eitaa logo
بینش نو | اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
733 دنبال‌کننده
81 عکس
22 ویدیو
4 فایل
💎 کانال "اطلاع رسانی" سایت «بینش نو» حضرت آیت الله مرتضی رضوی http://www.binesheno.com 📲 تماس با ادمین: @Binesheno_com 💻 سفارش کتاب @sefareshkotob
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 قابل توجه اعضای محترم کانال🔺 کتاب‌های استاد برای استفاده عمومی به صورت رایگان در سایت بینش‌نو قرار گرفته است که علاقه‌مندان می‌توانند به صورت آنلاین مطالعه کنند یا دانلود کرده و به صورت آفلاین استفاده کنند حتی این اجازه داده شده است که مخاطبین محترم خود اقدام به چاپ دیجیتال آثار نمایند. اما بسیاری از علاقه‌مندان اصرار داشته‌اند که کتاب‌ها را به صورت چاپ شده دریافت نمایند، از این رو یکی از شاگردان استاد قبول زحمت کرده و این امر را عهده‌دار بودند. مدتی بود که سفارش کتاب به جهت بروز برخی مشکلات تعطیل شده بود که به لطف خدا پس از پیگیری و رفع موانع ایشان مجددا این کار را آغاز نموده‌اند. لذا آن دسته از عزیزانی که کتاب فیزیکی می‌خواهند می‌توانند به لینک ذیل مراجعه نمایند: @sefareshkotob
📙 برشی از یک کتاب منطق ذهن 🔹 منطق ارسطويي، منطق «مفاهيم» است، منطق «ذهن» است نه منطق «عين». در «مفهوم شناسي» و «ذهن شناسي»، هر منطقي غير از منطق ارسطوئي ناتوان بل نادرست است. منطق ارسطوئي منطق منحصر به فرد ذهن شناسي است و اشتباه از ماست كه اين ابزار زيبا را در «عين شناسي» به كار مي‌گيريم كه اساس كارمان غلط مي‌شود تا چه رسد به اصول و فروع فلسفه‌اي عيني كه بر اين منطق بنا مي‌كنيم. 🔸 به كارگيري «منطق ذهن شناسي» در «عين شناسي» قبل از هر چيز ستم است بر اين منطق؛ ستمي مداوم و دو هزار ساله. منطق ارسطويي آنگاه كه با فلسفه تماس پيدا مي‌كند اين پايه را تاسيس مي‌كند: هر «شيی» يك «وجود» دارد و يك «ماهيت» . ذهن انسان از يك درخت دو چيز را درك مي‌كند. يك «بود» و هستي از آن درك مي‌كند و يك «درختيت». 🔹 آنگاه تصريح مي‌كند كه اين دوئيت و دوگانگي فقط در ذهن است و بوسيله ذهن انتزاع مي‌شود و در خارج از ذهن آنچه وجود دارد فقط يك چيز است: درخت. 🔸 سپس اين حكم ذهني در عرصه ذهن شناسي پيگيری می‌شود: آيا وجود اصيل است يا ماهيت و به تعبير ديگر، وجود اعتباري است يا ماهيت؟؟ در پايان به اين نتيجه می‌رسد كه: وجود اصيل است و ماهيت اعتباری. 🔹 اين نتيجه در عالم مفهوم شناسي، ذهن شناسي و شناختِ «وجودهاي ذهني» كاملاً صحيح است. وجود ذهني درخت، اصيل و ماهيت ذهني درخت، اعتباري است. امّا سرايت دادن اين حكم و داوري به درختِ خارجي كه در عينيت خارج وجود دارد، اشتباه است و منشأ همه شبهات، اختلافات و خطاها در همين «سرايت دادن» نهفته است. 🔸 منطقی كه قلمروی مشخص و وظيفه‌ای معين دارد اگر در خارج از آن به كار گرفته شود (با اين كه در قلمرو خود صحيح‌ترين، زيباترين و منحصر به فردترين ابزار است) ناصحيح‌ترين و نازيباترين منطق خواهد بود و فرآيند چنين كاري انكار حقايق عيني و واقعيات خارجي خواهد بود و هست. مثال اول: به عنوان مثال سخن فيلسوف بزرگ و انديشمند والای اسلامی ملاصدرا را در نظر بگيريم كه مي‌گويد: «خداوند همه اشياء است». اين سخن كه وی آن را به عنوان يك اصل اعلام مي‌دارد و براي آن نيز برهان مي‌آورد و آن را در چندين فصل و ضمن فصل‌هاي ديگر تكرار مي‌كند، درست و صحيح است به شرط اين كه مراد از خدا «خدای ذهنی» باشد. اگر خداوند تنها وجود ذهني داشت و وجود خارجي نداشت، اصل اعلام شده صدرا كاملاً صحيح مي‌بود؛ اما در مورد خدايي كه در خارج ذهن، وجود حقيقي و واقعي دارد، نادرست است. تقرير صدر المتألهين: صدر المتألهين برهان اصل فوق را بدين گونه تنظيم مي‌كند: اگر بگوييم خداوند هست اما او درخت نيست، سنگ نيست، انسان نيست و… در اين صورت خداوند را از جنبه‌هاي «هست» و «نيست» برخوردار مي‌كنيم و اين يعني تركيب خداوند از مفاهيم متعدد و در نتيجه خداوند مركب مي‌شود، پس براي رهايي از اين تركيب بايد بگوييم خداوند همه اشياء است. 🔹 خيلي بديهی و روشن است كه صدرا با اين برهان خدای ذهني را از تركيب ذهنی نجات مي‌دهد امّا خدای حقيقی و واقعی و خارجي را همه مركبّات مي‌داند. آيا مركب بودن خداي ذهني خطرناك و نادرست است يا مركب بودن خداي واقعي؟! موضوع آن‌قدر بديهي است و خطاء بودن تسري منطق ارسطويي بر عالم عين آن‌قدر روشن است كه گاهي بحث در مورد آن به توضيح واضحات مي‌ماند. 🔸 ليكن هميشه اين سوال مطرح است كه چرا بزرگاني مانند ابن‌سينا و ملاصدرا به اين حقيقت و به اين امر بديهی توجه نكرده‌اند؟ مثال دوم: اصطلاح «وحدت وجود» را به عنوان مثال دوم براي اين مطلب مي‌آورم. مرادم از «وحدت وجود» به مفهومي است كه مقتضاي «حكمت متعاليه» است نه آن وحدت وجود كه عرفاء و صوفيان صرفاً با ابزار دل و راه عشق و كشف و شهود به آن مي‌رسند، مراد آن وحدت وجود است كه يك فيلسوف مانند اسپينوزا و يا ملا صدرا از راه برهان به آن مي‌رسد. 🔹 وقتي كه در مشي فلسفه ارسطويي به نقطه‌اي مي‌رسيم كه «وجود» و «ماهيت» يك شي را از هم تفكيك مي‌كنيم و به اعتباري بودن ماهيت حكم مي‌دهيم در همان نقطه به وحدت وجود حكم كرده‌ايم و نيازي به مراحل بعدي فلسفه و طرح ابواب ويژه ديگر، نمي‌ماند. 🔸 خورشيديت خورشيد، اصيل نيست. درختيت درخت، اصيل نيست. انسانيت انسان، اصيل نيست. سنگيت سنگ، اصيل نيست و… 🔸 من نيز به «وحدت مفهوم وجود» معتقدم و گمان مي‌كنم براي هيچ كسي غير از اين راهي نيست. من نيز به اصالت وجود و اعتباريت ماهيت معتقدم و گمان مي‌كنم براي هيچ كس غير از اين راهي نيست؛ امّا اين دو اصل در دانش «مفهوم شناسی» و «ذهن شناسي»، صحيح و مسلم است نه در «واقع شناسی» و «عين شناسی». 📖 مطالعه و دانلود 🛒 سفارش کتاب 🌐 https://binesheno.com 🆔 @binesheno 🆔 بینش نو | شبکه اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
📋 معرفی مقاله 🔰 معجزه، کرامت، کهانت 🟠 معجزه: کار و عملی است که حادثه‌ای را بر خلاف قوانین طبیعت، و بر اساس «اذن خاص»، ایجاد کند، مانند: «یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم» و «فالقی عصاه فاذا هی ثعبان مبین»، و … معجزه «خارق طبیعت» است. ویژگی‌ها: 1️⃣ معجزه پشتیبان نبوت، و دلیل حقانیت پیامبر است. 2️⃣ معجزه منحصراً از فرد معصوم صادر می‌شود. 3️⃣ معجزه «آیه» است. یعنی علاوه بر اینکه دلیل صحت ادعای یک پیامبر است دلیل وجود قدرت خداوند نیز می‌باشد. 🟠 کرامت: کار و عملی است که حادثه‌ای را بر خلاف عادت، ایجاد کند. مانند: کسی از خدا بخواهد در عرض یک ساعت، یک میلیارد تومان پول به او برساند، دعایش مستجاب شود و از مجاری طبیعی و مردمی، آن پول به او برسد. که عادتاً چنین چیزی در باره‌ی او غیر ممکن است. یا برای شفای یک بیمار دعا کند و بیماری صعب العلاج او به طور خارق العاده از بین برود، نه به طور خارق طبیعت. ویژگی‌ها: 1️⃣ کرامت هم از معصوم صادر می‌شود، هم از مومن. 2️⃣ کرامت در خارق عادت بودن، درجات مختلف دارد، بسته به میزان ایمان و قرب مومن به خدا است. 3️⃣ کرامت همان «استجابت دعا» است و هیچ کرامتی خارج از معنی دعا نیست. کرامت خواسته مومن است که از جانب خدا مستجاب می‌شود. امّا معجزه گاهی خواسته و دعای شخص معصوم است و گاهی صرفاً دستور خدا است. یعنی ممکن است معصوم آن را از خدا نخواسته باشد. 🟠 كهانت: كار و عملی است كه حادثه‌ای را بر خلاف قوانین طبیعت، و بر اساس «اذن عام» ایجاد كند. 🔹 کهانت هم می‌تواند مانند معجزه خارق قوانین طبیعت باشد و هم می‌تواند مانند کرامت خارق عادت باشد. مانند: اِخبار از غیب توسط غیر معصوم، اِخبار از آنچه در درون قلب دیگران است، ایجاد کینه میان دو دوست، طی الارض، باز داشتن قطار انگلیس توسط آن کاهن هندی (در حالی که قطار هیچ عیب و ایرادی نداشت)، تسخیر اجنّه و مرغان وحشی و خدمت کشیدن از آن ها و … شرح این نیز خواهد آمد. 🔸 از نظر قرآن معجزه چیز خوش آیندی نیست: بر خلاف آنچه مردم تصور می‌کنند، از نظر قرآن، پیامبران و امامان، معجزه یک چیز شیرین و خوش آیند نیست. قرآن می‌فرماید: «ما لکم ما ترجون لله وقاراً»، چرا از خداوند توقع وقار ندارید، کارهایی را که اگر خودتان انجام دهید آن را غیر موقّرانه می‌نامید اما از خدا می‌خواهید همان کار را انجام دهد. 🔹 اگر کسی به قوانین طبیعت بی اعتنا باشد او را دیوانه می‌خوانید زیرا عقل یعنی شناخت قوانین طبیعت و رفتار مطابق آنها. لیکن از خدا می‌خواهید کار غیر عاقلانه و بر خلاف عقل انجام دهد. انبیاء تا مجبور نشده‌اند معجزه نیاورده اند. 🔸 ده‌ها آیه داریم که قرآن از معجزه‌خواهی کفار قریش انتقاد، گله و به اصطلاح اظهار رنجش می‌کند و معجزه‌خواهی را به شدت نکوهش می‌کند و در قبال معجزه خواهی می‌گوید: افلا یعقلون، افلا یتفکرون. به عنوان نمونه به آیه‌های زیر توجه فرمایید: 1️⃣ و قالوا لو لا انزل علیه ملک… 🔹 عرب‌های جاهلی از رسول اکرم (ص) می‌خواستند که ملک و فرشته‌ای از آسمان بیاید و نبوت او را تأیید کند. قرآن این خواسته آنان را تقبیح می‌کند. 2️⃣ و ضائقٌ به صدُرک اَن یقولوا لولا اُنزل علیه کنزٌ… 3️⃣ و قالوا لولا اُنزل علیه آیاتٌ مِن ربِّه… 🔸 آنان دوست داشتند رسول خدا (ص) پشت سر هم معجزه در پی معجزه بیاورد. اما قرآن این توقعات را نکوهش می‌کند و این گونه خواسته‌ها را مصداق اذیت رسول و دلیل جهالت آنان می‌داند. 4️⃣ و قالوا لن نؤمنَ لک حتّی تُفجِرَلنا مِن الارضِ ینبُوِعاً ـ اَو تَکونَ لَکَ جَنّةٌ مِن نخیلٍ وَ عِنبٍ فَتُفجِّرَ الاَنهارَ تَفجیرا ـ اَو تُسَقِطَ السّماءَ… 🔹 اگر همه آیات این باب نوشته شود و تشریح شود یک «رنجنامه» بزرگی می‌شود که قرآن، خدا و رسول از این گونه خواسته‌های جاهلانه عرب جاهلی، ابراز می‌دارند. فرهنگ «معجزه دوستی» یک بیماری جاهلانه است و نشان از عقب ماندگی جامعه است. خود طبیعت، تمام خلقت، قوانین و قدَرهای جهان، همگی آیه، دلیل، علم و دانش است. معجزه بر خلاف فرمول‌های جهان یعنی بر خلاف فرمول‌های عقل و تعقل است. در حالی که عقل و تعقل ممیزه انسان از حیوان است و اولین نعمت برای بشر است. ... 📖 مطالعه و دانلود 🛒 سفارش کتاب 🌐 https://binesheno.com 🆔 @binesheno 🆔 بینش نو | شبکه اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
🔺قابل توجه همراهان گرامی🔺 به لطف خدا لیست کتب قابل سفارش با 34 عنوان تکمیل گردید که هر کدام از اعزه که امکان استفاده از فایل رایگان آثار در سایت بینش نو را ندارند و یا به هر دلیلی خواستار نسخه فیزیکی آثار هستند می توانند از طریق کانال مربوطه برای سفارش اقدام کنند. لینک کانال فروش آثار استاد: @sefareshkotob
🌐 https://binesheno.com 🆔 @binesheno 🆔 بینش نو | شبکه اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
📙 برشی از یک کتاب گسترش جهان 🔸 کسی که قرآن را مطالعه می کند باید توجه داشته باشد دقیقاً در کلاسی نشسته است که معلم آن خداوند است خدای عظیم، خدائی که نه تنها کار عبث نمی کند، کار کوچک و بی اهمیت نیز نمی کند، پس باید در کلاس این معلم عظیم، مغز و ذهن و روح و عقل خود را آزاد گذاشته و برای مسائل عظیم آماده کند؛ کوچک بین و خرده نگر نباشد و با مغز و اندیشه کوچک به مسائل گوش ندهد. همچنین کسی که در احادیث اهل بیت(ع) به ویژه احادیث هستی شناسی مطالعه می کند باید توجه داشته باشد که در کلاس اشرف مخلوقات و اعلم انبیاء و اعلم اوصیاء نشسته است. با همت کوچک و آمادگی روحی محدود و با روح افسرده نمی‌توان به سخنان چنین اساتیدی گوش داد. اندیشۀ باز و فراخ، همت و حوصله بزرگ می‌طلبد. 🔹 الله اعظم: خدا عظیم‌تر است. و جهانی که آفریده نیز عظیم است و بحث جهان‌شناسی نیز یک بحث عظیم است، بحث در عرصه‌ای که کرۀ زمین در آن میان به حدی کوچک و ناچیز است که حتی قریب به صفر می‌شود. 🔸 جهانی که مکتب قرآن و اهل بیت(ع) ارائه می‌دهد به حدی عظیم است که جهان مورد نظر کیهان شناسان غربی در مقایسه با آن، بس کوچک است. 🔹 پس از پایان دفتر «قرآن و نظام رشته ای جهان»، توجه خوانندگان محترم را به یک مسئله مهم در هستی شناسی و کیهان شناسی قرآن و اهل بیت(ع) جلب می کنم که پس از تدوین کتاب «تبیین جهان و انسان» به عنوان یک پرسش دربارۀ «قانون گسترش جهان» بارها مطرح شده است. 🔸 پرسش: شما می‌گوئید و مطابق استدلال‌هایتان تاکید می‌کنید که گسترش جهان انبساطی نیست بلکه جهان می‌خورد و بزرگ می‌شود و این بزرگ شدن الی الابد ادامه خواهد داشت. اما آیۀ 104 سورۀ انبیاء می فرماید: يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلينَ. یعنی: آن روز آسمان را چون طوماری در هم می‌پیچیدم همان گونه که در آغاز آفرینش بود باز می گردانیم، وعده‌ای است بر ما و حتماً آن را انجام خواهیم داد. این آیه می‌گوید: در پایان انبساط جهان، انقباض آن شروع خواهد شد. بنابراین گسترش جهان انبساطی است (همان طور که دانشمندان غربی گفته‌اند) و ابدی نخواهد بود و روزی منقبض خواهد شد همان طور که یکی از نظریه‌های احتمالی کیهان شناسان غربی همین است. 🔹 پاسخ: در این آیه لفظ «سماء» آمده نه «سماوات»، یعنی سماء (فقط یک آسمان) در هم پیچیده خواهد شد نه همه آسمان های هفتگانه. بنابراین پیام این آیه تنها به یک آسمان مربوط است. 🔸 از نظر قرآن و اهل بیت(ع)، کائنات دارای هفت آسمان است و آن طرف آسمان هفتم، پایان جهان است. جهانی که گسترش یافته و به آن سرعت بزرگ می شود بدیهی است که قهراً باید همه آسمان‌هایش بزرگ شود و اگر بنا است منقبض شود باید همه آسمان های آن منقبض شود نه فقط یکی. 🔹 اشکال: آیه 47 سوره ذاریات که اساسی ترین دلیل بر قانون گسترش جهان است، نیز لفظ «سماء» را آورده که می فرماید: «وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ». پس خارج از دو صورت نیست: 1️⃣ یا باید بگوئیم: تنها یک آسمان و محتوای آن است که گسترش می‌یابد و همان نیز منقبض خواهد شد. 2️⃣ و یا باید بگوئیم: لفظ «سماء» مطلق است و شامل هر هفت آسمان می شود. یعنی همه کائنات با هفت آسمانش در حال انبساط است و آن روز همگی منقبض خواهند شد. 🔸 جواب: دربارۀ آیه ذاریات، هم معنی اول درست است و هم معنی دوم زیرا وقتی که آسمان اول (که محتوای آن عبارت است از همه کهکشان ها و اقیانوس عظیم انرژی در خلال و اطراف آن ها) بزرگ می شود قهراً آسمان های دیگر نیز بزرگ می‌شوند و الی الابد نیز چنین خواهد بود. ♦️ اما دربارۀ آیه سوره انبیاء چنین نیست، به دو دلیل: 1️⃣ انقباض آسمان اول با انقباض دیگر آسمان‌ها ملازمۀ قهری ندارد؛ یعنی اثبات چنین ملازمه ای نیازمند دلیل است. 2️⃣ در صورت پذیرش انقباض همه کائنات، با مشکل‌های اساسی مواجه می‌شویم. لطفاً به شرح این مشکل‌ها در مقدمه‌های زیر بیش تر دقت کنید... 📖 مطالعه و دانلود 🛒 سفارش کتاب 🌐 https://binesheno.com 🆔 @binesheno 🆔 بینش نو | شبکه اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
📙 برشی از یک کتاب فرازی از دعای بیست و دوم صحیفه سجادیه 🔸 «وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يَدْعُوكَ مُخْلِصاً فِي الرَّخَاءِ دُعَاءَ الْمُخْلِصِينَ الْمُضْطَرِّينَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»: و (خدایا) مرا از سنخ کسی قرار ده که ترا هنگام آسایش و خوشی می خواند خواندن مخلصین و مضطرّین به سوی تو در دعا. که تو ستوده ای و والا مقام هستی. شرح 🔹 ترجمۀ آزاد: و مرا از آن کسانی قرارده که تو را در آسایش چنان با اخلاص می خوانند که بی چارگان به وقت درماندگی می خوانند. توئی ستوده و والا مقام. 🔸 اخلاص: در بخش قبلی دربارۀ «اخلاص در ایثار»، بحث مشروحی گذشت. و اینک «اخلاص در دعا»؛ گفته شد انسان موجود گزینش گر است؛ قرار است اقتضای فطرت را بر اقتضای غریزه مقدم بدارد: ایثار کند. و این گزینش و ایثار یعنی «تزکیه»، و یاد خدا پشتوانه تزکیه است، و نماز پشتوانه یاد خدا است، و دعا پشتوانه نماز است. اما نه هر دعا، بل دعا با اخلاص. 🔹 انسان (هر انسان) در مواقعی مخلصانه دعا می کند با اخلاص تمام. و آن وقتی است که «مضطرّ» باشد؛ امیدش از هر جائی؛ از هر وسیله ای بریده شود. و دعای مضطرّ مستجاب ترین دعا است: «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ». 🔸 گفته شد «هر انسانی» یعنی اعم از متقی و غیر متقی، زیرا اضطرار عاملی است که غریزه را مجبور می کند که دست به دامن فطرت زند، و غریزه و فطرت هر دو در صدد حفظ جان متحداً متوجه خدا می شوند. 🔹 اما خود اضطرار مصادیق مختلف دارد؛ غریزه گرایان تنها دربارۀ جان و مال خود مضطرّ می شوند، فطرت گرایان دربارۀ دین شان، و آبروی شان نیز مضطرّ می گردند... 🔸 آیۀ بالا مطلق است لیکن با آیۀ دیگر مقیّد شده است: «قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ- بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِكُونَ»: بگو به من پاسخ دهید اگر عذاب (بلای) خداوند به سراغ تان آید، یا قیامت بر پا شود، آیا غیر خدا را می خوانید؟ اگر (در باور به بت ها) صادق هستید- بل تنها خدا را می خوانید و او گرفتاری شما را برطرف می کند اگر بخواهد. در حالی که شما آنچه را که شریک قرار می دادید (در آن حال) فراموش کرده اید. توضیح: 1️⃣ موضوع بحث آیه، دعای مضطرّ است. 2️⃣ با عبارت «فَيَكْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَيْهِ»، اصل را بر استجابت دعای مضطرّ گذاشته است لیکن با جمله «إِنْ شاءَ»: اگر بخواهد، هیچ تضمین نداده است و خداوند با هیچ کسی عقد اخوت نبسته است. 3️⃣ این قید مواردی را که دعای مضطرّ مخلصانه هم باشد، از شمول آیۀ بالا خارج می کند. زیرا شرک و پرستش غیر خدا؛ هر چه باشد مانع از استجابت دعای مضطرّ می گردد، با بیان دیگر: شرک سه نوع است: الف: شرک جلی؛ مانند بت پرستی. ب: شرک خفی؛ هر پرستش دیگر از قبیل، شهوت پرستی، شخصیت پرستی، مال پرستی، ریاست پرستی و… ج: حالت میان این دو: که درصدی از شرک جلی و درصدی از شرک خفی باشد. 🔹 مورد «الف» در ممانعت از استجابت، قوی ترین مانع است. مورد «ب» ضعیف ترین آن است. مورد «ج» بینا بین آن دو است. 🔸 با این همه، باز دربارۀ شرک جلی نیز مأیوس نمی کند؛ می گوید: «فَيَكْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَيْهِ» البته اگر بخواهد: «إِنْ شاءَ». این ویژگی عدم یاس تنها دربارۀ دعا است در اعمال دیگر فرموده است: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين‏»: این است و جز این نیست که خداوند قبول می کند از اهل تقوی. 🔹 این است مقام دعا؛ کاربرد دعا، راه گشائی دعا. هیچ عملی به ارج والای دعا نمی رسد. پس لازم بود فخر الساجدین و زین العابدین، همۀ علوم انسانی را در قالب دعا بیاورد و این است شأن برتر صحیفۀ سجادیه. 🔸 به حدی به دعا اهمیت می دهد که می گوید: به من توفیق بده که در حال غیر اضطرار نیز «دعای مضطرانه» کنم، در حال گشایش، آسایش و فراخ حال و فراغ بال نیز دعای مخلصانه کنم مانند دعائی که انسان در اثر اضطرار با اخلاص کامل می کند: «وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يَدْعُوكَ مُخْلِصاً فِي الرَّخَاءِ دُعَاءَ الْمُخْلِصِينَ الْمُضْطَرِّينَ لَكَ فِي الدُّعَاء» و با این بیان به ما یاد می دهد که: می توانید در حال غیر اضطرار نیز در حد خلوص مضطرّین، اخلاص داشته باشید. 📖 مطالعه و دانلود 🛒 سفارش کتاب 🌐 https://binesheno.com 🆔 @binesheno 🆔 بینش نو | شبکه اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
📙 برشی از یک کتاب پاسخ به یک پرسش پرسش: در قرآن به برخی از پیامبران نسبت «ذنب» داده شده و نیز سخن از استغفار آنان به میان آمده، این نسبت با عصمت آنان معارض نیست؟ 🔸 پرسشی که با وجود پاسخ های مشروح و متعدد در متون تفسیری، هنوز هم حل آن به حد «فصل الخطاب» نرسیده و کم نیستند افرادی که دربارۀ آن به «اطمینان کافی قلبی» نرسیده‌اند؛ اشخاصی که با آثار من سروکار دارند هر از گاهی این پرسش را عنوان می‌کنند. 🔹 اکنون لازم است این مسئله از زاویه دیگر و بر اساس مبنای دیگر، در یک «بحث مبنائی» بررسی شود: ابتدا باید به معنی «ذنب» و نیز «استغفار» توجه شود: 🔸 در ادبیات قرآن، ذنب مساوی گناه نیست: ذنب اعم از گناه است؛ برخی از ذنب ها، گناه هستند نه هر ذنب. لغت: ذنب یعنی «اثر منفی»= «پیامد منفی». 🔹 ذنب ذنباً: تبع فلم یفارق اثره: پیامدی که از منشأ خودش جدا نمی شود. ذنبه ذنباً: تبعه فلم یفارق اِثره: در پی آن آمد (یا در پی آن رفت) و از آن جدا نشد. 🔸 از همین ریشه است «ذَنَب» به معنی «دُم»- دم حیوان، یا حشره که همیشه در پی آن است و از آن جدا نمی شود. معنی این واژه دربارۀ انسان: هر اثر منفی که انسان از خود بگذارد، ذنب است. 🔹 اما هر ذنبی و هر اثر منفی ای گناه نیست. آثار منفی ای که انسان از خود می گذارد بی شمار است در حالی که گناهان معدود و محدود و مشخص هستند. ذنب انسان بر دو نوع است: 1️⃣ ذنب نقصی. 2️⃣ ذنب رفتاری. 🔸 ذنب نقصی: انسان مخلوق است و هر مخلوقی ناقص است و هرگز در حد «کمال مطلق» نبوده و نخواهد بود، گرچه انسان اشرف مخلوقات است و در سیر تکامل است بویژه انسان در بهشت با سرعت بیشتر در تکامل خواهد بود. اما هرگز به کمال مطلق نخواهد رسید زیرا «مطلق» فقط خداوند است و مطلق قابل رسیدن نیست. 🔹 مثال: از نواقص انسان نیاز او به «خواب» است، و چه آثار منفی ای از خواب انسان ها در تاریخ بشر رخ داده است؟ آثاری که بخش عمده ای از شرها و حوادث ناگوار تاریخ را همین ها تشکیل می دهند. انسان نیازمند غذا است که همین نیاز منشأ بخش دیگری از ناگواری های تاریخ شده است. استغفار فقط از گناه نیست: از هر ذنبی باید استغفار کرد. در این دیدگاه ذنب بر سه نوع است: 1️⃣ ذنب شرعی: رفتار خلاف شریعت بطور عامدانه. 2️⃣ ذنب نقصی: مخلوق هرگز از نقص بریئ نیست، حتی معصومین، زیرا کمال مطلق تنها مقام خداوند است. و این ذنب گناه نیست. 3️⃣ ذنب رفتاری خطائی: که ذنب شرعی (گناه) نیست بدلیل حدیث رفع. و اثری از ذنب نقصی است. 🔸 با بیان دیگر: ذنب رفتاری خطائی، بارزترین نشان نقص هر مخلوق است. 🔹 توضیح: معصومین (انبیا و ائمه علیهم السلام) از هر دو ذنب شرعی و رفتاری، معصوم هستند. پس استغفار آنان تنها از ذنب نقصی غیر رفتاری است. و معنی «انى لاستغفر الله كل يوم سبعين مرة» همین است. و همچنین معنی آیۀ «ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ». 🔸 در دعای روز اول شوّال به ما یاد داده‌اند که از هر سه ذنب استغفار کنیم؛ بحار، ج 95 ص 206. 🔹 ذنب حضرت آدم (در خوردن از آن درخت) ذنب نقصی است زیرا او در آن وقت هنوز در مراحل خلقت بود و خلقتش تکمیل نشده بود و هیچ شریعتی برایش نیامده بود بدلیل «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏»در این آیه تصریح دارد که شرع، هدایت و تکلیف پس از خروج خواهد آمد. و استغفارهای انبیا و ائمّه همگی از ذنب نقصی است. 🔸 از همین محور است نیاز به جنس مخالف، و… هر نیاز انسان یک «نقص» است و هر نقصی منشأ آثار منفی است. 🔹 نقص در توانائی: انسان در برابر بسیاری از حوادث ناتوان است از قبیل سیل، زلزله و….، که همین نقص منشأ آثار و تبعات و پیامدهای منفی است؛ یعنی منشأ «ذنب» است. 🔸 همانطور که گفته شد، ذنب یعنی «پیامد منفی». و «ذنوب یعنی» تبعات و پی آمدهای منفی. 🔹 با بیان دیگر: ذنب نقصی یعنی پیامدهائی که از «نیازها» و «نداشته ها»ی انسان ناشی می‌شوند. 🔸 ذنب نقصی که منشأ آن صرفاً نقص وجودی و نقص توانمندی انسان است، گناه نیست. 🔹 استغفار از ذنب نقصی: پوزش خواستن و بخشش خواهی از ذنب نقصی، در میان مردم رایج، متداول، و ستوده است. مثلاً کسی که مأمور انجام کاری بود. و بدون تقصیر نتوانسته از عهدۀ آن بر آید معذرت و پوزش خواسته و عدم توانائی خود را دلیل عدم انجام مأموریت می‌داند. و عذرش نیز موجه است و عقل به بخشوده شدن او حکم می کند. 📖 مطالعه و دانلود 🛒 سفارش کتاب 🌐 https://binesheno.com 🆔 @binesheno 🆔 بینش نو | شبکه اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
📙 برشی از یک کتاب شرح فرازی از صحیفه سجادیه ♦️ اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى حُسْنِ قَضَائِكَ، وَ بِمَا صَرَفْتَ عَنِّي مِنْ بَلَائِكَ، فَلَا تَجْعَلْ حَظِّي مِنْ رَحْمَتِكَ مَا عَجَّلْتَ لِي مِنْ عَافِيَتِكَ فَأَكُونَ قَدْ شَقِيتُ بِمَا أَحْبَبْتُ وَ سَعِدَ غَيْرِي بِمَا كَرِهْتُ: خدایا ستایش تو را است بر حسن قضایت، و (ستایش تو را است) برای آنچه از بلایت از من دور ساختی، پس بهرۀ مرا تنها همین عافیت که اکنون به من داده ای قرار مده، زیرا در آن صورت بخاطر محبتم به این عافیت بدبخت شوم، و دیگران از آنچه من ناخوش می داشتم سعادتمند شوند. شرح 🔹 حمد و شکر: در مباحث مجلد اول دربارۀ معنی حمد و فرق آن با شکر بحث مشروحی گذشت. و نیز در شرح عنوان همین دعا نیز اشاره ای شد. قضا و قدر 🔸 قضاء: امام علیه السلام در اولین جملۀ این دعا می گوید: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى حُسْنِ قَضَائِك‏»: خدایا ستایش تو را است بر حسن قضایت. 🔹 باز شارحان و مترجمان مذکور به فرق میان «قضاء» و «قَدَر» توجه نکرده اند؛ قضاء یعنی «خواست خدا» که مساوی است با «مشیئت خدا». اما قدر عبارت است از «چگونگی اجرای قضاء» که مساوی است با «مشیّت خدا». توجه کنید: مشیئت از باب «شاء یشاء» است و مشیّت از باب «مشی یمشی» است. اولی به معنی «خواست و خواستن» است و دومی به معنی راه، روش و رفتار است. 🔸 قدَر یعنی قوانین خلقت و فرمول های آفرینش که خداوند در عمل و فعلش کائنات را بر اساس آنها به جریان انداخته است. پس قَدَر محصول قضاء الهی است. 🔹 تقدیر: تقدیر عمومی کائنات، و نیز هر تقدیر موردی دربارۀ چیزها و نیز هر تقدیر دربارۀ انسان ها حتی استجابت دعاها و اعطای نعمت ها و دفع بلاها، همگی مسبوق به قضاء و مبتنی به قضاء الهی هستند. پس تقدیر تحقق فعلی و عملی قضاء است. 🔸 امام علیه السلام در این کلامش لفظ «قضاء» را آورده، اما حضرات آن را به «تقدیر» معنی کرده‌اند، و این سزاوار شرح صحیفۀ سجادیه نیست. در مجلدهای قبلی بحث‌هائی دربارۀ قضا و قَدَر گذشت و در همۀ آنها اصل و اساس مسئله به کتاب «دو دست خدا» حواله شد که در آن کتاب مسئله را در حد توان اندکم شرح و توضیح داده‌ام. 🔹 درست است هم می‌توان قضاء و قضاهای الهی را تحمید و تمجید کرد، و هم می‌توان قَدَرها و تقدیرهای الهی را. بویژه بهترین حمد و ستودن دربارۀ قَدَرها است. زیرا ستودن و ستایش بر دو نوع است: 1️⃣ با یک نگاه کلّی به جهان و کائنات و ستودن قدرت و عظمت خداوند. در این ستایش جنبۀ ستودن قضاء الهی بیشتر لحاظ است. 2️⃣ ستایش همراه با اندیشه در قوانین و فرمول‌های آفرینش؛ مثلاً اندیشۀ یک کیهان شناس در قوانین کیهانی که او را به ستایش خداوند وادار می‌کند، یا اندیشۀ یک فیزیولوژیست و اندام شناس دربارۀ بدن. و همچنین یک گیاه شناس و زیست شناس و… این نوع ستودن بیشتر ستایش تقدیر و قَدَرهای الهی است. 🔸 قرآن و اهل بیت علیهم السلام، بیشتر ما را به حمد از نوع دوم ترغیب و تشویق کرده اند. پس چرا امام علیه السلام در اینجا به حمد قضائی پرداخته است؟ برای اینکه مقام، مقام قضاء است؛ هر دعائی یک «قضاء خواهی» است؛ هر کسی که دربارۀ چیزی دعا می کند خواستار یک «قضاء جدید» است که این قضاء بیاید و در روند قَدَرها دخالت کند تا تغییری در زندگی دعا کننده حاصل شود. و چنین شخصی وقتی که دعایش مستجاب می شود، بهتر است نسبت به آن قضاء و خواست الهی که موجب تغییر در روند زندگی او شده، حامد و شاکر باشد. 🔹 حمد و شکر در آغاز دعا، و حمد و شکر پس از استجابت دعا: این دو با هم فرق دارند؛ در آغاز دعا پیش از عنوان کردن خواستۀ خود، باید به حمد و شکر خدا پرداخت تا در قلب و جان مان برای مان مشخص شود که با چه کسی، با چه قادری، با چه رحیمی و با چه عظیمی روبه رو هستیم و با او مخاطبه می کنیم و از چه کسی در مقام طلب حاجت هستیم. بدیهی است این نوع حمد و شکر هر چه جنبۀ قدری و همراه با اندیشه در قَدَرهای الهی باشد بیشتر ما را به درک عظمت خدا که اینک مخاطب ماست، متوجه می کند. 🔸 اما حمد و شکر برای مستجاب شدن دعا، پس از بر آورد شدن حاجت، بهتر است بل لازم است که ابتدا دربارۀ اصل قضای خدا- که لطف فرموده و برآورده شدن خواستۀ ما را قضاء کرده- به حمد و شکر بپردازیم و دربارۀ همین اصل به ستایش و سپاس بپردازیم. 📖 مطالعه و دانلود 🛒 سفارش کتاب 🌐 https://binesheno.com 🆔 @binesheno 🆔 بینش نو | شبکه اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی