداشتم😢
... ولی... غم دوری از #زیست_اربعینی ، نشسته بود به دلم! گفتم ینی ما که اومدیم تو این شهرکوچیک، نمیتونیم #یه_اثر_کوچیک داشته باشیم؟؟ ...😩😞
یهو #من_حیث_لایحتسب به ذهنم زد: لپه که داری! گوشت قربونی #عیدقربان که بهت رسیده! ، سیب زمینی هم که هست... بیا قابلمه بزرگ و برنج و رب و مابقی وسایل رو به همسایهها و دوست و آشناها بگو ...
#دستور_پخت #قیمه_نذری رو هم از یکی از خانومهای مسجد پرسیدم که از قضایالهی ، #آشپز از آب دراومد! و حتی ریزززز جزئیات هم بهم گفت👌 ...
بعد از #هیئت که برگشتیم دیدم از خونه همسایهبغلی صدای خنده بلند بلند میاد...🥶فهمیدم گرچه دیروقته اما مهمون دارن و انگار بیدارن... زنگ در همسایه رو با خجالت زدم و سرمو انداختم پایین... از تقّی که به در خورد، معلوم بود از چشمی نگاه کردند؛ پسرش که همبازی پسرم هست اومد دم در و سلام کرد؛
گفتم مامانت هستن؟؟☺️
خانمهمسایه که احتمالا یه ۱۰سالی ازم بزرگتره، تیشرت و شلوارک تنش بود و بندهخدا سعیمیکرد پاهاشو پشت در جا بده☺️
گفتم ببخشید بدموقع اومدم در زدمها...
مزاحم شدم یه سوالی بپرسم...
#ادامه_دارد #قسمت_اول
#نارنج_منعنع
پ.ن:
الان باز یه عده نیان بهمون #انگ #صورتی بودن بزنن صلوات!!🤧😋😵💫☝️
من یکی نه ساده😊م نه چرک😶🌫 ؛
چهارخونهی با #هارمونی هستم!😁🤩
@BehrouzTeam 🖤
بِهْروز☀️
📻 #قصه_شب خدا رحمت کنه همه #مام_بزرگ هایی که قصه میگفتن و میگن برا نوههای خودشون و دیگران...✨ داس
📻 #قصه_شب
خدا رحمت کنه همه #مام_بزرگ هایی که چه برای نوههای خودشون، چه نوهای دیگران ، #قصه میگفتن و میگن ...✨
جوابیه(ریپلای) زدم رو پیامِ داستان ِ #آش_سنگ که شروع کرده بودم بگم... 🙄☝️
#یه_تلنگر_کوچولو ، منُ یاد این #داستان انداخت!
.....
میخوایی #نذری بدی اما توانشو نداری؟
نه فقط توانمالی هااا ، من توانجانی😅ش رو هم نداشتم...🤐
پارسال، ساکن یه شهر کوچیک شدیم که یه هیئت هم -حتی روز عاشورا - غذا نداد!!😵😶🌫
... غم دوری از #زیست_اربعینی ، نشسته بود به دلم! گفتم ینی ما که اومدیم تو این شهرکوچیک، نمیتونیم #یه_اثر_کوچیک داشته باشیم؟؟ ...😓🤔
#من_حیث_لایحتسب یه صدایی درونم گفت :
✅ لپه که داری! ،
✅ گوشت قربونی #عیدقربان که از مادر یکی از بچههای #بهروز بهت رسیده! ،
✅ پیاز_سیبزمینی هم که هست... و قیمتی نداره ،
بیا قابلمهبزرگ و برنج و روغن و رب و زعفرون و ...مابقی وسایل رو به همسایهها و دوست و آشناها بگو ...
تا اینجا رو یادتونه؟؟
که رفتم درخونه #همسایه و
خانمهمسایه اومد دمدر ...
گفتم ببخشید بدموقع مزاحم شدمها!🙈
من نیت کردم که انشاءالله روز #تاسوعا ، قیمهنذری بپزیم، لاقل قدر همین ۱۵واحدِ ساختمونمون ..🥲
ولی قابلمهبزرگ ندارم و گازمم سهشعلهست؛
شما قابلمهبزرگ دارید ؟؟ و هستید روز تاسوعا تاظهر کمک کنید؟؟ مثلا یه قابلمهبرنج رو بدیم شما زحمت بکشید؟
با رویباز گفتن "بله!هستم "و منم دیگه چون دیروقت بود، زود خداحافظی کردم و با خوشحالی اومدم خونه... 😍
به یه دوست از همین بچههای #بهروز گفتم و گفت #ظرف یکبارمصرف و روغن با من ؛
برنج و زعفرون و زحمت اومدن از رشت، برای کمک تو پختوپز ، رو هم یه #فامیلدور_عزیزم 🤗تقبل کرد...
رب رو هم که میترسیدم رو طعمغذا اثر بگذاره، از #زی_به ( #زیبه ) عزیز گرفتهبودم و هنوز حسابکتاب نکرده بودیم و همون شد رب غذاینذری مون🤩
و فقط مونده بود #بی_تجربگی من تو غذا درست کردن تو اشل(اندازه) بزرگ ! 🥶 ترس داشت برام
اما...
یقین داشتم که وقتی برای #حسین (ع) و #به_عشق_حسین باشه ، #فهو_حسبه !
...
پس شب تاسوعا ، با اینکه دم شمال واااقعا بالاست و هوا اذیت میکرد، گوشت و لپه رو جدا جدا گذاشتم بپزن که #خانواده از گرما و دم، اذیت نشن🥲 ..
و دل تو دلم نبود تا اذانصبح ، که یعنی از پسش برمیام؟؟ 😥
...
#ادامه_دارد #قسمت_دوم
#نارنج_منعنع #🍊🍃
پینوشت هربار (!) :
بهراحتی بههَم انگ نزنیم🙁 یکم مهربونتر باشیم و در عینحال ، #محکم !🙃☝
من یکی نه ساده😊م ، نه چرک😶🌫 ؛
چهارخونهی با #هارمونی هستم!😁🤩
@BehrouzTeam 🌍
🤓☝️اینم محضِ فَکت(دلیل/واقعیت/ و...) !
برای مطلبقبل!
⤴️البته آمار و نمودارهای دقیقتری هم موجوده
و نشونمیده از اولِ انقلاب و حتی در دوران #جنگ_تحمیلی و بلکه در دوران ۸ماههی اغتشاشاتِ سال۸۸ هم انقدری که در دههی۹۰ نوسانِ #دُلار داشتیم ، اونزمانهای حسّاس نداشتیم...
↩️خود این آمارها انقدر مهم نیستند که #نتیجه ی بررسیشون مهمه!
⤵️اوندولتی که با شعار ِ "هم چرخ هستهای بچرخه هم چرخ صنعت" اومد ؛ هم هستهای رو فلج کرد هم صنعت رو !!
⚠️آمار ِ تعدادِ کارگاهها و کارخونههای بسیار زیادی که در دهه۹۰ تعطیل شدند، گواه غیرقابلانکارِ این موضوعه؛
#ادامه_دارد
#عبرت
#حافظه_تاریخی
@BehrouzTeam 🌤
#القصه !
این آمارها در حد آمار و طعنهزدنهای #سیاسی، باقی میمونه اگر که مایهی هشیاری ما نباشه!
✅️#انتخاب ِ ما #مردم مهمه اما مهمتر ازون ، #تشخیص درست هست!
💠#سبک_زندگی ِ اسلام ، به ما اینو یاد میده که اگر کسیکه بهراحتی دروغ میگه، میتونه تبدیل به آدم خطرناکی بشه!
☢️روایات بسیاری در مورد تحذیر از دروغ هست که همه هم متواتر و موثقاند و مو لا درزشون نمیره!
مسئله ، #شناخت من و شما از خودمون و جامعهمونه؛ مسئله ، درستشدن و درست بودن ِ ما ست!
🇮🇷قطعا مردم #ایران جزو باهوشترین مردمان جهان هستند اما اگر از هوشمون درست استفاده نکنیم، فخر بهش چه فایدهای داره!؟
در نظر نگرفتن #عبرت ها و کمرنگ یا پاک شدن #حافظه_تاریخی ، مواردی هست که برای هر ملّتی ممکنه اتفاق بیفته!
پ.ن:
بیایید غیر از #دعا برای سربلندی #ایران_زیبا مون ، خودمون هم دست بهکار بشیم!
با #شناخت دقیق و #انتخاب درست
#ادامه_دارد
@BehrouzTeam 🌤
بِهْروز☀️
بهجای #قصه_شب 📻 #یکی_بود_یکی_نبود به سارای قصهی ما خبر رسیده که یکی از شخصیت(کاراکتر)هایی که میخ
بهجای #قصه_شب 📻
#یکی_بود_یکی_نبود ؛ سارا کوچولو دخترِ وروجکی بود! درعین حال که ملاحتدخترانهشو داشت اما به #خرابکاری و شیطنت معروف بود تا اینحد که مادربزرگپدریش -ننهجان- لقب #دخترپسرو بهش داده بود و تو نوجوانی اسمش رو گذاشت "سالارخان" 😶🌫️☝️
خلاصهکه....🤌
خیلی #خاث بود ؛ کسی و چیزی حریفش نبود👈⚠️ حححتی چوبخوردن بوسیله #جارو_کول 🤪🥲
مشاهدهگر ، کنجکاو ، تجربهگر -حتی به غلط!- ، شیرینزبون ، بلبلزبون ، بهکسکسونشنمیدم😎 و بلا ، و اینصوبتا !🤭
سارا ، تو خانواده مذهبی #سنتی بزرگ شده بود و یه #دو_رگه ی #ژژژذاب گیلانی/اصفهانی بحساب میومد!
تو نوجوونی ، کمکم با این حقیقت مواجه شد که ازین نوع دینداری و ازین دیندارها، حالش بهم میخوره...🤢🤧
و چون با سروصداهای #کنفرانس_برلین و بعدتر، فراخوانهای #۸مارس ی، هیییی اسم #آزادی_زنان به گوشش خورده بود، از مطالعه ،مخصوصا مطالعه #تاریخ و #سیاست خوشش اومده بود خودش یهپا #فمنیست شده بود و از #حقوق_زنان دم میزد...
و... خیلی ماجراها تو اینسالها براش رقم خورد تاااا تبدیل شد به #عمه_ساره 🍃
ولی☝️ اصلماجرای #تغییر و #رشد ش، این بود که یهروزی و یهجایی ، تو یه #برهه_تاریخی -که تقارن داشت با شهادت #جوادالائمه ، امام محمّدتقی - یه اتفاقی افتاد....
#ادامه_دارد ....
پ.ن:
#با_ما_همراه_باشید #زندهگی #به_سبک_ما
#به_روزی_ها
@BehrouzTeam 🌤
بِهْروز☀️
پیشدرآمد ِ #قصه_شب 📻 میدونستید خوانندهی وزین و محبوب جناب #علیرضا_قربانی ِ عزیز ، پسردایی ِ استا
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_شب 📻
#یکی_بود_یکی_نبود ...
یکی اینجوری بود، یکی اونجوری بود☝️
باهم فرق داشتیم و داریم اما... یه روزی رسید که سارا خسته شد ازین که کسایی ادعای آزادی دارن اما "حرمت" ِ نظر ِ مخالف رو نگه نمیدارن!
#شب_جمعه ای خدا رحمتکنه همه رفتگان رو ...ولی بیش از پیش، رحمت بر اون مادران ِ نازنینی که بچههاشون رو "حرمت نگهدار" بار میارن!🤌
بگذریم و برگردیم به قصه...
اسفند۸۲ اولین انتخاباتی بود که سارا میتونست رأی بده ، ااااما رأی نداد! چون میخواست اولین مهری که تو شناسنامهش میخوره، اولین انتخابِ باباش باشه!
معروف بود "بابایِ سارا و سارایِ بابا"
بابا عشقش سارا بود و سارا قربونِ ریشای باباشم میرفت!چه برسه قربون تفکراتش!🙃
باباش درهرحالتی طرفدار مرحوم هاشمی رفسنجانی بود... بهش میگفت "اکبرشاه!"
میگفت خودشه و همینی که هست...
صادقه!
فیلمبازی نمیکنه... از اول پولدار بوده و با بزرگان بوده و ... از پولشم برای انقلاب خرج کرده و الانم اگر زندگی آنچنانی داره پولای خودشه و از سفرهی انقلاب چیزی برنداشته ...
.
سارای #رأی_اولی ِ ۲۲سالِ پیش ، که به مجلس هفتم رای نداد و موند تا خرداد۸۴ برسه، امشب هم خوابش نمیبره...
وقتی دور دوم، دکتر احمدینژاد، با اختلاف قابل توجهی، رای آورد... انداختن تو دهان مردم عامه/مردم کوچهبازار و همون افراد خاااصِ همیشگیِ فضایسیاسیِ سیاستزده ی ما ، گفتن #تقلب شده...
فائزههاشمی تو مستندِ تبلیغاتی پدرش گفته بود که "باز میخوان حرمت بابا رو بشکنن" ...
و از همون موقع، برای سارا ، ماجرای "حرمت"، پررنگتر شد ...
#ادامه_دارد
@BehrouzTeam 🌤
#قصه_شب 📻
چه عجیب و چه سخت!
که حوادثِ امسال جوری رقم زد که کنکور تجربی ۱۴۰۳ مصادف شه با برگزاری #شیرخوارگان_حسینی امسال🥺
۱۸سالپیش ، چنین شبی( شب جمعه)، شب بازی پر هیجان جامجهانیِفوتبالِ آلمان بود؛
شبی که ۸شب رفتم بخوابم اما تا ساعت ۱۲خوبم نبرد و
خیرسرم برای خودم تو تاریکی لباس گذاشتهبودم که صبح پاشدم دیدم چادرِ مامانم بوده، شلوارم تو لباسشوییه، مقنعهم چروک شده و....🥴😵💫
امروز که خواهرزادهم که اونزمان ۱۰روزش بود، کنکور داد ... تمام اینخاطرات در ذهنم مرور شد...دقیقا بهاندازه نصفعمرم ازون تاریخ گذشته(دانشمندای جمع، سنمو دربیارید!🙃) . . .
و من ،
همونم! همون دخترک شاد و خجستهای که تا از درِ جلسه کنکور اومد بیرون رو به سکوتِ عجیب و پراسترسها مادرها و امدادگر آمبولانس که بحالت نیمخیز بود تا جهش کنه(!) دستامو بردم بالا و گفتم "من متعلق به همه شما هستم!😎" و جوّ شکسته شد و ملتشکستخوردهپشتسرم و مادرهای نابودِ روبهروم، همه زدن زیر خنده... و احتمالا زیرلبها یه "خدا شفاش بده"هایی هم زمزمهمیشد !
همون دخترکِ پر دغدغهای که میخواست مُنّجمِ گیاهشناسِ باستانپژوهِ داروسازِ صاحب علم تشریح باشه، که... نشد که بشه!
چون در آموزش پرورش زنگزدهی رباتپرورِ ما ، #خلاقیت و چندجنبهداشتن ، اصلا تعریف نشده!
اینکه ماهیها شناگرهای خوبیاند،
مارها خزندگان خوبیاند،
پرندگان، آسمانپیماهای خوبیاند ،
اصلاااا نهتنها در نظام آموزشی ما، مفهوم آشنایی نیست بلکه در خانوادهها و متاسفانه در مادر های جامعهی ما، مفاهیم آشنایی نیست!
#ما_مادرها ، مهمترین عنصرِ این کرهخاکی هستیم!
ما مادرها هستیم که با رفتارمون، به بچهمون یاد میدیم اگر تلاشش رو کرد اما "بهترین" نشد ، بازم چیزی از ارزشهاش کم نمیشه!
ما مادرها هستیم که به بچهمون یاد میدیم اگر چهرهش زیبا نیست اما "ذهن زیبا" و "جانِ پُر بهایی" داره، قطعا موجود بهدردبخور تری در این دنیا خواهد بود!
و....
ما مادرها هستیم که مرد میسازیم یا نامرد!
زن و شیرزن میسازیم یا پاچهگیرِ هاپار 😑
ما مادرها ، ....
خیلی نقش مهمی داریم در #انتخاب فرزندانمون!
فردا روز #ما_مادرها ست...
چه مصلی تهران و شهرستانها، چه کنجخونه و حتی کنج بیمارستان😢هرجا که هستی و هستم🥺
از خدا میخواییم که بچهی ما هم "به درد بخور" بشه...
که اگرچه برخی ازما، چه کامل چه ناقص، هدر رفتیم😓 اما... دلمون میخواد میوههای دلمون و سرمایههای حیاتمون، به درد ِ امامشون بخورن!
....
بیا ازین کنکور ، سربلند بیرون بیاییم رفیقِ پا به سنگذاشتهی من!
#ادامه_دارد ...
#نذری #قربونی #آش_سنگ
#هرچیزی_به_درد_یه_جایی_میخوره
#فقط_باید_جای_درستت_رو_پیدا_کنی !
#ابد_والله_ما_ننسی_حسیناه
#والله_ان_قطتموا_یمینی_انی_احامی_ابدا_عن_دینی
#شیعتی_مهما_شربتم_عذب_ماء_فذکرونی
پ.ن:
#داستان_سارا
@BehrouzTeam 🌤
26.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهجای #قصه_شب 📻
#یکی_بود_یکی_نبود ، غیر از خدای مهربون، هیچکس نبود؛
و... البته که پلیسِ آلمان، نمیفهمه "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد " رو
نگرانِ یکی از مخاطبینِخوبمون بودیم که میدونستیم تو این ایام، آلمان هستن😥
خداروشکر بعد از چندروز ، خبر از حالشون پیدا کردیم؛ و این فیلمها رو دیدیم☝️
شاید برای همه، ناراحتکننده باشه دیدن این تصاویر اما #زاویه_دید ما #به_روزی_ها ، یکم متفاوته...
و تمامِ داستان انگار، همینه! *"زاویهدید"* 🤌
#ادامه_دارد ...
@BehrouzTeam 🌤