پرنده مهاجر.pdf
حجم:
455K
قطعهای از شعرِ “پرندهی مهاجر”:
تو هم بالا بیا! ای #نورِ_مادر!
بیا بالا که زینجا نیست بهتر…!
#بیا بالا و زین مَنظر نظر کن
به دیروز و…! به امروز و…! به فردا…!
تو زین مَنظر ببینی آشکارا
که ما از نورِ مادر خلق گشتیم!
همه #زهرا سرشتیم…!
همان زهرای أَطْهَر
همان زیباترین مفهومِ مادر!
#پرنده داشت میدید…!
که #مادر…
از آن آغاز در دامانِ مِهرش
تمامِ نورِ ما را پرورش داد…
نگو کاین نیست… در یاد!
نگو ای نورِ مادر…!
تو پایینی برادر…!
ز خود بیرون بیا تا خود ببینی
که نورت از #وجودِ نورِ زهراست…!
از آن آغازمان در نور…!؟ بودیم…!
وگر بینی! درونِ نور…!؟ هستیم…!
و #رَجعَت هم به سوی نورِ #مولاست…!
چرا مِنْکُمْ…؟
چرا فِیکُمْ إِلَیْکُمْ…؟
گمانم آن!؟ کلیدِ این معمّاست…
من و تو با وجودش! اُنس… داریم
وَ زین رو از فراقش بیقراریم
فراقش در #صفاتِ ماست…! ای دوست…!
وگرنه #قطره در #دریاست…! ای دوست…!
#دعای_ندبه
#پرندهی_مهاجر
#امام_مهدی_عج
#صاحب_الزمان_عج
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
https://eitaa.com/bineshaneha