eitaa logo
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
154.9هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
18.4هزار ویدیو
286 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 ‏خدمت از بین نمی‌رود، از لباسی به لباسی دیگر منتقل می‌شود. 🖌 * پیمان علیشاهی * ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
هدایت شده از ریحانه
✋ سردار بی‌دست، دستم را بگیر 🌷 به مناسبت میلاد حضرت ابالفضل العباس و روز جانباز 🌸 رهبر انقلاب: همسران جانبازان اجرشان خیلی بالاست و حقیقتاً ما باید از آنها تشکر کنیم. 🌟 البته آنها هم باید بدانند که این جانباز یک نعمت خداست در دست آنها و برای آنها؛ چون وسیله‌ی پاداش الهی و جلب رضایت خداست؛ و البته جلب رضایت خدا با تلاش و زحمت و جدیت به دست می‌آید. ۱۳۸۴/۰۸/۰۴ زن، خانواده و در نگاه رهبر انقلاب👇 ❣️ @Khamenei_Reyhaneh
🌸 فداکاران 🎉 💫 🌺 رهبرانقلاب: خانم‌هایی رفتند همسر جانبازان شدند. یک مرد [با مشکلات فراوان] را انسان به عنوان یک متعهد و مسئول، داوطلبانه پذیرائی‌اش را به عهده بگیرد، خیلی فداکاری کرده است. ☀️ یک وقت شما میگوئید من می‌آیم روزی دو ساعت از شما پذیرائی میکنم. خب او از شما تشکر میکند. یک وقت هست که نخیر، شما خودتان را به عنوان همسر او توی خانه‌ی او میگذارید... 🌷 اینها این فداکاری را کردند. اصلاً نمیشود نقش زنان را محاسبه کرد. 🆔 @Clad_girls
🌹🍃 🌸 طراحی ویژه حضرت ابالفضل(ع) استوری شماره ۲ ✍🏻 🌹 ✌️🏻 💠 ادامه در کانال طراح جوان: 💠https://eitaa.com/joinchat/295174185C758d117bb8 🆔 @Clad_girls
📸تصویری که اینستاگرام رهبری از اتفاقات ۹۸ منتشر کرده رو مقایسه کنید با کپی‌کاری بزرگمهر حسین‌پور☝️ 📌‏"بزرگمهر حسین‌پور" (تصویرگر نزدیک به رسانه‌های کرباسچی) تابلویی ترسیم کرده بود با عنوان پایان سال98 👈او سعی کرده تمامِ اتفاقات تلخ سالِ 98 رو بیاره ولی تلخ‌ترین اتفاق سال یعنی شهادت توسط تروریست‌های آمریکایی رو جا انداخته! ماجرای مخدوشِ خودسوزیِ دخترآبی و سقوط هواپیمایِ بوئینگ اوکراینی هم مهم‌ترین بخش نقاشی اوست! 👈 اولی پر از حس و سربلندی و ایستادگی درمقابل مشکلات و شکست ناپذیری و مقاومت. 👈 دومی یه روایت ناقص، پر از حس بدبختی و ناامیدی که براومده از یه ذهن لجن گرفته‌ست! 🆔 @Clad_girls
🌹 شهیده صدیقه رودباری دختران هم شهید میشوند ✌️🏻 🆔 @Clad_girls
هدایت شده از .: رسالتِ هنر :.
.: علمدارِ پدر | سردار شهید حاج قاسم سلیمانی :. رسالتِ هنر: @resalat_honar
🌸 ولادت با سعادت آقا و مولای ما قمر منیر بنی هاشم، باب الحوائج، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و روز بر تمام شهیدان زنده عرصه ایثار و مجاهدت و خاصه علمدار نظام اسلامی، ای مبارک ‌باد. 💚 جانباز روزت مبارک ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
#ادامـه / ( ۲ ) هرسال خوشتر درخشیدن هرسال بیشتر و بهتر خودشونو تو دلمون جا دادن 😍😍 چه جوونایی ک
‏دلنوشته زیبای یک کاربر عراقی برای حاج قاسم هنگامی که دست شهید ما قطع شد؛ یک ماه بعد به اذن خدا دست دادن برای تمام جهانیان ممنوع شد... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
‏دلنوشته زیبای یک کاربر عراقی برای حاج قاسم هنگامی که دست شهید ما قطع شد؛ یک ماه بعد به اذن خدا دست
( ۳ ) یه روز جمعه که از خواب بیدار شدیم دیدیم چه بلایی سرمون اومده 😭😭😭 یه خبر بود که کلش یه جمله بود اما عمق دردش به اندازه غم 80.000.000 آدم بود 😫😫 خبر این بود: صبح امروز جمعه 13 دیماه 98 ، در اثر حمله راکتی آمریکا ،سـ💚ـردار بزرگ و پر افتخار اسلام آسمانی شد .... کسی فکرش رو نمیکرد یه روزی خبر شهادت یکی از پاسدارای سپاه سبزپوشمون ، کل ایران یه تکون محکم بده 😢😢😢 خیلی دردناک بود... و چقدر جوون که به یاد سرادر رشیدمون به سپاه ملحق شدند ... ✍ کنیزالزینب(س) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏بخشی از وصیت‌نامه شهید ‎: "شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند... فرزندانتان را با نام و تصاویر آنها آشنا کنید" هنرنمایی ‎ در برنامه‌ی امشب عصر جدید، دقیقاً عمل به وصیت حاج قاسم بود. خداقوت به این جوان ایرانی ✅ همه زحمتش یه طرف اون سلام نظامیش هم یه طرف! کاش اونجا بودم بلند میشدم براش دست میزدم 👏👏 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
قرار بود«راهَـت» را ادامہ دهم... قول داده بودم😔😔😔 اما ... مرا بـبـخش قـدری امـلایم ضـعـیف است...‌‌ اکنون «راحـت» ادامه میدهم... @clad_girls 🕊🍃
👇 برای مومنین دوره و صدور با حمایت بدون محدودیت سنی و جغرافیایی ثبت نام خواهران: sapp.ir/vajeb123 eitaa.com/vajeb123 ble.im/vajeb123 ثبت نام برادران(از طریق سایت): Lms.aamerin.ir 📆 طول دوره: ۲۰ روز ✅ آشنایی با استاد: bit.ly/336v6LK قرارگاه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر (ص) 👉 eitaa.com/joinchat/1655439360C3ac9fe7eda نشر دهید
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
🔴 تو این شبای #قرنطینه باهم رمان بخونیم 😊 👇👇👇👇👇
✍️ 💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم انقلابی به پا شده و می‌توانستم به چشم به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم. از سکوت سر به زیرم، عمق را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظه‌ای که زنده‌ام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!» 💠 او همچنان عهد می‌بست و من در عالم عشق علیه‌السلام خوش بودم که امداد را برایم به کمال رساند و نه‌تنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد. به یُمن همین هدیه حیدری، عقد کردیم و قرار شد جشن عروسی‌مان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود. 💠 نمی‌دانستم شماره‌ام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه می‌خواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو می‌بینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!» نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم. 💠 از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچه‌ام دارم میام!» پیام هوس‌بازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریخته‌ام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمی‌خواستم بترسونمت!» 💠 همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانه‌ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانه‌ام را روی انگشتانش حس می‌کرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیام‌گیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند. 💠 ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم می‌رسید که صدای گریه زن‌عمو فرشته نجاتم شد. حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زن‌عمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بی‌قراری گریه می‌کند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداری‌اش می‌داد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟» 💠 هنوز بدنم سست بود و به‌سختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کنند. دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانه‌ای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :« سقوط کرده! امشب شهر رو گرفت!» 💠 من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پله‌های ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :« چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم. بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی می‌کرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمی‌دانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است. 💠 عباس سری تکان داد و در جواب دل‌نگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ می‌زنیم جواب نمیدن.» گریه زن‌عمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزاده‌ها به تلعفر برسن یه رو زنده نمی‌ذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت. 💠 دیگر نفس کسی بالا نمی‌آمد که در تاریک و روشن هوا، آوای مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد. همه نگاهش می‌کردند و من از خون که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریه‌ام گرفت. 💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا می‌آمد، مردانگی‌اش را نشان داد :«من میرم میارم‌شون.» زن‌عمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم می‌زنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»... ✍️نویسنده: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
ساعت هایمان را کوک کنیم ! ‏یٰا صٰاحِبَ الزْمانْ اَدْرِکنٰا وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیمَة... ‏پویش همگانی ⁧ ⁩ ( دعای ⁧ ⁩ ) ‏به نیت تعجیل در فرج امام زمان (عج) و رفع گرفتاری از مردم ‏از سه شنبه ۲۰ اسفند رأس ساعت ده شب به مدت چهل شب ‏⁧
AzomalBala - Ostad Farahmand [Www.FarsiMode.Com].mp3
1.04M
🎙0⃣2⃣ به نیت تعجیل در فرج ⏰ وعده ما هر شب ساعت 22:00 🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 به توصیه دعای هفتم صحیفه سجادیه (همراه با ترجمه) برای دفع بخونیم 😊 ✅ @Clad_girls
💚🍃 عیدی میلادتان باشد همین کربلا پای پیاده ،اربعین😍 🆔 @Clad_girls
. نسبت فامیلی ما حائز این نکته است کار گنبد سازیت با مردم ایران بود . ┅═══✼❉❉✼═══┅ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
. 🎉❤️ . از دامن پاڪ مادرش شهربانو زادہ شدہ یڪ پسر بنام ┅═══✼❉❉✼═══┅ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا