eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
8.9هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
14.7هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 بچه که بودم همیشه دلم میخواست پسر باشم همیشه میگفتم خوش به حال پسر ها همه ی امتیاز ها مال آن هاست از استادیوم و فوتبال گرفته تا همین حجاب اما حالا در آستانه ی جوانی مینویسم مرد بودن سخت است... کسی برای مردها برای خستگی هایشان برای شب هایی که بی هدف ،از ناراحتی قدم میزنند چیزی ننوشته است مردها مثل ما زن ها پیچیده نیستند برای فهمیدنشان فقط کافی است به چشم هایشان نگاه کنید تا قلبشان را لمس کنید مرد بودن چه قدر سخت است... مردها مثل ما وقتی ناراحتند نمی توانند یه دل سیر تو بغل دوستشان گریه کنند نمی توانند لاک بزنند و دلشان برای این همه زیبایی غنج برود و ته دلشان از خودشان خوششان بیاید باید همیشه حتی وقتی از غم قامتشان خم شده است لبخند بزنند و بگویند “خوبم” تا دل عشقشان قرص شود مرد بودن چه قدر سخت است.... باید همیشه قوی و شجاع باشند چون آن ها مرد هستند کسی ناز آن ها را نمی کشد چون مرد ها قهر نمی کنند...!! به راستی مرد بودن چه قدر سخت است... شما خانم ها،شما سفیر های عشق روی زمین با این پسر بچه های خشن و اخمو مهربان باشید خستگی هایشان را شانه باشید آن ها مثل شما در بچگی به عروسک ها مهربانی نکردند مادر عروسک ها نبودند آن ها با جمله: ‘مرد که گریه نمیکند’ همه ی بی حوصلگی هایشان را قدم زدند به آن ها حق بدهید.... اما دنیا بدون مردان، بدون این پسر بچه های خشن که بازی بلد نیستند و جر زنی می کنند زیبا نیست... "کیانا لطیفیان" جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . مولود بدبخت ازهمه جا بی خبر حسابی از سکینه تشکر کرد که ر
📜 🩷 . آبجی وقتی کوچیک بودم ننم اصلا منو بغل میکرد یا اصلا من پیش ننم خوابیدم خیلی دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش .اصلا هیچی ازش یادم نیست دیگه صورتشم کامل یادم رفته .مریم:چقدر دلم ازحرفای عاطفه گرفت هرشب هرشب التماس میکرد که از ننه براش تعریف کنم از اینکه چه جوری بود .بازهم اشکهای لعنتی داشت شروع به باریدن میکردن که گفتم آبجی الان وقتش نیست دیگه محمدم بیدار میشه غصه میخوره تو باز یه تصویر کم رنگ از ننه یادتون ولی محمد حتی نمیدونه مادر داشتن چیه .محمد برادر کوچک من که شش ماهه بود که ننم مرد خیلی نازک ونارنجی بارش آوردیم که تموم وقتشو با آقام میگذروند بوی ننه رو ازاقام حس میکرد.ضربه دوم رو وقتی محمد خورد که آقامم زن گرفت وخواب وخوراکشو از محمد جدا کرد .محمد گوشه گیر وکم حرف شده بود تموم روز به یه گوشه خیره میموند . فردا صبح از لحظه ای که هوا گرگ ومیشی شد بلند شدیم وهرکسی مشغول کاری شد .خونه رو تمیز کردیم وحیاط وکوچه رو آب وجارو کردیم .رفتیم استکان های مسجد رو آوردیم واسه چایی دادن به مهمونا وتموم همسایه ها رو هم دعوت کردیم که بعد ازشام بیان شیرینی خورای عاطفه . همه جمع شده بودن ودست میزدن ومیرقصیدن وبالاخره دختر بس از در وارد شد .(دختر بس اسم زنی بود که تو ده هر عروسی یا جشنی بود با قابلمه یا دبه های بزرگ یا سینی مجلس رو گرم میکرد وآخر جشن هم از صاحب جشن شیرینی میگرفت )دختر بس نشست وشروع کرد زدن به پشت سینی وخوندن .بالاخره خانواده داماد اومدن .موسی ناراحت بود وبا اخم نگاه میکرد وننش هم هی با آرنج بهش میزد ومیگفت بخند .عاطفه هم ساکت نشسته بود وسرش پایین بود .من عزا گرفته بودم دقیقا مثل روزی که قرار بود منو بدن به حاج رحیم .به عاطفه نگاه میکردم واشک میریختم .از مجلس امشب فقط سکینه ومولود وآقام ویه کمی هم ننه مولود خوشحال بودن .بقیه ناراحت وغمگین موسی رو به زور راضی کرده بودن تهدیدش کرده بودن که باید قید پدر ومادرشو بزنه اگه قبول نکنه .چایی میریختم وبه جمعیت تعارف میکردم .ننه موسی انگشتری از دستش درآورد ورفت جلو عاطفه وانگشتر وبه انگشت عاطفه کرد وروسری هم روی سر عاطفه انداخت و گفت دیگه عروس ما شد .همه بلند دست زدن وکیل کشیدن وخواهر کوچیک موسی با سینی نخود وکشمش وزن داداش موسی با سینی خیار وارد شدن وبه هر نفر یه مشت نخود وکشمش ویه خیار میدادن .بچها واسه نخود کشمش گرفتن صف بسته بودن وهمدیگه رو هل میدادن ودستهاشونو بالا گرفته بودن
علايم هشداردهنده دوران نامزدى 🔹 بعضى از رفتارها در زندگى زناشويى ضعف زن و شوهر محسوب مى شود كه در دوران نامزدى مى توان تا حدودى به آن پى برد، و در صورت امكان براى آن چاره جويى كرد مانند : ⛔️پنهان كارى ⛔️عجول بودن ⛔️پر توقع بودن ⛔️زود رنج بودن ⛔️عدم سازگارى ⛔️تناقض گويى ⛔️بى ملاحظه بودن ⛔️وسواس داشتن ⛔️عمل نكردن به وعده و مقررات ⛔️وانمود كردن يا نقش بازی کردن رابطه زناشویی👩‍❤️‍👨
22.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆🔆تسویه با زندگی چگونه شکل می‌گیرد؟/دکتر اسلامی 🎥 @daneshanushe✍️
♥️🍀 لطفا❗️ ♻️اگر ضعفی در همسرتان میبینید سعی کنید به او کمک کنید تا این ضعف را از بین ببرد و از سرکوفت زدن و تهدید برای قوی تر نشان دادن خودتان به شدت دوری کنید چرا که این عمل نشانه ضعف شماست. ♻️مثلا اگه کارهای خونه مونده ...هی تو خونه راه نرید و بگید ..پس تو تو این خونه چیکار میکنی ...چرا اینجا اینجوریه ..چرا خونه نامرتبه ....چرا ظرفا نشسته اس ...چرا در اتاق بازه ...چرا چرا چرا ووووووووو وقتی شما کت خودت و از رو مبل برداری ....پوست تخمه ها رو جمع کنی ....کنترل و از زیر خلوار ها اشغال برداری ....خانومتون واز جا بلند میشه و بغیه اشو خودش انجام میده! اما ....... ⚠️اگه شما وسط اون بازار شام بشینی و همش غر بزنی خانوم از جاش بلند نمیشه که نمیشه البته این نظر منه 🍃
🔥(غفلت از پروردگار)❣ 🌿پادشاهی برای خدا گردن کلفتی می کرد فرشته ها گفتندخداوندا چرا جواب او را نمی دهی که گردن کلفتی میکندوخداوند فرمودبه او مهلت میدم ✨اما همچنان پادشاه ازشدت غرور وتکبر از این امر دست برنمی داشت ☀️ روزی که آن پادشاه غذا زیاد خورده بود خداوند به معده او دستور داد غذا را هضم نکن او بیمار شد هیچ پزشکی نتوانست اورا مداوا کند ❣خداوند به فرشته ای فرمود به شکل انسان شو ونزد آن پادشاه برو وپودری به اوبده برای درمانش در عوض نصف دارایهای او را بگیر. 👈 آن فرشته به درب قصر رفت وگفت من پادشاه را درمان میکنم به شرطی که نیمی از دارائهایش را به من بدهد .قبول کردند پودر را داد ومعده پادشاه کار کرد ولی بیش از حد کارکرد وحال دیگر بند نمی امدومدام اسهال میشد. فرشته گفت یک داروی دیگری می دهم به شرط اینکه نصف دیگر دارایهای پادشاه را هم به من بدهید وبا اکراه زیاد قبول کردند.ونصف دیگر دارایی پادشاه نیز از دست او درآمد.تا اونجایی که کم کم حکومت پادشاه ضعیف شد وپادشاه دیگری برتخت نشست. 👌انسانی که اینقدر ضعیف است که کار نکردن معده واسهال او را از پا در می آورد سرکشی و گردن کلفتی برای خدا چرا؟ ❣قرآن می فرماید:((انتم الفقراء الی الله)) ☘ای انسان تو همیشه محتاج ونیازمند به پروردگار هستی.☘ ✨✨✨
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . آبجی وقتی کوچیک بودم ننم اصلا منو بغل میکرد یا اصلا من پ
📜 🩷 . بچه ها همه صف کشیده بودن ودستهاشو بالا بود برای گرفتن نخود وکشمش .چقدر ذوق داشتن وخوشحال بودن چقدر به اون حال بچگی که هیچ چیزی نمیفهمی وبرات مهم نیست جز بازی وشادی غبطه خوردم .موسی حتی یه بارم هم نخندید ویه بار هم به عاطفه نگاه نکرد انگار برای مراسم ختمش اومده بود .همه در تدارک خرید ومراسم عقد وعروسی عاطفه بودیم.نون پختیم ویه گونی قند شکستیم با همسایه ها .ماست وکره ودوغ درست کردم .تمام تدارک ها رو برای حواهرم آماده کردم .وبه سکینه گفتم :سکینه به آقام بگو مگه نمیخواد برای عاطفه جهیزیه بگیره اگه من بهش بگم باز جنگ ودعوا راه میندازه وبهش بگو نمیشه که دست خالی همینجوریشم مادر شوهرش چپ چپ نگاش میکنه .سکینه:خودم شب بهش میگم ببینم چی میگه .هیچوقت پیش ما با آقام صحبت نمیکرد همیشه تو اتاق وموقع خواب آقام رو پر میکرد ومینداخت به جون ما. شب منتظر جواب از سکینه رو ایوون راه میرفتم وبا خودم فکر میکردم که چی باید بخرم برای عاطفه من که جهیزیه خریدن بلد نیستم .سکینه هم معلومه از حرص چیزی نمیخره براش باید به یه نفر دلسوز بگم راهنماییم کنه اما کی ...ما کی رو داشتیم دلسوز پوزخندی زدم وگفتم اگه دلسوز داشتیم اگه کسی رو داشتیم که وضعمون این نبود . سکینه اومد رفتم جلوش وگفتم چی شد سکینه کی میریم شهر واسه خرید چهار روز دیگه عروسیه ها وقت نمیکنیم .سکینه گفت :وقت چی نمیکنیم وقتی اصلا قرار نیست بریم .مثل یخ وا رفتم وگفتم یعنی چی ؟؟ سکینه:یعنی اینکه آقات میگه من پول ندارم چیزی بخرم برای پسر یارو که فردا فحشمم بده .میگه اونا میخوان زندگی کنن من خرج کنم همین که یه شام وناهار خرج گذاشتن رو دستم که بدم به مردم خدارو شکر کنن .نتونستم جلو خودمو دیگه بگیرم نشستم رو زمین سرد وشروع کردم داد وهوار وگریه تموم موهای سرمو با دست کندم .تموم صورتمو چنگ انداختم وداد زدم .ای خدا ما چه گناهی کردیم زیر دست این پدر جلاد آخه .کم کلفتی کردیم از بچگی کم کتک خوردیم وکار کردیم .کم تو طویله زجرمون دادی .کم زدی تو سرم که سرم عیب دیده وهمیشه درد میکنه .حالا هم که عاطفه میخوا نجات پیدا کنه از این خراب شده بره زیر دست اون یکی عفریته سرکوفت بشنوه اره .مهدی ومحبوبه اومدن وبه زور بردنم تو اتاق وگفتن شر درست نکن این چند روز رو باز کتک میحوری ها ببین سرتو چیکار کرده .مریم:دست خودم نیست نفسم بالا نمیاد تموم تن وبدنم داره میلرزه از دست این مرد ازبچگی بدبختی کشید.
مثل دانه های قهوه باش 🔹زن جوانی پیش مادر خود می رود و از مشکلات زندگی خود برای او می گوید و اینکه او از تلاش وجنگ مداوم برای حل کردن مشکلاتش خسته شده است‌. 🔹مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد . 🔹سپس توی اولی هویچ ریخت در دومی تخم مرغ ودر سومی دانه های قهوه. بعداز 20 دقیقه که اب کاملا جوشیده بود گاز هارا خاموش کرد! 🔹اول هویچ ها را در ظرفی گذاشت ٬ سپس تخم مرغ هارا هم در ظرف گذاشت وقهوه راهم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت سپس از دخترش پرسید که چه می بینی؟ 🔹دخترش پاسخ داد: هویچ٬تخم مرغ٬قهوه. مادر از او خواست که هویچ هارا لمس کند و بگوید که چگونه اند ؟! او اینکار را کردو گفت: نرم اند 🔹 بعد از او خواست تخم مرغ هارا بشکند ٬ بعداز اینکه پوسته آن را جدا کرد ٬ تخم مرغ سفت شده را دید و در آخر از او خواست که قهوه را بچشد . ⁉️دختر از مادرش پرسید که: مفهوم اینها چیه؟ 🔹مادر بهش پاسخ داد: هرسه این مواد در شرایط سخت و یکسان بوده است ٬ آب جوشان٬ اما هرکدام عکس العمل متفاوتی نشان داده اند. 🔹هویچ در ابتدا بسیار سخت ومحکم به نظر میرسد اماوقتی در آب جوشان قرار گرفت به راحتی نرم و ضعیف شد. تخم مرغ که در ابتدا شکننده بود و پوسته بیرونی آن از مایع درونی آن محافظت می کرد٬وقتی در آب جوش قرار گرفت مایع درونی آن سفت و محکم شد ‌. دانه های قهوه که یکتا بودند٬بعد از قرار گرفتن در آب جوشان٬آب را تغییر دادند. ⁉️مادر از دخترش پرسید:تو کدام یک ازین مواد هستی؟ وقتی شرایط بد وسختی پیش می آیدتو چگونه عمل می کنی؟ تو هویچ٬تخم مرغ یا دانه های قهوه هستی؟ ⁉️به این فکر کن که من چه هستم؟آیا من هویچ هستم که به نظر محکم می آیم٬ اما در سختی ها خم می شوم و مقاومت خود را از دست می دهم ؟ ⁉️ آیا من تخم مرغ هستم که با یک قلب نرم شروع می کند اما با حرارت محکم می شود؟ یا من دانه قهوه هستم که آب داغ را تغییر داد؟ وقتی آب داغ شد آن دانه بوی خوش وطعم دلپذیری را آزاد کرد. 🔹اگر تو مانند دانه های قهوه باشی هرچه شرایط بدتر میشوند تو بهتر می شوی وشرایط را به نفع خودت تغییر می دهی! @daneshanushe✍️
یـاد خـوبـان 🌸 نه حساب اسـت 🌸 که فرامـوش شـود 🌸 نـه چراغ اسـت کـه 🌸 خاموش شود و نـه سـال اسـت کـه🌸 به آخر برسد جویباریست زمحبت 🌸 که همیشه جاریست 🌸 شبتون دل انگیز🌸
نجومی اسلامی 👈 یکشنبه 👈 15 مهر / میزان 1403 👈2 ربیع الثانی 1446 👈6 اکتبر 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی ⭐️ احکام دینی و اسلامی 📛 امروز روز برای امور زیر مناسب نیست: 📛 امور همیشگی و دائمی. 📛 مسافرت. 📛 و خرید های کلان خوب نیست. 🚘 مسافرت : مسافرت خوب نیست و حتما همراه صدقه و احتیاط لازم انجام گیرد. 👶 زایمان خوب و نوزاد خوش قدم و شایسته تربیت شود. 🔭 احکام 🌓 امروز: قمر در برج عقرب است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است: ✳️ خرید باغ و زمین کشاورزی. ✳️ از شیر گرفتن کودک. ✳️ درختکاری. ✳️ بذر پاشی و کاشت. ✳️ آبیاری. ✳️ تحقیق و تفحص. ✳️ جراحی چشم. ✳️ نیشتر زدن به دمل. ✳️ کشیدن دندان. ✳️ و خارج کردن زوائد بدن مثل خال و زگیل و میخچه نیک است. 📛 ولی امور اساسی و امور ازدواجی خوب نیست. 👩‍❤️‍👨 مباشرت امشب: از مباشرت به قصد فرزند آوری احتیاط شود. ⚫️ اصلاح سر و صورت: طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری، باعث حاجت روایی می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا انداختن در این روز، از ماه قمری خوب نیست. 💅 ناخن گرفتن: یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز: یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست. طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌ (این حکم شامل خرید لباس نیست) 😴🙄 : خوابی که (شب دو شنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 3 سوره مبارکه " آل عمران " است. نزل علیک بالحق مصدقا لما بین یدیه... و مفهوم آن این است که سه چیز خوب و پی در پی به خواب بیننده برسد.ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ روز یکشنبه: یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد. 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به علیه السلام و سلام الله علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 💠 برای به دست آوردن آرامش و سکون و برخورداری از الطاف الهی این دعای اسماءلله را قرائت کنید 🔘 توصیه میشه بعد از هر نماز یکبار و به نیت آرامش قلب قرائت بشه 🔱 بسم الله الرحمن الرحیم یا اَللهُ یا رَحمنُ یا رَحیمُ یا عَلیُّ یا عَلیمُ یا عَظیمُ یا اَحدُ یا صَمدُ یا وِترُ یا سَلامُ یا مُومِنُ یا مُهَیمِنُ یا بَصیرُ یا واحِدُ یا کَرِیمُ یا لَطِیفُ یا حَلیمُ یا کَبیرُ یا مُتَکَبِّرُ یا جَمیلُ یا جَلیلُ یا قَویُّ یا عَزیزُ یا مُتَعَزِّزُ یا حَنَّانُ یا مَنَّانُ یا تَوَّابُ یا بَاعِثُ یا بَارُّ یا حَمیدُ یا مَجیدُ یا مَحمودُ یا مَعبودُ یا مَوجودُ یا ظَاهِرُ یا بَاطِنُ یا طَاهِرُ یا اَوَّلُ یا آخِرُ یا حَیُّ یا قَیُّومُ یا شَامِخُ یا وَاسِعُ یا سَلامُ یا رَفیعُ یا مُرتَفِعُ یا نُورُ یا ذُوالقُوَّة وَالاِکرام. ‎