هدایت شده از تبلیغات گالری هنرمندان🎻
کشف سفیدکنندهی پوست ژاپنیها😳
🌾با همین کرم یه پوست سفیدخامهای واسه خودم ساختم که ۲۰ سال جوونترشدم😁
از اولش اینجور نبودم کهههه.. عجیب سیاه سوخته بودم🥺
خیلی دنبال دوا درمون گشتم تااینکه ایتا بالاخره بدردم خورد و یه کانال واسه سفید کردن پوستم پیدا کردم😍
راهکار عالیشو این پایین سنجاق کرده 😁👇
https://eitaa.com/joinchat/3347579217Cddd358e7ab
❌ورود بهاین کانال=سفیدبرفی شدنه
🍃🍃🍃💕🍃🍃🍃
فکتهای جالب روانشناسی🥲🌸
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
همیشه بهترین اتفاقای زندگی زمانی رقم میخورن که آدم دنبالشون نمیگرده پس زیادی بهش فکر نکنین و براش استرس نداشته باشین
پسرا تو نگاه اول بخاطر ظاهره که ممکنه عاشق بشن اما دخترا بخاطر رفتار خاص اون پسره
جالبه بدونید اگه در طول روز با کسیکه دوستش دارید صحبت کنید احتمالش بیشتره که شب هم راحتتر بخوابید و هم خوابای بهتری ببینید
مود شما با لباس پوشیدنتون ارتباط مستقیم داره یعنی اگه حالتون خوب نیست میتونید لباسهایی که دوس دارید رو بپوشید تا حالتون بهتر شه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دکتر_الهی_قمشه_ای
🔹چنین باید بود // عطار نیشابوری .🌱/دکتر الهی قمشه ای
🎥#دکتر_الهی_قمشه_ای
✍بعضی از خانه ها دارای ملکوت خاصی هستن؛
و ناخواسته افراد جذب آرامش و نورانیت اون محیط میشن✨
راهکارهایی وجود داره که میشه این آرامش و نشاط رو افزایش داد🌻👇
🔸اذان گفتن با صدای بلند
🔸بسم الله گفتن قبل از هر کاری
🔸قرائت حدیث کساء
🔸تلاوت قرآن بخصوص سوره یس
🔸اسفند دود کردن
🔸برپایی روضه اهل بیت ولو برای خود اهل خانه
🔸زباله در منزل نگه نداشتن
🔸احترام به بزرگترها
🔸محبت به کودکان
🔸نیکو صحبت کردن
🔸با صدای آرام سخن گفتن
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد .مریم تموم میزاشتن با اینکه عمونصرت گفته بود جهیزیه نمیخوا
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#عبرت
#ادامه_دارد
.مریم
فردا صبح جهیزیه عشرت رو بردیم خونه رضا وچیدیم تا برای عروسی آماده باشه .همه فامیلهای رضا برای دیدن جهیزیه اومده بودن .عشرت اومد پیشم وآروم گفت :آبجی خدا برات بسازه اگه داداش حسین برام اینارو نخریده بود باید چیکار میکردم اینا رسم دارن بیان جهیزیه ببینن اونوقت چی بهشون نشون میدادم .مریم:هیس حالا دختر یکی میشنوه .سکینه کجاست خبری از دستوردادناش نیست .رفتم دنبالش پیش فامیلهای رضا نشسته بود ومیگفت : هی میگن زن بابا بده بخدا من زن آقا هستم ازبچه های خودم بیشتر به اینا رسیدم براشون مادری کردم .الانم گفتم بخدا ازت راضی نیستم حاجی اگه برای جهیزیه دخترات کم بزاری .از شیر مرغ تا جون آدمیزاد برای عشرت واون بقیه گرفتم .گفتم فردا نگن مادر ندارن زن بابا براشون چیزی نزاشت .والا بخدا پس فردا آدم میمیره ومیزارنش یه وجب جا .
مریم:با شنیدن حرفهای سکینه هم حرصم گرفته بود هم خندم گرفته بود ازاینهمه دودوزه بازی چقدر ماهرانه دروغ میگفت بدون اینکه ذره ای کسی شک کنه .خودمو کنترل کردم وگفتم سکینه پاشید بریم بچه ها ناهار میخوان ما وسیله هارو چیدیم بریم خونمون ناهار .سکینه حتی بعد از دیدن من هم دست ازدروغ گفتن برنداشت وگفت باشه باشه بریم بعد هم رو کرد به مادر رضا وگفت :این وسیله هارو با جون ودل برای دخترمون خریدیم ایشالا خیرشو ببینید .دوروز بعد عروسی عشرت تموم شد حالا دوتا خواهرام پیش خودم بودن .
دخترا بزرگ شده بودن محبوبه عاشق پسرپسر خاله حسین شده بود همدیگه رو خیلی دوست داشتن مدام گوشه وکنار با هم حرف میزدن حسین راضی نبود ومیگفت با اینکه فامیل من هستن ولی خانواده خوبی نداره وخانوادشو بزرگ نداره وهرکی هرکی هستن .محبوبه هم گریه میکرد منم هم دلم برای محبوبه میسوخت هم به حرفهای حسین اعتماد داشتم .نصف شب که خواب بودیم صدای پچ پچ میومد وترسیدم رفتم اتاق بچه ها همه خواب بودن ومحبوبه نبود .فهمیدم باز هم رو پشت بوم با قاسم نشستن وپچ پچ میکنن ازدست این دختر آخر سرمنم به باد میده .آروم درو بستم برم بخوابم تا حسین نفهمه دیدم حسین تو جاش نیست ترسیدم شر درست بشه .از نردبون بالا رفتم حسین مچ قاسم ومحبوبه رو گرفته بود .گوش قاسم وگرفت وآورد پایین .یه سیلی هم به محبوبه زد وگفت شما میخواید آبرو منو ببرین اگه یکی ازهمسایه ها شمارو میدید چی ..
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
تقویم نجومی اسلامی
✴️ دوشنبه 👈21 آبان / عقرب 1403
👈9 جمادی الاول 1446👈11 نوامبر 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی.
❇️امروز برای امور زیر خوب است:
✅شروع کسب و کار.
✅قرض و وام دادن و گرفتن.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅درختکاری.
✅و دیدار با روسا و مسولین خوب است.
🚘مسافرت مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود).
👶زایمان مناسب و نوزاد در همه امور زندگی موفق است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج حوت و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️افتتاح کسب و کار.
✳️آغاز درمان و معالجات.
✳️شروع آموزش و تعلیم و تعلم.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️کاشت و بذر افشانی.
✳️دعوت کردن افراد.
✳️دیدار با بزرگان و مشایخ.
✳️و سفارش جنس از فروشنده نیک است.
✳️شما میتوانید باجستجوی کلمه" تقویم همسران"در تلگرام و ایتا به ما بپیوندید و تقویم هر روز را دریافت نمایید.
🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت:
مباشرت امشب: فرزند امشب بسیار مهربان و بخشنده است.
💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز باعث درد و بیماری می شود.
🔴 حجامت:
#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث درد اعضا می شود.
🔵ناخن گرفتن:
دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕دوخت و دوز لباس:
دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ استخاره:
وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن).
✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه.
✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴😴 تعبیر خواب.
تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 10 سوره مبارکه "یونس"علیه السلام است.
دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام...
و از معنای آن استفاده می شود که از جانب خواب بیننده عمل صالح یا خیری به وجود آید که در دنیا و اخرت به او نفع رساند. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رفتار با نوجوانی که سیگار میکشد /دکتر عزیزی
🎥#دکتر_عزیزی
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
#داستان_کوتاه_زیبا
در اولین صبح عروسی، زن و شوهر توافق کردند که در را بر روی هیچکس باز نکنند.
ابتدا پدر و مادر پسر آمدند.
زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند. اما چون از قبل توافق کرده بودند، هیچکدام در را باز نکرد.
ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند. زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند...!
اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت : نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم.
شوهرچیزی نگفت، و در را برویشان گشود. اما این موضوع را پیش خودش نگه داشت.
سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد.
پنجمین فرزندشان دختر بود.
برای تولد این فرزند، پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد.
مردم متعجبانه از او پرسیدند: علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست؟
مرد بسادگی جواب داد: چون این همان کسیست که در هر شرایطی در را برویم باز میکند...!
.
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد .مریم فردا صبح جهیزیه عشرت رو بردیم خونه رضا وچیدیم تا برا
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#عبرت
#ادامه_دارد
.مریم
اونوقت چه جوابی داشتید بدید .نمیگفتن که نشستن حرف میزنن هزارتا چیز دیگه میگفتن پشت سرتون .قاسمو از خونه بیرون کرد و با محبوبه هم کلی حرف زد .
فردا صبح گفت محبوبه واقعا قاسم رو دوست داری ؟ببین شوهر لباس نیست ها خوشت نیومد عوض کنی صحبت یه عمر زندگیه ؟خونه شوهر خونه پدر نیست که همه چی حاضرو آماده باشه .خونه شوهر کم وزیاد داره باید با داشته ونداشته شوهرت بسازی باید هرچیزی از خانوادش دیدی به روش نیاری پدرو مادرش بشن پدرو مادرت .زبونتو خوش کنی احترام نگهداری .سر هرچیز کوچیکی قهر ودعوا راه نندازی وازهمه مهمترحرف از خونه شوهرت وخانوادش در نیاری هرچیزی دیدی وهرچیزی شنیدی حتی به منی که باباتم هم نباید بگی .یعنی کلی بهت بگم اخلاق الانت رو کلا عوض کنی با بله گفتنت اخلاقی که دختر خونه بابات بودی رو بزاری زیر همین فرشو بری خونه شوهرت .فکر میکنی بتونی ؟محبوبه سرشو پایین انداخت .حسین هم گفت پس بهشون بگو بیان خواستگاری ایشالا که خیره .
باور نمیشد حسین قبول کرد داشتم فکر میکردم وقتی آقام منو واحمد رو دید چیکار کردو الان حسین چیکار کرد .تعجب کرده بودم برای همین بعد از رفتن بچه ها گفتم حسین چرا به این راحتی قبول کردی وقتی خودت میگی بدرد نمیخوره ؟حسین:همدیگه رو دوست دارن مریم وقتی عشق باشه سر یه تیکه چادر هم زندگی میکنن .دوست نداشتم محبوبه با کسی ازدواج کنه که دوستش نداره اینجوری تموم عمرش فکر میکنه اگه با قاسم عروسی میکردم خوشبخت تر بودم .اینجوری تموم عمرش رو منو مقصر میدونست ودوست داشتم با کسی باشه که خودش انتخاب کرده .من به عنوان پدر وظیفم راهنمایی ومشورت بود که انجام دادم ازاینجا به بعدم پشت بچم هستم دیگه هرچی خدا بخواد .مریم:اگه آقام هم یه بار این حرفارو به ما میزد چقدر زندکی هامون فرق میکرد .شب خانواده قاسم اومدن وبعد از نوشتن خرج ومهریه وشیربها .انگشتر دست محبوبه کردن .دوتاشون خیلی خوشحال بودن چشمهاشونم میخندید حسین محبوبه رو بغل کرد و گفت ایشالا خوشبخت بشی .دوماه ازعقدشون گذشته بود حسین جهیزیه کاملی برای محبوبه خریده بود وشیربهایی هم که نوشته شده بود نگرفت گفت من دخترمو نفروختم که پولشو بگیرم دخترمن خیلی بیشتر ازاین چیزا ارزش داره چرا با گرفتن پول ارزششو کم کنم .حسین میگفت دختر عقد کرده نمیخوام تو خونه زیاد بمونه برای همین زود عروسی محبوبه رو راه انداخت .دور آیینه وقرآن محبوبه رو چرخوند وبه احترام بزرگ تر بودن داداشش گفت داداش تو بیا چادر سرش کن . حسین سر محبوبه رو بوسیدوگفت دراین خونه همیشه به روت بازه هرلحظه فکر کردی به من نیاز