eitaa logo
#کارتون و #فیلم های #قدیمی #نوستالژی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
13 فایل
جهت پیام و تبادل با این آیدی در تماس باشید. 👇 @admin_ghadimiii « کپی برداری از مطالب و فیلم و کارتون ها، حرام است.»
مشاهده در ایتا
دانلود
‍📚 😇 ( از اسب فرو آید و بر خر نشیند ) در روزگارقدیم و وسیله ی رفت و آمد بود .آنها که داشتند آدمهایی بودند که زندگی بهتری داشتند . بااین حال پیش می آمد که یک نفر زندگیش به هم بخورد و به هردلیل آن چه را که داشت از دست می داد .یا می فروخت. آن وقت باید به جای سوار شدن سوار می شد. پس هرکسی که از موقعیت خوب خود نزول کند و آنچه داشته را از دست بدهد این ضرب المثل را به کار می برند. 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 خدا خر را شناخت شاخش نداد یا: خدا خرشو شناخت شاخش نداد هر چند به ظاهر آرام و بی‌آزار به نظر می‌آید اما به وقتش جفتکهای ناگهانیش بسیار زبانزد و است. حال، همین که جفتک می‌اندازد اگر نیز داشت حتما خطرناک‌تر میشد. به نظر می‌رسد چنین طرز فکری منجر به باب شدن این شده باشد. این در مورد کسانی استفاده می‌شود که اگر چیزهایی را که در حال حاضر ندارند می‌داشتند آسایش مردم را سلب کرده و به هر طریقی سوءاستفاده می‌کردند. چنانچه قدرت داشته باشند را از مردم می‌گیرند. چنانچه داشته باشند فخر می‌فروشند و از آن در راه آزار و تحقیر دیگران و سوء‌استفاده از آنان استفاده می‌کنند.  و در کل یعنی شخصی لیاقت و ظرفیت نداشته باشد که نعمت‌ها و امکانات بیشتری به او بدهند. 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (جواب ابلهان خاموشی ست) ابوعلی سینا در بود . در هنگام عبور از شهری ، جلوی خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد . سواری هم به آنجا رسید ، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست . شیخ گفت : خر را پهلوی من نبند ، چرا که خر تو از کاه و یونجه او می خورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را می شکند. خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد. خر سوار گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی. شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد. صاحب خر ، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد. قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت. قاضی به صاحب خر گفت : این مرد لال است ؟ روستایی گفت : این نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد ! قاضی پرسید : با تو سخن گفت ؟ چه گفت ؟ صاحب خر گفت : او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را می شکند . قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا گفت. به ابوعلی سینا گفت حکمت نزدنت پس چنین بود ؟! ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد درزبان پارسی به مثل تبدیل شد : ” جواب ابلهان خاموشی ست... 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (خدا خر را شناخت شاخش نداد یا: خدا خرشو شناخت شاخش نداد) هر چند به و بی‌آزار به نظر می‌آید اما به وقتش جفتکهای ناگهانیش بسیار زبانزد و است. حال، همین که جفتک می‌اندازد اگر نیز داشت حتما خطرناک‌تر میشد. به نظر می‌رسد چنین طرز فکری منجر به باب شدن این شده باشد. این در مورد کسانی استفاده می‌شود که اگر چیزهایی را که در حال حاضر ندارند می‌داشتند مردم را سلب کرده و به هر طریقی می‌کردند. چنانچه قدرت داشته باشند امنیت را از مردم می‌گیرند. چنانچه داشته باشند فخر می‌فروشند و از آن در راه و دیگران و سوء‌استفاده از آنان استفاده می‌کنند.  و در کل یعنی شخصی و ظرفیت نداشته باشد که نعمت‌ها و امکانات بیشتری به او بدهند. 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (خدا خر را شناخت شاخش نداد یا: خدا خرشو شناخت شاخش نداد) هر چند به و بی‌آزار به نظر می‌آید اما به وقتش جفتکهای ناگهانیش بسیار زبانزد و است. حال، همین که جفتک می‌اندازد اگر نیز داشت حتما خطرناک‌تر میشد. به نظر می‌رسد چنین طرز فکری منجر به باب شدن این شده باشد. این در مورد کسانی استفاده می‌شود که اگر چیزهایی را که در حال حاضر ندارند می‌داشتند مردم را سلب کرده و به هر طریقی می‌کردند. چنانچه قدرت داشته باشند امنیت را از مردم می‌گیرند. چنانچه داشته باشند فخر می‌فروشند و از آن در راه و دیگران و سوء‌استفاده از آنان استفاده می‌کنند.  و در کل یعنی شخصی و ظرفیت نداشته باشد که نعمت‌ها و امکانات بیشتری به او بدهند. 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (افسار شتر بر دم خر بستن!) نقل است ساربانی در آخر عمر خود، شترش را صدا می‎زند و به دلیل اذیت و آزاری که بر شترش روا داشته از حلالیت می‌طلبد. یکایک و اذیت‎هایی که بر روا داشته را نام می‎برد. از جمله؛ زدن با تازیانه، آب ندادن، ندادن، بار اضافه زدن و... همه را بر می‎شمرد و می‎پرسد آیا با این وجود مرا می‎کنی؟ شتر در جواب می‎گوید همه اینها را که گفتی می‎کنم، اما یک‎بار با من کاری کردی که هرگز نمی‎توانم از تو درگذرم و تو را ببخشم. ساربان پرسید آن چه کاری بود؟ جواب داد یک بار افسار مرا به دُم یک خر بستی. من اگر تو را بخاطر همه آزارها و اذیت‎ها ببخشم بخاطر این تحقیر هرگز تو را نخواهم بخشید! ‎المثل معروف "افسار شتر بر دم بستن" اشاره به سپردن عنان کار به افراد نالایق است و اینکه افرادی بدون داشتن ، ، ، و متصدی پست و مقامی شوند. 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (از اسب فرو آید و بر خر بنشیند) در مورد کسی که از موقعیت خوب خود نزول کند و آنچه داشته را از دست بدهد استفاده می‌شود. در روزگار و وسیله‌ی رفت و آمد بود. آنها که داشتند آدم‌هایی بودند که زندگی بهتری داشتند. بااین حال پیش می‌آمد که یک نفر زندگیش به هم بخورد و به هر دلیل آن چه را که داشت از دست می‌داد یا می‌فروخت. آن وقت باید به جای سوار شدن، سوار می‌شد. البته مثل اسب را داد خر گرفت از خوشحالی پر گرفت نیز کاربرد دارد ولی برای مواردی که کسی از روی ناآگاهی یا سادگی در معامله‌ای ضرر کند و خودش نداند و راضی هم باشد، به عنوان و به کار می‌رود. 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (ترک عادت هم موجب مرض و هلاکت است!) خری و اشتری بدور از آبادی بطور آزادانه باهم زندگی می کردند.... نیمه شبی در حال چریدن علف ، حواسشان نبود که ناگهان وارد آبادی انسانها شدند. شتر چون متوجه گرديد رو به خر کرد و گفت : ای خواهش می کنم سکوت اختیار کن تا از معرکه دور شویم و مبادا انسانها به حضورمان پی ببرند!" گفت : "اتفاقا درست همین ساعت، عادت نعره سر دادن من است." کرد که امشب نعره کردن را بی خیال گردد.تا مبادا بدست انسانها بیافتند. گفت: " متأسفم عزیز! من دارم همین ساعت نعره کنم و خودت می دانی ترک موجب مرض است و هلاکت جان!" پس بی محابا نعره های دلخراش بر میداشت. از قضا کاروانی که در آن موقع از آن آبادی می گذشت، متوجه حضور آنان گرديدند و آدمیان هر دو را گرفته و در صف چارپايان بارکش گذاشتند. صبح روز بعد در مسیر راه ، آبی عمیق پیش آمد که عبور از آن برای میسر نبود. پس را بر نشانيده و را به آب راندند. چون به میان عمق آب رسید شروع به پایکوبی و رقصیدن نمود. خر گفت :ای چه می کنی؟ نکن رفیق وگرنه می افتم و غرق می شوم." شتر گفت : خر جان، من عادت دارم در آب برقصم.!! ترک هم موجب مرض و هلاکت است!" بیچاره هرچه کرد اما وقعی ننهاد. گفت تو دیگر چه رفیقی هستی؟! شتر گفت : " چنانکه دیشب نوبت بهنگام بود!!! امروز زمان ناساز اشتر است!" شتر با جنبشی دیگر خر را از پشت بينداخت و در غرق ساخت. با خود گفت : " رفاقت با ، عاقبتی غیر از این نخواهد داشت. هم خود را هلاک کرد و هم مرا به بند کشيد! 🙈@cartoon_ghadimy🙊