یه دوره مشاوره مجازی میخوام معرفی کنم محضرتون
کلمات ناتوانند در وصف کیفیت این دوره اصلا!
بسیار عالی و شیوا و مفیده..
با خوندن پست بعدی متوجه خواهید شد که مدرس دوره «استاد پوراحمد» در زمینه هزینه دوره خیلی خیلی منصف هستند و قصدشون خدمته..
روانشناسی اسلامی خوندن و خلاصه انگار یه مشاورهٔ اسلامیزه آوردید تو خونه و دارید مشکلاتتون رو یکی پس از دیگری با کمکش حل میکنید..
زیاد حرف نمیزنم؛ خودتون امتحانش کنید؛
پشیمون نمیشید!
هدایت شده از بصیرت و سواد رسانه 🇵🇸
🍃🌸 لینک عضویت در کلاسها 👇
🌹 هزینه هر کلاس 100 هزار تومان است 🌹
🌱 کلاس شماره ۱ (۵ جلسه صوتی)
💓 #رضایت_از_زندگی
https://eitaa.com/joinchat/725352493C140f2d335d
🌱 کلاس شماره ۲ (۴ جلسه صوتی)
💓 #فرزندآوری_و_ایام_بارداری
https://eitaa.com/joinchat/740491309C2c59a19579
🌱 کلاس شماره ۳ (۴ جلسه صوتی)
💓 #طلاق_عاطفی_و_راههای_برون_رفت
https://eitaa.com/joinchat/744423469C50a9bc8e1b
🌱 کلاس شماره ۴ (٩ جلسه صوتی)
💓 #تربیت_صحیح_کودک (تولد تا ٩ سالگی)
https://eitaa.com/joinchat/748617773C769ee651bb
🌱 کلاس شماره ۵ (١٠ جلسه صوتی)
💓 #تربیت_صحیح_نوجوان (١٠ تا ١٩ سالگی)
https://eitaa.com/joinchat/755892269C41a7367b2b
🌱 کلاس شماره ۶ (۴ جلسه صوتی)
💓 #شیوه_تعامل_و_رفتار_صحیح (با عروس و داماد خانواده و بستگان آنها)
https://eitaa.com/joinchat/764936237C62aca1862b
🌱 کلاس شماره ۷ (٩ جلسه صوتی)
💓 #هنر_زن_بودن در تعامل با شوهر
https://eitaa.com/joinchat/2341273670Ce64cd015be
🌱 کلاس شماره ۸ (۵ جلسه صوتی)
💓 #هنر_مرد_بودن در تعامل با همسر
https://eitaa.com/joinchat/783155245C64c12b4718
🌱 کلاس شماره ۹ (۵ جلسه صوتی)
💓 #هنر_انتخاب_صحیح_همسر
https://eitaa.com/joinchat/788856877C6c47e966cb
🌱 کلاس شماره ۱۰ (۵ جلسه صوتی)
💓 #ارتباط_صحیح_فرزند_با_رسانه
(گوشی و تبلت، تلویزیون و بازی های رایانه ای)
https://eitaa.com/joinchat/797048877Cbe56c868e4
🌱 کلاس شماره ١١ (۶ جلسه صوتی)
💓 #اصول_تربیتی_و_اسلامی_برای
#سلامت_جنسی_فرزندان(تولد تا ٢٠ سالگی)
https://eitaa.com/joinchat/773718061C91058285f7
🌱 کلاس شماره ١٢ (٧ جلسه صوتی)
💓 آشنایی با #روانشناسی_اسلامی و #فنون_مشاوره
https://eitaa.com/joinchat/65142842C4477a4e471
🌱 کلاس شماره ١٣ (٧ جلسه صوتی)
💓 #کنترل_خشم😡 و مدیریت #هیجانات
https://eitaa.com/joinchat/458358884Cab2b66af82
💓هزینه هر کلاس 100 هزار تومان است.
💜 #تسهیلات_ثبت_نام : 👇
💙 اگر پرداخت هزینه کامل ثبت نام (١٠٠ هزار تومان) مقدور نیست، با احتساب #هفتاد_درصد_تخفیف (٣٠ هزار تومان) هزینه مربوطه را واریز کنید.
💚 اگر در حال حاضر امکان پرداخت هزینه را ندارید، میتوانید وارد لینک کلاس شوید👇👇از مطالب کلاس استفاده نمایید و ان شاءالله هر وقت امکانش رو داشتید هزینه مربوطه را واریز کنید و اطلاع دهید.
💳 واریز به شماره کارت
💳 5041721047670436
👤 پوراحمد خمینی ، بانک رسالت
🌸 لطفا پس از پرداخت هزینه مربوطه، عکس فیش یا اسکرین شات را به همراه نام و نام خانوادگی، سن، تحصیلات، استان و شماره تلفن همراه به آی دی زیر ارسال نمایید. (مشخصات ارسالی شما محفوظ است) و همچنین بفرمایید که این هزینه ای که پرداخت نموده اید مربوطه به کدام کلاس است. 👇👇
💓 @Vaqtemoshavereh
⛔️⛔️ فوروارد نمودن لینک کلاس یا فایل کلاسها به دیگران مجاز نمی باشد و دارای ضمان شرعی است.
🌹🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
🌸🍃 #فوروارد_نمودن لینک کلاس یا محتوای کلاس به دیگران مجاز نمی باشد و دارای #ضمان_شرعی است.
💜 اعتماد به شما، افتخار ماست 💜
ممنون از همکاری شما
به بچه هاتون یاد بدید برای شادی خودشون حق ندارن حق دیگران رو پایمال کنن
حق ندارن تو کوچه ساعت دوازده شب فوتبال بازی کنن
حق ندارن صداشونو از یه حدی توی فضای باز بالاتر ببرن
حق ندارن خیلی کارای دیگه بکنن فقط چون بچه هستن و باید شاد باشن!
فکرتونو عوض کنید،
برای خودتون و آخرتتون فحش و لعنت نخرید..
مرسی..
اما بذارید یه چیزی رو بگم بهتون
هرکسی، هرجوری که هست(هرجوری!)
بهترینِ خودشه
بهتر از اون نمیتونه باشه
اصلا بیشتر از اون حد از دستش برنمیاد..
پس از دستش عصبانی نشو
براش دل بسوزون!
براش دعا کن..
+ و اینگونه شد که من شبانهروز درحال دعا کردن در حق دیگران هستم :/
آقا هزینههای عفاف و حجاب چقدر رفته بالا
آدم کم کم دلش میخواد به راه کج منحرف بشه :/
او که رفت
انگار زمین شد خانهٔ خالیای که خاطراتش را در رفتگانش جا گذاشته..
تا وقتی هنوز بود و میخندید و خندهاش و دیدنش برایم عادی شده بود نمیدانستم نبودش اینقدر مرا تهی میکند..
این اندازه نفس کشیدن را برایم سنگین تر میکند..
و دانستم!
دانستم که همهمان تهی شدیم!
همهمان یتیم شدیم..
پنجشنبه شبی نزدیک این ساعات
پدرمان رفت
و خانه خالی شد از حضورش..
چند عکس ماند از او
و دستی
و انگشتری
و صدایی
که پژواک آن مدام در گوشمان میخواند:
چون جهند از دست خود، دستی زنند..
#فرمانده💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست به زانو زَنَد
فتح اراضی کنَد!
#موعود🌱
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله)
بلند کردن صدا را به ذکر و دعا،
که غالبا شیوه مردم متظاهر و ریاکار است، خوش نمى داشت..
دریکى از سفرها، یارانش هرگاه که مشرف به دره مى شدند، صدا با تکبیر و تهلیل بلند مى کردند،
فرمود: آرام بگیرید!
کسى که او را مى خوانید نه گوشش کر است و نه جاى دورى رفته است!
او همه جا با شماست و #شنوا و نزدیک است..
#رحمةللعالمین🌸
فیلم استاندار آذربایجان شرقی فارغ از وجه سیاسیش برام درس بزرگی داشت..
خیلی بزرگ!
شب میلاد محمّدِ امین(صلیاللهعلیهوآله)
اومدیم تولد محمدامین..
کاش میشد یواشکی بذارمش تو جعبه کیک و بیارمش خونه..
#کودکبمانلطفا❣
آن «بلی» که در عالم ذر یا هرچه که نامش مینهند به دینِ شما و ولایت شما گفتم هم موهبتی بود از جانبتان که بر زبانم جاری شد..
ورنه ما کجا و نشستن بر سر سفرهٔ رحمتللعالمین کجا..!
تا ابد، شُکرِ همین یک «بلی» مرا بس باشد
مولای من.!
#رحمةللعالمین❤️
هرکس به شما خوبی کرد،
جبران کنید!
اگر چیزی برای جبران نداشتید،
آنقدر به درگاه خدا برایش دعا کنید
تا یقین کنید جبران کردهاید!
حضرتمحمّد(صلیاللهعلیهوآله) فرمود🌱
#رحمةللعالمین
بیتالاسرار
شاید روزهای آینده درباره تغییر رشتهم براتون بنویسم.. انشاءالله
🌸🌱🌸🌱
مسافرِراه
هق هقم امان نمیداد ماجرای صبح را برای آرامتر شدن خودم به زبان بیاورم.
حالم هیچ خوب نبود.
دبیر، سر کلاس زیست گفته بود هرکسی فکر میکند نمیتواند بهترین باشد راهش را تغییر دهد و تاکید کرده بود که از درس او فقط یک نفر توانسته بیست بگیرد و او هم به مدرسه نمونه دولتی منتقل شده است و این آب پاکی ریخته شد به دست لرزان منی که با دلی لرزانتر پا به این راه گذاشته بودم.
هرطور که بود با کمالگرایی که گاهی به دادم رسیده بود و خیلی اوقات هم زمینم زده بود بلند شدم و شروع کردم. با خودم میگفتم من چه کم دارم از دیگران؟ غافل از اینکه موضوع اصلا کم بودن و زیاد بودن نبود..
موضوع ذات و استعدادی بود که برای راه دیگری تعبیه شده بود..
موضوع علاقهای بود که گرد بیشتر درسهای این رشته نمیچرخید..
موضوع حواسی بود که مدام جمع آنهایی که در رشته دلخواه من تحصیل میکردند میشد..
چه میشد کرد، خیلی زمین خوردم، اعتماد به نفسم خرد شد، از زندگی ساقط شدم، کمتر به مهمانی میرفتم و اگر هم میرفتم کتابم را میبردم و با استرس آن را ورق میزدم..
گفتم استرس،
این موجود شده بود جزء جدانشدنی ثانیههای عمرم
من همیشه ناآرام بودم
همیشه فکر فردا بودم که چه خواهد شد؟ دبیر چه سوالی خواهد پرسید؟ نمره من از بیست پله در کدامش قرار خواهد گرفت؟ زمان امتحان فردا چقدر خواهد بود؟
همین فکرهای بیهوده و باطلی که هر بچه دبیرستانی غرق درسی تجربهاش کرده
با این تفاوت که من از اکثر درسهایی که میخواندم هم لذتی نمیبردم!
سال اول شاگرد اول شدم اما به بهای دادن آرامشم!
سال دوم وضعیت بدتر بود درحالی که نمرههایم تقریبا تغییر چندانی نکرده بود
دغدغه درس خواندن را داشتم اما انگیرهاش را نه
حالم بدتر شده بود
نفس میکشیدم، درس میخواندم، تفریح میکردم اما زندگی نه..
اعصابم ضعیفتر شده بود
برای تسلای مقطعی دلم و کمتر شدن استرسم راه میرفتم و درس میخواندم..
روزهای عجیبی بود، با کوچکترین فشاری اشکم سرازیر میشد و با همه درگیر بودم..
گذشت و رسیدم به تابستان کنکور و تصمیم گرفتم مثل خیلیهای دیگر کلاس تقویتی ثبت نام کنم و چه کلاسی بود..
تلخ و نجات بخش
عذاب آور و روشنگر
معتقدم آن اتفاق هرچه که بود
حتی اگر هر جلسه خردتر از قبل میشدم
حتی اگر با اینکه مطالعه داشتم با شکست در امتحان شکستهتر میشدم
اما رشددهنده بود
کمک کننده بود
همهی این ناآرامیها به روزی ختم شد که در جمع دوستانهای بغضم ترکید و گفتم من نمیتوانم! من هرچه میدوم نمیرسم!
من مسافر این جاده نیستم..
شکر خدایی را که به شکل رفقایم مجسم شده و در آغوشم گرفت، راه را نشانم داد و مرا در راهِ #خودم مصمم کرد..
با خانوادهام مشورت کردم. به همهٔ آنهایی که دوسال قبل معتقد بودند که من استعداد تحصیل در رشته تجربی را دارم هیچ نگفتم و حتی تا اعلام نتایج کنکور اکثر آنها به جز معدود کَسانِ نزدیکم نمیدانستند تغییر رشته دادهام..
البته بودند افرادی که مخالفت کردند و عقیده داشتند که ریسک بزرگیست اما من تصمیمم را گرفته بودم..
راهی نو و پر از شگفتی رو به رویم بود.
بازهم اضطراب داشتم اما این بار با همهٔ دفعههای پیشین متفاوت بود..
ورق چرخید..
با اینکه به مدرسهٔ سطح پایینتری رفتم و تا آنروز هیچوقت شیفت چرخشی نبودم و همهٔ این تغییرات بزرگ در سال کنکورم اتفاق افتاد من آرام بودم!
شاید چون راه راهِ من بود، برای آن ساخته شده بودم و از مطالعه کلمه به کلمهٔ کتابهایم لذت میبردم..
من برای درصد کنکورِ خیلی از دروسم زحمت کشیدم و به اندازه زحمتی که کشیده بودم نتیجه نگرفتم اما خوشحال بودم، لذت میبردم، به مهمانی میرفتم و سخت نمیگرفتم..
از آن زندانِ تلاشهای بیحاصل رها شده بودم و زندگی را نفس میکشیدم..
حالا میفهمیدم چقدر قدم زدن در جادهٔ خودم و بالا رفتن از نردبان خودم از رسیدن به همهٔ اهداف بیخودی که به خاطرش راه دیگری را انتخاب کرده بودم تازهتر بود، نغزتر بود، زیباتر بود!
ترسهای پوچ مثل حرف و نظر مردم، مثل شیفت بعدازظهری که از آن میترسیدم و مثل تغییر یکبارهٔ مسیر زندگیام مرا از این همه لذتی که با سلولهایم میچشیدم محروم کرده بود..
اما من تصمیم گرفتم و انجامش دادم
بماند که چقدر شجاعتر شدم
چقدر بزرگتر شدم
چقدر خودم شدم
و چقدر پیشرفتم..
بماند که چقدر آن یکسالِ سخت برایم مثل عسل شیرین بود..
همهٔ اینها را گفتم که بدانی
هرکسی اگر در جای خودش و در مسیر هدفی که آن بالاسری برایش درنظر دارد قرار بگیرد
قطعا شیرینیِ زندگی را خواهد چشید..
مسافرِ راهِ خودت باش، دلبندم!
🌸🌱🌸🌱