eitaa logo
دفتر شعر من
95 دنبال‌کننده
11 عکس
16 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
با پرچم بیگانه دل خویش شکستی بیگانه ربود از وطنت جام و تو مستی هر طور در این مساله من فکر نمودم دیدم که توپستی و تو پستی و تو پستی ۸ آذر ۹۷
. مومن نشد دمی که برون آیی از گناه خاشع شوی بر آنکه نماید تو را نگاه آن لحظه کی رسد که فرود آوری تو سر بر آیه های حق، که نگردی چنین تباه چون پیروان عیسی و موسی ز صبر حق آخر دل تو سنگ نگردد، بیا به راه تا وقت هست توبه نما بنده ی خدا پیش از دمی که دیو بیاندازدت به چاه روزی که هیچ فدیه نیاید تو را به کار بر حق غیر هیچ نداری تو ما ازاه اکنون که بخت عفو مهیاست عسکری خود را خلاص کن ز چنین نامه ی سیاه ۳اردیبهشت ۱۴۰۱ https://www.instagram.com/p/Ccqn4VRsvBP/?igshid=MDJmNzVkMjY=
پستی دیدم که به حاجی خطاب داشت که حج نرو این همه مسکین داریم به آنها کمک کن دیدم خیلی دیگه این جور پست ها زیاد شده جوابی نوشتم هیچ کس حج نرود معنی حرفت این است هر کسی حج برود پیش شما بی دین است حاجی کوچه ی ما علت هر بدبختی است آنکه تایلند رود سخت حقیقت بین است کربلایی حسن کوچه ی ما نادار است کربلا گر نرود تا به ابد غمگین است آنکه عشق سفر دور جهان دارد خوب شور عشق سفر خانه ی حق ننگین است آنکه بر پورشه سوارست بگو بفروشد چرخ آن نیز به یک فوج گدا تسکین است به یکی از رفقای ددری گفت کسی ؟؟! مرو امسال که همسایه ی تو مسکین است عسکری قصد ندارد که بگوید حاجی حج کند هی که دگر آخرتش تضمین است بلکه اینست سخن هست به هرکس عشقی پس چرا عاشق حج لایق صد نفرین است سی شهریور نود و چهار آخرین بازنگری ۲۸ تیر ۱۴۰۳
عید آمد ای یاران نمی گردید دست افشان چرا سرد است جمع عاشقان در شادی یزدان چرا کر از دو گوش و کور گردد چشم بدخواه حسن راهی ندارد چون عدو، باقی است او بر جان چرا یاران گل لبخند بشکفته است بر روی نقی آل نبی شادند و جا مانیم از ایشان چرا مست و غزلخوان می شویم از شادی مولایمان دم را غنیمت بشمرید از دست غم نالان چرا شادی برای شیعیان خیلی ندارد روزگار آهسته نه، محکم بزن کف، بی رمق، بی جان، چرا دلداده ی مولا علی، ای پیروی دخت نبی با سلم آنها سلم کن، دوری تو از پیمان چرا ای عسکری بر تن نما رخت فرحزایی کنون شادی سُرا، گفتن دگر از کلبه ی احزان چرا  بیست و نهم دی نود و چهار 
رضا راضی به رضوان خدا بود ز آدمهای پوشالی جدا بود ز علمش عالم آل محمد چه غوغایی به هر مجلس به پا بود به هر کس از کتاب دینی او جوابی در خورش چون کیمیا بود چه زیبا آن حدیث نغز و نابش که حک بر روی الواح طلا بود ز اخلاق نکو و از صفایش عدو مجذوب او چون اصدقا بود به هنگام کمک رویش ز سائل نهان می کرد از بس با حیا بود امان از آن دمی کز جور مأمون به ره بنشست و بر رأسش عبا بود الهی عسکری در روز محشر بگویی شکر او از ما رضا بود بیستم آذر نود و چهار