eitaa logo
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
273 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1 ویدیو
24 فایل
کانال زندگینامه و آثار مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی، و سخنرانی‌ها و آثار فرزندشان: حاج‌آقا اسماعیل داستانی بنیسی کانال‌ سخنرانی‌ها و کلیپ‌هایم: @benisi. کانال دیگرم: @ghatreghatre. وبگاه بنیسی‌ها: benisiha.ir. صفحۀ شخصی‌‌ام: @dooste_ketaab.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... . 💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ : 🔶 هر دَم ز دل بگویید: «عَجِّل عَلی ظُهورِک» 🔶 باید که شیعه نالد تا تاج‌برسر آید (دَم: لحظه. عجّل علی ظهورک: [ای امام زمان!] در ظهورت شتاب کن. تاج‌برسر: مقصود، امام زمان ـ علیه السّلام. ـ‌ است که دارای تاج امامت است.) 📖 امید آینده، ص ۱۰۶. 💻 مشاهده‌ی ابیات مهدوی دیگری از ایشان: http://benisiha.ir/353/ (علیه السّلام)، ، @benisiha_ir
🔴 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در ایوان طِلای حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین، امام علی ـ سلام الله تعالی علیه. ـ‌ در فروردین سال ۱۳۷۷ شمسی. @benisiha_ir
🔴 درباره‌ی مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 🖋 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بنیسی: 🔸عِمامۀ خود را زیبا و مرتّب می‌پیچیدند. 🔸خیلی باصفا و اهل صداقت و یکرنگی با خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ و آفریده‌هایش بودند. 🔸باوَقار می‌نشستند و راه می‌رفتند. 🔸برای رفت‌و‌آمد، در حدّ امکان، سوار ماشین نمی‌شدند و پیاده‌روی می‌کردند. 🔸حضور در طبیعت را دوست داشتند. ، ، ، ، ، ، ، @benisiha_ir
🔺 نکته: ساعت این مجلس تغییر کرده و قرار شده است که سخنرانی، هر شب، حدود یک ساعت پس از اذان مغرب آغاز شود. @benisiha_ir
🔴 🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... . 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ : 🔶 ازبس‌که هست زیبا آن پادشاه دل‌ها 🔶 یوسُف به دیدن او با دیدۀ تر آید (دیده: چشم.) 📖 امید آینده، ص ۱۰۶. 💻 مشاهده‌ی ابیات مهدوی دیگری از ایشان: http://benisiha.ir/353/ (علیه السّلام)، ، @benisiha_ir
🔴 ، 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ : 🔸مرا ايمِن كن از شرّ شَروران 🔸كه در باطن، شبيه اَژدَهاک‌‏اند (۱) 🔹به‏‌دورم كن از اشخاص سخن‏‌چين 🔹كه اهل دشمنىّ و اِفتِكاک‌‏اند (۲) 🔸بدا بر حال انسان‏‌هاى ظالم! 🔸چرا همچون شياطين، ترسناكند؟ 🔹شقاوت بهر آنان ارمغان است 🔹چون اهل دوزخ و اهل هلاک‌‏اند 🔸بوَد اعمال آنان از تكبّر 🔸نمى‏‌دانند آيا كه ز خاک‌‏اند؟ 🔹به هم‏نوعان چرا آزار دارند؟ 🔹چرا مردم از آنان سينه‏‌چاكند؟ 🔸به قلب جمع مِسكينان نظر كن 🔸چقدر آتش‏‌به‏‌جان و سوزناكند! ۱) اژدهاک: اَژدَها، ماری افسانه‌ای با جثّه‌ای بزرگ که بال‌ها و چنگ‌هایی قوی دارد و از دهانش آتش می‌جهد. ۲)‌ افتکاک: از هم جداكردن. 💻 مشاهده‌ی ابیات معنوی دیگر از ایشان: http://benisiha.ir/33/ ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 کانال بنیسیها (پدر و پسر): @benisiha_ir 💠 مطالب مرتبط با عالم عارف گمنام، مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی: تصاویر،‌ زندگینامه، سیرۀ اخلاقی و عرفانی، کرامات، دستورالعمل‌های معنوی کوتاه، اشعار توحیدی و ولایی و کاربردی، و آثار دیگر ایشان. 💠 مطالب مرتبط با فرزندشان (حاج‌آقا اسماعیل): خاطرات روزانه، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، برگزیدۀ سخنرانی‌ها (به شکل کلیپ صوتی و نوشتاری) و آثار دیگر او. 🔵 با عضوشدن در این کانال، روحتان را با معارف معنوی، شاداب کنید: http://eitaa.com/joinchat/546439171Cd549f0df8b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 شعری از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 🔸درد دلم را به كه گويم خدا!؟ 🔸نيست به جز تو به دلم آشنا 🔹بيش‏تر از حد بوَد آلام من 🔹گشته‏ام اى دوست! اسير بلا آلام: جمع اَلَم: دردها، رنج‌ها. 🔸يار وفادار ندارم كه تا 🔸فاش كنم بهر وى اسرار را فاش: آشکار. 🔹آن كه به او داشته‏ام مِهر بيش 🔹دلبر من بود، ولى بى‏وفا بیش: زیاد. 🔸مهر و وفا از همۀ اين جهان 🔸جمع شده، رفته خدايا! كجا؟ 🔹عشق شده حرف و، همان حرف هم 🔹پيش جوان‏ها است، ولى بى‏بها بها: ارزش. 🔸هست دلم شيفته‏ات، پس به آن 🔸شادى بسيار بفرما عطا 🔹هست عطا از تو به ما، بندگان، 🔹بندهْ منم، پیرو دين و قَضا قضا: سرنوشت حتمی که خداوند والا مقدّر می‌کند. 🔸برترى و عزّت از آنِ تو هست 🔸تو، به نبى دادى از آن بَرمَلا از آن: برای، مالِ. نبی: پیامبر. مقصود، حضرت محمّد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ است. برملا: آشکار. 🔹هر كه بوَد مؤمن تو اى خدا! 🔹سهمى از آن مى‏دهى‏اش از سَخا سخا: بخشش. از سخا: از روی سخاوت و بخشندگی. 🔸لطف بكن پس كه سخن‏هاى من 🔸زود در اَفواه شود جابه‏جا افواه: جمع فَوه، دهان‏ها. 🔹هر كه بخواند دو ـ سه شعر مرا 🔹رحمت تو داند بهرم رَوا روا: حلال. مقصود، «مناسب» است. 🔸گويد: «اى حق! به "بنيسى" بكن 🔸رحم، كه شد عاشق آل كِسا» حق: از نام‌های خداوند والا. آل کسا: حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ ، امام علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین. علیهم السّلام. @benisiha_ir
🔴 💠 شعری از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 🔸«بِنيسيّم»، ز دل خوانم خدا را 🔸كه گردانَد ز من شرّ قَضا را خواندن: صداكردن. گرداندن: برگرداندن. قضا: سرنوشت. 🔹خدايا! بر منِ مِسكين نظر كن 🔹كه تا مقصد بَرَم عهد و وفا را مسکین: فقیر. مقصود، کسی است که از خود، چیزی ندارد و هر چه دارد، از خداوند والا است. 🔸ز مِهرت جرعه‏اى بر من بنوشان 🔸كه خسرو مى‏كنى گاهى گدا را خسرو: پادشاه. 🔹برايت بندۀ خوبى نبودم 🔹تو با لطفت بكن با من مدارا 🔸اى «اللّه الصّمد»! با مهرْبانى 🔸ز محتاج خودت بشنو ندا را: صمد: بى‏نياز. 🔹غفورىّ و رحيمىّ و كريمى 🔹ببخشا از منِ غافلْ خطا را غفور: آمرزنده. رحیم: بخشاینده / مهربان. کریم: بخشنده. 🔸تو سَتّار عيوب بندگانى 🔸بپوشان عيب‏هاى بينوا را ستّار: بسيارپوشاننده. 🔹خدايا! بينوايم در سرايت 🔹خطاكارم، ولى خواهم عطا را 🔸مران از بارگاهت بنده‏ات را 🔸شفيعم كن ز رحمتْ مصطفىٰ را بارگاه: دربار. شفیع: شَفاعت‌کننده. 🔹به حقّ مصطفىٰ و آل پاكش 🔹ز من بگذر، نبينم تا بلا را 🔸بيفزا بر حياى من دَمادَم 🔸مبَر از زندگىّ من حيا را دمادم: لحظه‌به‌لحظه. 🔹دلم خواهد رسد روزى به ساحل 🔹ولى گم كرده‏ام من ناخدا را 🔸به درياى گناهان، غرقِ غرقم 🔸خودم ثابت كنم اين ادّعا را 🔹عباداتم بوَد همراه تقصير 🔹نياوردم به‏جا حقّ ثَنا را تقصیر: کوتاهی‌کردن، سستی‌ورزیدن. ثنا: ستایش. مقصود،‌ ستایش خداوند والا است. 🔸خودم دانم كه لایق نيستم من 🔸ولى بر من عنايت كن رضا را رضا: خشنودی. مقصود، خشنودی خداوند والا است. 🔹«بِنيسى» هست بيمار اى شِفابخش! 🔹بفرما روزى‏اش يا رب! شفا را @benisiha_ir
🔴 دربارۀ مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ : 🔸ایشان درست یک ماه پیش از رحلتشان، شب‌هنگام تصادف کردند. 🔸می‌فرمودند: «پس از تصادف، وقتی به حال خودم آمدم، نگران بودم که مبادا عقلم آسیب دیده باشد. نگاهم به ماه افتاد و یادم آمد که ماه ربیع‌الاوّل است؛ فهمیدم که عقلم کار می‌کند و خوشحال شدم که ماه ربیع‌الاوّل‌ است.» 🔸از این فرموده‌ها دو نکتۀ مهم برمی‌آید: ۱. مهم‌ترین نعمت از نظر ایشان، عقل است که ایشان می‌ترسید با تصادف، ضربه دیده باشد؛ ۲. ماه ربیع‌الاوّل، ماهی است که خوب است انسان به سبب ولادت حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ و حضرت امام جعفر صادق ـ سلام الله تعالی علیه. ـ در این ماه، خوشحال باشد و چه چیزی شادکننده‌تر از ولادت کسی که بزرگ‌ترین رحمت خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ است؟ (صلّی الله علیه و آله)، ، ، @benisiha_ir
🔴 💠 شعر مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ دربارۀ ۱۰۰ نام حضرت ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ : 🔸الا! اى دوستدار آل احمد! 🔸بيا، بشنو ز من نام محمّد 🔹اسامى را برايت نظم كردم 🔹يكى از ده، ده از صد نام امجد: 🔸محمّد، احمد و محمود و حامد 🔸احيد و منحيا، ماحىّ و ماجد 🔹شهيد و شارع و مشهود و شاهد 🔹قوىّ و قثّم و مقفىّ و قائد 🔸حفىّ و مجتبى، حمآ و طسآ 🔸مؤدّ و مصطفى، طه و يس 🔹متين و مقتصد، مدعوّ و معلوم 🔹مفوّض، مرتضى، ممدوح و مظلوم 🔸قليط و طاب‌طاب و نون و حائل 🔸ضحوک و ويلواح و نور و قائل 🔹امين و صادق و منصور و ناصر 🔹رشيد و راشد و آمر وَ حاشر 🔸شفيع و شافع و مرآت و مرحوم 🔸جواد و رحمت و محموى و معصوم 🔹سراج و سيّد و طيّب وَ طاهر 🔹عزيز و اوّل و آخِر وَ ظاهر 🔸مطيع و منّنى، مأمون، محرّم 🔸مجيب و مفتح و مهد و مكرّم 🔹نبىّ و مرسل و مصباح و امّى 🔹بشير است و نذير و نضر و سُمّى 🔸مضرّى، هاشمى، هادى، ترازى 🔸قريشى، ابطحى، شافى، حجازى 🔹صفیّ‌اللّه، نجیّ‌الله و عادل 🔹حبیب‌الله، کلیم‌الله و كامل 🔸مذكّر وَ مطهّر وَ مبشّر 🔸مصدّق وَ مزمّل وَ مدثّر 🔹به پايان گويم اين حرف مجدّد: 🔹هزار و يک بوَد اسماء احمد 🔸بگويد «داستانى» هر شب و روز 🔸كه بادا رحمت حق بر محمّد 📖 باغستان بنیسی (مجموعه‌اشعار ایشان)، بخش دریای مهرْبانی. (صلّی الله علیه و آله و سلّم) @benisiha_ir
🔴 (به گزینش حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی) 🌹ما را نسیم کوی تو از خاک برگرفت 🌹خاشاک را به غیر صَبا دستگیر نیست 📝 از: . (خاشاک: خار، ریزه‌ی چوب و... . صبا: نسیم. دستگیر: دست‌گیرنده، مددکار، یاری‌کننده.) 💻 مشاهده‌ی ابیات زیبای دیگر: http://benisiha.ir/14/ (صلّی الله علیه و آله) @benisiha_ir
🔴 🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... . 💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ : 🔶 زر باش ای «بنیسی»!، چون صَیْرفی است «مهدی» 🔶 بی‌غشْ طِلا اگر شد، محبوبْ زَرگر آید (زر: طلای خالص. صَیْرفی: طلاشناس، گوهرشناس. غش: ناخالصی. زرگر: طلاساز.) 📖 امید آینده، ص ۱۰۶. 💻 مشاهده‌ی ابیات مهدوی دیگری از ایشان: http://benisiha.ir/353/ (علیه السّلام) @benisiha_ir
🔴 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در دهۀ ۷۰ در کَنار آثاری از ایشان. @benisiha_ir
🔴 دربارۀ مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ : 🖊 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی: 🔸مرحوم حضرت آيت‌‏اللّه شیخ یونس شريفى اشکوری ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به بنده فرمودند: «پدر شما در درس مرحوم آيت‌‏الله سيّد محمّد وحيدى شبسترى، مُستَشکِل (اهل اِشكال‌‏کردن) جدّى بودند.» 🔹روزى بنده از مرحوم پدرم پرسيدم: آيا شما در علوم مختلف حوزوى، تبحّر داريد؟ فرمودند: «بله.» 🔸روز ديگرى پرسيدم: آيا شما مجتهد هستيد؟ ناراحت شدند و فرمودند: «به اين مسأله، كار نداشته باشيد.» 🔹تنهاخواهرم نقل کردند که عموی مرحوم پدرمان، مرحوم حضرت آيت‏اللّه شیخ على داستانى، ـ رضوان اللّه تعالى عليه. ـ هر دو هفته يک بار، به منزل ايشان تشريف می‌‏آوردند؛ سپس آنان با هم صبحانه می‌‏خوردند و بحث علمى می‌‏كردند. @benisiha_ir
🔴 💠 شعری از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 🔸اى خدا؛ پروردگار ماسوا! 🔸می‌کنم دائمْ تو را از دلْ صدا (پروردگار: پرورش‌دهنده. ماسوا (به کسر و ضمّ سین): آنچه غیر از خداوند والا است، همۀ آفریدگان.) 🔹تو کریم و مهرْبانیّ و وَدود 🔹پس به من هر نعمتی را کن عطا (کریم: بخشنده. ودود: بسیارمهربان.) 🔸بارالاها! تو غَفوریّ و رحیم 🔸پس ببخشا معصیت‌های مرا (غفور: آمرزنده. رحیم: بخشاینده / مهربان. معصیت: گناه.) 🔹خوب مي‌دانى كه در قلبم تویی 🔹گویيا می‌بینمت در هر كجا (کجا: جا، مکان.) 🔸هر كجا را می‌كنم با دلْ نگاه 🔸در كَنار خلق می‌بینم تو را (خلق: آفرینش / آفریده / مردم.) 🔹ای خدا! هم خالق و هم رازِقى 🔹از تو هر موجود می‌یابد صفا (رازق: روزی‌دهنده.) 🔸از صفايت عاشقت معشوق تو است 🔸عاشق تو از تو می‌خواهد رضا (رضا: خشنودی. مقصود، خشنودی خداوند والا است.) 🔹عارفان از درک کُنهت عاجزند 🔹ذات تو از هر كسى باشد خَفا (کنه: حقیقت، ذات. خفا: پنهان.) 🔸مؤمنان از کیفر تو در هَراس 🔸گرچه می‌باشند از اهل رَجا (کیفر: مجازات. هراس: ترس. رجا: امید (به رحمت خداوند والا).) 🔹تو كريمىّ و، كَرامتْ كار تو است 🔹می‌کنم بر بارگاهت اِلتِجا (کریم: بخشنده. کرامت: بخشندگی. التجاءکردن: پناه‌بردن.) 🔸من فِدای پنج تن که بهر تو 🔸جمع گردیدند در زیر کِسا! (کساء: گلیمی که آن را می‌پوشند.) 🔹تو، به آنان لطف دارى از اَزَل 🔹آفریدی بهرشان اَرض و سَما (ازل: زمان بی‌ابتدا. ارض: زمین. سماء: آسمان.) 🔸نام آنان مصطفىٰ و فاطمه 🔸مرتضیٰ بود و حسین و مجتبیٰ 🔹نه امامِ نسل آنان کرده‌اند 🔹کلّ عالَم را پر از نور و ضِیا (ضیاء: نور، روشنایی.) 🔸شد «بِنیسی» دست‌بردامانشان 🔸تا شود از دام مِحنت‌ها رها (محنت: رنج، سختی، زحمت.) ، (علیهم السّلام)، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... . 💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ : 🔶 به گوش دل شنیدم من هیاهوی ملائک را 🔶 که می‌گفتند: «فرمان ظهور از آسمان آید» (ملائک: فرشتگان.) 📖 امید آینده، ص ۱۰۷. 💻 مشاهده‌ی ابیات مهدوی دیگری از ایشان: http://benisiha.ir/353/ (علیه السّلام)، @benisiha_ir
🔴 💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «حرف‌های طِلایی» (پندنامه‌ی ایشان به دخترشان): 🌷! جوینده‌ی حق باش تا یابنده‌ی آن باشی. 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این کتاب: http://benisiha.ir/149/ ، @benisiha_ir
🔴 💠 شعری از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 🔸اى آن كه آفريدى ماسوا را! 🔸هدايت کرده‌ای دل‌های ما را (ماسوا (به کسر و ضمّ سین): آنچه غیر از خداوند والا است، همۀ آفریدگان.) 🔹به انسان عقل دادى تا شناسد 🔹تو را، تا كه دَهى بر او عطا را (عطا: آنچه بخشیده شود.) 🔸عطاى تو بهشت جاودانى است 🔸به نيكان مى‏دهى تو آن سَرا را (سرا: مکان.) 🔹صفا از تو در آن‏جا حکم‌فرما است 🔹به قلب ما عنایت کن صفا را (حکم‌فرما: حاکم، فرمانروا / مسلّط، غالب.) 🔸تو آن نورى كه هر نوری است از آن 🔸به ما هم کن عطا قدری ضِيا را (ضیاء: نور، روشنایی.) 🔹یقیناً هست لازمْ حق‌شناسی 🔹خوشا بر آن که بشناسد خدا را! 🔸تو فرمودى: «هميشه دوست دارم 🔸همانا مؤمنان پارسا را» (پارسا: باتقوا، پرهیزکار، اطاعت‌کننده از خداوند والا.) 🔹فراوان گفته‌ای تو: «اِتَّقوا الله» 🔹به تقوای تو می‌یابم هُدا را (اتّقوا الله: نسبت به (نافرمانی‌کردن از) خدا خویشتن‌داری کنید. هدا: هدایت.) 🔸خدايا! از تو دارم خوْف، امّا 🔸نخواهم داد از كفْ من رَجا را (خوف: ترس (از عذاب‌های) خداوند والا. رجا: امید (به رحمت خداوند والا).) 🔹بوَد سعیم همیشه این که باشم 🔹رضا از تو، بجویم تا رضا را (رضا: خشنودی. مقصود از «رضا»ی دوم، خشنودی خداوند والا است. جُستن: جستجوکردن / طلب‌کردن / پیداکردن.) 🔸تو هم ای یار! راضی باش از من 🔸و از من دور کن درد و بلا را 🔹«بِنيسى» دردمند است اى شِفابخش! 🔹ببخش از لطف خود بر او شِفا را ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... . 💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت: 🔶 به باغ شیعه رو آور، نظر بر جمع گل‌ها کن 🔶 به گل‌های جهان گفتم که از رَه، باغبان آید (رَه: راه.) 📖 امید آینده، ص ۱۰۷. 💻 مشاهده‌ی ابیات مهدوی دیگری از ایشان: http://benisiha.ir/353/ (علیه السّلام)، @benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 ی مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به ، قسمت ۶۶ : 🔸... ديگر حال مادرم روزبه‏روز خوب و به‏تر مى‏شد. 🔸من هر روز، يک ساعت پيش پهلوان‌‏صَفدَر مى‏رفتم. او فن و فنون کشتی‌‏گرفتن را به من ياد می‌‏داد و بعضى وقت‌‏ها هم به كارخانه رفته، به پدر و عموهايم کمک می‌کردم و هر روز صبح هم به مكتب حاج‌‏آخوندآقا مى‏رفتم. ديگر كارم خيلى زياد شده بود. به‌اصطلاح: وقت سرتراشيدن و بازی‌‏كردن نداشتم. 🔸يک روز بعدازظهر، به منزل پهلوان‌‏صفدر می‌‏رفتم. در كوچه، عَبدُل، پسر كدخدا، را ديدم كه چوبى زير كتفش مخفى كرده، به طرف من مى‏آيد. 🔸همین‌كه به من رسيد، چوب را درآورد و گفت: «ها! شيرخدا! خوب گيرت آوردم.»؛ بعد، برادرهايش، سلمان و سليمان و عباد، را هم صدا زد و چهارتایی‌‏شان با چوب‌دستى به جان من افتادند. من كه هيچ گونه وسايل دفاعى، از خود نداشتم، يک لنگه كفشم را به دست گرفته، دوْر سرم چرخاندم [و] گفتم: «هر یکی‌تان جلو بياييد، مى‏زنم.» گفتند: «ما را مى‏زنى؟» به من حمله كردند. سليمان چوب محكمى به كمرم زد. به زمين افتادم. 🔸عبدل چوبش را به زمين انداخت، آستین‌‏هايش را بالا زد [و] گفت: «ها! شيرخدا! الان پا شو؛ كشتى بگيريم. خيلى قهرمان شدى، زورت را نشان بده؛ ببينم. يادت هست جلو مسجد گفتم: "تلافى می‌‏كنم."؟ [الان] وقتش هست.» و بعد با عباد كَنار من آمدند و دستش را جلو آورد كه یقۀ مرا بگيرد و به‌اصطلاح: كشتى بگيريم و مرا به زمين بزند؛ آن وقت بگويد: «من برنده شدم.» همین‌كه دستش را جلو آورد، من بازويش را سخت دندان گرفتم. دستش را از دهان من كشيد، چوب‌دستى‏اش را برداشت و چندين بار آن را نامردانه به سر و صورت من زد و گفت: «پا شو؛ با من كشتى بگير. پا شو. يالّا پا شو.» ... 📖 شیرخدای آذربایجان، ص ۷۹ و ۸۰. @benisiha_ir