#حکایت📚
#مثل_آباد 😇
( مگر سر را آوردی )
در زمان جنگهای روس و #ایران در دوره فتحعلی شاه قاجار که شکست لشکر #ایران نزدیک شد یکی از دراویش بنام "حاج میرزا محمد اخباری" نزد شاه رفت و متعهد شد که تا #چهل روز سر سردار روسی بنام "اشپختر"را تحویل دهد و همزمان پیشگوئی کرد که ممکن است بر سر این کار سر خود را نیز از دست بدهد. به همین منظور در زاویه #حرم شاه عبدالعظیم به چله نشست و در روز موعود خبر کشته شدن #سردار روسی را به اطلاع شاه رسانیدند و چون خبری از سر نشد شاه او را احضار و پرسید: پس سر چه شد ؟
درویش گفت: #اسب آورنده در گودالی افتاده و دستش شکسته است او مقصر نمیباشد. که همینطور هم شده بود و چون سر برسید درویش با سرعت راه عتبات (عراق ) را پیش گرفت.
از آن طرف اطرافیان شاه به او گفتند که میرزا محمد اخباری همانطور که از راه دور سردار روسی را کشت شما را هم میتواند از میان بردارد و شاه را وادار نمودند تا کسی را به عتبات فرستاده و وی را تلف بکند.
این ضرب المثل "مگر سر را آوردی"تا دوران پهلوی در بین مردم معمول بوده و به کسانی میگفتند که ادعای انجام کاری شاق و بزرگ میکردند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت 📚
#مثل_آباد😇
( از اسب فرو آید و بر خر نشیند )
در روزگارقدیم #خر و #اسب وسیله ی رفت و آمد بود .آنها که #اسب داشتند آدمهایی بودند که زندگی بهتری داشتند .
بااین حال پیش می آمد که یک نفر زندگیش به هم بخورد و به هردلیل آن چه را که داشت از دست می داد .یا می فروخت.
آن وقت باید به جای #اسب سوار شدن سوار #خر می شد.
پس هرکسی که از موقعیت خوب خود نزول کند و آنچه داشته را از دست بدهد این ضرب المثل را به کار می برند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(جواب ابلهان خاموشی ست)
ابوعلی سینا در #سفر بود .
در هنگام عبور از شهری ، جلوی #قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و #یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد . #خر سواری هم به آنجا رسید ، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست .
شیخ گفت : خر را پهلوی #اسب من نبند ، چرا که خر تو از کاه و یونجه او می خورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را می شکند.
خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
خر سوار گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.
شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد.
صاحب خر ، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.
قاضی به صاحب خر گفت : این مرد لال است ؟
روستایی گفت : این #لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد !
قاضی پرسید : با تو سخن گفت ؟ چه گفت ؟
صاحب خر گفت : او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را می شکند .
قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا #آفرین گفت.
#قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت #حرف نزدنت پس چنین بود ؟!
ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد درزبان پارسی به مثل تبدیل شد :
” جواب ابلهان خاموشی ست...
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(از اسب فرو آید و بر خر بنشیند)
در مورد کسی که از موقعیت خوب خود نزول کند و آنچه داشته را از دست بدهد استفاده میشود.
در روزگار #قدیم #خر و #اسب وسیلهی رفت و آمد بود. آنها که #اسب داشتند آدمهایی بودند که زندگی بهتری داشتند.
بااین حال پیش میآمد که یک نفر زندگیش به هم بخورد و به هر دلیل آن چه را که داشت از دست میداد یا میفروخت.
آن وقت باید به جای #اسب سوار شدن، سوار #خر میشد.
البته مثل
اسب را داد خر گرفت
از خوشحالی پر گرفت
نیز کاربرد دارد ولی برای مواردی که کسی از روی ناآگاهی یا سادگی در معاملهای ضرر کند و خودش نداند و راضی هم باشد، به عنوان #طعنه و #طنز به کار میرود.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(به رخ کشیدن)
بر خلاف تصور عموم این ضرب المثل هیچ ربطی به رخ (چهره) ندارد. رخ نام پرنده قوی و افسانه ایی است که حتی میتواند فیل و کرگدن را هم از #زمین بلند کند و حتی به همین دلیل به قلعه در شطرنج هم(( رخ)) گفته میشود .چون این مهره در #بازی شطرنج اگر مانعی بر سر راه خود نداشته باشد از دور مهره هایی چون #فیل و #اسب را به راحتی از پای در می آورد...و این مهره پس از مهره ی وزیر مهم ترین مهره است..در #اصطلاح #بازی شطرنج هرگاه بازیکنی مهره ای را در مسیر مهره ی رخ قرار بدهد تا در نخستین فرصت آن را بکشد این کار او را را به رخ کشیدن می نامند . #خلاصه بگویم وقتی کسی چیزی را به رخ میکشد ,, یعنی حواست را جمع کن ما حضور داریم .
🙈@cartoon_ghadimy🙊