eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
457 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠سیاحت شرق؛ فتح بابی در شرح حال طلبه‌ها 🔸31 فروردین 1323 روز درگذشت آیت‌الله سید محمدحسن نجفی، مشهور به آقانجفی قوچانی که در ایران با دو کتاب مشهور «سیاحت غرب» و «سیاحت شرق» شناخته می‌شود. کتاب سیاحت غرب که درباره بیان داستان‌گونه اتفاقات پس از مرگ از نظر آیات و روایات است، شهرت بیشتری میان مردم دارد، ولی سیاحت شرق که خودزندگی‌نامه و خاطرات دوره جوانی و طلبگی اوست، از نظر تاریخی و اجتماعی بسیار مهم است. 🔹اقبال به نثر داستانی و خاطره‌نویسی از اواخر دوره قاجار در میان ایرانیان رواج فراوانی یافت و چون در آن دوره، روحانیون و طلاب اکثریت جامعه تحصیل‌کرده ایران را تشکیل می‌دادند، برخی از آنها نیز از این نوع نگارش برای بیان عقاید و آرای او بهره می‌گرفتند. آقانجفی قوچانی در سیاحت شرق به شرح زندگانی خود و همچنین ترسیم فضای حوزه نجف پرداخته است. وی در نگارش این کتاب، وقایعی را شرح داده که کمتر از زبان حوزویان به گوش می‌رسید. روایت عواطف و تجربیات شخصی، اختلافات و حتی کینه و حسادت‌هایی که در شرح احوالات، کمتر به آن پرداخته می‌شود. 🔹آقانجفی که در دوره مشروطه طلبه‌ای سی ساله و جزو شاگردان و مریدان آخوند خراسانی بود و دل در گرو مرام مشروطه‌خواهی داشت، از منتقدان آیت‌الله سید محمد کاظم یزدی (صاحب عروه) محسوب می‌شد. او هرچند روابط نزدیکی با سید یزدی داشت، اما در کتابش از نقد او نیز خودداری نکرده نیا. او همچنین به روحانیونی اشاره کرده که با وجود مراجع و فقهای بزرگ و کهنسال، قصد دارند هر چه زودتر به مقام مرجعیت برسند: «خنده اینجا بود که با وجود پنج شش نفر از پیرمردهای کهنه‌کار قدیمی از مراجع تقلید، ده پانزده نفر از فضلای تلامذه مرحوم آخوند را دیدم که تلاش‌ها و سعی‌ها داشته و دارند که مرتبه افتا و تقلید را دارا شوند که سهم امام و وجوه دیگر به او برسد و اسم و شهرت بگیرد. با آن که قضا و فتوا از واجبات کفائیّه است، به وجود یکی، کافی، از دیگران ساقط است. در روایت آمده: فرّ من الفتیا فرارک من الاسد [همانطور که از ترس شیر فرار می‌کنی، از نظر دادن و فتوا هم گریزان باش]، و بدیهی است که با وجود این پیرمردها برای نوچه‌ها امر صاف نگردد». 🔹آقانجفی نیز مانند هم‌درس خود شیخ ابراهیم زنجانی (دادستان محکمه شیخ فضل‌الله نوری) در خاطرات خود با تعریف و تمجیدهای فراوان از استادشان آخوند خراسانی یاد می‌کند و اخلاق و تقوا و علم آخوند را می‌ستاید. او همچنین گزارش‌های نابی از فضای سیاسی و اجتماعی حوزه نجف در سال‌های مشروطه داده و از اقبال ویژه طلاب به مسایل سیاسی سخن گفته است. مثلا گفته که طلاب به حدی مشتاق اخبار و مطالب سیاسی شده بودند که دو اتاق با نام «قرائت‌خانه» در نجف برای مطالعه مجلات و نشریات در نظر گرفته می‌شود و خود آقانجفی نوشته که معمولا در این اتاق «پلاس» بوده و اطلاعات زیادی درباره مسایل سیاسی و جغرافیایی کسب کرده بود. او همچنین از فضای پرنشاط حوزه نجف در جنگ جهانی اول گزارش داده که طلاب به خاطر هم‌پیمانی آلمان با عثمانی و جهان اسلام، امپراتور وقت آلمان را «ویلهلم مؤیدالاسلام» لقب داده بودند. 🔹از دیگر نکات خواندنی سیاحت شرق، گزارشهای آقانجفی درباره زندگی شخصی طلاب است. او ماجرای گفتگوی خود با یکی از دوستانش را نقل می‌کند که از آقانجفی می‌خواسته زودتر ازدواج کند. آقانجفی به این دوست طلبه خود می‌گوید: «مگر آخوند منع نکرده زن گرفتن طلاب را در نجف؟ که طلبه نجفی خودش شوهر لازم دارد و شوهری غیر را نمی‌تواند بنماید …». اشاره آخوند به مشکلات مالی شدید طلاب است که مانع از تکفل یک خانواده می‌شده است. آقانجفی در این گفتگوی مفصل در برابر دلایل و اصرارهای متعدد دوستش مقاومت کرده و در پایان می‌گوید: «اصلا زن نمی‌خواهیم! سی سال از عمر رفته زن نداشته‌ایم، نه آسمان خراب شده نه زمین، و علی‌أیّ‌حال چون زن نداشته‌ام خوش گذشته …». 🔹آقانجفی البته در صفحات دیگر کتابش از توسل‌های خود به حضرت علی(ع) و حر بن یزید ریاحی برای یافتن یک همسر شایسته سخن گفته که گویا به پیشنهاد دوستانش انجام داده است. همچنین او از صفحه ۳۹۷ کتاب به شرح تجربه خود در زمینه ازدواج موقت (به دلیل فقدان تمکن مالی برای ازدواج دائم) اشاره کرده است. -به نقل از راوی‌نیوز http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠پیشی گرفتن مصوبات از جامعه‌سازی 🖋روح‌الله جلالی ♦️اشرف پهلوی در کتاب خاطرات خود و پس از انقلاب ایران می‌نویسد: «...وقتی دوران سلطنت پدرم خاتمه یافت، این حقیقت دردناک بر همه ما آشکار شد که هیچ حکومتی نمی‌تواند با وضع قانون و مصوبه دست به یک «انقلاب اجتماعی» بزند. چراکه هر حاکمی برای هر نوع دگرگونی پایدار در جامعه لازم است ابتدا زمینه‌های مناسب اجرای هدف خود را فراهم کند؛ تا آنگاه که به مرور و آهسته_ پس از سپری شدن چند نسلی_ انقلاب اجتماعی مورد نظر را به ثمر برساند و باید این واقعیت پذیرفته شود که با توسل به مقررات تصویب‌شده، امکان ندارد بتوان مغز مردم را عوض کرد...» ♦️"درب کنده شده ماشین ون پلیس امنیت اخلاقی" توسط مردم در محله نارمک تهران و "پوکه فشنگ‌های" شلیک چند تیر هوایی بخاطر متفرق کردن مردم که در پی دستگیری دو دختر بدحجاب جمع شده بودند _ و در آخر هم با آزادی آن دو دختر توانسته بودند جمعیت را متفرق سازند_ را بایستی بر سر در مدرسه فیضیه آویزان کنند تا "برخی" از ما از خواب بیدار شویم که صبح تا شب با نازل‌ترین سطح سواد و عقل سیاسی، در حال بحث و جدل سطحی در رابطه با مسائل سیاسی روز هستیم اما پس از چهل سال حضور در حوزه علمیه قم، از پس برگزاری یک جلسه پرسش و پاسخ قانع‌کننده در میان بیست دانش‌آموز و دانشجوی معمولی در حوزه عفاف و حجاب و ... بر نمی‌آییم. ♦️بعید میدانم جامعة‌الزهرا (سلام الله علیها)با تربیت هزاران طلبه و استاد زن در امور دینی، تشکیلات و مدیریتی برای تربیت حتی چهل استاد متبحر خانم برای تزریق در مراکز علمی جهت تبیین و ورود چالشی در رابطه با مباحث مربوط به زنان را داشته باشد. زنانی که نام و آوازه علمی و مهارت بیانشان برای سایرین(منتقدین) موجب کرنش و احترام باشد. 🔹متفکرینی که بتوانند محتوایی متناسب با تفکرات و پذیرش جامعه در سطح به سطح تدوین کنند. 🔹ظریفانی که بتوانند نزد مخاطب، احکام فرعی را از رضایتمندی سیاسی تفکیک کنند. 🔹متخصصینی که بتوانند هویت اسلامی را تبدیل به ارزش و سپس انتخاب کنند. 🔹خطیبانی که بتوانند مفهوم غیرت دینی و اهمیت کرامت زن و مرد را به خوبی به پیکره جامعه تزریق کنند. ♦️بنده اصلا خوشبینی سایرین را ندارم و معتقدم به همان میزان که نسل‌های جدید تشنه معارف دینی و الهی هستند، بخاطر انحراف ما در آسیب‌شناسی، هدف‌گذاری و تولید و تبیین، نسل به نسل از مغز مبانی دینی تهی می‌گردند و در دامن تبلیغات وسیع دشمنانی می‌غلتند که در سایه فضای آشفته روانی سیاسی ما فرصت کم‌نظیری را در مدیریت مهندسی افکار عمومی به دست آورده‌اند. ♦️در مواجهه مکرر با انواع افکار و سلایق به این نتیجه رسیده‌ام که اگر متن و محتوای متقن، دقیق و کاربردی با بیان شیوا و هوشمندانه ترکیب شود، نتیجه و اثر کار تبلیغی حیرت‌آور و خیلی بیش از حد انتظار است و این ما هستیم که فرصت را هدر داده و قصۀ غصه می‌آفرینیم. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠درگذشت اسپینوزای ایرانی 🔸دکتر محسن جهانگیری؛ استاد برجسته فلسفه و عرفان در سن 90 سالگی درگذشت. ♦️جهانگیری زمانی که یک طلبه جوان قزوینی در حوزه علمیه قم بود و همراه ها استاد مطهری، دکتر بهشتی، امام موسی صدر و استاد سید جلال آشتیانی در نخستین دوره جلسات درس فلسفه علامه طباطبایی شرکت می‌کرد، استاد موفق دوره مقدمات حوزه هم به شمار می‌رفت. خودش گفته که بین پنجاه تا صد طلبه در جلسات درس ادبیات عرب و منطق او شرکت می‌کردند. ♦️در اواخر دوره طلبگی او آیت‌الله بروجردی خواهان تعطیلی یا کاهش دروس فلسفه اسلامی در قم شده بود. البته به گفته مرحوم جهانگیری: «آنچه خودم شنیدم این است که آیت‌الله‌العظمی بروجردى روزى در درس و از فقه‌شان بالاى منبر در مسجد بالاسر جمله‌اى فرمودند که حکایت از بى‌اعتقادى‌شان به فلسفه داشت. امّا درس فلسفه را تحریم هم نکردند». او همچنین درباره وضعیت سیاسی حوزه قم در اواخر دوره طلبگی خود گفته است: «مرحوم سیدعبدالحسین واحدى مرد شماره۲ فدائیان اسلام با من هم‌درس بود...من شجاعت آنها را مى‌ستودم ولى اصلاً کارى با مسائل سیاسى نداشتم. آنها هم هیچ‌وقت مرا به سیاست و مبارزه دعوت نمى‌کردند. به نظر من آقاى بروجردى هم اهل سیاست نبود. ولى در مملکت اتفاقاتى مى‌افتاد و مردم از ایشان به عنوان مرجع تقلید انتظاراتى داشتند، ایشان ناگزیر و به حسب وظیفه شرعى مطالبى اظهار مربوط ‌داشتند که ارتباط با سیاست داشت. البته گاهى هم شاه درخواست ملاقات مى‌کرد و آقا مى‌پذیرفت. اما مرحوم آقاى حجت به‌کلى از سیاست برکنار بود. او هر وقت باخبر مى‌شد که شاه قرار است به قم بیاید از قم خارج مى‌شد که مبادا مجبور شود با شاه ملاقات کند». ♦️علاقه جهانگیری به فلسفه سبب شد که ناگهان در ۲۴سالگی قم را رها کرده و به تهران برود. او که در قم با خواندن کتاب معروف فروغی (سیر حکمت در ها پول) به فلسفه غرب هم علاقه‌مند شده بود، در تهران همزمان با دروس طلبگی به دانشگاه تهران رفت و دروس فلسفی و عرفانی را پیگیری کرد. به تدریج شیفته باروخ اسپینوزا؛ فیلسوف هلندی قرن هفدهم شد و بعدها درباره او گفت: «من اسپینوزا را عمیق‌ترین و دقیق‌ترین فیلسوف دوره رنسانس مى‌دانم. دکارت عالم‌تر از اسپینوزا بود ولى اسپینوزا فیلسوف‌تر از دکارت بود ... با اینکه در از به ظاهر متدین‌تر از وى مى‌نمود، ولى به عقیده من او از نظر اخلاقى نه تنها بر دکارت، بلکه بر تمام فیلسوفان مغرب‌زمین برترى دارد. به قول برتراند راسل؛ اسپینوزا نجیب‌ترین و دوست‌داشتنى‌ترین فیلسوفان بزرگ غرب است ... من میان فلاسفه اروپا بعد از رنسانس هیچ فیلسوفى را نمى‌شناسم که همچون او شیفته فلسفه باشد. او تمام عمرش را وقف فلسفه کرد و به چیزى جز فلسفه نیندیشید؛ نه زن گرفت، نه به دنبال مقام و منصبى رفت و نه مال و ثروتى جمع کرد. برخلاف دکارت، به دربارها و درباری‌ها بى‌اعتنا بود، حتى استادى دانشگاه را هم نپذیرفت. الحق عاشق فلسفه بود و خود را چنان سرگرم تفکرات علمى و تأملات فلسفى مى‌کرد که گویى همه چیز را فراموش کرده است». ♦️جهانگیری به خاطر اخلاقی بودن زندگی و اندیشه اسپینوزا شیفته او شد و در این‌باره می‌گفت: «سجایاى اخلاقى اسپینوزا مرا مجذوب خود کرد ... آلبرت اینشتین؛ آن عالم نامدار قرن بیستم هم شدیداً تحت تأثیر اسپینوزا بود و همواره مىگفت من به خدایى اعتقاد دارم که اسپینوزا معتقد بود. اینشتین کتاب اخلاق اسپینوزا را مى‌ستود و به خواهرش مایا که در مرض موتش در بیمارستان بسترى بود سفارش کرد». ♦️رویکرد جهانگیری به فلسفه اسلامی را باید انتقادی دانست. او می‌گفت: «به عقیده من آنچه امروزه فلسفه اسلامى شناخته مى‌شود، مثلاً فلسفه شیخ‌الرئیس ابن‌سینا، بیشتر یونانى است تا اسلامى. البته وضع در ملاصدرا متفاوت است. در فلسفه ملاصدرا اسلامیّت قوى‌تر است ... ولى با وجود چی ملاصدرا در نهایت متکلم است». ♦️ترجمه آثار اسپینوزا از جمله «شرح اصول فلسفه دکارت» و «اخلاق» و کتاب‌هایی همچون «تاریخ فلسفه اسلامی» از جمله آثار مرحوم جهانگیری است. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دوران دره‌ی لواسان! 🔸نقدی بر خطبه های ائمه جمعه 🖋دکترمحمّدعلی فیاض‌بخش ♦️جمعه‌ها برای ما شده‌است روز «سوژه» برای یک هفته چالش؛ تا جمعه‌ی بعد و سوژه‌ی بعدی؛ از این استان به آن استان. خیال می‌کردیم تغییرات نسبتاً جوان‌گرایانه در نهاد جمعه، تغییراتی ساختاری ‌و محتوایی را به دنبال خواهد آورد؛ که تا کنون جز اندک تغییرات شکلی و بعضاً تبلیغاتی (از قبیل کم‌کردن فاصله‌ی نرده‌ها) را شاهد نبوده‌ایم. ♦️من نه حوصله‌ی چالش با این خطیب و آن سخنور را دارم و نه تن چربی برای «چالشیدن!». فقط چند سوال از وجدان عمومی دارم که قاعدتاً خطبا نیز از این وجدان بی‌بهره نیستند؛ البته اگر جو‌ّ تریبون بلند و هیمنه‌ی سلاحِ در دست، ایشان را از خود‌بی‌خود نکند: 1️⃣ تحریم را از اول گفتند نعمت است. آن بخش از ظلم آشکار و زورگویی عریان قدرتمداران جهان -که با بهانه‌جویی‌ها تحریم را بر این مردم تحمیل کرده- شاید نعمتی بود برای مقاوم‌سازی ملت و درون‌نگری به توانایی‌ها و اجبار به خودکفایی و نوآوری؛ امّا بخش‌های دیگر -که با رجزخوانی‌های جمعه‌ای و رطب ‌و یابس‌بافی‌ها در مصاحبه‌های رودرروی صدا و سیمایی و اسم‌رمز دادن برای اضافه‌کردن افراد و نهادها به سمت تحریم در جریان بوده و هست- نیز در زمره‌ی همین نعمات است؟ 2️⃣ بعید می‌دانم آقایان آسپیرین روزانه‌شان را جهت کنترل غلطت خون، شخصاً از داروخانه تهیه کنند؛ ...یا برای سفرهای تبلیغی در ایام سیاه‌بازار بلیط در لیست انتظار بنشینند یا وقتی اولاد و‌ نوادگانشان به سن ازدواج می‌رسند، یک‌روز هم در این‌‌پا و آن‌پا کردن تهیه‌ی جهیزیه و‌ ملزومات، مراسم را به تعویق بیندازند؛ چراکه معتقدند سن ازدواج را نباید به عقب انداخت؛ از بس نصف دین لطمه می‌بیند. 3️⃣ دعا می‌کنم هیچکس، یعنی هیچ‌کس(!)، نه خودش و‌نه عضوی از خانواده‌اش به بیماری خاصی دچار نشود که وقتی لَنگ یک قطعه در اتاق عمل می‌شود یا له‌له داروی میلیون‌تومانی می‌زند، هم به خدا شکوه آورَد -که چرا‌ مرا آفریدی- و هم بر خود ناسزاگوید که یکی دو بچه‌ را چرا به سه و چهار رساندی؟ 4️⃣ کاش می‌شد به همان راحتی جوگیری و‌حماسه‌گویی در تریبون‌های هفتگی جمعه، پدران بر فرزندان جوان بی‌کار و باربسته به مهاجرتِ ناکجا‌آباد، بگویند: «فرزندم! بیین! در دوران شعب ابی‌طالب هستیم، و‌ همان‌گونه که پیامبر و علی و فاطمه و خدیجه علیهم‌السلام همراه دیگر مسلمانان در شعب می‌گذراندند، بنگر که مسئولان ما نیز از صدر تا ذیل در همین شعب‌اند.» و آنگاه فرزندان به تغیّر و تمسخر نگویند: « آری، برخی در شعب لواسان‌اند و برخی‌دگر در ارتفاعات ولنجک!» 5️⃣ مدتی پیش، بعد از برخی بی‌اخلاقی‌ها در مجلس شورا، شنیده‌ د که شورای نگهبان درصدد است تا نامزدهای نمایندگی را به اخلاق و آداب نیز بیازماید. مرحبا اگر چنین بشود! حقیر گوید، بیش از هر نماینده‌ای، خطبای جمعه هستند که بنا به ذات امامتشان هفتگی سخن می‌گویند و از قضا در هر موضوعی نیز؛ آیا مناسب نیست که حداقلی از کلمات در ترمینولوژی سیاست و اقتصاد برای این بزرگواران نیز تدریس شود؟ مثلاً این عزیزان بدانند سوئیفت یعنی چه؟ پولشویی به چه معنی است؟ دورزدن تحریم هزینه‌هایش چیست؟ ...و خلاصه، نعمت چیست و‌ نقمت کدام‌است؟! ♦️البته اگر تصمیم بر عهده‌ی بنده باشد، پیش از تدریس ترمینولوژی فوق، به تدریس بدیهیاتی از منافع ملّی و وحدت سرزمینی و یکپارچگی قومی و امنیت پایدار ایرانی می‌پردازم؛ چه خوب که نه خودم خوب بلدم و‌ نه بلدی‌های امثال بنده را کسی تحویل می‌گیرد! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
🔴قتل‌های سریالی روحانیون!! 🖋روح‌الله جلالی ♦️قتل طلبه همدانی، همچون قتل طلبه مشهدی و پیش از آن قتل طلبه تهرانی در متروی شهر ری، نه نشانه "سقوط اعتبار روحانیت" در انظار مردم است و نه به دلیل معضلات موجود در جامعه سیاسی و روحانیت ایران می‌باشد. این قتل‌ها به نحوی با شدت از سوی شبکه‌های ضدانقلاب مورد پوشش قرار می‌گیرد که گویی نهضت قهرمانانه آخوندکشی در میان ملت بیدارشده ایران برپا شده! درحالیکه اصلا و ابدا چنین اتفاقی نیفتاده است. 🔸چرا؟ ♦️هر سه قتل توسط افرادی اوباش و بی‌سروپا با سابقه‌های جرم و بزهکاری و شرارت صورت گرفته است. نه توسط مجاهدانی راسخ و معتقد که اگر رزم‌آرای انگلیسیِ خائن به وطن را با فتوای علما ترو می‌کنند، نماز اول وقت‌شان هم ترک نمی‌شود و هرگز سابقه حتی یک نزاع خیابانی شخصی هم نداشته‌اند. ♦️در هر سه قتل ما شاهد بزن درروهای بزدل و حقیری هستیم که از پشت و غافلگیرانه به طلاب گمنام و ساده‌ای یورش برده‌اند که حتی یک فعال سیاسی مطرح در محل تحصیل و کار خود نیز نبوده‌اند و فقط به صرف عمامه داشتن فرزندانشان یتیم شده‌اند. یعنی ادامه یک اخلاق عقیم مجاهدینی(مجاهدین خلق) به شکل "ترور کور" که تنها ثمره آن نفرت عمومی برای عاملان و حامیان آن‌هاست. ♦️نکته جالب‌تر، سیل حمایت اکانت‌های فیک و جعلی از این اقدامات و قهرمان‌سازی از آنان است که لااقل وجهه ظاهری را نیز نمی‌توانند حفظ کنند و با شعف از این قتل‌ها و ترورهای کور یاد می‌کنند. پر واضح است که چنین افرادی به محض رسیدن به قدرت، چه قتل‌عامی از اصناف مختلف به راه بیندازند. ♦️در طول تاریخ، همیشه روحانیون مخالفان و دشمنان کم و بیشِ خود را در میان خاص و عام داشته‌اند. مگر این نبود که در سال‌های دور می‌گفتند آخوند سوار نکنید که ماشین‌تان پنچر می‌شود؟ آیت اللّه شیخ على‌پناه اشتهاردى در درس اخلاقشان در مدرسه فیضیه از قول امام‌خمینی نقل می‌کنند که شیخ عباس قمی(صاحب مفاتیح) را در گرمای سوزان از اتوبوس پنچرشده پیاده کردند چراکه نحسی حضور این عالم جلیل‌القدر را عامل این خسارت می‌دانستند! ♦️بلاشک عملکرد نظام ج.ا.ا و جامعه روحانیت در فراز و فرود اعتبار روحانیون موثر است، قطعا جامعه اعتراضات ریز و درشتی به روحانیون داشته و دارند و خواهند داشت که خود ما هم داریم، اما مردم هنوز هم بیش از هر صنفی به روحانیونی که به معنای واقعی کلمه روحانی باشند و دارای سه صفت علم، تقوا و منطق باشند را نه فقط علاقه که رابطه مرید و مرادی دارند. به طور مثال، هنوز هم سنگین‌ترین تشییع جنازه‌های ایران برای بزرگان این صنف توسط مردم انجام می‌پذیرد. ♦️در واقع آخوندی که ملا و باسواد باشد، اخلاق و تقوا داشته باشد و منطقی و عاقل باشد به شدت محبوبیت دارد، چراکه جامعه ایران یک جامعه مذهبی و متمدن و متمایل به معنویات الهی است. ♦️روح این مقتولین که جرمشان آراستگی به لباس دین و رسول‌الله صلوات‌الله علیه و آله الطاهرین بود قرین رحمت الهی و صبر و اجر جمیل نصیب خانواده‌های داغ‌دارشان. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
🔴به عقب بازگردیم ... چه "چیزی" طلبه را کُشت؟ 🖋یاسر عرب ♦️دیروز نوشتم که قصه آخوند کشی را تحلیل نمی کنم. هنوز هم بر سر همان موضع هستم در مورد کلیت مقوله ی آخوند کُشی قصد زیاده گویی ندارم. اما در اینجا می خواهم "بستر" قتل طلبه همدانی را نشان بدهم و رازی را با شما نجوا کنم. برای اینکار از آخر داستان به اول قصه می روم. خیلی اول تر از اول! ♦️بهروز حاجی لو که در تعقیب و گریز کشته شد. داش مشتی ها فجازی و لوطی های جهان سایبر به معنا سازی علت قتل پرداختند. جماعت گردنِ و سبیل نقاره زدند که روحانی مذکور که آخوندِ مسجد محلِ حاجی لو بوده بر روی منبر درخواست داشته که دختران و زنان ایرانی به شوقِ پاداش آخرت خود را صیغه ی نیروهای حشد الشعبیِ عراق کنند. بعدِ چو شدنِ خبرِ این ناموس فروش، خونِ داش بهروز به جوش آمده [و بدون تحقیق در خصوصِ چند و چون ماجرا و کیفیت خبر واصله] اسلحه بر می دارد و آنچنان خون به پا می شود که افتد و دانی! ♦️یک پله قبل تر ماجرا ساختن ذهنیت مشترک در این خصوص است و این مورد نه به آن روحانی مظلوم بلکه به خبری بر می گشت که چند روز قبل تر در فضای مجازی دست به دست شد. تصویرِ توییتِ یک روحانی به نام سید مصطفی حجازی که درخواستِ صیغه شدنِ دختران و زنانِ ایرانی را برای نیروهای عراقی (حشد الشعبی) داده بود. و از قضا گردانندگان و آتش بیاران آن معرکه نیز بی تامل این تصویر را در شبکه های اجتماعی و صفحات شخصی شان شیر کردند. غافل از اینکه روحانی در تصویر توییت "سید غفار دریاباری" اهل استان مازنداران، و اساسا حساب کاربری در توییتر نداشته و در نتیجه تصویر چرخیده نیز جعلی بوده است. این روحانی با ارسال ویدئویی نام واقعی خود و جزییاتی که برایتان نوشتم را بیان کرد. ♦️یک قدم عقب تر بررسی علتِ باور و هیجانی شدنِ جامعه (از عوام تا خواص) در مورد هر خبری است که ربط به کلیشه های جنسی عوام پسندانه دارد. اینکه ناموسِ ایرانی قرار است همخوابه ی مرد عراقی شود! یادتان هست بلوایی که سر شایعه ی رابطه ی جنسی زوار عراقی با زنان ایرانی در مشهد برپا شد؟ روزها از انتشار این شایعه گذشته بود و متاسفانه صدا از کسی در نمیامد تا اینکه خدا به نگارنده توفیق داد طی یادداشتی علل دروغ بودنِ آن شایعه را به قلم آورد. 🔸حالا چند قدم به عقب برویم! کلیشه دست درازی جنسی به زنِ ایرانی، توسطِ مرد عرب، سابقه ای دیرینه دارد. واضح ترین این نقاط در تاریخ ایران به حمله اعراب و جنگ قادسیه و به کنیزی گرفته شدن دخترانِ ایرانی (حتی دختران پادشاه) بر می گردد. رد این تعرض به نوامیس را در تاریخِ ادبیات البته بیشتر می شود جست تا تاریخِ صرف! چه آنکه ادبیات و هنر (واین روزها رسانه) قدرت بیشتری برای برساخت یا معنی بخشی به یک ماجرا یا پدیده دارند. گستردن این بخش در این مقال کوتاه نمی گنجد و فرصتی جدا می طلبد. 🔸حالا یک قدم به جلو بیاییم! در سالهای اخیر کدام گفتمانِ پولدار و صاحب قدرت و نفوذ پشت مفاهیمی چون مرز گرایی، وطن پرستی، امنیت ملی، ایرانشهری، ژنِ ایرانی، و ... مخفی شده و برای همدلی با قشر متوسط شهری (که رای اصلی سیاسی در دست اوست) از حضور در دفاع مقدس هشت ساله تا حضور خود در سوریه را پشت کلیشه های عرب ستیزانه و شعوبی توجیه کرد؟ کدام گفتمان برای بازنمایی سینمایی تشییع شهدای دفاع مقدس بجای نوحه های واقعی (مثل صدای آهنگران) به ادبیات قجری و ترانه هایی چون "از خونِ جوانان وطن لاله دمیده" پناه برد؟ کدام گفتمان با ساختن فیلمهایی چون لاتاری، فقر و فحشا وار پشت کلیشه های جنسی عوام پسندانه بذر نفرت دیرینه کاشت، و در وقت برداشت گیشه و جیب پر کرد؟ 🔸کدام گفتمان وقتی دید نمی تواند برای حضور در سوریه همه مردم را با ادبیات "مدافعین حرم" راضی نگه دارد به پروژه مرز گرایی و ایرانیزه کردن نبرد و ناموسی برساخت نمودنِ جنگ پناه برد؟ و این دست فرمان را در آثار رسانه ای اش برساخت کرد؟ (در سریال پایتخت سکانسِ حضور سارا و نیکای نقی معمولی زیر دست نیروهای داعش کار اش ایجاد کدام هیجان بود و بر طبق کدام بسترِ باور پذیر و رگِ گردنیِ تاریخی-روایی؟) ♦️بله! نمی شود که صبح تا شب با طبل های رسانه ای، جنگ رژیم بعث با نظام جمهوری اسلامی را تبدیل کرد به جنگِ ایران و عراق! تا با این ترفند از حجم مطالباتِ شفاف سازی مردم شانه خالی کرد! و در عین حال از همین مردم توقع داشت، در بستری پر از باروتِ عرب ستیزی با کوچکترین جرقه گُر نگیرند و اتشین نشوند! آری اینچنین است برادرررررر... زمینِ قتل را اگر بکاوییم نقش دو نفر بیشتر در آن عیان نمی شود؛ قاتل و مقتول. زمینه ی قتل را اگر کاریز بزنیم، حرف زیاد است برادر جان! -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠ریشه قتل کجاست ؟ 🔸به بهانه قتل مظلومانه طلبه همدانی 🖋سلمان کدیور ♦️چند روزی از قتل مظلومانه روحانی همدانی، به دست شروری مسلح می گذرد و هنوز باب تحلیل این ماجرا گرم است. ♦️به نظر من اما بیش از آنکه خود قتل مهم باشد، انگیزه ها و زمینه هایی رخداد چنین حوادثی مهم است، به خصوص اینکه طی چند سال اخیر چند نمونه آن را شاهد بوده ایم و در آینده نیز شاید با سیری صعودی شاهد باشیم. ♦️شما ببینید واکنش ها به قتل یک روحانی در جامعه چه بوده؟ خب یک عده ای محکوم کردند و تاسف خوردند اما در مقابل حجم زیادی از این قتل، ابراز خرسندی کردند. کافی است کامنت های زیر پست اینستاگرامی قاتل را مشاهده کنید یا کلیپ های تصویری افرادی که علنا برای قاتل طلب مغفرت می کنند و ... را ببینید. این خیلی وحشتناک است. ♦️وقتی یک امر ضداخلاق و ضد انسانیت، در حال تبدیل شدن به یک ارزش می شود، باید دست از سوژه (عین)کشید و به ابژه (ذهن) پرداخت. ♦️این قتل یک پروژه نیست، بلکه یک پرسه یا فرآیند است. یعنی چندین سال در جامعه ما تحولاتی اجتماعی سیاسی رخ داده که ماحصل این روندها، می شود گلوله یا چاقویی که خون یک روحانی را می ریزد. ♦️این مسئله وقتی حساس تر می شود که بفهمیم در بستر حکومت اسلامی در حال زایش است. یعنی غلیان احساسات ضد دینی، در دوران حکومت دینی. این خیلی خیلی مهم است. ارزش آن را دارد که متفکرین ما عمرشان را بر آن معطوف کنند. ♦️متاسفانه ما شاهد کم رنگی و بی ارزش شدن ارزش های دینی هستیم. نه اینکه محصول چند سال اخیر باشد، نه. این تغییرات از اواسط دهه شصت، یعنی چند سال بعد انقلاب آغاز شده. ♦️خلاف اینکه پیش از سال 56 تصور می شد با انقلاب ارزش های دینی رشد خواهد کرد، اما وضع امروز نشان داده، دقیقا نتیجه عکس حاصل شده. ارزش هایی مثل حجاب، محبوبیت دین، روحانیت و ... سیر نزولی ملموسی داشته که پرفسور رفیع پور در کتاب ارزشمند توسعه و تضاد آن را آورده است. ♦️یک لایه این تغییرات در عقاید مردم، قطعا سیاست های دینی حاکمیت بوده و هست. اینکه طی این چند دهه چه الگو یا چه برداشتی از اسلام ترویج و تبلیغ شده است. ♦️آنچه من به عنوان یک فعال عرصه انقلاب اسلامی به آن معتقدم این است که اسلامی که پیش از انقلاب به مردم وعده داده شد و آنچه پس از آن پیاده سازی شد، با هم مغایرت دارد. و این باعث سرخوردگی مردمی شده که این اختلاف را دیده اند. ♦️اسلام وعده داده شده، اسلام آزادی، اسلام عدالت، اسلام برابری، اسلام نفی اشرافیت، اسلام ضد سرمایه داری و از همه مهمتر اسلامی که گوناگونی عقاید مردم را به رسمیت می شناسد است اما اسلام پس از انقلاب، به تدریج از این مشخصات فاصله گرفت و حتی در مقام توجیه سرمایه داری و اشرافیت بالا آمد. اسلامی که عدالت را در تضاد با اخلاق و ولایت و امنیت تعریف کرد و آن را بعضا به عنوان تهدید معرفی نمود. ♦️اسلام وعده داده شده قبل انقلاب، اسلام تودها بود، اسلامی که آنقدر جذاب بود که همه مردم با عقاید مختلف، از سکولار و بی حجاب و کمونیست تا ملی مذهبی و ... سال 58 به آن رای دادند، اما اسلام کنونی، اسلام فقها است که تنها مختص متشرعین است. اسلامی که وجه سلبی اش بیش از ایجابی آن است. ♦️مردم نمی توانند هم زمان شیفته اسلام و روحانیت باشند اما از سوی دیگر ببینند که برخی از آنها رسما وارد مناسبات اقتصادی و سیاسی شده و به آنان بی توجه اند. 🔸برای مردم اعتقاد به روحانیت مستدام نخواهد بود وقتی که می بینند برخی روحانیون زهد خود را رها کرده و خود را در معماری مجلل حوزه های علمیه غرق کرده اند، مردم نمی توانند عاشق اسلام باشند و همزمان فلان آیت الله را ببینند که مسجد اشرافی فلان مال یا فلان مجتمع تجاری ساخته شده از حرام را افتتاح می کنند. 🔸متاسفانه مردم آن آیت الله و آن طلبه مخلص مومن فقیر که به سختی زندگانی می کند را یکی می بینند. فقط چون اولی محافظ مسلح دارد، به دومی اعتراض می کنند. 🔶مردم نمی توانند عاشق اسلامی شوند که تبدیل به نردبان ترقی سودجویان شده است و هر کس بخواهد به نان و مالی برسد، باید نقاب مذهب بر چهره بکشد. 🔸بخواهد استخدام شود باید ریش بگذارد و چادر به سر کند و رساله عملیه را از حفظ کند. مردم از اسلامی که آنها را وادار به ریاکاری کند، به تدریج فاصله می گیرند. 🔶در ذهن مردم تضاد ایجاد می شود که شما سال به سال مناسک دینی را فربه کنید، و به همان اندازه از آن سو استفاده جریانی نمایید. ♦️راه اصلاح این روند این نیست که ببینیم کجا اسلحه و چاقو می فروشند و آن را سد کنیم، چرا که چاقوی آشپزخانه‌ هم می تواند آلت قتل شود، بلکه راهش بازنگری در سیاست های سیاسی، مذهبی است که پیش گرفته ایم. ♦️اصلاح قرائت ما از اسلام، بازگشت به اسلامی که حضرت امام وعده داده بود، این نوشداروی وضع امروز است. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
♦️در حالی که نهادهای حوزوی از برگزاری جلسات گفتگوهای آزاد و کرسیهای آزاد اندیشی بازمانده‌اند، انجمن اسلامی دانشگاه شریف مناظره‌ای با موضوع "روحانیت در بحران" با حضور حجج اسلام آقایان ناصر نقویان، احمد منتظری، مهدی ابوطالبی و محمدرضا باقرزاده را تدارک دیده است. #آسیب_شناسی #کرسی_آزاد_اندیشی #مناظره #حوزه_علمیه #گفتگو http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠کتاب « جامه پیامبر » اثر حجت الاسلام مهدی مسائلی که به تازگی منتشر شده به شبهات و اقتضائات جدید پیرامون لباس روحانیت می پردازد و به بیان نویسنده، دارای ویژگی‌هایی است: 🔸درباره ماهیت لباس روحانیت ابهامات تاریخی و شناختی فراوانی وجود دارد، به گونه‌ای که موجب شده تا نگرش‌های مختلفی در داخل و خارج حوزه‌های علمیه نسبت به آن به پدید آید. 🔸این اثر ضمن توجه به جوانب معنوی لباس روحانیت، حقیقت‌های اجتماعی را که امروز روحانیت با آن روبرو است، لحاظ کرده و تلاش کرده به دور از شعارزدگی درباره لباس روحانیت بحث کند. 🔸طلبه‌ای که لباس روحانیت می‌پوشد تصمیم گرفته یک عمر با این لباس زندگی کند، از این رو باید اطلاعات کاملی درباره آداب و ویژگی‌ها و لوازم این لباس داشته باشد. 🔸ممکن است بعضی ابهامات و شبهات درباره لباس روحانیت موجب شود بعضی از طلاب از مسئولیت پوشیدن لباس روحانیت شانه خالی کنند و یا بعضی دانشجویان علی‌رغم علاقه‌مندی به تحصیل علوم دینی از ورود به حوزه‌ علمیه اجتناب ورزند. 🔸پرداختن به این موضوع می‌تواند تصورات اشتباه مردم را تصحیح کند و تعامل مردم و روحانیون را بهتر کند. 🔸در این اثر افراط‌ها و تفریط‌هایی که در مورد لباس روحانیت صورت می‌گیرد، بیان شده و حقیقت‌های لباس رو حل می بدون هیچ‌گونه تعصب‌‌ورزی مطرح شده است. 🔸همه ساله عده‌‌ از طلاب معمم می‌شوند، این طلاب نیاز دارند تا آگاهی خویش را درباره لباس روحانیت کامل کنند، بعضی نیز ممکن است بخواهند قبل از ورود به حوزه دراین باره اطلاعات داشته باشند. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠طراحی زیرساختهای تحول، راهبرد تحولی آیت‌الله اعرافی 🖋محمد وکیلی 💠 سه سال قبل و در حالی که مطالبات و توقعات تحولی و اصلاحی طلاب در حال رسیدن به اوج بود و نگرانی‌ از انزوایی که مقام معظم رهبری هشدارش را داده بودند جدی‌تر می‌شد، آیت‌الله اعرافی که عملکرد درخشان در ساماندهی جامعه المصطفی در پرونده خود داشت، به مدیریت حوزه‌های علمیه انتخاب شد. 💠 این انتخاب، بارقۀ امید را در دل طیف‌های مختلف حوزویان روشن نمود و آثار این امید بویژه در میان طلاب جوان و نخبه‌های دغدغه‌مند حوزه، بوضوح قابل مشاهده بود. 💠 اکنون بعد از گذشت سه سال از این انتخاب، زمزمه‌هایی از ایشان آغاز شده. ارزیابی‌هایی که در یک سوی آن رنگ باختن امید به اصلاح و تحول حوزه به دست ایشان قرار دارد و در سوی دیگر عده‌ای با نگرانی همچنان منتظر آشکار شدن نشانه‌های تدبیر ایشان هستند. 💠 طیف اول برای اثبات این ناامیدی، به استمرار ضعف‌های سابق و عدم تغییر چشمگیر برنامه‌های حوزه در این سه سال استناد می‌کنند. اما برای ارزیابی منصفانه عملکرد ایشان بهتر است مولفه‌های مختلفی که گاهی از زبان مدیر محترم حوزه‌های علمیه در مناسبتهای مختلف طی یک سال اخیر بیان شده است توجه نمود. 💠 بی‌شک تحقق تحول (اگر تب و تاب جوانی را کنار بگذاریم و با نگاهی جامع به مسئله بنگریم) نیازمند و است که بدون آنها، اجرای برنامه‌های تحولی هر چند ممکن است در کوتاه مدت عده‌ای را راضی کند، اما نه‌تنها منجر به تحول نخواهد شد؛ بلکه در دراز مدت می‌تواند خسارت جبران‌ناپذیری به بار آورد. همچنان که تعدادی از تصمیمات سالهای قبل، هم اکنون تبدیل به گره کوری شده است که گشودنش به غایت مشکل می‌نماید. 💠 از همین رو، طی این سه سال برنامه آیت‌الله اعرافی طراحی و نهایی‌سازی حوزه است، که بدون آنها هرگونه برنامه‌ریزی راهبردی و اجرای برنامه‌ یا ناممکن می‌گردد و یا به کلاف سردرگم بی‌برنامگی مرکز مدیریت می‌افزود. از جمله: ۱. تدوین و نهایی‌سازی برنامه ۵ساله حوزه و برش‌های آن در عرصه‌های مختلف (که برای اولین بار صورت گرفت) ۲. طرح آمایش سرزمینی حوزه ۳. تکمیل نظام‌های جامع (که سالها نیمه‌کاره رها شده بود) ۴. سند چشم‌انداز حوزه و ده‌ها سند راهبردی بالادستی دیگر که تدوین آنها بخش زیادی از انرژی مرکز مدیریت را در مدیریت آقای اعرافی گرفته بود، و طبق وعدۀ ایشان، از ابتدای سال۹۸ به اجرا درخواهد آمد. 💠 در کنار اسناد زیربنایی، همچون: ۱. کارویژه‌های روحانیت ۲. درختواره رشته‌های حوزوی (در بیش از ۲۶۰ رشته علوم اسلامی) ۳. تأسیس مرکز آموزش‌های کاربری ۴. طرح اصلاح نظام اساتید حوزه ۵. تأسیس کانون‌های علمی تربیتی مدارس ۶. اصلاح نظام جذب و پذیرش حوزه (حرکت بسوی کیفی‌گزینی) ۷. احیای طرح‌های مدرسه‌محور ۸. طرح اصلاح سیستم پایان‌نامه‌های حوزوی ۹. حمایت از تأسیس کرسی‌های درس خارج فقه معاصر ۱۰. ‌توسعه دروس خارج شهرستان‌ها و ده‌ها طرح و برنامه دیگر نیز طراحی شده است. 💠 انجام این امور بنیادین در حالی صورت گرفته است که مرکز مدیریت طی این دو سال در بدترین شرایط بودجه‌ای و به تعبیر آیت‌الله اعرافی، در قرار داشته است. 💠 همچنین به دلیل شرایط پیچیده و شبکه‌ای مدیریت نهادهای حوزوی، تغییر و تحولاتی که می‌توانست در عملکرد آیت‌الله اعرافی مؤثر باشد، طولانی و زمانبر بوده. از جمله: انفکاک ایشان از مدیریت المصطفی (که قریب به دو سال طول کشید)، تغییر دبیر شورای عالی، و... که تسریع در آنها، مدیریت ایشان را تسهیل می‌کرد. 💠 با توجه به آماده شدن چنین اسناد و طرح‌های مهم، در صورتی که پشتوانه کافی (اعم از بودجه، همراهی و همدلی علما، فضلا، و نهادهای حوزوی و...) برای اجرای آنها موجود باشد، امید است که تحول بنیادین مورد انتظار تحقق یابد و مرکز مدیریت همچون جامعه المصطفی به سمت ساماندهی و ارتقا حرکت نماید. 💠 البته ضروری است جلسات هم‌اندیشی و گفتگوهای انتقادی در جهت همراه‌‌سازی طیف‌های مختلف حوزوی از طلاب جوان گرفته تا نخبگان، اندیشمندان، علما و زعمای حوزه، بصورت جدی، منظم و مستمر از طرف آقای اعرافی و نیروهای فکری حوزه صورت گیرد. 💠 حسن ختام این مقال می‌تواند بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اخیر طلاب باشد: «جناب آقای اعرافی اشاره کردند به برنامه‌ای که تهیه شده و بناست اجرا کنند. برنامه‌ای با این اصول که ایشان ذکر کردند، بسیار جالب است. و بسیاری از این خواسته‌هایی که گفته شد را پوشش می‌دهد. و ‌چون آقای اعرافی (با تأکید) این را بیان می‌کنند، بنده کاملاً امیدوار هستم که تحقق پیدا کند. چون ایشان بحمدالله ظرفیت بسیار مغتنمی هستند و امیدواری زیادی دارم که این کارها انجام بگیرد» ✅ کانال دانش‌پژوهان: @dph110 http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠چرا جامعه ایران، به سمت بی اخلاقی می رود؟ 🖋محمد ضرغام ♦️انسانها به دو طریق میتوانند در مقابل عفونتها از خودشان دفاع کنند: 1. گلبولهای سفید؛ که به صورت طبیعی، ایمنی بدن را تامین میکنند 2. آنتی بیوتیکها. هنگامی که گلبولهای سفید در برابر انواع پیچیده ای از عفونتها ناتوان میشوند، آنتی بیوتیکها، به عنوان داروهایی جانبی، به کمک این گلبولها می آیند. ♦️مصرف بیش از حد و نابجای آنتی بیوتیک اما، به نقض غرض می انجامد و عوارضی منفی ایجاد میکند ازجمله: 1. گلبولهای سفید را تنبل و سیستم دفاعیِ طبیعی بدن را مختل میکند؛ به عبارت دیگر حساسیتِ این گلبولها درمقابل عفونت را کم میکنند، بطوریکه در برابر ویروسهای ساده نیز، توانِ دفاعیشان را ازدست میدهند. 2. باکتری های مضر را بشدت مقاوم میکنند؛ بطوریکه نه تنها گلبولهای سفید، بلکه آنتی بیوتیکها نیز در مقابل آنها بی اثر میشوند. ♦️زمانی که گلبولهای سفید و آنتی بیوتیکها نتوانند تاثیر کنند، بیماری، طولانی تر، پیچیده تر و آسیب زننده تر میشود. ♦️جامعه ایران، از دیرباز، یک جامعه اخلاقی بوده است؛ محوریت خانواده در فرهنگ ایرانی، آموزه های اخلاقیِ اسلام، فرهنگ مروّت، نوعدوستی و... باعث شده است جامعه ما بی نیاز از دخالت حکومتها و به صورت خودتنظیم (همانند گلبولهای سفید)، مسائل اخلاقیش را حل نماید. ♦️ظرفیت تشکیل حکومت دینی در ایران، می توانست (و میتواند) به مثابه آنتی بیوتیک، در هنگامه ی تکانه های شدیدِ جامعه، با حضوری "محدود" اما "موثر"، ادامه ی حیاتِ اخلاقی جامعه ایران را تسهیل نماید. اما استفاده بیش از حد از ظرفیتِ دولت، در اِعمال تنظیمات اخلاقیِ جامعه (همانند استفاده ی نامتعارف از آنتی بیوتیکها)، جامعه را دچار نوعی آنومی کرده و حیاتِ اخلاقی آن را دچار بحرانهایی نموده است: 🔺"خانواده" که تا پیش از این نقش بسیار مهمی در کنترل و هدایت اخلاقیِ افراد داشت، روز به روز از تاثیر و اهمیتش کاسته شد و جایش را عملا به ارگانهای رسمی و ناکارامدتر داد. 🔺 با انتقال مسئولیت از فرد و خانواده به حاکمیت، پویایی و نشاط از حیات اخلاقی افراد گرفته شد (همانند بی اثر شدن گلبولهای سفید دراثر استفاده نامتعارف از آنتی بیوتیکها)؛ وضعیتی که یکی از نتایجش، "نحیف شدن اخلاق" و "فربه شدن مناسک" در جامعه است. 🔺 برخوردهای رسمی، خشک و ازبالا، امکان بلوغ تدریجی افراد را سلب کرده و جامعه را در تشخیص مرزهای اخلاق با فقه، عفاف با حجاب و... ناتوان ساخت و او که حالا ظرفیت های مهمی چون خانواده را نیز ازدست داده، در انبوهی از مدلهای غیراخلاقی که آن به آن، به سویش پرتاب میشود، ناتوانتر و ضربه پذیرتر میگردد. ✅ الگوی مطلوب، نه عرفی شدنِ حاکمیت و خنثی بودنِ آن نسبت به امر اخلاقیست و نه تصدی گری کامل اخلاق به دست اوست. الگویی که باید در نوشته ای دیگر به شرحش پرداخت. ♦️بدیهیست آنچه گفته شد تنها یکی از علل سیر نزولی اخلاق در جامعه ایران است. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
🔴اتاق خالی!!! 🖋مهدی سلیمانیه ♦️«صدف بیوتی» با یک‌میلیون و ششصد هزار نفر فالوئر، «ماکان بند»، این دو نفر جوان ِ خواننده، با میلیون‌ها فالوئر، «تتلو» و صفحه‌های فراوان داپ‌اسمش و طنز جوانان دهه هفتادی که میلیون‌ها دنبال کننده دارند... فرهنگ، دارد «جایی دیگر» ساخته می‌شود. بچه‌های خردسال پنج، شش ساله، خط به خط متن ترانه‌های رپ و پاپ این گروه‌ها را حفظ‌اند. ♦️دستگاه‌های رسمی پرمدعای حاکمیتی و دولتی، با بودجه‌های میلیاردی‌شان، وزارتخانه‌های عریض و طویل دولتی و مجلس و سازمان تبلیغات و فلان و بهمان که هیچ، روشنفکران و اساتید علوم‌انسانی و اجتماعی دانشگاه‌ها و کنشگران سیاسی همه در روستای کوچکی جمع شده‌اند و بر سر هم داد و بیداد می‌کنند. ♦️فقط گاهی ناگهان مرگ یک پاشایی، فیلم‌های فراوان رقص دست‌جمعی ترانه‌ی ساسی‌مانکن یا راهپیمایی طرفداران تتلو در خیابان‌های شهر، می‌آید و چشم‌های همه‌ی ما و حضرات سیاستگذار و اساتید معظم را برای لحظاتی گشاد می‌کند و می‌رود. چون عبور یک کهکشان عظیم غریب.. ما، هاج و واج، چند وقتی مشغول گفتن جملاتی در موردش می‌شویم، حضرات به فکر بگیر و ببند و بودجه نهادهای فرهنگی و انداختن تقصیر(؟) بر گردن همدیگر می‌افتند و دوباره تا مواجهه‌ی عظیم بعدی، مشغول بحث‌های فاخر و سیاستگذارانه‌ی خودمان و خودشان می‌شویم. ذوق می‌کنیم که یک متن فلان جامعه‌شناس و بهمان حوزوی و شعار فلان مقام حاکمیتی و فیلم فلان مسوول دولتی، صد هزار بار دیده شود. ♦️حضرات مسوول دولتی و حاکمیتی که هیچ، ما روشنفکران و جامعه‌شناسان هم از جامعه جا مانده‌ایم. تعداد پژوهش‌های علمی که درباره اینفلوئسرهای اینستاگرام و بیوتی‌بلاگرها و منطق عمل آن‌ها و کارخانه‌ی عظیم فرهنگی‌شان تولید شده‌است، چیزی نزدیک به هیچ است. پس از چهل سال انکار، شکاف عمیق بین فضای رسمی و عرف، به نهایت رسیده‌است. ♦️♦️عزیزان معترض، انقلابیون، روشنفکران، جامعه‌شناسان، حوزویان، حاکمان و مسوولین گرامی، باور کنید که «همه» در اقلیتیم. جامعه دیگر اینجا نیست. ما در اتاق خالی فریاد می‌زنیم. جامعه مدت‌هاست که رفته است. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
🔴مرجعیت سایتی، فقاهت تلگرامی/ فضای مجازی و یورش نومراجع و آیت الله‌ها !! 🖋علیرضا داودی: ♦️برگ اول- حوزه و مرزهای بسته در سنت علمی حوزه های علمیه شیعی، کلاس درس ملاک اصلی تعیین میزان علمیت و دانش بود. سنجش علمی در مدل سنتی در کنار تقوای عالمان موجبات کارآمدی سیستم اجتهاد و مرجعیت را فراهم آورده بود. همین امر باعث می شد تا یگانه مسیر رسیدن به درجات علمی و جایگاه‌های اختصاصی حوزوی صرفا از طریق جهد علمی و تهذیب نفسانی میسر گردد؛ مسیری که برای به بار نشستن به دهه ها تلاش مستمر نیاز داشت. ♦️برگ دوم- انقلاب اسلامی و فرصت های جدید (مهاجرت از حوزه) انقلاب اسلامی عرصه جدیدی در جایگاه اجتماعی و سیاسی طلاب و نقش های آنان ایجاد کرد. حجم انبوهی از شغل های دولتی و غیردولتی اختصاصی همانند عضویت در مجلس خبرگان ، ریاست قوه قضاییه، 6 جایگاه در شورای نگهبان، نهادهای نمایندگی در ارگان‌های مختلف، نهادهای تبلیغی و پژوهشی اختصاصی و..... در کنار بیشمار اشتغالات غیر اختصاصی مانند نمایندگی مجلس، ریاست جمهوری، پست های مختلف دولتی، استادی دانشگاه، قضاوت،وکالت و...... باعث شد تا مسیر حرکتی حوزویان دستخوش تغییر اساسی شود. این فرصت های جدید بیش از جایگاه علمی سنتی، به کاغذی نیاز داشتند که با نام مدرک علمی شناخته می‌شد و این سرآغاز نهضت مدرک‌گرایی، کوچ به دانشگاه و دکتر زدگی در حوزه های علمیه بود. تنور مدرک گرایی چنان داغ بود که اولویت اصلی قرار گرفتن پیشوند دکتر بجای حجت الاسلام و عناوین مشابه بود. ♦️برگ سوم- تثبیت ( انسداد و سرگردانی) با فراگیر شدن مدرک گرایی و کوچ از حوزه تعداد زیادی وارد عرصه های مختلف اشتغالات اداری شده و عملا از وظایف اصلی حوزوی فاصله گرفتند. در این زمان جامعه با جایگاه و نقش اجتماعی متفاوتی برای این گروه مواجه شد. و اشتغالات اداری و علمی در قالب دانشگاه یا پژوهشگاه تصویری غالب برای کسانی بود که از شر و شور اوایل طلبگی خلاص شده بودند و عموما به تحصیل همزمان حوزه و دانشگاه روی آورده بودند. مشکل اصلی اشباع این ظرفیت های کاری و عدم امکان ورود طلبه های تازه وارد به عرصه هایی بود که سال های در آرزوی آن بودند. با فوت اساتید برجسته، تغییر نسل و جابجایی اساتید از یک سطح به سطح بالاتر ضروری می نمود. نسل اول حوزویان دکتر یا خارج از کشور درس خوانده با طی کردن مسیر موفقیت در دانشگاه ها احساس می کردند که فرصتی مناسب برای بازگشت به اصل خود یافته اند. فرصت اشتغال به یک کرسی درس در حوزه که می توانست جایگاه اجتماعی آنان را ارتقا دهد ♦️برگ چهارم- بازگشت ( راه حلی برای همه) عصر بازگشت در واقع راهکاری برای حل دو بحران بالا تلقی می شود. میانسالانی که سودای اجتهاد و اعتبار علمی در دورن حوزه را دارند عموما با پشتوانه مدرک و رزومه علمی دانشگاهی اقدام به برگزاری کلاس‌های درس خارج آن هم در قامت فقه مضاف و علوم جدید با عناوین عجیب و غریب می‌کنند و با استفاده از مواهب مالی که ناشی از سال ها تصدی مناصب دولتی و ارتباطات حاصل از آن است، موسسات متعدد و مختلفی را تاسیس می‌کنند. این موسسات نیز به نوبه ی خود نیاز طلاب جوان به آینده کاری را تامین می‌کنند و در قبال این اشتغال تنها چیزی که طلب می.کنند وفاداری بی قید و شرط است برای تایید هرآنچه که گفته و انجام هرآنچه دستور داده می‌شود. ♦️برگ پنجم- رسانه ( مرجعیت سایتی تا فقاهت تلگرامی) محصول انحراف حوزه از مسیر سنتی خود و فروش وفاداری توسط طلاب جوان ظهور نسل جدید مدعی فقاهت و مرجعیت است که سواد چندانی ندارند اما از قدرتی جدید بهره می‌برند و آن چیزی نیست جز رسانه های عمومی. ظهور ابزارهای ارتباط جمعی جدید همانند تلگرام و اینستاگرام و غیره باعث شد تا امکان تبلیغ افکار سطحی و فاقد بنیان علمی خارج از مسیر مرسوم حوزه ها فراهم شود. این ابزار در کنار موسسات اقماری، طیف عجیبی از مدعیان را تولید کرده است که خود را وارثان حقیقی بزرگان حوزه می نامند و گاها قدم در مسیر مرجعیت می‌گذارند. مدعیانی که با کامنت و لایک و فالوور محبوبیت خود را به رخ می کشند. برخی نیز از مواهب مالی و سیاسی آقازاده بودن یا سرسپردگی سیاسی به احزاب برای مرجع سازی خود بهره می برند و داعیه مرجعیت را از طریق سایت و رسانه علنی می کنند تا از غافله عقب نمانند. ♦️برگ ششم- طوفانی که درو میکنیم با درک مسیر فوق می بینیم آنچه در سال های گذشته رخ داده و آنچه در روزهای اخیر از اعلام مرجعیت برخی رخ داده است چندان عجیب نبوده و محصول بذری است که سال های گذشته کاشته شده است. آنچه مسلم است این طیف مرجعیت خواه در صورت عدم تدوین سازوکار مناسب سنجش و رتبه بندی علمی و جلوگیری از رشد قارچ گونه ی موسسات میان تهی؛ در کوتاه مدت شاهد ابتذال مرجعیت بدست این افراد خواهیم بود. - به نقل از : @saraeer http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روش مخالفت با فلسفه از تفکیک تا تکفیر 🖋مهدی مسائلی ♦️در حوزه‌های علمیه مخالفت با فسلفه و عرفان‌نظری با دو روش دنبال می‌شود: 1. روشِ تفکیکیِ اعتدالی   2. روشِ تکفیری(تفکیکی افراطی). ♦️رهبر انقلاب آیت الله خامنه‌ای در دیدار اخیرشان با طلاب، ضمن حکایتی از سابقه وجود اختلاف نگاه حوزویان به فلسفه و عرفان‌نظری، خواستار مدیریت اختلافات شدند. به نظر بنده در این مسیر، باید ابتدا تفاوت روش‌های اظهار مخالفت با فلسفه و عرفان را بیان کرد. پس بهتر است نگاهی به دو روشی که بیان شد، داشته باشیم: 🔸روش تفکیکی اعتدالی: در حوزه‌های علمیه شیعه، بعضی از علما به صورت علمی با بعضی از مسائل و گزاره‌های فلسفه و عرفان نظری مخالف هستند، اما روش اظهار مخالفت آنها بدین گونه است که: 🔹آنها نظرات و نقدهای خویش را در دروس سطح عالی حوزوی و در جمع فضلای حوزه که نسبت به این علوم آشنایی دارند، مطرح می‌کنند. طبیعتا در این دروس قضاوت‌های طلاب بیشتر علمی است و سخنان سره از ناسره مشخص خواهد شد.  🔹در دروس این عالمان تلاش می‌شود طرح مطالب به صورت کامل باشد و در نقد اندیشه‌های فلسفی همه جوانب آنها بیان شود. 🔹این علما به خاطر وجود لازمه‌های باطل و حتی کفرآمیز در یک نظر، صاحب آن نظر را تکفیر نمی‌کنند، زیرا غالباً صاحبان این نظرات، لوازم مطرح شده توسط مخالفان‌شان را قبول ندارند. 🔹نقد و مخالفت در یک موضوع علمی موجب نمی‌شود که آنها به تخریب شخصیت طرف مقابل بپردازند و مخالفت خویش را به ابعاد دیگر علمی و اجتماعی نیز سرایت دهند. 🔸البته ممکن است تمامی این ملاحظات در دروس روش تفکیکی اعتدالی به صورت کامل در نظر گرفته نشود ولی اراده آنها بیشتر بر این روش متمرکز است. 🔸روش تکفیری(تفکیکی افراطی): این جریان بیش از آن‌که در پی نقد علمیِ فلسفه باشد به دنبال تخریب و بدجلوه دادن آن است. روش اظهار مخالفت این جریان با علوم عقلی بدین‌گونه است که: 🔹نقدها و مخالفت‌های خویش را در منابر و خطابه‌های عمومی نزد مردم عادیِ ناآشنای با این علوم بیان می‌کنند، مردمی که قدرت تشخیص سره از ناسره و جمع‌بندی علمی بین این سخنان را ندارند. این جریان حتی در حوزه‌های علمیه نیز غالباً نقد فلسفه را برای طلاب مبتدی و فلسفه نخوانده بیان می‌کند و بیش از آن‌که ابعاد علمیِ طلاب را تقویت کند، تعصب و دشمنی یک‌طرفه آنها را با استفاده علوم بیشتر می‌کند. بنده بارها دیده‌ام که اساتید وابسته به این جریان در اثنای دروس مقدماتی حوزه، همچون ادبیات عرب، به هربهانه‌ای به تخریب فلسفه و عرفان می‌پردازند. 🔹این افراد با تقطیع سخنان علما و گزیده‌برداری از مطالب آنها، نظریات آنها را به صورت تحریف شده برای مردم گزارش می‌کنند. به گونه‌ای که پس از گزارش آنها، اندیشه طرف مقابل آن‌قدر زشت و سخیف جلوه‌گر می‌شود که احتیاجی به بیان ردیه توسط آنها ندارد. 🔹این افراد معمولاً بحث را به گونه‌ای هدایت می‌کنند که لوازمی کفرآمیز از اندیشه‌های فلسفی و عرفانی به دست ‌آید، سپس صاحب آن اندیشه را معتقد به آن لوازم دانسته و تکفیرش می‌کنند. این افراد برای نسبت دادن مستقیم چنین اعتقاداتی به طرف مقابل، به جستجوی سخنان دوپهلو و کلامات متشابه می‌پردازند یا این‌که سخن نادرست یکی از فلاسفه یا عرفا را برجسته نموده و آن را به عنوان نظر و سخن تمامی دانشمندان این علوم مطرح می‌کنند. 🔹بُعدِ تکفیری این جریان موجب می‌شود تا مخالفت خویش در یک موضوع مثل فلسفه را به تمامی ابعاد اجتماعی و سیاسی تسری دهند و از هر تلاشی برای تخریب چهره مقابل فروگذار نکنند. ♦️حاصل سخن این که برای مدیریت اختلافات در زمینه فلسفه و عرفان نظری، باید ابتدا با روش‌های نادرست در اظهار اندیشه مقابله کرد، وگرنه وضعیت همان‌گونه خواهد شد که امام خمینی در پیام منشور روحانیت ضمن هشدار به آن می‌نویسد:  "در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‌اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چراکه من فلسفه می‌گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‌یافت، وضع روحانیت و حوزه‌ها، وضع کلیساهاى قرون‌وسطی می‌شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‌ها را حفظ نمود." -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دین‌پژوهان؛ نسل جدید سخنرانان مجالس مذهبی 🖋محسن حسام مظاهری ♦️وعظ و سخنرانی در محافل مذهبی، به‌طور تاریخی و سنتی یکی از شئون روحانیت بوده‌ است. اما در دوره‌ی معاصر، به‌ویژه از دهه‌ی 20 به بعد، در روندی تدریجی و به دلایل مختلف (که در کتاب بعدی‌ام به آن‌ها خواهم پرداخت) پای سخنرانان غیرروحانی و «مکلا» هم به مجالس مذهبی گشوده شده است. در یک دسته‌بندی کلی، این سخنرانان غیرروحانی را به چند دسته می‌توان تقسیم کرد: 🔺دسته‌ی اول: نویسندگان و محققان دینی افرادی صاحبنظر در مباحث دینی که بعضاً سابقه‌ی تحصیلات حوزوی هم داشته‌اند، اما پس از تضییقات دوره‌ی رضاشاه، لباس روحانیت را کنار گذاشتند. مانند:‌ محمدتقی شریعتی و محمد محیط طباطبایی. 🔺دسته‌ی دوم: روشنفکران دینی افرادی عمدتاً‌ با عقبه‌ی دانشگاهی و غیرحوزوی که گستره‌ی فعالیت و مأموریت‌‌شان فراتر از تبلیغ دین، بازسازی اندیشه‌ی دینی را شامل می‌شود. کسانی‌که منتقدان قرائت رسمی از دین بوده و رقیب مهمی برای روحانیت به‌شمار می‌روند. مانند علی شریعتی، عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان. 🔺دسته‌ی سوم: نخبگان اجتماعی دغدغه‌مند افرادی که نوعاً تحصیلات و شغل‌شان ربطی به دین نداشته و فاقد سوابق حوزوی و مطالعات رسمی علوم دینی هستند، اما دغدغه‌ی تبلیغ دینی و باور به ناکارآمدی روحانیت در این حوزه آن‌ها را به مطالعات و سخنرانی مذهبی کشانده است. مانند: مهدی بازرگان، فخرالدین حجازی و علی‌اکبر پرورش. 🔺دسته‌ی چهارم: وعاظ مکلا افرادی که مشخصاً و به‌طور حرفه‌ای به وعظ اشتغال دارند و بعضاً عقبه‌ و تحصیلات حوزوی دارند اما به هردلیل لباس روحانیت بر تن نکرده‌اند و روش و رویکرد تبلیغی‌شان چندان تفاوتی با وعاظ روحانی ندارد. مانند: محمد اسدی گرمارودی، سیدمرتضی خاتمی، محمدعلی انصاری، محمد دولتی، مهدی توکلی و مهدی قاسمی. 🔺دسته‌ی پنجم: سیاستمداران مذهبی شخصیت‌های سیاسی و «انقلابی» که در مجالس مذهبی سیاسی سخنرانی می‌کنند و نوعاً تمرکزشان بر تحلیل مسایل سیاست روز کشور است. مانند علی‌اکبر ولایتی، غلامعلی حداد عادل، حسن عباسی و علی اکبر رائفی پور. 🔺دسته‌ی ششم: دانشگاهیان متدین اساتید و چهره‌های دانشگاهی در علوم مختلف (از علوم انسانی گرفته تا حتی علوم فنی و مهندسی و پایه) که علاقمند به مباحث دینی بوده و وجهه‌ی مذهبی دارند. مانند: محمود گلزاری و غلامعلی افروز. 🔺دسته‌ی هفتم: محققان تاریخ اسلام ارتباط مستقیم تقویم مناسکی با وقایع تاریخی اسلام و شیعه، مباحث تاریخی را به یکی از محورهای اصلی مجالس مذهبی تبدیل کرده و همین زمینه‌ساز حضور محققان تاریخ اسلام در این مجالس شده است. محققانی که نوعاً روش‌شان در بررسی و تحلیل تاریخ، متفاوت از مباحث تاریخی روحانیان و وعاظ است و به‌همین‌دلیل برای گروهی از مخاطبان غیرسنتی جذابیت بیشتری دارد. مانند سیدجعفر شهیدی و صادق آیینه‌وند. ♦️در سال‌های اخیر و به‌موازات افول برخی از دسته‌های مذکور، شاهد شکل‌گیری تدریجی جریان تازه‌ای از سخنرانان غیررروحانی هستیم: 🔺دسته‌ی هشتم: دین‌پژوهان اقبال به مباحث حوزه‌های فلسفه‌ی دین و جامعه‌شناسی دین (که خود موضوعی قابل تأمل و نیازمند بررسی مستقل است) سبب شده بانیان برخی مجالس مذهبی سراغ محققان و نویسندگان دین‌پژوه بروند و نام جامعه‌شناسان و اهالی فلسفه بر تابلوی مراسمات مذهبی نقش بندد. اما یک تفاوت مهم این دسته را از همه‌ی دسته‌های قبلی (علیرغم اختلافات چشمگیری که باهم داشتند) متمایز می‌کند: ♦️همه‌ی هفت دسته‌ی قبلی، حتی روشنفکران، «از دین» سخن می‌گفتند و سخنرانیِ دینی داشتند. و این درست همان کارکردی بود که از مناسک دینی و مراسم مذهبی انتظار می‌رود. یعنی حفظ، تثبیت و تقویت باور دینی. اما دین‌پژوهان نه «از دین»، بلکه «درباره‌ی دین» سخن می‌گویند. دین برای آن‌ها به‌تبع حوزه‌ی فعالیت علمی‌شان یک ابژه است. هفت دسته‌ی قبلی از زبان دین و به‌عنوان نماینده‌ی دین با مخاطب سخن می‌گفتند و برای پرسش‌هایش پاسخ دینی می‌جستند. اما دین‌پژوهان نماینده‌ و زبان دین نیستند و نمی‌توانند باشند. بلکه دین، طرف خطاب‌شان است. لذا آن‌ها بیشتر پرسش از دین دارند تا پاسخ ‌دینی. ♦️توجه داشته باشید که داریم درباره‌ی سخنرانی در یک مراسم مذهبی به مناسبتی مذهبی (رمضان، محرم و...) در مکانی مذهبی (مسجد، حسینیه، هیئت) برای مخاطبان مذهبی سخن می‌گوییم؛ و نه ارایه‌ی بحث و کنفرانس علمی در یک انجمن دانشگاهی یا همایش علمی تخصصی. ♦️خوب یا بد، این تمایزی است که درصورت استمرار و توسعه‌ی فعالیت دین‌پژوهان در مقام سخنرانان مجالس دینی، پیامدهای مهمی به دنبال خواهد داشت و منشأ تغییراتی در فرم و درون‌مایه‌ی مجالس مذهبی خواهد شد. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
@Farsna (9).mp3
4.72M
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ 🔸ابن ملجم همه‌ی همهمه هاست، که صدای تو به جایی نرسد 🔸او بهانست که در دجله‌ی پیر، ناخدایی به خدایی نرسد.. 🔸ما که امروز به تنگ آمده ایم، هر طرف خانه‌ی ملجم شده است 🔸از خود ماست که بر ماست علی، یا علی گفتنمان کم شده است... ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ #شعر #علیرضا_آذر #از_خود_ماست_که_بر_ماست http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠متن درس خارج فقه رهبر انقلاب در موضوع «غناء» منتشر شد ♦️«غناء» متن درس خارج فقه رهبر معظّم انقلاب اسلامی در موضوع غناء و موسیقی توسط انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شد. ♦️این کتاب دربردارنده‌ی ۷۵ جلسه درس خارج فقه رهبر معظّم انقلاب اسلامی در موضوع غناء و موسیقی است که در سال تحصیلی ۸۷- ۸۸ حوزه برگزار شده است. ♦️به‌ نوعی می‌توان این کتاب را جامع‌ترین کتاب در این موضوع و با این سطح علمی دانست که با توجه به مبانی بدیع ایشان در بحث فقه موسیقی، شاهد نوآوری‌هایی در این کتاب خواهیم بود. ♦️از اختصاصات این کتاب، بررسی تمام روایات مربوط به بحث غناء و موسیقی و رقص است. طلّاب و دانشجویان و عموم علاقمندان به فقه اسلامی می‌توانند از مباحث علمی این اثر فاخر بهره‌مند شوند. -به نقل از شبکه اجتهاد @ijtihad #معرفی_کتاب #غنا #موسیقی #فقه http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠بین خدای سنت و خرمای مدرنیته سرگردانیم!! 🖊مهدی نصیری ♦️«زنگهای خطر فروپاشی خانوداه به صدا در آمده است. زیبنده جمهوری اسلامی نیست که شاهد این همه آسیب در خانواده باشد.» این مطلب را آیت الله اعرافی رییس حوزه های علمیه کشور و امام جمعه قم در خطبه های نماز جمعه روز قدس ابراز داشت. در باره این مطلب نکاتی قابل ذکر است: 🔸1. اگر این سخنان را فرد دیگری زده بود، احتمالا متهم به سیاه نمایی می شد، چرا که مدلول التزامی آن چیزی جز شکست و ناکامی جمهوری اسلامی در سیاستها و عملکردش نسبت به بنیادی ترین نهاد اجتماعی بشری یعنی خانواده ظرف چهل سال اخیر نیست. 🔸2. چرایی تضعیف و خطر فروپاشی خانواده پاسخ های عمیق تری از آنچه معمولا اغلب روحانیون و انقلابیون ما تصور می کنند دارد و این عامل در پس بسیاری از معضلات و تحولات منفی و البته اغلب ناگزیر پس از انقلاب قرار دارد و آن چیزی جز نقش مدرنیته در تحولات یک قرن و به خصوص چند دهه اخیر نیست. چیزی که به دلیل ضعف غرب شناسی و نگاه سطحی ایدئولوگها و کانون های فکری انقلاب اسلامی به مقوله مدرنیته اغلب مخفی مانده است. 🔸3. روحانیون و حوزه های ما به دلیل الزامات حکمرانی در دوران مدرن و نیز فشار مقتضیات منحط زمانه ـ که فهم حوزه انقلابی و اسلام شناسی معاصر از آن به مثابه مقتضیاتی متعالی و تکاملی است! ـ ظرف چند دهه اخیر بعضا دست به تغییر گفتمان ها و شیفت های پارادایمی زدند که اکنون نتایج و پیامدهای آن برای همگان در حال آشکار شدن است تا جایی که رییس محترم حوزه های علمیه را وادار به اعتراف به یک از نتایج سهمگین آن ـ خطر فروپاشی خانواده ـ کرده است. 🔹اغلب می دانیم که قبل از قیام پانزده خرداد سال 42، در سال 41 روحانیت به طور یک پارچه خروشی فتوایی علیه شاه داشتند. مضمون اصلی این فتاوا خلاف مسلّم شرع دانستن لایحه ای بود که شاه به مجلس برای قانونی کردن شرکت زنان در انتخابات برای رای دادن ـ و نه کاندیدا شدن ـ ارائه کرده بود. و در همان موقع چهار تن از روحانیون برجسته حوزه تحت اشراف یکی از مراجع عظام تقلید کنونی کتابی با عنوان «زن و انتخابات» نوشته و حرمت شرکت زنان در انتخابات را برای رای دادن با مبانی کتاب و سنت، مدلّل کردند اما همه دیدیم که با شروع انقلاب اسلامی تغییر گفتمان و شیفت پارادایمی از «زن سنتی خانه دار همپای شوهر و فرزندان» به «زن مدرن همدوش با مردان در عرصه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی» آغاز شد و امروز تا آنجا پیش رفته است که نه تنها شرکت زنان در انتخابات مجاز و مستحب شده بلکه عضویت زنان در شوراها و نماینده مجلس و وزیر شدن به امری کاملا عادی و مقبول در گفتمان حوزه ها و سنتی های انقلابی تبدیل شده است. 🔹و نکته عجیب این است که التفات نداریم اگر امروز خانواده در حال فروپاشیدن است نتیجه همان تفسیر احکام فقه بر اساس مقتضیات زمان است و فکر می کنیم لابد دست هایی در کار بوده و عواملی نفوذی در نهادهایی لانه کرده بوده اند که خانواده را درمعرض فروپاشی قرار داده اند و الا ما که ظرف این چهل سال جز برنامه های حکیمانه و خردمندانه و سنجیده و با همه کارشناسان مشورت کرده و پخته چیز دیگری نداشته ایم!! و از همین رو ذره ای هم نمی خواهیم رویه های چهل سال اخیر را در هیچ زمینه ای باز خوانی کنیم! 🔹البته بنده با این شیفت های پارادایمی ـ بر اساس اضطرارات و الزامات منحط و قهار زمانه ـ مخالف نیستم و با التقاط بین سنت و مدرنیته در هر موردی که ایستادگی در برابر یک الزام و فشار امر مدرن منجر به مفسده بیشتری از عمل به یک سنت شود، موافقم اما به شدت با این ایده که ما اکنون در حال حرکت به سوی تحقق اسلام ناب هستیم و می خواهیم تا آستانه تمدن و جامعه تراز دین پیش برویم، مخالفم و آن را ناشی از برخی سوء تفاهم های اسلام شناسی معاصر می دانم. ♦️به ریاست حوزه های عملیه پیشنهاد می کنم دو واحد درس عصر غیبت شناسی (بر اساس کتاب غیبت طوسی و نعمانی) و دو واحد هم درس تجدد و زمانه شناسی (بر اساس آثار شهید آوینی) به دروس حوزه های علمیه اضافه کنند که نتیجه آن رسیدن به نگاهی واقع بینانه تر در امر حکمرانی خواهد بود و حوزویان انقلابی ما در کنار تلاش های مستمر خود برای تداوم جمهوری اسلامی، اندکی هم به اضطرار انسان و بشریت در عصر غیبت و روزگار عمیقا منحط مدرن خواهند اندیشید و احساس نیازشان به ظهور منجی جهان و انسان به سطح شایسته یک شیعه علوی و مهدوی خواهد رسید! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فقر غزالی شناسی در ایران 🖋 حسن انصاری 🔸غزالی یکی از معدود عالمان تمدن اسلامی است که آثار و تفکرش مرزهای جهان اسلام را در نوردید و حتی در مغرب زمین تعدادی از آثارش از سده های میانه و قبل از عصر جدید مورد توجه قرار گرفت. همینک هم در دانشگاه های غرب بخش عمده ای از شناخت اسلام متکی است بر آثار غزالی و تفکر او. تعدادی از آثارش به زبان های غربی ترجمه شده و اندیشه و تألیفاتش بخش مهمی از بنیاد شناخت غربیان از اسلام را تشکیل می دهد. سالانه دهها مقاله علمی و چندین کتاب درباره او در غرب منتشر می شود و آثارش مورد تحلیل قرار می گیرد. 🔸به یک اعتبار او را می توان مؤثرترین متفکر اسلامی در تمام تاریخ تمدن اسلامی و در سطوح مختلف تاریخی و جغرافیایی و مذهبی دانست و همین می تواند روشن کند چرا تا این اندازه آثار او مورد توجه اسلامشناسان غربی قرار گرفته است. 🔸دانشگاه کلمبیا که از برترین دانشگاه های ایالات متحده است المنقذ من الضلال او را در شمار متن هایی قرار داده که دانشجویان رشته های مختلف می بایست به عنوان ادبیات جهانی و انسانی در کنار مهمترین متن ها و آثار غربی بخوانند؛ فارغ از اینکه در هر رشته ای تحصیل کنند. 🔸من امسال خود از سوی دانشگاه کلمبیا دعوت شدم تا درباره این اثر مهم غزالی در حضور استادانی با تخصص های عمومی تر و آشنا با آثار ادبی غربی که این درس را در چارچوب ماده درسی پیشگفته در دانشگاه تدریس می کنند صحبت کنم و اهمیت و دشواره مرکزی آن را به عنوان کسی که روی مطالعات اسلامی کار می کند بیان کنم. غزالی آثار مهمی دارد و المنقذ می تواند به عنوان دریچه ای برای شناخت آثار و تفکر غزالی به عنوان متفکری جهانی مورد توجه قرار گیرد. 🔸در ایران ما از غزالی تقریا هیچ شناخت درستی نداریم. او را یک اشعری ضد عقل و ضد فلسفه می شناسیم که برخی انگاره های ضد شیعی هم داشته است و با باطنیان درافتاده و حکم به تکفیر فلاسفه و اسماعیلیه داده و سر تا پا در خدمت خلافت عباسی و یا سلطان سلجوقی بوده است. دست کم این تصوری است که در دو سه دهه اخیر از او در ایران به دست داده شده و دلیلش هم روشن است: کسی آثار او را نخوانده است. یعنی با دقت و همه جانبه نخوانده است. 🔸غزالی از بزرگترین متفکران اسلام و ایران است که دست کم از نقطه نظر آنکه به فارسی هم نوشته و از خراسان و طوس است بایسته بود بیشتر مورد توجه محققان ایرانی قرار گیرد اما چنین نشد. 🔸آنچه تاکنون درباره او نوشته شده بی اغراق جز دو اثر همگی هیچ ارزش خواندن ندارد: یکی کتاب فرار از مدرسه مرحوم زرین کوب است که با اینکه ارزش آکادمیک و انتقادی آن کم است اما سیر زندگی غزالی را با زبان شیرینی به تحریر آورده و دیگری غزالی نامه است از مرحوم همایی که به عنوان اثری تتبعی خوب است اما الآن دیگر کهنه شده و قابل استناد نیست. از میان مقالات برخی مقالات آقای دکتر پورجوادی درباره غزالی هم مفید است. من الآن واقعاً کتاب و مقاله مفید دیگری درباره غزالی به زبان فارسی سراغ ندارم. در زبان عربی هم وضع به همین منوال است. تنها اثر مفید به زبان عربی درباره غزالی کتاب مؤلفات الغزالی بدوی است که آن هم دیگر کهنه شده است. 🔸بر عکس در غرب کتاب ها و مقالات مفید و علمی درباره غزالی بسیار است. متأسفانه بیشتر این کتاب ها و مقالات به فارسی ترجمه نشده. کتابشناسی همین مقالات و کتاب ها خود کتابی پر برگ می شود. با توجه به تحقیقات جدید همینک شناخت ما از برخی جنبه ها و آثار غزالی به کلی متفاوت شده است: درباره مقاصد و مضنون او. درباره تهافت او. درباره اندیشه سیاسی او. درباره تأثیرپذیری های او از ابن سینا. درباره تعلق خاطر او به مکتب اشعری و گرایشات کلامی او. درباره معرفت‌شناسی او. درباره نقدهای او بر فلسفه. همه و همه به کلی تغییر کرده است. 🔸از کتاب های خوبی که درباره غزالی نوشته شده کتابی است که Alexander Treiger نوشته است با عنوان: Inspired Knowledge in Islamic Thought: Al-Ghazali's Theory of Mystical Cognition and Its Avicennian Foundation 🔸شنیدم ترجمه ای از کتاب در دست انتشار است. به نظرم خواندن این کتاب نشان می دهد تا چه اندازه شناخت ما در ایران از غزالی سطحی است و غیر علمی و آمیخته با داورری های ایدئولوژیک. -به نقل از کانال فرهیختگان http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠جامعه ایران وارد دوره‌ای آنومیک شده؟(بخش اول) 🖊دکتر ناصر فکوهی(استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران) ♦️واژه آنومی (از ریشه یونانی به معنای نبود قانون و ارزش) را عمدتاً امیل دورکیم وارد ادبیات علوم اجتماعی کرد. تعبیر دورکیم از این مفهوم، موقعیتی از جامعه است که در آن به دلایلی که می‌توانند بسیار متفاوت باشند، ما شاهد کاهش یا از میان رفتن نسبتاً گسترده ارزش‌های اجتماعی باشیم؛ به صورتی که افراد دچار تزلزل در شخصیت خویش شده و از آنجا که دیگر به هیچ‌چیز و هیچ‌کسی باور ندارند. ♦️با این رویکرد عمومی، وقتی در جامعه کنونی ایران که رو به سوی نوعی فروپاشی اجتماعی – فرهنگی رفته و در حال حاضر فشارهای بسیار سنگینی را به دلیل تحریم‌ها، گرانی زندگی و بی‌کفایتی برخی از مسئولان تحمل می‌کند، تأمل می‌کنیم، وقتی اخبار گاه بسیار ناخوشایندی را از حوادث بسیار دردناکی چون جنایت‌ها و بی‌رحمی‌ها را می‌خوانیم، یا اخبار دیگری را از گستره حیرت‌انگیز فساد، فاصله طبقاتی، بی‌پروایی غریب و افسارگسیخته نوکیسگان، برای بسیاری این پرسش پیش می‌آید که: آیا ما در موقعیتی «آنومیک» قرار نگرفته‌ایم؟ یا دست کم در آستانه چنین موقعیتی نیستیم؟ و طبعاً پرسش دوم این خواهد بود: اگر چنین موقعیتی یا آستانه آن، وجود دارد، چه باید کرد؟ ♦️تفاوتی است جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه میان «احساس آنومی» و «موقعیت آنومی». ممکن است ما روی یک گسل خطرناک زلزله زندگی کنیم و هر آن در خطر آن باشیم که زندگیمان نابود شود، اما چون نسبت به این موضوع آگاهی نداریم، ابداً احساس خطر نکنیم. برعکس ممکن است از «جنگ» یا «تنش» بزرگ خاورمیانه که برخی به دلایلی متفاوت مایلند درباره آن مبالغه کنند، چنان وحشت داشته باشیم که زندگی خود را به یک جهنم واقعی تبدیل کنیم. در مورد اخیر، احساس خطر بسیار قوی‌تر و واقعی‌تر از واقعیت ِ خطر است. ♦️آنچه در طول سال‌های سال در ایران گسترش یافته و خطر اساسی در زمینه اجتماعی و فرهنگی به شمار می‌آید، آن است که بی‌کفایتی و بی‌مسئولیتی ِ برخی از مدیران، سبب شده موقعیت‌های شکننده واقعی را به شدت در جهت منفی بزرگ جلوه دهند: ما با تناقضی اساسی روبرو هستیم و آن اینکه: در حال حاضر نه هیچ کاری نسبتاً ساده‌تر از جلب اعتماد مردم به مسئولان وجود دارد و نه هیچ کاری نسبتاً ساده‌تر از سلب این اعتماد. این البته در شرایطی یک واقعیت به حساب می‌آید که ما با جامعه‌ای به شدت جوان و به شدت عاطفی روبرو باشیم، که هستیم، جامعه‌ای که در آن احساسات و عواطف و واکنش‌ها و خودنمایی‌ها و توهم‌ها و خیالبافی‌ها در هر جهتی، حرف اول را می‌زنند، و عقلانیت و تأمل و دوربینی و تعقل حرف آخر را. ♦️در این موقعیت اگر خواسته باشیم پاسخی برای پرسش‌های خود و چاره‌ای برای گرفتاری‌های خویش بیابیم‌، در کوتاه مدت «راه‌حل‌های نسبتاً ساده» ای هم داریم: اینکه برای نمونه کمتر مردم را زیر فشارهای بیهوده و بی‌حاصل و از سر ِ تعصب به دلیل سبک‌های زندگی متفاوتشان با آنچه ممکن است مسئولان تصور کنند تنها سبک زندگی «درست» به حساب می‌آید، بگذاریم؛ اینکه خود را برای کودکان و جوانان ِ مردم، دلسوزتر از پدر و مادر آن‌ها ندانیم و بر آن نباشیم که همه را حتی در بالاترین سنین دائم «تربیت» و «نصیحت» کنیم؛ اینکه مردم را جدی بگیریم و به آنها اعتماد کنیم و آن‌ها را به چشم کودکان سرکش و شرور نبینیم. این‌ها در دراز مدت مشکلات ما را حل نمی‌کنند، اما دست کم در کوتاه و میان مدت، شاید بتوانند اعتماد اجتماعی را بالا برده و خطر آنومی را در جامعه کاهش دهند. ♦️از لحاظ اقتصادی می‌توان «راه‌حل‌های نسبتاً ساده» دیگری را در نظر گرفت: اینکه همچون دوره جنگ که در آن زمان نیز فشار تحریم بیگانگان بر کشور بالا بود، مردم را نسبت به برخورداری از حداقل‌هایی که برای زندگی روزمرشان نیاز دارند، مطمئن کنیم؛ اینکه از اشرافی‌گری‌های نوکیسگان جلوگیری کنیم و مبارزه‌ای اساسی و واقعی را با فساد و گسترش آن آغاز کنیم؛ اینکه برخی از مسئولان سیاست خود در دفاع از بازار فاسد، رانتی و افسار گسیخته‌ای که در حال از میان بردن طبقه متوسط در کشور ما است و همه چشم‌اندازهای آینده را برای همه افراد حتی طرفداران خود، می‌بندد، کنار بگذارند و شروع به تأمین و تضمین حداقل‌ها کنند؛ اینکه همه مسئولان همبستگی خود را با گروه‌ها و هویت‌های محلی و قومی ایران نشان دهند و از مطرح کردن مقررات تبعیض‌آمیز دست بردارند. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
دغدغه‌های حوزوی
💠جامعه ایران وارد دوره‌ای آنومیک شده؟(بخش اول) 🖊دکتر ناصر فکوهی(استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران) ♦
💠جامعه ایران وارد دوره‌ای آنومیک شده؟(بخش دوم) 🖊دکتر ناصر فکوهی(استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران) ♦️برای آنکه جامعه ما از آنومی به دور باشد – و در اینجا باید بگویم جامعه ما در حال نزدیک شدن به مرزهای آنومیک است – باید نهادها، افراد و شخصیت‌ها و گروه‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی مسئول، تمام تلاش خود را به کار بگیرند که این جامعه را در سه موقعیت «گذشته»، «حال» و «آینده» استوار نگه داشته و انسجام آن را بازتولید کنند. 🔺از میان این سه، «آینده» مهم‌ترین موقعیت است، ولو آنکه خیالی‌ترین آن‌هاباشد. «آینده» معادلی برای امید داشتن است. امید مهم‌ترین و اساسی‌ترین ساختاری است که جوامع انسانی را بر سر پا نگه می‌دارد و وقتی امید از جامعه‌ای رخت بربندد، می‌بینیم که خودکشی‌ها یعنی رها کردن ِ زندگی یا مهاجرت‌ها یعنی رها کردن ِ آن جامعه، رو به افزایش می‌گذارند. بنابراین باید بیش و پیش از هرچیز به مردم نشان داد که می‌توانند امید موقعیت بهتری را داشته باشند ولو آنکه موقعیت کنونی‌شان بهترین نباشد. اما این «نشان دادن» با حرف و شعار میسر نیست، این امید با کنش‌های واقعی، قابل اثبات و صادقانه، قابل تحقق یافتن است. باید همه مردم یا اکثریت آنها قانع شوند که مسئولان و جامعه، حداکثر تلاش خود را می‌کند که بهترین موقعیت ممکن برای آن‌ها فراهم شود و نه برعکس؛ یعنی اینکه همه بر آن هستند که موقعیت ما را دائماً بدتر و غیر قابل تحمل‌تر کنند. 🔺اقداماتی که سودهای کلان را برای گروه‌های اقلیتی ایجاد و میلیون‌ها نفر را از حقوق اولیه‌شان در غذا و مسکن و بهداشت و آموزش محروم می‌کنند؛ آن هم در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان یعنی ایران، اقداماتی هستند که موقعیت «حال» را تخریب می‌کنند. اگر مردم قانع شوند که مسئولان حداکثر تلاش خود را صادقانه برای بهتر شدن وضعیت آن‌ها می‌کنند، شرایط حتی از این مشکل‌تر را نیز تحمل خواهند کرد، کما اینکه در طول جنگ هشت ساله با عراق چنین بود. 🔺و اما سومین موقعیت به «گذشته» مربوط می‌شود که بسیار مهم است، اما اهمیت آن مثل دو مورد دیگر نیست، زیرا «گذشته» نوعی از خیال است که لزوماً و در همه شرایط تأثیر مستقیم و حادی نه بر وضعیت کنونی ما دارد و نه بر موقعیت آینده‌مان و از همین رو «کم هزینه‌ترین» موقعیت برای فعالیت است. هم از این رو است که می‌بینیم تاکید کسانی که نه می‌خواهند برای «حال» مردم فکری بکنند و نه برای آینده‌شان، آنقدر زیاد بر ساختار «گذشته» متمرکز می‌شوند و دائماً از «گذشته‌های طلایی» یاد می‌کنند و یا برعکس از «گذشته‌های وحشتناک»: گروهی می‌خواهند پیوسته ثابت کنند گذشته‌ها «طلایی» بوده‌اند و «حال» موقعیت بدتری است تا به اهداف ایدئولوژیک خود برسند و گروهی هم درست برعکس می‌خواهند با دستکاری افکار ثابت کنند در گذشته‌ها همه چیز لزوماً و به مراتب بدتر بوده و بنابراین هرچه امروز داریم را باید با خوشحالی بپذیریم. هر دو گروه استدلال‌های خود را بر زمینی سُست استوار می‌کنند؛ زیرا این گونه خیالبافی‌ها و سخن‌پراکنی‌ها و شعاردادن‌ها نیستند که می‌توانند در میان و دراز مدت کسی را نسبت به وضعیت کنونی یا آینده به اشتباه بیاندازد. به خصوص در موقعیت امروز جامعه ما که جوانان از سرمایه‌های فرهنگی نسبتاً بالایی برخوردارند و دسترسی‌های فراوانی به رسانه‌های همه جهان دارند. ♦️در یک کلام، جامعه ما هنوز در موقعیت آنومیک نیست، اما موقعیت بحرانی دارد و با نشانه‌های بی‌شماری از همه مسئولان، از همه کسانی که قدرتی برای تصمیم‌گیری و تأثیرگذاری بر سیر وقایع را دارند، می‌خواهد که باید کاری بکنند و نمی‌توانند صرفاً با این استدلال که بیگانگان بر ما فشار وارد می‌کنند، از خود سلب مسئولیت کنند. مردم ما حق دارند حقوق خود را به مثابه مردمی که در یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا زندگی می‌کنند، مطالبه کنند. هیچ کسی انتظار ندارد که همه مشکلات یک شبه حل شود، اما از آن سوی قضیه نیز نباید از مردم انتظار داشت که هرگونه فساد و تبعیض و بی‌کفایتی را بپذیرند و زبان به شکایت باز نکنند و یا دست کم به موقعیت منفعلانه‌ای که سال‌ها است در آن هستیم، تن ندهند. انفعال اجتماعی البته موقعیتی با خطر کمتری از آنومی اجتماعی است، اما موقعیتی به شمار می‌آید از آستانگی و در جهت حرکت به سوی آنومی که بزرگترین خطرات را برای هر جامعه‌، هر فرهنگ و هر تمدن به همراه دارد. -به نقل از ایرنا http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠یقه سازندگان سد لفور را هم بگیرید! 🖋امیر هاشمی مقدم ♦️این روزها پنج نفر جوانی که عکس‌شان با پوشش نامناسب سوار بر قایق در سد لفور منتشر شده، خبرساز شده‌اند. درباره واکنش‌های تندی که به آن صورت گرفته، چند نکته را یادآوری می‌کنم: 🔸الف) تقریبا 15 سال پیش من نیز در نگارش گزارش ارزیابی پیامدهای ساخت سد لفور همکاری داشتم. یافته‌های آن گزارش پژوهشی نشان می‌داد که ساخت این سد تقریبا از هر جهت که نگاه کنی، زیان‌بار است. آن گزارش را نادیده گرفتند و سد را ساختند (البته ساخت سد سال‌ها پیش آغاز شده بود و فقط می‌خواستند برای فریب هم که شده، بگویند ارزیابی پیامدهایش را انجام داده‌ایم. هرچند گمان نمی‌کردند گزارش سفارشی‌شان آنچنان منفی از آب در آید). برخلاف ادعاهایی که کرده بودند، ساخت سد نه تنها باعث توسعه کشاورزی نشد، بلکه به کشاورزی منطقه آسیب جدی هم زد. همچنین مردمان چندین روستا مجبور به جابجایی شدند. روش این جابجایی بسیار ساده بود. مثلا خانه و زمین‌های کشاورزی‌شان را قیمت می‌کردند، می‌شد 5 میلیون تومان (در آن تاریخ). با منت می‌گفتند بیا این 6 میلیون تومان را بگیر و خوش باش. وقتی مردم نپذیرفتند این را، به زور و با شیوه‌ای بسیار خشن آنان را از خانه‌های‌شان بیرون رانده و روستاها را با لودر ویران کردند. هیجکدام از آن روستاییان نتوانستند با آن پول‌ها خانه بخرند. در روستاهای اطراف خانه و زمین کشاورزی خالی برای حضور صدها خانوار نبود و در شهرها هم با آن پول نمی‌شد خانه خرید. بنابراین بیشترشان تبدیل به حاشیه‌نشین‌هایی در قائم‌شهر، بابل و... شدند و به دستفروشی، خرید و فروش مواد مخدر یا جرائم دیگر روی آوردند. 🔸ب) یکی از دلایلی که برای ساخت این سد در طرح توجیهی‌اش آمده بود، توسعه گردشگری در منطقه بود. گردشگری حقیقتا یکی از یتیم‌ترین حوزه‌های تخصصی در ایران است که هر کسی از راه رسید گمان می‌کند می‌شود یک سد یا پارک جنگلی و... را تبدیل به جاذبه گردشگری کرد و مردم را به آنجا کشاند. لفور تا چند سال پیش یکی از سنتی‌ترین و دست‌نخورده‌ترین مناطق مازندران بود. این را بر پایه ده‌ها باری که به این منطقه رفته‌ام و حتی با گاوداران لفور چندین شبانه‌روز کوچ بهاره یا به قول خودشان «گو هِمرا» رفتیم به مناطق سردسیر (که گزارشش در اینجا در دسترس است) می‌گویم. از سوی دیگر، گردشگری تفریحی یکی از تنش‌زاترین گونه‌های گردشگری در مناطق سنتی است. سدها در گردشگری جزو جاذبه‌های تفریحی به شمار می‌آیند و کسی که برای گردش به سوی سد می‌رود، بیشتر یا به دنبال تفریحات آبی (از آب‌بازی گرفته تا شنا، قایق‌سواری، اسکی روی آب و...) است یا تفریحات ساحلی (حمام آفتاب، والیبال و فوتبال ساحلی و...)؛ که هر دو گروه عموما با نگاه و باورهای سنتی در تضاد است. واقعیت اینست که گردشگری زبان ویژه خودش را دارد که گاهی اوقات ما واقعا زبان‌نفهمیم و از یک گونه‌ی گردشگری، انتظارات و چشم‌داشتهای عجیب و غریبی داریم. 🔸ج) دست آخر اینکه این همه واکنش در برابر پدیده‌ای که دور از انتظار نبود، جای شگفتی است. بسیاری از مسئولین نسبت به آن موضع گرفتند؛ پلیس سریعا وارد عمل شده و ابتدا قایق‌ها را توقیف کرد و سپس افراد قایق‌سوار را شناسایی و بازداشت نمود. البته اگر همین سرعت عمل و گستردگی واکنش در برابر دیگر جرائم هم باشد (از اختلاس و دزدی گرفته تا اسیدپاشی به زنان معصوم و...)، گله‌ای نیست. از آن مهمتر، ای‌کاش مجریان قانون یقه سازندگان سد لفور و همه ذی‌نفعانی را می‌گرفتند که منافع‌شان کاملا در تضاد با منافع ملی، با ساخت این سد گره خورده بود و بنابراین فشار آوردند تا با وجود همه ارزیابی‌هایی که پیامدهای وحشتناک فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی برای این سد پیش‌بینی می‌کردند، ساخته شود و صدها نفر از ساکنان آنجا آواره و حاشیه‌نشین گردند و زمین‌های کشاورزی اطراف، به دلیل بالا آمدن سطح آب، کیفیت‌شان را از دست بدهند و فرهنگ سنتی مردم منطقه مورد بی‌حرمتی قرار بگیرد. -به نقل از کانال مقدمه http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠#معرفی_کتاب "جستاری در مواجهات معنایی روحانیت و سینمای اجتماعی ایران" 🔸دکتر مهدی منتظرقائم و محمدجعفر اسفندیاری 🔸در فصل نخست سنت نظری تفسیر متن و مطالعات دریافت، از زوایای گوناگون فلسفی، ادبی، ارتباطی و سینمایی مورد واکاوی قرار گرفته و در فصل دوم، سیر تطورات تاریخی، علمی و گفتمانی حوزه و روحانیت قم، بررسی شده. در فصل سوم نیز، پیش زمینه‌ها، الزامات و اقتضائات روش‌شناختی پژوهش تشریح شده است. در فصل چهارم یافته‌های حاصل از مصاحبه‌های تحقیق با روحانیون تشریح گردیده و در فصل پنجم، ارائۀ جمع‌بندی، تفسیر و نتیجه‌گیری صورت گرفته است. 🔸بروز تنوعات و تکثرات معرفتی و گفتمانی در حوزه و روحانیت قم در دو سه دهۀ اخیر سبب شده تا حوزه و روحانیت قم به نحله‌ها و مشرب‌های گوناگون سنتی، فلسفی، عرفانی، عقلانی و... تقسیم شود و دیگر قابل‌تقلیل و تعمیم به یک یا دو جریان خاص نباشد؛ از این رو مواجهات معنایی روحانیت با متون رسانه‌ای نیز، دیگر به شکل محدود سابق نبوده و سویه‌های مبهم و نامعلوم متعددی پیدا کرده است. 🔸به استناد این کتاب، دریافت معانی و رویکردهای تفسیری هریک از مشرب‌های فکری و معرفتی روحانیت قم در دوران کنونی، تنها از رهگذر بررسی روشمند و میدانی نحوۀ مواجهۀ «جهان‌های معرفتی» روحانیت قم با بسترهای فرهنگی و اجتماعی روز جامعه ازجمله متون رسانه‌ای قابل‌دسترسی است. _به نقل از http://mobahesat.ir/ http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠احضار ارواح! 🔹حاشیه‌ای بر استعفای وزیر آموزش‌و‌پرورش 🖋دکترمحمّدعلی فیاض‌بخش 🔸تکرار نصب‌ها و عزل‌ها و استیضاح‌ها و استعفاها در وزارتخانه‌ی آموزش‌ و پرورش، اگر گره‌گشای مشکلات نهادینه‌شده‌ این وزارت بود، چهار دهه آزمون و خطا کافی می‌نمود. ماشین عظیم و ثقیل و‌ مستهلک آموزش ‌و پرورش را ساده‌انگاری است اگر بپنداریم، تنها راننده‌ای ماهر بتواند در طریق صحیح هدایت کند؛ بدون آن‌که مجموعه‌ای از دیگر امکانات به کمک بیایند. 🔸نگاهی به عمر چهل‌سال اخیر آموزش‌وپرورش، دلیلی بر مدعای فوق است: 🔸آموزش و‌‌ پرورش در طول این چهار دهه، تقریباً تمام گرایش‌های فرهنگی و سیاسی و حتی ایدئولوژیک را در سطح مدیریتی تجربه کرده است. 🔸از زمان شهید رجایی، دومین وزیر آموزش ‌و پرورش پس از انقلاب تا امروز، صحنه‌ی آموزش ‌و پرورش، میدان تلاش‌ها و کوشش‌ها و زحمات افراد مختلف بوده است. شهید رجایی، نمایه‌ای از تحول‌خواهی انقلابی در این دستگاه بود؛ هرچند عمر کوتاه و پربرکتش این مجال را از او گرفت. پس از او دیدگاه‌هایی از تندروترین‌ها تا محافظه‌کارترین‌ها بر این‌ مسند نشستند و هرکدام در عمر وزارت خویش اقداماتی را به عمل آوردند. چه کسانی که همچو او بالیده‌ آموزش‌ و پرورش بودند و از کسوت معلمی به جامه‌ وزارت رسیده بودند و چه افرادی، همچو وزیر اولین دولت اصلاحات، که یک روز هم سابقه‌ی معلمی در کارنامه‌ی خود نداشتند؛ اما به سهم خود دغدغه‌ی آموزش‌وپرورش را داشتند. 🔸در قطاری که انواع دیدگاه‌ها و ‌گرایش‌ها را در ایستگاه آموزش‌وپرورش سوار و پیاده کرد، همه‌ چشم‌ها به توانایی‌های ذاتی و مدیریتی و اجرایی لوکوموتیوران‌ها بود؛ ...و نه به دیگر تمهیدات و لوازم این قطار پرواگن. کمتر کسی به ریل‌های زیر این قطار و زیرساخت‌های زیر ریل‌ها یا فرسودگی واگن‌ها یا سوخت مناسب لوکوموتیو اندیشه کرد. همه، همیشه لوکوموتیوران را نگریستند و افت‌وخیز این قطار را در کوره‌‌راه‌های پرپیچ‌وخم چهار دهه، یکسره از چشم راننده دیدند. ♦️با این نگاه، تردید نکنید، ماهرترین و‌ چابک‌ترین راننده نیز همچنان این قطار را یا در میانه‌ کویر یا وسط پلی معلق یا در جنگلی انبوه متوقف خواهد‌کرد؛ یا زیر تیغ استیضاح، یا به عافیت استعفا و یا حتّی به رؤیای بهارستان! ♦️یافته‌ من این است که یک حلقه‌ی مفقوده در کلان حاکمیت در کار آموزش‌ و پرورش باید یافته و در جای خود نهاده شود؛ ...و آن اراده‌ تغییر و‌تحول و نوسازی و کارآمدی است. ♦️امروز، سه عنصر بودجه، نیروی انسانی ماهر و راهبرد علمیِ آموزشی-پرورشی در حلقه‌ مفقوده‌ آموزش ‌و پرورش پنهان شده است. 🔸داستان بودجه از فرط تکرار، ملال‌انگیز شده است. بحث نیروی انسانی ماهر و کارآزموده، به تبَع بودجه و نیز فقر پژوهش‌های عملیاتی در مدیریت نیروی انسانی، به یک تراژدی زمان‌خورده تبدیل شده است و بالاخره مشکل راهبرد علمی درازمدت در این امر بزرگ، در دو دهه‌ اخیر در چالش با تجارت فرهنگی و آموزشی قربانی شده است. راهبرد «آموزش کنکوری» و «تربیت حافظه‌محور» -که در تجارت تست و‌ حل‌المسائل و مؤسسات به اصطلاح کمک آموزشی نمایان شده- راه را بر هرگونه تجدیدنظرطلبی نوآورانه و تحول‌خواهانه بسته است و تا زمانی که اراده‌ای جامع در کلان حاکمیت برای حل و رفع این سه مانع به میدان نیاید، رفت‌وآمد وزیرانی که یکی‌یکی قربانی روزمرگی‌های وزارتخانه هستند، گرهی از کار فروبسته‌ی آموزش‌وپرورش نمی‌گشاید. ♦️بد نیست صاحبان مناصب و تصمیمات -که در این یک هفته با انواع طعنه‌ها و شماتت‌ها وزیر را به خاطر استعفایش نواختند- تصور کنند که با ادامه‌ همین ساختار، وزیر بعدی چه معجزی رو خواهد کرد؟ گیرم «جان‌دیویی» زنده شود و یا «ابن‌مسکویه» روحش احضار گردد و یا «محمدباقر هوشیار» سر از گور به‌در آورَد! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠هنر انقلاب! 🖋روح‌الله جلالی ♦️هنر از جمله مواردی است که مانند سیلی خروشان به رودخانه خشک جامعه سرازیر می‌شود و قایق‌های به گل نشسته اعتقادی را به حرکت در می‌آورد. اسلام با هنر طراوت گرفت. از قرآن و مساجد و اماکن زیارتی تا منبر و خطابه و نویسندگی و... در شکل، سرتاسر هنر است و بس! ♦️شکل قرآن هنر خالص است. آهنگ کلام الهی، خط آن، نگارگری و تذهیب و ... است. نهج‌البلاغه سرآمد خطابه و هنر سخن گفتن است. از یاد نمی‌برم که کتاب هنرمندانه خاطرات زندانی سیاسی "عزت شاهی"، چگونه ولوله‌ای در میان طلاب و دانشجویان برای مطالعه انقلاب و بازدید از موزه عبرت انداخته بود و از مسیر اقناع و تخیل، آنها را به دغدغه اندیشه و عقلانیت حرکت می‌داد. ♦️سریال چرنوبیل یک منطقه نازیبا را به یکی از نقاط توریستی جهان تبدیل می‌کند! ♦️آمریکایی‌ها با هالیوود، در سرتاسر دنیا حکمرانی فرهنگی می‌کنند و درحالیکه من در حال تدریس مبانی انقلاب هستم، فرزندانم با لذت و دقت پای انیمیشن‌های آنها نشسته‌اند و ساعت‌ها در روز، سبک زندگی آمریکایی می‌آموزند و داده‌های آثار هالیوودی را در لایه‌های زیرین شخصیت خود محکم می‌کنند. ♦️جوانان و نوجوانان ما ساعت‌ها در هفته با سریال‌های آمریکایی خو گرفته‌اند و ذائقه خود را با تمایلات فلان تهیه‌کننده و کارگردان صهیونیستی و آمریکایی شکل می‌دهند. ♦️غیر از آنکه هنر، ثروت غیرقابل تصوری برای کشورشان به ارمغان آورده است، رقابت سنگینی برای متخصص شدن در هنر و تهیه جذاب‌ترین آثار هنری در جریان است. ♦️فارابی معتقد است که برای ترویج ارزش‌ها و فضائل اخلاقی و دینی در جامعه، باید از طریق هنر، قوه خیال توده مردم را پرورش داد، چراکه بیشتر مردم از طریق اقناع(پذیرش) و تخیل مطالب را می‌پذیرند نه بر اساس اندیشه. او جهت‌دهی به تخیلات عمومی جامعه را که از طریق هنر انجام می‌پذیرد در وهله اول وظیفه زمامداران جامعه می‌داند. افلاطون هم تربیت هنری را زمینه‌ساز پرورش عقلانی مردم می‌داند و آن را موجب نظم و پالایش روان انسان ناآماده تفکر دانسته است تا مردم آماده شوند که در مراحل بعد تحت تربیت صحیح عقلانی قرار گیرند. علامه محمدتقی جعفری هم اهل تصدیقات صحیح را قلیل و اکثریت جامعه را اهل تصورات معرفی می‌کند. این اندیشمندان، جامعه را تشنه اقناع می‌دانند که معمولا بر پایه تخیلات می‌چرخد. ♦️در جای دیگر نیز گفته شده است که هنر نامزدهای انتخاباتی هم ارائه یک نقاشی و تصویر به مردم است و کمتر کسی به دنبال تحلیل برنامه‌ها و توانمندی نامزدهاست و آن کسی که نقاشی بهتری از خود ترسیم کند، برنده انتخابات است. ♦️به هر حال گویی که اگر بخواهیم لیستی از سرمایه‌گذاری‌های پایه و اساسی در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی که مهم‌ترین رکن آن مردم و ذهنیتشان هستند نام ببریم، "هنر" بر صدر این لیست می‌نشیند. ♦️به نظر می‌رسد تولیدات هنری دهه‌های اخیر نسبت به دهه‌های ابتدایی انقلاب، افت محسوسی را تجربه می‌کنند. روایت فتح آوینی، بودجه‌ها و سازمان‌های عریض و طویل فعلی را ندیده بود اما در شرح دفاع و جذب مخاطب، یکه تازی می‌کرد. سرودهای انقلابی هنوز رکوددار تحریک احساسات هستند و جایگزین‌های مناسبی نیافته‌اند. هنر انقلابی این روزها جوشش عاشقانه هنرمندان را کمتر در خود می‌یابد، چراکه خودِ هنر که در جهت اقناع توده به کار گرفته می‌شود، بیش از آنچه باید، گرفتار سفارش و ابلاغ شده است. زور ابلاغ هم به جامعه هنری نمی‌رسد و لذا یک فاصله روزافزون عمیق میان هنرمند و هنر انقلابی مشاهده می‌گردد. زورش برسد هم فرق است بین هنرمند مزدور تا هنرمند عاشق! از طرفی در شناسایی و تربیت روشمند هنرمندانِ ارزشی هم دغدغه خاصی دیده نمی‌شود. دانشکده‌های هنر رها هستند و دانشجویان دیمی رشد می‌کنند. بسیاری از آنان با شخصیت مذهبی وارد مجموعه می‌شوند و با تصورات آشفته و لائیک فارق‌التحصیل و وارد بازار کار می‌شوند. در مرحله اول قوی‌ترها که سلامت اخلاقی دارند باید شناسایی شده و با سرمایه‌گذاری جدی، قوی و کاربلد شوند. چهره‌های جوانی همچون محمدحسین مهدویان و نرگس آبیار موجب قوت قلب هستند، اما ناکافی و محدود. باید رقابت جدی و واقعی میان هنرمندان شکل بگیرد و جشنواره‌های فرمایشی و ابلاغی با اسم و عنوان مردمی هم دردی را چندان دوا نمی‌کند. بایستی اجازه داد در تضارب آثار هنری، عیار هنر انقلابی و ارزشی مشخص شود. ♦️هنر هم تولید ثروت می‌کند، هم قدرت مافوق تصوری در فرهنگ‌سازی داخلی و خارجی دارد و از همه مهم‌تر در نشاط و لذت اجتماعی هم نقش بی‌بدیلی ایفا می‌کند. هنرمندان بایستی به دقت آموزش داده شوند تا در تکنیک و محتوا قوی شوند. جامعه هنری پر از ذوق و ایده است. باید حمایت شود. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0