eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
146 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
24 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
یافته‌های جدید نشان می‌دهد که مغز به جای دریافت، فیلتر می‌کند. فرض کنید مغز به سان تصفیه‌خانه‌ای عمل می‌کند که دادها وارد آن می‌شوند و از هم جدا می‌گردند و سرانجام بخشی از آنها در جان شما می‌نشینند. در این نوع نگاه جهان سراسر علم و آگاهی و دانش است؛ اما به دلایل مختلف شخصی و شخصیتی و محیطی هنگام عبور از لایه‌های شخصیتی و پیمودن مراتب خودیت (منیت) دچار تغییراتی می‌شود و بخش زیادی از آن جداسازی شده رسوب می‌کند و سرانجام به مغز فرد می‌رسد. آن چیزی که مغز دریافت می‌کند تنها ذره‌ای از آن چیزی است که وجود دارد و می‌تواند بیابد.
پدرم، خادم الحسین (ع)، خادم الحرم(ع)، خادم‌المولا(ع)، آسمانی شد.
خادم الحسین... سال‌ها پیش در همین ساعات ناگهان بی‌مقدمه خبر رسید که پدرم دست از زندگی این دنیایی شست و به آب حیات آخرت وضوی جاودانگی ساخت. هنوز بغض آن لحظه‌ها و ساعات و روزها با من است و رهایم نخواهد کرد تا در محضر رب العالمین دست‌ها و قدم‌ها و پیشانیش را ببوسم. دقایقی پیش با خبر شدم که او نیز بند تعلق از زمین خاکی برید تا در آغوش آسمان و اهل آن، آنجا که جز نور نیست، آرام بگیرد و با درد و سختی و تنگی قفس نفس بیگانه شده با طبقات عزت و عظمت و جمال و جلال و جبروت آفریدگارش آشنا گردد. بی‌گمان وقتی با او مواجه می‌گردد شاد است. از بین بندگان خدا به سوی خدای بندگان رفتن برای او بی‌تردید باشکوه‌ترین و تکرارناپذیرترین تجربه‌هاست؛ اما.... اما بگذار تعارفات را کنار بگذارم و بگویم خوشا به حالش. وقتی پسرش خواست او را در اضطراب و اضطرار غم و اندوه و حسرت حرمان یاد کند، انگار بی‌اختیار او را با حقیقتش بودنش نامید و یاد ما داد. انگار نامش در آسمان خادم بود. خادم الحسین، خادم الحرم، خادم المولا... پرنده رنجور خیالم را پرواز دادم تا بگوید چه می‌بیند. به کربلا شتافت. آری سحرگاه جمعه است. حسین علیه السلام مهمان دارد. همه انبیاء و اولیاء و اوصیاء و اصفیاء و علماء و صلحاء و شهداء و مؤمنین در مجلس نور اقدس عصمت الله الکبری، حجت الله علی الحجج، صدیقه شهیده، فاطمه زهراء علیهم صلوات الله و سلامه برای. اظهار همدردی و همدلی حاضر می‌شوند. چه سری در این شب‌های جمعه است. خادم الحسین، زائر نیست، مجاور است. او اهل خانه است. بر سر سفره ارباب بزرگ شده و آنجا می‌نشیند. نشنیدم که سفره‌هایشان را از خادمان جدا کنند. شب جمعه انگار روح مؤمن هر بار فرار می‌کند به خانه‌اش. اما باز می‌گردد تا اینکه... تا اینکه یک بار دیگر تاب غربت ندارد. نمی‌تواند بازگردد. از این همه دوری خسته شده. آنقدر دل دل زده، آنقدر اشک ریخته، آنقدر ناله کرده، فریاد زده، بر سر و سینه کوفته و از دوریش استغاثه کرده تا اینکه مثل امشبی، پذیرفتند که دیگر باز نگردد. آری گویا او از این پس در کربلا ساکن است. خادم الحسین... فکر کن وقتی به کسی می‌اندیشی تا دست‌پاچه نامش را صدا بزنی، اولین تبادر ذهنی تو خادم الحسین باشد. من باور نمی‌کنم این عنوان در هیچ آسمانی محدودیت و محرومیت سیر و سفر داشته باشد. نام حسین کلید تمام درهای نور است و امان از تمام دیوارهای آتش. خادم الحسین در شب جمعه ۱۸ اسفند، مصادف با ۲۷ شعبان، تنها ۳ روز مانده تا شهر الله به کربلاییان پیوست تا رمضان امسال را از آن روی بودن ملاقات کند. او امسال قرار است شب‌های قدر را بی‌پرده تجربه کند. با حقیقت شب قدر همراه گردد و زندگی ابدی‌اش را جشن بگیرد. خوشا به حالت حاجی خادم؛ خادم الحسین... آیا دیدی مجلس حسین را... آیا ارباب را زیارت کردی؟!!! آیا دیدی آن سرزمین خودآسمان را؟! آیا بی‌تابی رسول الله را مشاهده کردی؟!!! ضجه‌های فاطمه زهرا را چطور؟! مادر عباس بن علی هم بود؟! زینب چه؟! حسن چگونه برای برادرش می‌گریست؟! گمان من این است که او یک چشم به پدر داشت و یک چشم به مادر. او از بی‌تابی‌های مادرش بی‌تاب می‌شود. او پسر بزرگ فاطمه است. همراه و همسفر کوچه‌های فاطمه تنها اوست.... حاج آقای علیان نژاد خادم الحسین، این هفته رفتی و دل نکندی؟! اینجا اما نفس عزیزانت از حسرت و وحشت و درد دوری تو به تنگ آمده. آنجا دعایشان کن. بگذار فرشته‌های حرم دعای خادم را آمین بگویند. بگذار آرام بگیرند. بگذار آسایش تو را به قیمت فراق تو بپذیرند. حاجی آقا خادم الحسین. حجت مقبول. جان کعبه را زیارت کردی. ما را هم دعا کن و همه کسانی که با خواندن این پیام تسلیت فاتحه‌ای برایت بر بال صلوات می‌نشانند و به خانه دوست، کربلا پرواز می‌دهند. سلام علیکم خادم الحسین و رحمت الله و برکاته.
می‌خواهم مجموعه‌ای از صوت‌ها را به اشتراک گذارم که برای من بیشتر یک رمان علمی است. لازم نیست همه چیزش را باور کنید؛ همانطور که نمی‌توان همه چیزش را انکار کرد. اما می‌توان با آن مسئله‌دار شد و بزرگ‌تر اندیشید و وسیع‌تر دید. ما نیاز داریم جهانی شویم و راه‌های آن را جستجو کنیم. یکی از آن راه‌ها که آغاز می‌تواند باشد، یافتن مسائل جهانی نسبت آن با ما و نسبت ما با آنهاست. حالا به صوت‌ها گوش می‌سپاریم. من شخصا با سرعت دوبرابر شنیدم و بیشتر لذت بردم. برای جمله‌های طلایی داشت که دوست داشتم روی آنها تأمل و توقف کنم. البته هر کس سلیقه‌ای دارد. امیدوارم لذت ببرید.
بسته مطالعه جهان، را می خواهم به نقطه مطالعات ژئوپولتیک اختصاص بدهم!! بله درست شنیدید! کسانی که معتقد به تحلیل های ژئوپولتیک هستند، اعتماد به نفس بسیار بالایی دارند و احساس می کنند که بالاترین علمی هستند که همه علوم بشری ذیل آنهاست و کسی بالاتر از آنها نیست. تا اینجا که من فهمیدم، فقط یک علم هست که کَل ژئوپولتیکی ها را می خواباند، آن هم است! مطالعات اقلیم یا همان چیزی که ما با عنوان ها و ها در جهان می شناسیم، ظرفی است که تکلیف آینده و ما موجودات را مشخص می کند! خنده دار این است که بگویم، مطالعات اقلیمی مدرن می گوید که «مدرنیته گند زده است!!» و ما هوا زی ها یا اصلا پایان این قرن را نمی بینیم و یا کمتر از 10 درصد ظرفیت جمعیتی بشر پایان این قرن را می بینند! چون ما همه اکسیژنهای اقلیم زمین را مصرف کردیم و حالا اندازه کربن تثبیت نشده و دی اکسید آن، دیگر جای چندانی برای مصرف کنندگان اکسیژن باقی نخواهد گذاشت!! در این موضوع هم خوش بیان تر از پیدا نکردم که برایتان بگذارم! پادکست های این فصل را با احتیاط گوش بدهید و در نگران شدن عجول نباشید و به خودتان کمی فرصت بدهید! به طور طبیعی، هر کس درگیر مطالعات اقلیمی می شود، یک دوره افسردگی را طی می کند! مراقب خودتان باشید!!☺️ ⚠️ قبلا هم این پادکست ها را اینجا گذاشته بودم، اما جای درستش اینجا بود و با این توضیحات... ⏪ همچنان بسته مطالعه جهان ادامه دارد.. 🆔 @social_theory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 استاد رحیم‌پور: اگر بتوانیم ده قلم مؤثر را فعال کنیم، بهتر از هزار شمشیر است و شمشیر از دست هزاران شمشیرزن خواهد انداخت‼️ 🎬 آنتی سلبریتی https://eitaa.com/joinchat/2067791886C00959371cb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹چکیده‌ اعترافات دکتر اسماعیل اکبری، مشاور عالی وزیر بهداشت سابق (نمکی) در برنامه‌ تلویزیونی: «ما (وزارت بهداشت) برای کاهش بی‌سابقه و شگفت‌انگیز جمعیت (از سازمان بهداشت جهانی) جایزه گرفتیم و پُز دادیم که پدر مردم را درآورده‌ایم و افتخار هم کردیم! 🔰 دروغ گفتیم که بارداری زنان زیر بیست سال و بالای چهل سال، خطر دارد! بارداری، امری الهی و طبیعی است و غربالگری و سونوگرافی مادران باردار، غلط است!»‌ انتشار این ویدئو برای دیگران صدقه جاریه است عزیزان لطفا کوتاهی نفرمایید... ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛
نشانه باعث یاد است و یاد مایه انس و انس شروع علاقه و علاقه آغاز محبت و محبت دلیل حرکت.
ما دوست داریم راحت باشیم. دوست داریم استراحت کنیم. ما زمان تعطیلی و فرصت فراغت را دوست داریم و حاضریم برایش هر کاری بکنیم. وقتی حاکمان این را فهمیدند، شروع کردند به تولید ابزارهایی برای راحتی ما. چون ما حاضر بودیم برای به دست آوردن آن ابزارها هر کاری بکنیم و حاکمان همین را می‌خواستند. لذا خواسته‌هایشان از ما را در مسیر کسب ابزارهای راحتی قرار دادند. حالا هر کس به طمع داشتن راحتی بیشتر، خواسته‌های بیشتری از حاکمان را برآورده می‌کند. اما... اما انگار یک اشکالی در این میان وجود دارد. هر چه بیشتر کار می‌کنی کمتر احساس راحتی می‌کنی!!!! شاید خوب کار نمی‌کنی!!! شاید همه توان خودت را به کار نمی‌گیری!!! شاید تمرکز کافی نداری!!! نکند تو ارزش راحتی را نداری!!! شایدهای زیادی که همه آنها را همان حاکمان به تو القاء‌ کرده‌اند تا سؤال درست را نپرسی. نکند این رابطه یک جایش اشکال دارد؟! اما کجای رابطه می‌تواند اشکال داشته باشد؟! قدم اول اینکه خداوند فرموده ما انسان را در سختی آفریدیم. در سختی آفریدیم یعنی آفرینش در سختی شکل گرفته و معنادار شده است. آیا می‌توانی از این ظرف خارج شوی؟! امکان ندارد. پس ابزارها چکار می‌کنند؟! ابزارها به روش‌های مصنوعی، صورت طبیعی خستگی را به صورت غیرطبیعی آن تغییر می‌دهند. راحت‌طلبی همان فرصت طلایی برای برتری‌طلبان است. برای زیاده‌خواهان. شما دوست داری راحت باشی و حاضری بهایش را بپردازی. بهایش بردگی است. شما با رضایت خاطر آن را می‌پردازی و سلطنت را به آنها هدیه می‌دهی. حالا می‌بینی که بها را داده‌ای اما راحتی که گمان می‌کردی به تو نرسید. هر روز امکان‌های راحتی تو به جای اینکه بیشتر شود، کمتر می‌شود و از طرفی بهای راحت بودن نیز به خاطر استقبال بسیار زیاد مردم بیشتر و بیشتر می‌شود و تو فرصت کمتری داری که فکر کنی چرا این معادله درست کار نمی‌کند!!!. انسان ابزارساز شروع کرد به ساختن ابزارهای راحتی. با این کار خواست شیب طبیعت را جبران کند. از جیب طبیعت ابزارهای ضد طبیعت ساخت. جریان میل و نیاز طبیعی تبدیل شد به میل و احساس نیاز مصنوعی. ما راحتی می‌خواستیم؛ اما مسئله این بود که به دست آوردن راحتی از دنیای بیرون ناممکن بود.
دعوا و جرّ و بحث بالا گرفته بود. راننده و همراهش آنقدر بر سر مسئله‌ای که دیروز در محل کار پیش آمده بود با حرارت و شور، جدال می‌کردند که تقریبا از خیابان و آنچه در آن می‌گذرد غافل شده بودند. اما ناگهان بر سر چهارراه یک ماشین بزرگ حامل سوخت به آنها برخورد کرد و انفجاری عظیم هر دو ماشین و خیابان و آن چهارراه را خاکستر کرد. سرنشینان ماشین فرصت نکردند برای جمله‌ای که در دهانشان بود نقطه بگذارند. آنها هشدار چراغ قرمز را ندیدند. حتی متوجه تقاطع هم نشدند. چشم‌های آنها البته می‌دید؛ اما تمام مغز آنها مشغول اتفاقات گذشته بود. اتفاقاتی که هر چه بود مربوط به زندگی بود؛ اما حالا یک اتفاق از جنس مرگ دردناک نقطه پایانی به تمام خاطرات گذشته و مشاجرات حال گذاشت و از آن عبور کرد. آنها در یک حصار دوگانه گیر کرده بودند، بدون اینکه بدانند. آنها از نظر مکانی داخل ماشین زندانی شده بودند. از نظر زمانی در گذشته. حالا همه چیز آماده بود برای یک فاجعه تمام‌عیار. آنها مسئله را اشتباهی پیدا کردند و مشغول آن شدند. داستان زندگی بیشتر ما انسان‌ها همین است. مشغول چیزهایی هستیم که فصل آنها گذشته و از چیزی غافلیم که به سوی ما می‌آید و در یک آن ما را می‌رباید و مقهور عظمت و شدت خویش می‌کند. شاید خیال کردید در مورد قبر و قیامت سخن می‌گویم. نه... در مورد یک تمام شدن دردناک سخن می‌گویم. یک نقطه پایان که به اندازه تمام کلماتی که در طول عمر از آنها استفاده کردیم حرف دارد و بلکه بیشتر. یک باره اتفاق خواهد افتاد و همه را در بهت و حیرت فروخواهد برد...
هدایت شده از کانال کاظم کاردانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥استاد رحیم پور ازغدی: 🔻انقلاب اسلامی یک تهاجم فرهنگی بود به دشمن. حتما ببینید.
بسم الله الرحمن ارحیم مسئله‌ای هست که بارها تصمیم گرفتم با مخاطبان اندک اما گرانقدر کانال دفتر تمرین مطرح کنم اما هر بار به دلیلی منصرف شدم. به دلیل اینکه خدای ناکرده از نظر شرعی مشکلی گریبانگیر بنده نشود ناچار مطرح می‌کنم. مطالب این کانال درس نیست؛ نظم گفتاری ندارد؛ اتحاد گفتمانی دارد. در تمام مسائل، بنده اشاره به چیزی فراتر از متن سؤال رو مد نظر دارم. اگر مطلبی از کانالی منتقل می‌شود به معنی تأیید تمام مطالب نیست. هر چند بنده کسی نیستم که تأیید و تکذیبم وزنی داشته باشد. بنده تلاش دارم مخاطب را مسئله‌دار کنم. باور دارم که مخاطب کم شمار اما نخبه وزن علمی دارد. اهل تحقیق است. ذهن باز و مطالعه وسیعی دارد. فهم او منحصر در گفتار این و آن نیست. اهل اندیشه است و مشغول خودسازی و خودآگاهی است. لذا از برخی عزیزان با افتخار دعوت می‌کنم بدون اینکه نیازی به مطالب من داشته باشند تا در این راه کنار بنده باشند و من از حضور آنان و نگاهشان بهره‌مند باشم. معمولا مطالب بنده دیده نمی‌شود و بنده نیز فرصت شکل دادن و نمایش دادن مطالب را ندارم. بدسلیقگی بنده به معنی بی‌احترامی به نگاه مخاطبان عزیز نیست. مشغولیت‌هایی است که اجازه تمرکز بیش از این نمی‌دهد. مبادا پراکندگی جهان من ذهن مبارک برخی عزیزان را بیازارد. بنده جستجوی خودم راجع به خویشتن را در این کانال با دوستان به اشتراک می‌گذارم. لذا نامش دفتر تمرین است. همین... امیدوارم در ادامه راه مرا یاری بفرمایید.
هدایت شده از ترش و شیرین یِمَلی
🍃 🛑 امام على عليه السلام: خشم نادانْ در سخن اوست و خشمِ خردمند، در رفتارش كنزالفوائد جلد1 صفحه199
به ندرت می‌توان افرادی را یافت که شخصیت را پیش از شخص بیابند. این باعث شد که خداوند ثقلین را طراحی فرماید تا مردم گمراه نشوند. کسانی که الگو و اسوه هستند و اگر ندانی که متن چه می‌گوید می‌توانی با انگشت به آنها اشاره کنی و مطمئن باشی که این همان است. با این حال افراد بسیاری دچار شخص می‌شوند و افراد بسیاری دچار متن و این باعث شده تا در فهم حقیقت اکثریت از صراط مستقیم فاصله بگیرند.
هدایت شده از گروه پژوهشی آرتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴نکته ای از این کلیپ اینستاگرامی ❇️مسئولین محترم آموزش و پرورش لطفا برای دانش آموزان پسر ابتدایی (مثلا از چهارم ابتدایی به بالا ) معلم خانم در حد امکان قرار ندید . فکر نکنید بچه ها ابتدایی با وجود فضای مجازی و ماهواره و... چیزی نمی فهمند. حال اگر معلم خانم کمی هم آرایش و تیپ بزند دیگه بدتر گروه پژوهشی آرتا https://eitaa.com/joinchat/2525560832C7caee8d264
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
🔴نکته ای از این کلیپ اینستاگرامی ❇️مسئولین محترم آموزش و پرورش لطفا برای دانش آموزان پسر ابتدایی
یک نمایش ساده از اتفاق عظیمی که در انتظار جامعه ماست. پسرهای 9 و 10 ساله که به ظاهر هنوز وارد دوره بلوغ جسمانی نشده‌اند از ذهن خطرناک خود پرده‌برداری می‌کنند. شاید بگویید طنز و شوخی است و آن کودک در واقع نمی‌داند چه می‌گوید. پاسخ این است که او از شهوت همان را می‌فهمد که از خشونت. اما واقعیت این است که خشم محرومیت از بهره‌مندی بی‌حد و مرز از سوژه‌های شهوت‌پراکن جامعه را به صورت افراطی از عصبانیت لبریز می‌کند و مسیرهای جدید فراوانی را از حیث کمی و کیفی به روی جوانان فردا می‌گشاید. سطح خشونت در آینده نزدیک به حدی اوج خواهد گرفت که تمام قهر ملی علیه دشمنان را خواهد بلعید و ملیت در خودش ذوب خواهد شد. شهوت‌پراکنان به هر قصد و نیتی که این کار را بکنند همدست قاتلان و متجاوزان خشن فردای ایران هستند. آنان شریک جرم‌هایی هستند که هیچ گاه نمی‌توانند آن را در ذهن خود تصور کنند. دردها و غم‌ها و حسرت‌ها و دشمنی‌هایی را در جامعه پرورش می‌دهند که هیچ عاملی نمی‌تواند آنها را مهار کند. این جهنم بزرگ را زنان و مردانی می‌آفرینند که به هر دلیل در مسابقه شهوت‌پراکنی و دریدگی اجتماعی مشارکت می‌کنند. لازم نیست به مصادیق اشاره کنیم. هر کس می‌داند که چگونه و با چه وسیله‌ای این کار را می‌کند. فقط لازم است با خودش صادق باشد و بپذیرد که شریک جرم قتل و جرح و خیانت و تجاوز و ... تعداد نامعلومی از انسان‌هاست. دوست دارم تأکید کنم که بسیاری از مؤمنان نیز درگیر این مسئله هستند. شاید به نظر خودشان دارند از حدود شرعی پاسداری می‌کنند؛ اما در واقع حرکت در مرزهای بلا و پرتگاه غریزه آنان را تبدیل به عناصری مشروع و معروف برای عبور جماعت دریده از یک دوره تاریخی می‌کند. مرد و زنی که پیشنهادهای مکرر و مداوم از سوی دیگران دارد و اشاره‌ها و نشانه‌های متعدد دریافت می‌کند به جز بدبینی به دیگران باید به گفتار و رفتار و نمود و نمایش خود نیز به چشم تردید بنگرد. شاید اتفاقی در اوست که دیگران را دچار می‌کند. می‌دانم که ترجیح بر این است که شنیده نشود. زنان و مردانی که دوست دارند مؤمن شناخته شوند اما در مرز میان خیر و شر، جسارت و شجاعتشان را به رخ دیگران بکشند. آنان که در مرز آتش با باد می‌رقصند و مدال شهرت و محبوبیت دریافت می‌کنند. آنان که شراب شهوت را بی‌سر و صدا با آب تطهیر می‌کنند و سر می‌کشند. آنان که خیال می‌کنند سرخوشی ایمان آنان را به معرکه کشانده در حالی که مستی گناه آنان را به خود پیچیده و اجازه هوشیاری در برابر درد را نمی‌دهد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
ما دوست داریم راحت باشیم. دوست داریم استراحت کنیم. ما زمان تعطیلی و فرصت فراغت را دوست داریم و حاضری
یادم هست معلم رایانه به ما گفت که آن را تنبل‌ها اختراع کرده‌اند. کاری به صحت و سقم ادعایش ندارم. اما می‌خواهم بگویم معلوم نیست وقتی راهی را بر خلاف میل طبیعت در زمین می‌کشید لزوما ختم به خیر شود. وقتی با استفاده از قدرت ابزارسازی انسان تمام فراز و فرودهای زندگی را تغییر جهت و شیب می‌دهیم تا راحت‌تر زندگی کنیم با پدیده‌ای که امروز با آن مواجهیم روبرو خواهیم شد. انسان با سرعت به سمت استراحت حرکت کرد و تمام ذخائر زیستی زمین را با خطر نابودی مواجه کرد. چقدر می‌توان در این مورد سخن گفت که راحت‌طلبی چگونه تبدیل به بزرگ‌ترین سلاح بشر علیه خود او شد. انسان در سختی ساخته می‌شد؛ اما انسان تصمیم گرفت راحت باشد حتی اگر ساخته نشود. او شروع به سوختن زمین کرد برای اینکه سختی نکشد. او دنیای جدید را ساخت. دنیای ساختگی استراحت. دنیای پینوکیوی سر به هوا. برتری‌طلبان و زیاده‌طلبان و حتی لذت‌طلبان به طبقه راحت‌طلبان نیاز داشتند. راحت‌طلبی رقبای بسیاری را از صحنه به در می‌برد و فرصت بالا رفتن را برای باقیمانده‌ها فراهم می‌کند. جریان راحت‌طلبی توده‌ها طبقات استثنائی برخوردار حداکثری را به وجود آورد. ما ابزارهای زیادی برای حمله به زمین ساختیم و از آن بی رحمانه استفاده کردیم. حالا ما ماندیم و زمینی که به شدت بیمار است. حدود نه میلیارد نفر انسان که حتی نمی‌دانند چطور با یکدیگر زندگی کنند. چه رسد با حیوانان و گیاهان و جمادات. انسان همه چیز را با راحت‌طلبی‌اش خراب کرد. سختی‌ها می‌توانست آدم‌‎ها را مهار کند. وقتی علم در دست نااهلش بیافتد، به جای خودسازی،‌آن را در مسیر خودسوزی استفاده می‌کند. خودخواهی افسارگسیخته انسان و خود خدا پنداری او باعث شد تا همه چیز از بین برود و متحیر و عاجز به آینده تاریک خود چشم بدوزد.
هدایت شده از مواجهات
💠 تنها تفکر شیعه است که ... بزرگترین رسوایی اخلاقی و حقوق بشری دوران جدید در حال وقوع است.😔 ملّت ها البته قدری اعتراض میکنند؛ و دولت ها البته نوعا حمایت. این وسط تنها جریانی که فراتر از اعتراض، وارد درگیری میشود و هزینه میدهد، تفکر شیعه است. عاشورای حسینی و انقلاب خمینی که میگویند، این است. .
در این شرایط تنگی وقت و عدم آمادگی برای تشرف به محضر ماه خدا شاید فرار کردن به پناه امام مهربان حسین بن علی گره از کار ما بگشاید. شاید نزدیک‌ترین راه همین زیارت عاشورا باشد به این صورت که خود را چنان در نظر بگیری که انگار جامعه‌ای و در تو اهالی خیر و شر هر دو هستند و جهنم و بهشت نزد تو نشانه دارد و تو شکایت می‌بری نزد ارباب و التماس می‌کنی و برائت می‌جویی از زشتی‌های بسیار و پیچیده و در هم تنیده‌ات که انگار با هیچ اسباب ظاهری امکان رهایی از آنان را نداری و جانبداری کنی از آن اقلیت مظلوم مستضعف که دستشان به سبب زیادی و غلبه زشتی‌ها کوتاه شده و ولیّ خدا را نمی‌یابند و گرفتار انواع مصیبت‌های مادی و معنوی شده‌اند و از تاریکی نفسشان رهایی ندارند. گرفتار خود و خودی‌ها هستند که شبانه روز دچار غفلتند و جمع جامعه را به غفلت می‌برند و طمع شیطان را برمی‌انگیزند و به او شوق پیروزی و غلبه بر ولیّ خدا در مملکت وجودت می‌دهند. از این مصیبت در فقرات زیارت به خداوند پناه ببر و صادقانه نزد پروردگار اعتراف کن و خاضعانه و خاشعانه از او بخواه که شکایت تو را از خود، بپذیرد و پاک کند وجودت را و نزدیک کند ملاقات ولیّ خدا را و خالصت کند برای امام زمان و رهایت کند از شیطان زمان. جای امیدواری است که به آبروی اباعبدالله شنبده شود این تضرع و تذلل و دعا و قبول شود به آمین صدیقه کبری که آن علیاحضرت دعاگوی خیرخواهان فرزندانشان هستند. البته بزرگی، جدا توصیه می‌فرمودند به توسل بر حضرت سبط اکبر، امام حسن مجتبی صلوات الله و سلامه علیه. گویا اسراری در این باره هست که بر امثال بنده پوشیده است. خدا به همه ما رحم کند. شعبان تمام شد و من پاپتی بدون ادب و رعایت آداب وارد حرم شدم. پناه می‌برم به خدا از شر نفسم که مرا به زشتی‌ها و بدی‌ها و پستی‌ها می‌خواند.
مثل ماهی، مثل آب... مثل آدم، مثل بسم الله الرحمن الرحیم.
ﺷﻬﺪا🌹 🌷ماه شعبان بود. به اتفاق حاج مجید سپاسی برای جا به جا کردن فرمانده خط، به جزیره رفتیم. قرار بود حسن حق نگهدار را با مسلم شیر افکن با هم عوض کنیم. سنگر فرمانده خط یک سنگر بتونی بود که دیواره ورودی را رنگ سفید زده و بالای آن این بیت از سعدی نوشته شده بود: چون دلارام می‌زند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم شب را چهار نفری در همان سنگر بودیم، به حرف و شوخی گذشت و همه به خواب رفتیم. نیمه شب بود که از صدای مناجات و هق هق گریه بیدار شدم. حسن بود که گوشه ای نشسته بود و آرام برای خودش مناجات شعبانیه می خواند. کم کم ما سه نفر هم وضو گرفتیم و کنارش نشستیم و قرعه به نام من افتاد که مناجات را بخوانم. شروع کردم به خواندن و همراه با خواندن من مجید، حسن و مسلم اشک می ریختند تا رسیدم به این فراز دعا... إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ... [...خدايا اگر مرا بر جُرمم‏ بگيرى، من نيز تو را به عفوت بگيرم، و اگر به گناهانم بنگرى، جز به آمرزشت ننگرم، و اگر مرا به قهرت وارد دوزخ كنى، به اهل آن می گویم كه تو را دوست دارم.] ناگهان صدای زجه مجید بلند شد. آنقدر گریه کرد که بی حال روی زمین افتاد، هیچ وقت چنین حالتی و گریه ای از مجید ندیده بودم. از گریه مجید آه حسن هم بلند شد و دنبالش مسلم و هر سه روی زمین افتادند و اشک می ریختند. آن شب آن قدر اشک ریختند که هیچ وقت فراموش نمی کنم. مجید با همان حالش می گفت، این فراز دعا من را آتش می زند خدایا اگر مرا وارد دوزخ كنى، به اهل آن می گویم كه تو را دوست دارم... 🌷🍃🌷🍃 ﻫﺪﻳﻪ حاج مجید سپاسی، حسن حق نگهدار و مسلم شیرافکن ﺻﻠﻮاﺕ