eitaa logo
#کارتون و #فیلم های #قدیمی #نوستالژی
2.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
5.2هزار ویدیو
11 فایل
جهت پیام و تبادل با این آیدی در تماس باشید. 👇 @admin_ghadimiii « کپی برداری از مطالب و فیلم و کارتون ها، حرام است.»
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 😇 (زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است) در زمان هیزم شکنی بود که با زنش در کنار جنگلی توی یک کلبه زندگی می کرد. مرد شکن هر روز تبرش را برمی داشت و به جنگل می رفت و جمع می کرد. یک روز که مشغول کارش بود صدای ناله ای را شنید و به طرف رفت. دید توی علف ها شیری افتاده و یک پایش باد کرده، به خودش جرات داد و جلو رفت. به آمد و گفت : «ای یک به پام رفته و چرک کرده بیا و یک خوبی به من بکن و این خار را از پایم درآور.» مرد جلو رفت و خار را از پای درآورد. بعد از این قضیه شیر و مرد هیزم شکن دوست شدند. شیر بعد از آن به مرد در شکستن می کرد و آنها را به آبادی می آورد. روزی از روزها مرد شکن از شیر خواست که به خانه او برود تا هر غذایی که دوست دارد زنش برای او بپزد. شیر اول قبول نمی کرد و می گفت : «شما آدمیزاد هستید و من حیوان هستم و دوستی آدمیزاد و حیوان هم جور درنمیاد.» اما آنقدر اصرار کرد که شیر قبول کرد به خانه آنها برود و سفارش کرد که براش پاچه بپزند. روز میهمانی سر نشستند، همانطور که داشت کله پاچه می خورد آب آن از گوشه لبهاش روی چانه اش می ریخت. زن هیزم شکن وقتی این را دید صورتش را به هم کشید و به شوهرش گفت : «، این دیگه کی بود که به خانه آوردی؟» شیر تا این را شنید غرید و به مرد گفت : «ای مرد ! مگه من به تو نگفتم من حیوان هستم و شما آدمیزاد هستین و دوستی ما جور درنمیاد؟ حالا پاشو تبرت را بردار و هرقدر که زور در بازو داری با آن به فرق سرم بزن !» مرد گفت : «اما من و تو هم هستیم.» شیر گفت : «ای ! به نون و که با هم خوردیم اگه نزنی هم تو، هم زنت را می کنم.» از ترسش تبر را برداشت و تا آنجا که می توانست آن را به سر شیر زد. شیر بعد از اینکه سرش شکافت شد و رفت. آن دیگر به آن نمی رفت. یک با خودش گفت : «هرچه بادا باد می روم ببینم مرده است یا نه؟» وقتی به جنگل رسید را دید. گفت : « هنوز هم زنده ای !؟» شیر گفت : «می بینی که تو خوب شده و من زنده ام اما زنت هنوز خوب نشده و نمیشه برای اینکه (زخم خوب شدنی نیست) تو هم برو و دیگر این طرف ها پیدات نشه که این دفعه اگه ببینمت تکه ات می کنم 🙈@cartoon_ghadimy🙊