eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
9.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
14.3هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . میخواستم برای بچه ها لباس بخرم آخه لباس نداشتن بعد هم م
📜 🩷 . ولی مجبور بودیم رفتم جلو نشستم گفتم آقا ما که در باز شد وملیحه  ومریم ومرضیه اومدن تو آقام با دیدن بچه ها سریع بلند شد وگفت اینجا چه خبره اینا بچه  های اعظم نیستن اینجا چیکا میکنن با کی اومدن اینجا .اعظمم اومده ؟بالاخره فهمید چه غلطی کرد آره رفت با دوتا نون خور دیگه برگشت تو سر منه بدبخت .چقدر بهش گفتم اگه رفتی دیگه برو من نیستم چرا دوباره اومده اینجا چه طور جرات کرده پاشو تو این ده بزاره .آقام مثل دیوونه ها از در ازپنجره بیرون نگاه میکرد ودنبال اعظم میگشت ویه بند حرف میزد وبدوبیراا میگفت . من زل زده بودم به کارهاشو اصلا فکرشم نمیکردم دیگه تا این حد بیرحم باشه حتی به بچه ها نگاه هم نکرد فقط هی میگفت نون خور نون خور درک نمیکردم با این همه مال وثروت میخواد چیکار کنه به ما که بچه هاش بودیم هم چیزی نمیداد همیشه خدا گرسنه وتو حسرت بودیم اصلا ساکت نمیشد که دلیل اومدن بچه هارو بگیم .بچه ها ترسیده بودن از کارهاش وازروطرف منو بغل کرده بودن .سکینه اینجور وقتا به دیوار تکیه میداد وبا دست لبشو فشار میداد وپوست لبشو میکند وهرازگاهی پوزخند میزد .هرچقدر تحمل کردم دیدم نمیتونم ساکت بمونم .گفتم آقا صبر کن تا بهت توضیح بدم یه لحظه بشین .اعظم نیست اعظم نیومده ولی اصلا انگار حرفای منو نمیشنید فقط اینور واونور میرفت وعر میزد .نفسمو با حرص بیرون دادم مهدی ومنصور دستاشو گرفتن وبه زور نشوندنش سرجاش  .رفتم جلوش گفتم آقا اعظم نیست نیومده ولی بچه ها جایی ندارن بمونن باید یه مدت پیش ما زندگی کنن تا اعظم بیا دنبالشون توروخدا جلو بچه ها اینجوری نکن طفلکی ها به اندازه کافی ترسیدن اینا که گناهی ندارن میدونم حرفت درست بود عباس بدرد اعظم نمیخورد ولی کاریه که شده چیکار میشه کرد اینا که گناهی ندارن ببین رنگشون پریده .آقام نگاهی به بچه ها انداخت انگار یکم دلش به حالشون سوخت ساکت شد ونفسشو بیرون داد وزد روی زانوشو گفت اییییییییی خدا .مریم:منصور بچه هارو ببر پیش خدیجه .ببین آقا اعظم میدونه که خیلی اشتباه کرد که به حرفت گوش نداد چوبشو خورده .عباس چنان بلایی سرش اورده که اعظم مثل سگ پشیمونه ومیخواست بیاد به پات بیوفته که ببخشیش ولی نتونست ایشالا بعدا حتما میاد . به نظر میرسید که داره نرم میشه ودلش برای بچه ها سوخته .ولی یه دفعه مثل برق گرفته ها بلند شد وگفت پس خودش کدوم گوری مونده که بچه های کوچیک وتنها گذاشته ورفته .. ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنی حس کرد شوهرش میخواد زن دوم اختیار کند ! یک روز صبح چهار تخم مرغ آبپز کرد و آنها را به رنگهای مختلف رنگ آمیزی کرده و جلوی شوهرش گذاشت. شوهره جویای مسئله شد ... زن بهش گفت بعد از اینکه تخم مرغها را خوردی متوجه میشی ! مرد هر چهار تخم مرغ رو خورد زن بهش گفت متوجه شدی که مزه همشون یکی هست زنها هم همینطور فقط شکلشان متفاوت است ! مرد کمی فکر کرد و گفت ولی من یه کشفی کردم ! زن گفت چه کشفی؟ مرد گفت: فهمیدم مرد با چهارتا تخم مرغ بهتر سیر میشود ! ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
آقایان بخوانند 👈مردها مراقب چند اقدام ناپسند بعد از ازدواج باشند ‼️بی‌توجهی به ظاهر 👈همون‌طور که در اوایل آشنایی به خودتون می‌رسیدید، الان هم به ظاهرتون رسیدگی کنید تا همسرتون احساس خوبی کنه. 👌فراموش کردن مناسبت‌ها ❌رعایت نکردن ادب 👈‼️کاری نکنید که همسرتون تصور کنه برای شما فرقی با یکی از دوستان مذکرتون نداره. ‼️بی‌توجهی به ظاهر و احساسات همسرتون
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . ولی مجبور بودیم رفتم جلو نشستم گفتم آقا ما که در باز شد
📜 🩷 . آقا :حالا خودش کجاست که بچه هارو ول کرده .؟ مریم:موندم بودم چی بگم چه جوری بگم هی بحث رو عوض کردم واین پا واون پا کردم وگفتم برم به بچه ها یه چیزی بدم بخورن گرسنه هستن بعدم بشینم رو قالی که حسابی عقب افتادم .سریع از اتاق خارج شدم .نفسی راحتی کشیدم واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم تا کی باید مخفی میکردم بالاخره که میفهمید .خودمو با کارهای بی سروته مشغول میکردم که جلو چشمش  نباشم وسوال پیچم کنه . ازمهدی ومنصور پرسیده بود واونا گفته بودن ما خبر نداریم آبجیم میدونه .یه جورایی تموم ماجرا رو دوش من بود . سکینه :پاشو گشت وگذار بسه دیگه برو کره درست کن میدونی چندروزه دوغ جمع کردم تو مشکه ریختم تو فقط باید بزنی .مریم:باشه میرم الان .رفتم نشستم مشکه رو گرفتم وشروع کردم تکون دادن وخوندن .مشکه مشکه همش روغن وکشکه .ننم همیشه میگفت اگه موقع مشکه زدن بخونی براش کره زیاد واعلایی میده . دستام خسته شده بود تنهایی زدن مشکه به اون سنگینی خیلی سخت بود ولش کردم وبه دستام کش وقوصی دادم  آخی دستام شکست .باز فکر اومد سراغم باید یه راهی پیدا میکردم خدایا کمکم کن .هی با خودم راههای مختلف رو میگفتم تا به نتیجه بریم .که سکینه پرید جلو وگفت مچتو گرفت چیه یه ساعته مثل دیوونه ها باخودت حرف میزنی باز یه کلکی سوار کردی که اینجوری با خودت حرف میزنی بگو ببینم چه خبره اعتراف کن ؟درمورد اعظمه ها چیکار کردید باهم کجاست الان؟ مریم:برو بابا حوصله داری کلک سوار کردن که کار توهست .بعدم از کی تا حالا حرف زدن با خودم هم جرم شده دارم برای کره میخونم برو بیرون ولم کن . سکینه؟من که میفهمم چی شده آخرش خودت پشیمون میشی اگه میگفتی شاید کمکت میکردم .مریم:گفت ورفت فکر بدی هم نیست شاید سکینه بتونه کمک کنه وبه آقام بگه میسپرم بهش که شب تو اتاق خودشون بگه واقعا یعنی میشه؟اره بابا چرا نشه پاشو مریم صداش کن وزبون بریز تا قبول کنه .یه بشکن زدم وازجام بلند شدم تا آقام خونه نیست فرصت خیلی خوبیه برای پختن سکینه .سکینه کجایی سکینه آی ….
📌 چگونه به طرف مقابل بگوييم رفتار او باعث ناراحتى ما شده؟ 👈 مثلا همسرتان دير به خانه برگشته، به تلفن هاى شما پاسخ نداده يا دير امدن خود را اطلاع نداده است. شما نگران هستيد اما با ديدن او نگرانى شما تبديل به خشم و عصبانيت مى شود. ✖️ رفتار اشتباه: ▪️به محض ديدن او بدون هيچ كلمه اى پرخاشگرى مى كنيد: سلام كردنت بخوره تو سر من، يه زنگ نميتونستى بزنى؟ ▪️استفاده از كلمات هميشه يا هيچ وقت: تو هميشه بى فكر و بى خيالى، هيچ وقت من برات مهم نيستم. ▪️به جاى رفتار اشتباهش، شخصيت او را نشانه بگيريد: يه كم شعور داشتى يه زنگ ميزدى ▪️مشكلات گذشته را بازگو مى كنيد: يادته روز خواستگارى هم دير اومدى؟ همون موقع بايد ميشناختمت ▪️به او نگوييد چه كارى نكند يا چه كار او باعث ناراحتى شما مى شود، مستقيما به او بگوييد از او چه انتظارى داريد. ✖️نگوييد: باز نشستى پاى تلويزيون؟ اخه چقدر اخبار ميبينى؟ ✖️بگوييد: من نياز به كمك دارم و حسابى خسته ام، لطفا بيشتر كمكم كن. ✔️ روش درست: 👈 لحظه ايى درنگ كنيد. نفس عميق بكشيد. جمله خود را با كلمه وقتى كه شروع كنيد، سپس احساس خود را بيان كنيد و در آخر دليل خود را بگوييد. ▫️ "وقتى" تو دير مياى و جواب تلفنتو نميدى "احساس نگرانى ميكنم" چون فكر ميكنم برات اتفاق بدى افتاده كه جواب نميدى. ▫️ "وقتى .... احساس ميكنم .... چون ...." يك متد موفق در داشتن رابطه موفق است. به جاى آنكه انگشت خود را به سمت طرف مقابل بگيريد از احساس خود حرف بزنيد: ✨وقتى غر ميزنى حس ميكنم برات كافى نيستم ✨وقتى قهر ميكنى حس ميكنم خيلى ازت دورم ✨وقتى داد ميزنى حس ميكنم منو دوست ندارى ✨وقتى گريه ميكنى حس ميكنم با من خوشبخت نيستى....
🍃 تکنیک کلامی 💠 شوهرم شب‌ها دیر میاد خونه و با گلایه به او میگم: به خدا منم گناه دارم، برو از هرکی میخوای بپرس، ببین هیچکی کارتو تأیید میکنه؟ إن شاء الله خدا مزدتو تو همین دنیا بده. شوهرم میگه: همینه که هست، دنبال تفریح و خوشگذرانی نبودم، اگر میترسی برو خونه مادرت. 💠 مشاور به من گفت: خانم! اگه میخوای شوهرت زودتر بیاد، دفعه‌ی بعد وقتی در خونه رو باز کرد یه نفس عمیق بکش و بگو: آخیش! آروم شدم، واقعاً خونه‌ای که سایه‌ی مرد روی اونه پر از آرامشه، إن‌شاء‌الله خدا سایه‌ات رو از سر من کم نکنه و این آرامش زودتر از اینا نصیب من بشه. کاش ساعت هشت نصیبم میشد! ❤️
🟢✨احساسات خود را پنهان نکنید ✍🏻 محبت در زوجین برای شعله‌ور شدن نیاز به هیزم عشق دارد. محبتی که در قلبتان احتکار شود و بخواهید با عمل و در طول زمان به همسرتان نشان دهید، نمی‌تواند به شعله‌ور شدن این آتش کمک کند. •● بهتر است به او بگویید که چقدر برایتان مهم است. معجزه کلمات را فراموش نکنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥برخی از ویژگی‌های نوجوانان - دوره نوجوانی خیلی مهم است و باید مهارت کسب کنند /استاد اسماعیلی 🎥
💜خانواده قرآنی💙 💐در خانواده برتر، آغوش گرم محبت زن و شوهر براي يك ديگر باز است. آنها با رويي گشاده و لبي خندان يك ديگر را ملاقات مي‌كنند. در خانواده برتر، مرد و زن از يك ديگر شكايت نمي كنند و هيچ يك از همسرشان در پاي مال كردن حقوق خويش و انجام وظايفش گله نمي كند💐 ❤️
✨ ویژگـی هــمسر خوبــ✨ ✅پیامبر اکرم صلےالله‌علیه‌واله فرمودند: بهترین زنان، زنی که دارای این ویژگی ها باشد: 💕آمادگی ( ذاتی و ارادی ) برای بارداری بسیار داشته باشد؛ 💕با محبت باشد؛ با عفت و پاکدامن باشد؛ 💕در میان بستگانش سربلند و در نزد شوهرش فروتن باشد؛ 💕خود را در نزد شوهر بیاراید؛ در نزد دیگران، حجاب و وقار و شرم خود را حفظ کند؛ 💕سخن شوهر را بشنود و از او اطاعت کند وقتی با شوهر خلوت کرد، آنچه او خواست دریغ نکند؛ @daneshanushe✍️
🌸🍃پیرمرد ایستاده بود گوشه مترو صندلی خالی شد ننشست ... 🌸🍃گفتم: پدرجان صندلی خالیه بیا بشین گفت:لباسام کثیفه نمی خوام کثیف بشید. 🌸🍃شبیه کارگرهای ساختمانی بود. پیرزنی که کمی آنورتر نشسته بود گفت: 🌸🍃آقا بیا بشین باز خدا روشکر شما لباسات کثیفه بیشتر ماها ذاتمون کثیفه زیر لباس قایمش میکنیم. 👤 ─━━━━⊱⭐️⊰━━━━─ ☕️ 𝐉𝐨𝐢𝐧 : 🖌 📚@daneshanushe✍️
انچه باید بدانیم❤️ ✅باورهای نادرست زیادی در بین بعضی دختر و پسرهای در آستانه ازدواج وجود داره که میتونه مشکل ساز باشه. 📌باید بدونیم که ازدواج اون چیزی که تو رمان‌های عاشقانه خوندین یا فانتزی قشنگی که در ذهن‌تون ساخته و پرداخته‌ کردین،نیست. همه ما باورهایی درباره ازدواج داریم که خیلی از اونها اشتباه هستن و همین باورهای غلط ریشه اختلافات بزرگ در زندگی زناشویی میشن. تنها راه نجات از این باورهای غلط اینه که اونها رو بشناسیم و کنارشون بذاریم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌🎙 -کوتاه- تصویری. 📜موضوع: چرا نوشیدن یک جرعه شراب هم از نظر اسلام حرامه؟ ✅️گفتگوی جالب پزشک اروپایی با آیت الله بروجردی 📺سخنران:حجة الاسلام محمد رضا ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درس‌هایی که امسال از زندگی یادگرفتم: - هیچ میزانی از عشق، تاثیری در موندن آدما نداره. - هیچ میزانی از زیبایی، تاثیری در خوشبختی نداره. - هیچ میزانی از تلاش، تاثیری در موفقیت نداره. - هیچ میزانی از خشم، تاثیری در سرنوشت نداره. - هیچ میزانی از اضطراب، تاثیری در اتفاقات آینده نداره. ‌ 🖌 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . آقا :حالا خودش کجاست که بچه هارو ول کرده .؟ مریم:موندم
📜 🩷 . سکینه :چیه چی شده نظرت عوض شد  فهمیدی که بدون من نمیشه اره ؟مریم:ببین سکینه یه چیزی بهت میگم فقط جان عزیزت جان هرکی دوست داری آروم آروم به آقام بگو یه جوری بگو که دلش بسوزه توروخدا سوسه الکی نیای هیزم آتیش رو بیشتر کنی برای خاطر حدا هم شده همین یه بارو با من باش قول میدم هرکاری بگی انجام بدم .سکینه:خوب حالا زبون به دهن بگیر بگو ببینم چی هست حالا که بخاطرش سربه زیر شدی .مریم:اومدم دهن باز کنم چنان سروصدایی اومد انگار یه جا خراب شد وفروریخت دوتایی ترسیدیم .زدم تو سرم گفتم ای وای خاک به سرم شد انگار خونه پایین اومد بچه ها به طرف در دویدیم .آقام بود  کلنگ گرفته بود دستش ومثل دیوونه ها میکوبید به درودیوار .مریم:چی شده چرا همچین میکنه با سکینه صداش کردیم ولی جوابی نداد فقط میکوبید دوتایی دستاشو گرفتیم آقا چیکار میکنی خراب کردی بیا بشین نفست به شماره افتاد منصور منصور بدو اسپری آقامو بیار .آقام تنگی نفس داشت چندوقتی بود اسپری میزد .منصور اسپره رو داد دستم گرفتم جلو دهنش آقا آروم باش دهنتو باز کن لج کرده بود باز نمیکرد ونفسش داشت تموم میشد ولی بریده بریده حرف میزد ومیگفت نمیخوام بزار بمیرم آبروم رفته خاک به سر شدم دور خودم دشمن جمع کردم .باید از مردم ده بشنوم دخترم کجاست منه خربگو که نفهمیدم .مریم:باشنیدن حرفاش فهمیدم که میدونه ماجرای اعظمو نشستم روزمین سرمو انداختم پایین .آقا :چیه مریم خانم چی شد چرا زبون درازی نمیکنی وچرا دیگه تو روم درنمیای بگی آقا بسه پدری کن .درو باز کن برو بیرون ببین تو ده چه خبره .هرکی منو میبینه رو برمیگردونه وپچ پچ میکنه تموم ده پر شده همه جا حرف ماست ای خدا نقل دهن مردم شدم آخر عمری این چه آبروریزی بود. مریم:آقا توروخدا تو اسپری بزن من همه چی رو برات تعریف میکنم قربونت برم ببین حالت بده بچه ها میترسن بخدا من از وقتی اومدم میخواستم بهت بگم ولی نمیدونستم چه جوری بگم پس نیوفتی نگرانت بودم .آقا :نگران اره الان مثلا بهتر شد جلو مسجد خدایار گر که رحم به صغیر و کبیر نمیکنه باید بیاد با طعنه بگه دخترت چه خبر ملاقاتش رفتی یانه .خدایاری که من ادم حسابش نمیکردم به جای سگ درخونمم قبولش ندارم
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ✨﷽✨ ✅تلنگر ✍ تنها بازمانده يك كشتی شكسته توسط جريان آب به يک جزيره دور افتاده برده شد. با بی‌قراری به درگاه خداوند دعا می‌كرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقيانوس چشم می‌دوخت، تا شايد نشانی از كمک بيابد اما هيچ چيز به چشم نمی‌آمد. سرآخر نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبه‌ای كوچک بسازد تا خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد. روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود. اندوهگين فرياد زد: «خدايا چگونه توانستی با من چنين كنی؟» صبح روز بعد او با صدای يک كشتی كه به جزيره نزديک می‌شد از خواب برخاست. آن کشتی می‌آمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسيد: «چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم؟» آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، ديديم!» 💥 آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی كه بنظر می‌رسد كارها به خوبی پيش نمی‌روند، اما نبايد اميدمان را از دست دهيم، زيرا خدا در كار زندگی ماست، حتی در ميان درد و رنج. دفعه آينده كه كلبه شما در حال سوختن است به ياد آورید كه آن شايد علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند... ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe