خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۱۵
🔴 ۳ ذکر از مرحوم پدرم
🔹امروز، پنجشنبه، ۸ / ۹ / ۱۴۰۳، به روحانی عزیزی که گاهی خصوصی پیش بنده میآید تا معارفی را برایش بیان کنم، کتابی را نشان دادم و گفتم که این کتاب بهتازگی، روزیام شده و در ۳ جای آن، ذکرهایی از مرحوم پدرم (حضرت استاد اسداللّه داستانی بِنیسی) ـ رضوان اللّه تعالی علیه. ـ بیان گشته است و آن ۳ جا را به او نشان دادم:
۱. در صفحۀ ۱۴۷ آن آمده است: حجّتالاسلام اسداللّه داستانی بنیسی ـ رحمة اللّه علیه. ـ : «اگر یک سال، هر روز بعد از نماز صبح، رو به حرم حضرت معصومه ـ علیها السّلام. ـ بایستی و به آن حضرت سلام کنی، خانهدار میشوی.» (مردی از جنس بهشت، اسماعیل داستانی بنیسی، قم، ۱۴۰۲، ص ۳۱)؛
۲. در صفحۀ ۲۷۸ آمده است: حجّتالاسلام اسداللّه داستانی بنیسی ـ رحمة اللّه علیه. ـ : «روزی ۴۰ بار "یا عزیز" برای ذلیلنشدن، [خوب است و] ۹۹ بار "یا عزیز" برای عزیزشدن در بین مردم.» سپس میفرمودند: «بعد از گفتن این ذکر، یک "یا عزیز" دیگر هم بگویید و ثوابش را به من هدیّه کنید.» (مردی از جنس بهشت، ص ۲۸).
۳. در صفحات ۶۰۹ و ۶۱۰ آمده است: حجّتالاسلام اسداللّه داستانی بنیسی ـ رحمة اللّه علیه. ـ : «اگر کسی سر قبر قطبالدّین راوندی ـ رحمة اللّه علیه. ـ [در حیات حرم مطهّر حضرت معصومه ـ علیها السّلام. ـ ] بیاید و برای ایشان حمد و سوره[ی توحید] بخواند، خدا در همان روز، دستش پول میرساند.» و «برای ایشان [سورۀ] حمد و سوره[ی توحید] بخوان تا کسبوکارَت رونق بگیرد.» (مردی از جنس بهشت، ص ۲۸ و یک دریا ارادت، ص ۵، بیجا، بهمن ۱۴۰۲، قم).
🔸نام این کتاب ارزشمند، «نسیمهای گرهگشا» (دفتر اوّل) و نویسندۀ آن، آقای مجتبی فاطمی است.
🔹این کتاب، شامل دعاها، ذکرها، توسّلها و راهکارهای دیگر اهل بیت ـ سلام اللّه تعالی علیهم. ـ ، اولیاءاللّه و علمای ربّانی برای مسائل زندگی مادّی و معنوی است و موضوعاتش عبارتند از: شرطهای استجابت دعا و ذکر و توسّل، و راهکارهای موفّقیت، گشایش، وسعت رزق، رهایی از قرض، شِفا و عافیت، امنیّت و آرامش، مَحبّت و ازدواج، طلب فرزند، قدرشناسی و یاد درگذشتگان، پیداکردن گمشده، و گرهگشایی از مشکلات.
🔸این کتاب، حدود تاریخ ۹ / ۸ / ۱۴۰۳، با پست به دست بنده رسید و بنده، بخشهایی از آن را ۱ بار و بخشهایی را ۲ بار یا بیشتر خوانده، مطالبی از آن را در فایلهایم یادداشت یا چکیدهنویسی کرده، بعضی از دستورالعملهای آن را انجام داده و بعضی از آنها را به دیگران سفارش کردهام.
🔹دوشنبۀ گذشته، ۵ / ۹ / ۱۴۰۳، نویسندۀ آن به بنده، پیام داد: ممنون میشوم که پیشنهادها و انتقادهایتان دربارۀ کتاب را بفرمایید.
🔸نوشتم: کتاب بسیارخوبی نوشتهاید. خداوند جزابخش ـ جلّ جلاله. ـ این اثر ارزشمند شما را قبول فرماید و به شما پاداش فراوان عنایت کند.
🔹سپس ۲ پیشنهاد مطرح کردم و در ضمن آنها نوشتم: اگر در شهر مقدّس قم هستید یا هر گاه تشریف آوردید، خوشحال میشوم که شما را زیارت کنم.
🔸سپس ادامه دادم: پیشنهاد سومم این است که چکیدۀ کامل مطالب هم در پایان هر فصل یا در پایان کتاب آورده شود و نیز در کتاب دیگری چاپ گردد؛ بدون هیچ داستان، منبع و مطلب دیگری.
از زحماتتتان خیلی ممنونم؛ بهویژه از این که نام مرحوم پدرم ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ را در ۳ جای کتاب آوردهاید؛ البتّه پیشنهاد چهارمم این است که به جای «حجّتالاسلام»، از عنوان کاملتری برای ایشان و امثال ایشان استفاده میکردید؛ همچون: «حجّت الاسلام و المسلمین» تا هم احترام آنان بیشتر حفظ شود و به برکات احترامکردن بیشتر موفّق میشدید و هم خوانندگان با دل قرصتری از مطالب آنان بهرهمند میشدند.
از تواضع و نظرخواهیتان هم خشنود و سپاسگزارم.
🔹او پاسخ داد: هر گاه توفیق پیدا کنم که به قم بیایم، خدمتتان میرسم و عنوان پدر مرحومتان ـ رضوان الله علیه. ـ حتماً در چاپهای بعدی اصلاح میشود.
🔸کانال مطالب این کتاب:
https://eitaa.com/salavatnameh
🔹سفارش این کتاب:
@sefareshketab1401
#احترام_کردن، #توسل، #حضرت_معصومه (علیها السّلام)، #خانه_دارشدن، #دعا، #ذکر، #ذلت، #رزق، #روزی، #عزت، #کسب_و_کار، #معرفی_کتاب، #نسیم_های_گره_گشا
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۲۵
🔴 اگر درمان درد خویش میخواهی، بیا اینجا
🔹صبح پریروز، یکشنبه، ۱۱ / ۹ / ۱۴۰۳، پیش مادر بزرگوارم بودم که یاد این خاطره افتادم و چکیدهاش را به ایشان یادآوری کردم:
حدود ۲۰ سال پیش، یک دست ایشان خیلی درد میکرد.
یک روز، ایشان، بنده و برادر روحانیام، سر سفرۀ صبحانه بودیم که یکباره به یاد حضرت امام رضا ـ سلام اللّه تعالی علیه. ـ افتادیم و هوای زیارت ایشان به دلهایمان افتاد و تصمیم گرفتیم که به زیارت ایشان مشرّف شویم.
همان روز، بلیت تهیّه کردیم و شاید پس از یکی ـ دو روز، به مشهد مقدّس رفتیم.
حدود ۲ ماه از برگشتن ما گذشته بود که ناگهان به یادمان افتاد پیش از این سفر، دست مادرمان درد میکرد؛ امّا ایشان در این مدّت دربارۀ دردش سخن نگفته و اظهار درد نکرده است.
دریافتیم که وقتی ایشان دستشان را به حرم مطهّر آن حضرت مالیده است، بدون این که خودش بفهمد، شِفا پیدا کرده و حتّی در این مدّت هم متوجّه خوبشدنش نشده است!
🔸این است رأفت آن امام معصوم. علیه السّلام.
🔹همچنین خلاصۀ این خاطره را به ایشان عرض کردم که مرد مورداعتمادی به بنده گفت:
«من در ایّام نوروز امسال، در وطنم بودم که دچار دنداندرد شدیدی شدم.
پس از چند روز که به شهر مقدّس قم برگشتم، به یاد سخن شما افتادم که گفته بودید: "اگر شخص بیماری، خاک حرم شریف حضرت معصومه ـ علیها السّلام. ـ را بر محلّی از بدنش که درد میکند، بمالد، امید است که شفا پیدا کند."
به حرم ایشان مشرّف شدم و آن سمت از صورتم را که دندان دردآلودم در آن قرار داشت، به ضریح ایشان مالیدم و دندانم بیدرنگ از درد افتاد و در این چند ماه هم درد نکرده است!»
🔸اکنون که دارم این مطلب را کامل میکنم، به یاد این فرمودۀ مرحوم پدرم، حضرت استاد اسداللّه داستانی بِنیسی، ـ رضوان اللّه تعالی علیه. ـ افتادم که فرمودند: «من حاجات مهمّ مادّی و معنویام را از امام رضا ـ علیه السّلام. ـ گرفتهام.»
🔹پس، از توسّل به اهل بیت ـ سلام اللّه تعالی علیهم. ـ غافل نشویم.
#امام_رضا، #حضرت_معصومه (علیهما السّلام)، #توسل، #حاجتگرفتن، #زیارت، #شفا
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۲۹
🔴 اثر فراموشکردن خدا بر دست!
🔹دیشب، سهشنبه، ۱۳ / ۹ / ۱۴۰۳، در هیأت امام هادی ـ علیه السّلام. ـ سخنرانی کردم و در ضمن سخنرانی گفتم که یکی از خوبان اهلمعنا، برای بنده و... نقل کرد:
«روزی سر سفرۀ غِذا ماجَرایی پیش آمد و بر اثر آن من دست راستم را بلند کردم تا به گوش زنم بزنم!
همسرم گفت: "خدا میبیند ها!"؛ دستم را پایین آوردم!
پس از ناهار خوابیدم و پس از بیدارشدن خواستم مطالبی بنویسم؛ ولی فهمیدم که دستم کار نمیکند. با خودم گفتم که شاید دستم زیر سَرم یا بدنم مانده و خشک شده و تا فردا خوب میشود.
امّا فردا هم خوب نشد؛ پسفردا هم خوب نشد و همینطور روزهای بعد.
پس از حدود ۲ ماه، با زنم به حرم مطهّر حضرت معصومه ـ علیها السّلام. ـ رفتم و در آنجا به او گفتم که از وقتی من دستم را برای زدن تو بلند کردم، دستم از کار افتاده است؛ لطفاً تو، هم از من گذشت کن و هم به حضرت معصومه ـ علیها السّلام. ـ بگو که دستم را شِفا دهد.
همسرم از من گذشت و به آن حضرت توسّل کرد.
هنگامی که به خانه برگشتیم، دریافتم که دستم خوب شده است و باز میتوانم با آن بنویسم و... .»
🔸تازه! این، اثر ترسیدن آن زن از دستبلندکردن همسرش بود؛ اگر بهناحق، کتک میخورد، چه بلایی سر شوهرش میآمد؟!
🔹به آهی ریزد از هم تاروپودِ هستیِ ظالم / نسیمی میزند بر یکدگر زلف پریشان را (۱)
🔸پس مراقب باشیم که به خانوادۀ خود و هیچ آفریدهای بدی نکنیم تا به تعبیر مرحوم پدرم، حضرت استاد اسداللّه داستانی بِنیسی ـ رضوان اللّه تعالی علیه. ـ در شعرش:
من نکردم خوب و بد بر هیچ کس / هر چه کردم، بر خودم برگشت پس!
یعنی: «من به هیچ کس، نه خوبی کردهام و نه بدی!» مگر میشود انسان به هیچ کس، نه خوبی کند و نه بدی؟ ایشان گفته است که آری؛ به این معنا که «هر خوبی و بدی به دیگران کردهام، به خودم برگشته است»؛ پس در ظاهر به دیگران خوبی و بدی کردهام؛ امّا در حقیقت به خودم.
۱. از: صائب تبریزی.
#ترساندن، #خانوادهداری، #جزا، #شفا، #ظلم، #حضرت_معصومه (علیها السّلام)
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2