#حکایت 📚
#مثل_آباد😇
( از اسب فرو آید و بر خر نشیند )
در روزگارقدیم #خر و #اسب وسیله ی رفت و آمد بود .آنها که #اسب داشتند آدمهایی بودند که زندگی بهتری داشتند .
بااین حال پیش می آمد که یک نفر زندگیش به هم بخورد و به هردلیل آن چه را که داشت از دست می داد .یا می فروخت.
آن وقت باید به جای #اسب سوار شدن سوار #خر می شد.
پس هرکسی که از موقعیت خوب خود نزول کند و آنچه داشته را از دست بدهد این ضرب المثل را به کار می برند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت 📚
#مثل_آباد 😇
خدا خر را شناخت شاخش نداد
یا:
خدا خرشو شناخت شاخش نداد
#خر هر چند به ظاهر آرام و بیآزار به نظر میآید اما به وقتش جفتکهای ناگهانیش بسیار زبانزد و #خطرناک است.
حال، همین #خر که جفتک میاندازد اگر #شاخ نیز داشت حتما خطرناکتر میشد.
به نظر میرسد چنین طرز فکری منجر به باب شدن این #ضربالمثل شده باشد.
این #ضربالمثل در مورد کسانی استفاده میشود که اگر چیزهایی را که در حال حاضر ندارند میداشتند آسایش مردم را سلب کرده و به هر طریقی سوءاستفاده میکردند.
چنانچه قدرت داشته باشند #امنیت را از مردم میگیرند.
چنانچه #ثروت داشته باشند فخر میفروشند و از آن در راه آزار و تحقیر دیگران و سوءاستفاده از آنان استفاده میکنند.
و در کل یعنی شخصی لیاقت و ظرفیت نداشته باشد که نعمتها و امکانات بیشتری به او بدهند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(جواب ابلهان خاموشی ست)
ابوعلی سینا در #سفر بود .
در هنگام عبور از شهری ، جلوی #قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و #یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد . #خر سواری هم به آنجا رسید ، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست .
شیخ گفت : خر را پهلوی #اسب من نبند ، چرا که خر تو از کاه و یونجه او می خورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را می شکند.
خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
خر سوار گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.
شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد.
صاحب خر ، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.
قاضی به صاحب خر گفت : این مرد لال است ؟
روستایی گفت : این #لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد !
قاضی پرسید : با تو سخن گفت ؟ چه گفت ؟
صاحب خر گفت : او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را می شکند .
قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا #آفرین گفت.
#قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت #حرف نزدنت پس چنین بود ؟!
ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد درزبان پارسی به مثل تبدیل شد :
” جواب ابلهان خاموشی ست...
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(خدا خر را شناخت شاخش نداد
یا:
خدا خرشو شناخت شاخش نداد)
#خر هر چند به #ظاهر #آرام و بیآزار به نظر میآید اما به وقتش جفتکهای ناگهانیش بسیار زبانزد و #خطرناک است.
حال، همین #خر که جفتک میاندازد اگر #شاخ نیز داشت حتما خطرناکتر میشد.
به نظر میرسد چنین طرز فکری منجر به باب شدن این #ضربالمثل شده باشد.
این #ضربالمثل در مورد کسانی استفاده میشود که اگر چیزهایی را که در حال حاضر ندارند میداشتند #آسایش مردم را سلب کرده و به هر طریقی #سوءاستفاده میکردند.
چنانچه قدرت داشته باشند امنیت را از مردم میگیرند.
چنانچه #ثروت داشته باشند فخر میفروشند و از آن در راه #آزار و #تحقیر دیگران و سوءاستفاده از آنان استفاده میکنند.
و در کل یعنی شخصی #لیاقت و ظرفیت نداشته باشد که نعمتها و امکانات بیشتری به او بدهند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(خدا خر را شناخت شاخش نداد
یا:
خدا خرشو شناخت شاخش نداد)
#خر هر چند به #ظاهر #آرام و بیآزار به نظر میآید اما به وقتش جفتکهای ناگهانیش بسیار زبانزد و #خطرناک است.
حال، همین #خر که جفتک میاندازد اگر #شاخ نیز داشت حتما خطرناکتر میشد.
به نظر میرسد چنین طرز فکری منجر به باب شدن این #ضربالمثل شده باشد.
این #ضربالمثل در مورد کسانی استفاده میشود که اگر چیزهایی را که در حال حاضر ندارند میداشتند #آسایش مردم را سلب کرده و به هر طریقی #سوءاستفاده میکردند.
چنانچه قدرت داشته باشند امنیت را از مردم میگیرند.
چنانچه #ثروت داشته باشند فخر میفروشند و از آن در راه #آزار و #تحقیر دیگران و سوءاستفاده از آنان استفاده میکنند.
و در کل یعنی شخصی #لیاقت و ظرفیت نداشته باشد که نعمتها و امکانات بیشتری به او بدهند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(افسار شتر بر دم خر بستن!)
نقل است ساربانی در آخر عمر خود،
شترش را صدا میزند و به دلیل اذیت و آزاری که بر شترش روا داشته از #شتر حلالیت میطلبد. یکایک #آزار و اذیتهایی که بر #شتر #بیچاره روا داشته را نام میبرد.
از جمله؛ زدن #شتر با تازیانه، آب ندادن، #غذا ندادن، بار اضافه زدن و...
همه را بر میشمرد و میپرسد آیا با این وجود مرا #حلال میکنی؟
شتر در جواب میگوید همه اینها را که گفتی #حلال میکنم، اما یکبار با من کاری کردی که هرگز نمیتوانم از تو درگذرم و تو را ببخشم.
ساربان پرسید آن چه کاری بود؟
#شتر جواب داد یک بار افسار مرا به دُم یک خر بستی.
من اگر تو را بخاطر همه آزارها و اذیتها ببخشم بخاطر این تحقیر هرگز تو را نخواهم بخشید!
#ضربالمثل معروف "افسار شتر بر دم #خر بستن" اشاره به سپردن عنان کار به افراد نالایق است و اینکه افرادی بدون داشتن #تخصص، #تحصیلات، #تجربه، #شایستگی و #شرایط متصدی پست و مقامی شوند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(از اسب فرو آید و بر خر بنشیند)
در مورد کسی که از موقعیت خوب خود نزول کند و آنچه داشته را از دست بدهد استفاده میشود.
در روزگار #قدیم #خر و #اسب وسیلهی رفت و آمد بود. آنها که #اسب داشتند آدمهایی بودند که زندگی بهتری داشتند.
بااین حال پیش میآمد که یک نفر زندگیش به هم بخورد و به هر دلیل آن چه را که داشت از دست میداد یا میفروخت.
آن وقت باید به جای #اسب سوار شدن، سوار #خر میشد.
البته مثل
اسب را داد خر گرفت
از خوشحالی پر گرفت
نیز کاربرد دارد ولی برای مواردی که کسی از روی ناآگاهی یا سادگی در معاملهای ضرر کند و خودش نداند و راضی هم باشد، به عنوان #طعنه و #طنز به کار میرود.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(ترک عادت هم موجب مرض و هلاکت است!)
خری و اشتری بدور از آبادی بطور آزادانه باهم زندگی می کردند....
نیمه شبی در حال چریدن علف ، حواسشان نبود که ناگهان وارد آبادی انسانها شدند.
شتر چون متوجه #خطر گرديد رو به خر کرد و گفت :
ای #خر خواهش می کنم سکوت اختیار کن تا از معرکه دور شویم و مبادا انسانها به حضورمان پی ببرند!"
#خر گفت : "اتفاقا درست همین ساعت، عادت نعره سر دادن من است."
#شتر #التماس کرد که امشب نعره کردن را بی خیال گردد.تا مبادا بدست انسانها بیافتند.
#خر گفت: " متأسفم #دوست عزیز! من #عادت دارم همین ساعت نعره کنم و خودت می دانی ترک #عادت موجب مرض است و هلاکت جان!"
پس #خر بی محابا نعره های دلخراش بر میداشت.
از قضا کاروانی که در آن موقع از آن آبادی می گذشت، متوجه حضور آنان گرديدند و آدمیان هر دو را گرفته و در صف چارپايان بارکش گذاشتند.
صبح روز بعد در مسیر راه ، آبی عمیق پیش آمد که عبور از آن برای #خر میسر نبود. پس #خر را بر #شتر نشانيده و #شتر را به آب راندند.
چون #شتر به میان عمق آب رسید شروع به پایکوبی و رقصیدن نمود.
خر گفت :ای #شتر چه می کنی؟ نکن رفیق وگرنه می افتم و غرق می شوم."
شتر گفت : خر جان، من عادت دارم در آب برقصم.!!
ترک #عادت هم موجب مرض و هلاکت است!"
#خر بیچاره هرچه #التماس کرد اما #شتر وقعی ننهاد.
#خر گفت تو دیگر چه رفیقی هستی؟!
شتر گفت : " چنانکه دیشب نوبت #آواز بهنگام #خر بود!!!
امروز زمان #رقص ناساز اشتر است!"
شتر با جنبشی دیگر خر را از پشت بينداخت و در #آب غرق ساخت.
#شتر با خود گفت : "
رفاقت با #خر #نادان ، عاقبتی غیر از این نخواهد داشت. هم خود را هلاک کرد و هم مرا به بند کشيد!
🙈@cartoon_ghadimy🙊