eitaa logo
#کارتون و #فیلم های #قدیمی #نوستالژی
2.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
11 فایل
جهت پیام و تبادل با این آیدی در تماس باشید. 👇 @admin_ghadimiii « کپی برداری از مطالب و فیلم و کارتون ها، حرام است.»
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 😇 (قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید) این در مورد افرادی به کار می‌رود که قدر هر چیزی را که دارند ندانسته، و هنگامی که ان را از دست بدهند و یا در از دست دادنش قرار بگیرند، آنگاه متوجه ارزش آن دارایی می‌شوند. حال این دارایی ثروت باشد یا دوستان و نزدیکان ارزشمند و یا و و ......تفاوتی نمی‌کند و نیز فرقی ندارد که مقدار آن چه میزان باشد. ریشه ضرب‌المثل در این حکایت "سعدی" می‌باشد: پادشاهی با غلامی عجمی در نشست و غلام، دیگر را ندیده بود و محنت نیازموده. گریه و زاری درنهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد. چندان که ملاطفت کردند آرام نمی‌گرفت و عیش ملک از او منغص بود. چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت: غایت لطف و کرم باشد. بفرمود تا به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش آوردند. به دو دست در سکان آویخت. چون بر آمد به گوشه‌ای بنشست و قرار یافت. ملک را عجب آمد. پرسید: در این چه حکمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی‌دانست. همچنین: "قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید". ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است حوران بهشتی را، دوزخ بود اعراف از دوزخیان پُرس که اعراف است فرق است میان آن که یارش در بر تا آن که دو انتظارش بر در 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (ترک عادت هم موجب مرض و هلاکت است!) خری و اشتری بدور از آبادی بطور آزادانه باهم زندگی می کردند.... نیمه شبی در حال چریدن علف ، حواسشان نبود که ناگهان وارد آبادی انسانها شدند. شتر چون متوجه گرديد رو به خر کرد و گفت : ای خواهش می کنم سکوت اختیار کن تا از معرکه دور شویم و مبادا انسانها به حضورمان پی ببرند!" گفت : "اتفاقا درست همین ساعت، عادت نعره سر دادن من است." کرد که امشب نعره کردن را بی خیال گردد.تا مبادا بدست انسانها بیافتند. گفت: " متأسفم عزیز! من دارم همین ساعت نعره کنم و خودت می دانی ترک موجب مرض است و هلاکت جان!" پس بی محابا نعره های دلخراش بر میداشت. از قضا کاروانی که در آن موقع از آن آبادی می گذشت، متوجه حضور آنان گرديدند و آدمیان هر دو را گرفته و در صف چارپايان بارکش گذاشتند. صبح روز بعد در مسیر راه ، آبی عمیق پیش آمد که عبور از آن برای میسر نبود. پس را بر نشانيده و را به آب راندند. چون به میان عمق آب رسید شروع به پایکوبی و رقصیدن نمود. خر گفت :ای چه می کنی؟ نکن رفیق وگرنه می افتم و غرق می شوم." شتر گفت : خر جان، من عادت دارم در آب برقصم.!! ترک هم موجب مرض و هلاکت است!" بیچاره هرچه کرد اما وقعی ننهاد. گفت تو دیگر چه رفیقی هستی؟! شتر گفت : " چنانکه دیشب نوبت بهنگام بود!!! امروز زمان ناساز اشتر است!" شتر با جنبشی دیگر خر را از پشت بينداخت و در غرق ساخت. با خود گفت : " رفاقت با ، عاقبتی غیر از این نخواهد داشت. هم خود را هلاک کرد و هم مرا به بند کشيد! 🙈@cartoon_ghadimy🙊