eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
9.6هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
14.4هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
همسرتون رو از حرف زدن پشیمون نکنید! وقتی همسرتون چیزی رو تعریف میکنه یا گلایه‌ای میکنه، جوری حمله یا دعوا نکنید که دیگه از حرف زدن بترسه همسرانه ❤️
💎 بقالی زنی را دوست می‌داشت. با کنیزک خاتون پیغام‌ها کرد که: «من چنینم و چنانم و عاشقم و می‌سوزم و آرام ندارم و بر من ستم‌ها می‌رود و دی چنین بودم و دوش بر من چنین گذشت.» قصه های دراز فرو خواند. کنیزک به خدمت خاتون آمد و گفت: «بقال سلام می‌رساند و می‌گوید که "بیا تا تو را چنین کنم و چنان کنم."» گفت: «به این سردی؟» گفت: «او دراز گفت اما مقصود این بود!» آدمیتی طلب کن. مقصود این است. باقی، دراز کشیدن است. سخن را چون بسیار آرایش می‌کنند، مقصود فراموش می‌شود. اصل مقصود است. باقی، دردسر است. فیه مافیه مولانا 💎💎
❣☘❣☘❣☘❣ عشق تو بغل کن تو این موقع ها🥺♥️ : _ وقتی یه خبر خوش بهت میده _ وقتی میگه دارم مریض میشم _ وقتی استرس داره میخواد کار مهمی انجام بده _ وقتی از مسافرت برمیگرده _ وقتی دلش گرفته و نمیدونه چرا _ وقتی باهات قهره اما باهات حرف میزنه _ وقتی به هردلیلی احساس تنهایی میکنه _ وقتی عصبانی بوده و ازت شکایت میکنه _ وقتی میخوای از دلش دربیاری _ وقتی داره اشک میریزه _ وقتی یهویی بهت ابراز علاقه میکنه _ وقتی خیلی خسته ست _ وقتی موفقیت کوچیک یا بزرگی کسب میکنه _ وقتی برات ناز میکنه _ وقتی یکی دیگه دلشو شکونده ┅┄┅┄┅┄◜🔥🍷◞┄┅┄┅┄┅
همسرداری 👈مردان را عصبانی نکنید 🍃 وقتی مردها عصبانی میشوند قابلیت انقباض عضلاتشان به مراتب بالا میرود و توانایی کتک زدن آنها بیشتر میشود... مردها در عصبانیت فقط دوست دارند از موضوع فرار کنند.آنها به حل مسئله فکر نمیکنند تلاش نکنیم تا متقاعدشان کنیم... مردها در عصبانیت شخصیتی بد بین ..بددهن..نا مهربان دارند.. فقط یک راه دارد سکوت کنید وقتی سکوت کنید زودتر آرام میشوند وقتی آرام شدند راحتتر متقاعد میشوند. ❤️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . بعداز مدتی دویدن خیلی خسته شدم و دیگه نایی برام نموند
📜 🩷 .کمی جلوتر هم زنی زخمی پیدا کرده بودن که مسلما کسی نبود جز اونی که می‌خواسته به گلبهار کمک‌ کنه تا از روستا دور بشه.... بغلش کردم و تو آغوشم فشردمش چقدر آرزوی همچنین روزی رو داشتم ولی نه در این شرایط.... ایکاش زمان متوقف میشد و ساعتها همینطور می‌گذشت و با صدای قلبش در آغوشم تا ابد بهم آرامش میداد... وقتی به پایین کوه رسیدیم مردان با دیدن گلبهار در آغوشم به عقب رفتن و تفنگهاشون رو بالا برده و تیراندازی میکردن و بالا و پایین میپریدن و زنان حاضر در آنجا با دستمال های رنگی کل میکشیدن..... در این بین تنها ارسلان خان بود که مات و مبهوت ایستاده بود و به گلبهاری که در آغوش من بود زل زده و توی دلش آرزو میکرد که ای کاش یکی از این تیرها به قلب او میخورد..... مادرش هم با دیدن من و حال نزار و  چهره ی رنگ پریده و دهان خونی دخترش دلش به درد اومد و از حال رفت..... هیچی برام مهم نبود و اصلا دلم براشون نسوخت و بیرحمانه از کنارشون ردشدم..... از همون کوهستان بدون توجه به کسی با گلبهار راه روستای بالا رو پیش گرفتم.... به روستا که رسیدیم حال گلبهار کمی بهتر شده بود... ولی هنوز تو شوک اتفاقاتی بود که چند ساعت پیش افتاده بود... از اسب پیادش کردم و بقچش رو دادم زیر بغلش و با اشاره بهش فهموندم که صداش دربیاد خونش حلاله.... میدونستم اصلا  شرایط خوب و مساعدی نیست و نمیتونستم گلبهار رو به عمارت بالا ببرم..... چون مادرم رو خیلی خوب میشناختم و میدونستم چقدر میتونه برای این دختر خطر داشته باشه...... بخاطر همین تصمیمم رو گرفتم و بدون این که کسی خبردار بشه اون رو به اتاق خودم که از اتاقهای دیگه عمارت دور بود بردم،،، تا کمی آبها از آسیاب بیوفته و فکر چاره ای باشم...... شاید تو این مدت تونستم کیارش رو پیدا کنم...... (گلبهار) یک هفته از مرگ بهداد و از فرار کیارش گذشته بود‌ و من هر روز  بیشتر و بیشتر آب میشدم..... یک هفته بود که توی این اتاق زندانی بودم و نه خبری از پدرم داشتم و نه مادرم..... تو این مدت بجز یک خدمه که برام کمی اب و غذا میاورد و حتی کلمه ای باهام حرف نمیزد رو ندیده بودم، نه از ارباب خبری بود و نه هیچکس دیگه ای..... تو افکار خودم غرق بودم و دلم برای پدر و مادرم، برای داداشام، ننه جمیله و کل عمارت و حتی اون چشمه زیبا پر میکشید...... تو همین حال و هوا بودم که در اتاقم بشدت باز شد... در بینوا با صدایی بلند به دیوار کوبیده شد و پشت بندش یک زن با لباس هایی زیبا ولی سرتا پا سیاه جلوم ظاهر شد...... زن بسیار زیبایی بود و از ظاهرش میشد فهمید که مادر ارباب هست ولی ذره ای رحم و دلسوزی تو چشماش پیدا نبود.... سراسیمه از جام بلندشدم و مثل مجرمی که منتظر رای قاضی باشه سرم‌ رو پایین انداختم و حتی نفس کشیدن هم برام سخت شده بود.... مادر ارباب با صدای بلندی گفت: فک نکن برادر نامردت جان سالم به در برد و تو هم راحت  میشی و همینجا به خوبی و خوشی زندگی می‌کنی.... ..... . جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
✨✨به خاطر بسپاریم که ، 👌👌همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است ؛ 💞💞آرام، بی صدا، همیشگی … 💫💫شبتان پر از آرامش @actorsgallery💖
تقویم نجومی اسلامی ✴️ شنبه 👈 3 آذر / قوس 1403 👈21 جمادی الاول 1446👈23 نوامبر 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. 📛صبح روز اول هفته را با صدقه آغاز کنید. 📛برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید. 🚘مسافرت: مسافرت خوف حادثه دارد. 👶 مناسب زایمان هم نیست. 💑مباشرت امشب شب یکشنبه: سندی مبنی بر تاثیر مباشرت بر فرزند وارد نشده است. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️تعلیم و تعلم. ✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️اشتغال به تجارت. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️و ارسال جنس به مشتری نیک است. 🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب نیست. 💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث دولت می شود. 💉💉 حجامت: فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری، باعث روشنی دل می شود. 😴😴 تعبیر خواب امشب: خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 22 سوره مبارکه "حج" است. کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده پیش امدی است که موجب ملال خاطر وی می شود و هر چه سعی کند از آن خلاص نگردد و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. کتاب تقویم همسران صفحه ۱۱۶ 💅 ناخن گرفتن. شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود) 🙏🏻 استخاره: وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد. 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح شد. زندگی در میزند مهربانے ، شوق ، شادی پشت در منتظر است بازڪن پنجره را ڪه خداوند زشوق من و تو میخندد زندگی کوچه سبزیست، میان دل و دشت، که در ان عشق است و گذشت! زندگی مزرعه خوبیهاست، زندگی راه رسیدن به خداست .. 🌱سلام_ صبحتون بخیر
همسرداری مواظب رفتارهاي غلیظ باشید. هر جایی دیدید یک رفتار به شکل غلیظ اظهار می شود بدانید که به احتمال بسیار زیاد در پشت صحنه( یعنی در باطن فرد) عکس این رفتار وجود دارد. کسی که خیلی غلیظ با ادب است، باید بدانید که در عمق باطنش دریایی از بی ادبی نهفته است. کسی که خیلی غلیظ خودش را سربه زیر و ماخوذ به حیا نشان می دهد، بدانید که خشمی فراوان پشت این شرم پنهان است. یا اگر کسی خیلی بیش از حد و غلیظ اظهار معتمد بودن می کند، بدانید که در باطنش خیانت  اولین گزینه است. کسی که خیلی غلیظ با غیرت و متعصب است در باطنش آتش فشانی از  فساد  منتظر  انفجار است. كسي كه خيلي غليظ به دينداري و پاك منشي خود را مطرح ميكند؛ شك نداشته باشيد با اين نما، باطني عاري از هر گونه اعتقاد وجود دارد. آدم ها پشت رفتارهای غلیظ پنهان می شوند تا حجم بزرگ منفی های درونشان را استتار کنند. مواظب رفتارهای غلیظ باشید و از همه آنها مهم تر سراغ غلیظ های خودتان نيز بروید. تا ببینید کدام رفتار افراطی را از خود نشان می دهید. یک زندگی سالم ، زندگی معتدلانه است.
زنانیکه می خواهند مرد باشند، زنانی هستند که نمی دانند زن هستند. آینده اجتماع در دست مادران است. اگر جهان به میانجیگری زن گرفتار شود، تنها اوست که می تواند آن را نجات دهد.
"هر چه کنید به خود کنید" 💥هر عملی که انجام میدیم و هر حرفی،‌هر انتقادی در نظام هستی میچرخد وبه خود ما باز میگردد... ❌وقتی دروغ میگوییم وقتی در مورد دیگران غیبت میکنیم.. وقتی زحمات دیگران را نادیده میگیریم این انرژیهای منفی میچرخد وبه خود ما باز میگردد....☄ ودر نتیجه خیر و برکت از زندگی ما بیرون میرود... بعد میگیم ‌چرا دعاهامون مستجاب نمیشه....😕 🍃🌺اما وقتی بر روند کل هستی حرکت میکنیم، یعنی کارخیر و نیکو انجام میدهیم، وقتی با خلاقیت خودمان پیشرفت میکنیم نه از حاصل دسترنج دیگران...وقتی به خوبی همه توجه میکنیم این انرژی نیز در کل هستی میچرخد وبه خود ما باز میگردد.. در نتیجه خیر و برکت و خوشی وارد زندگی ما میشود... 👌در زندگیمون تجربه کردیم ...ظلم پایدار نیست ، به قول قدیمیها ممکنه دیر و زود بشه، ولی سوخت و سوز نداره اینو تاریخ بارها وبارها نشان داده
🍃چند راهکار مفید برای کم شدن دعواهای زناشویی  همه چیز رو به خودتون ربط ندید 💔 هر حرف و رفتارهمسرتون رو به این ربط ندید که با هدف آزار شما انجام میده. از نگاه دیگری ببینید 💔 تو مشکلات از دید فرد مقابل موضوع رو بررسی کنین تا بتونین درک بهتری از احساس، افکار و رفتارش پیدا کنین و سر هر موضوعی دعوا نکنید.  شما هم اشتباه می‌کنید 💔اگه مسئولیت اشتباه‌تون رو بر عهده گرفتین و بدونین شما هم اشتباه می‌کنین، دائماً وارد درگیری نمی‌شید.  ببخشید و فراموش کنید 💔 بعد از جر و بحث با همسر مسئله رو حل و فراموش کنین و از کش دادن دعوا بپرهیزید. نبخشیدن و ادامه دادن بحث، دعوای جدیدی به راه میندازه. از واکنش‌های شدید دست‌ بردارید 💔 قبل از بحث و درگیری، مسأله رو درک کنین و به هم فرصت بدید تا دعوا کمتر بشه. همدیگرو سرزنش نکنید چرا که سرزنش طرف مقابل، باعث تشدید اختلاف می‌شه.  صحبت از طلاق ممنوع 💔 صحبت از طلاق تو دعوا باعث کاهش اعتماد طرف مقابل به شما و تعهدتون نسبت به رابطه میشه و مشکلات رو بزرگ‌تر از چیزی که هست، نشون میده.
🌸حرف بزن... اما طوری حرف بزن که بدانی خدایت راضی است و به تو لبخند میزند! 🌸گوش کن...ا اما طوی گوش کن که مطمئن باشی اگر خدایت از تو پرسید گوشت چه چیزهایی شنیده ، شرمسار نباشی... 🌸نگاه کن... اما طوری نگاه کن ، که چشمهایت آیینه ای از وجود خدا باشد! پر باشد از خدا و هرچه می بینی خدا را یادت بیاورد... 🌸فکرکن ... اما به کسی و به چیزی فکر کن که خدا را از یادت نبرد... طوری فکر کن که آخرش یک سر نخی از خدا پیدا کنی! 🌸عاشق باش... اما طوری عاشق باش که هم به دست آوری و بتوانی از دست بدهی! طوری که معنای عشق واقعی را گم نکنی! 🌸عاشق زمینی ها باش! اما نه طوری که زمین گیرت کند و از رسیدن به آسمان و آن عشق ابدی باز مانی!...
📚حکایت عارف شدن عطار نیشابوری عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود می‌پرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابسته‌ای، چگونه می‌خواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت... ✨✨✨
💑💑💑 کفّویت ادراکی در ازدواج گام اول: در کفویت ادراکی اولین چیزی که ملاک است درک و فهم و شعور است. کفویت ادراک به معنی داشتن مدرک تحصیلی مشابه نیست. 💎گام اول کفویت"، این است که دو طرف چقدر یکدیگر رادرک می کنند. پس به این نگاه کنید فرد چه درکی از شرایط و افراد دارد. امام علی (ع): با انسان نادان ازدواج نکنید. چرا که این کار بلایست عظیم و فرزندان شما نیز ضایع خواهند شد. 💠💠💠💝 همسرانه ❤️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد .کمی جلوتر هم زنی زخمی پیدا کرده بودن که مسلما کسی نبود
📜 🩷 . از این لحظه به بعد بدبختی تو شروع میشه و این منم که زندگی رو به کام تو و خانوادت زهر میکنم..... پاشو گمشو بیرون دختره نکبت به همه چیز، پاشو برو بیرون که دیگه حق نداری تو این اتاق باشی جای تو، تو انباری ته عمارته..... با چشمانی پره اشک به زن روبروم خیره شده بودم که یکدفعه دختری بینهایت زیبا که معلوم بود زیباییش رو از مادرش به ارث برده با گریه وارد اتاق شد.... تو چشمهای دختره میشد رحم و مروت رو دید، با گریه گفت:مامان خواهش میکنم، این دختره بیگناهه، بخدا این از همه چیز بیخبره، خدارو خوش نمیاد این بلاهارو سرش میاری..... خودتم خوب میدونی..... تو خفه شو دلربا...... پس دلربا دلربا که میگفتن این بود... همون دختری که عقل از سر برادر بیچارم برده بود و باعث بدبختی من شده بود مادر بهادر روبه دلربا و همون خدمه ای که برام غذا میآورد کرد و گفت:خوب گوش کنید ببینید چی میگم.... هیچ کسی حق دلسوزی برا این دختر رو نداره.... بندازینش انباری ته عمارت تا عاقد بیاد و تکلیفش رو مشخص کنه....... بعده این هم هممون اینجا زندگی میکنیم، وقتی هم بهادر باهاش کار داشت همون جا میره سر وقتش..... و گرنه به هیچ وجه حق بیرون اومدن از انباری رو نداره...‌. دیگه هیچ حرفی نمی‌مونه و هیچکس حق حرف زدن نداره، مخصوصا تو دلربا، از این به بعد لال میشینی، لال میخوری، لال میخوابی.. بعد از سخنرانی طولانی که کرد رفت و من سرم رو که بالا آوردم با صدای گردنم به خودم اومدم.. تازه شروع بدبختیام بود، یعنی چه بلایی میخواستن سرم بیارن، همونجایی که وایستاده بودم نشستم و به فکر فرو رفتم.... (بهادر) برای یه سری کارهای مهم روستا رو ترک کرده و مجبور شده بودم برم شهر و دو سه روزی نبودم.... . جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . از این لحظه به بعد بدبختی تو شروع میشه و این منم که ز
📜 🩷 . به چندتا از خدمه ها سپرده بودم شش دنگه حواسشون به گلبهار باشه تا فکر فرار دوباره به سرش نزنه...... از یه طرف وجودم براش پر میکشید ولی از طرفی هم داغ بزرگی که برادر نامردش روی دلمون گذاشته بود مانع از این میشد که براش دلسوزی کنم...... بارها و بارها به خودم گفته بودم این دختر، تنها یک قربانی هست و بیگناه و معصوم، و از همه جا بیخبر داره تاوان پس میده ولی هیچ جوره نمیتونستم کاری که کیارش با بهداد کرد رو فراموش کنم...... از روزی که یادم میاد مامانم همیشه وقتی دعوایی بین دو روستا میشد حالش بشدت بد میشد و همیشه بهم گوشزد میکرد که باید فکر صلح بین دو روستا رو از ذهنم بیرون کنم..... حالا که پسر خان روستای پایین باعث مرگ‌ پسرش شده بود، دیگه هیچ جوره نمیشد راضی به صلحش کرد... به هر قیمتی که شده باید قاتل بهداد پیدا میشد و تاوان پس میداد.... الان تمام فکر و ذکر وروز و شب مادرم شده بود قصاص....... هر روز و هر لحظه هم ازم میخواست تا قات.ل پسرش رو به سزای اعمالش برسونم.... تو همین فکرها بودم که نفهمیدم کی به عمارت رسیدم...... . خسته و کوفته به سمت اتاقم که از حیاط اصلی عمارت فاصله داشت راه افتادم...... یکدفعه در باز شد و با دیدن مادرم و دلربا شصتم خبردار شد که از تمامی ماجرا باخبر شدن و گرنه سال های سال بود که مادرم به این طرف عمارت قدم نمیزاشت...... مادرم با لحن بسیار تند و خشن گفت: بهادر خان یه باره میزاشتی عقد میکردین بعد به مادرت و خواهرت خبرمیدادی... دوباره یکی از خدمه ها دهن لقی کرده بود، وای به حالش پیداش نکنم... اینو میدونستم وقتی مادرم عصبانی هست بحث فایده ای نداره، به همین خاطر به سمت اتاق خودم که گلبهار رو اونجا ساکن کرده بودم راه افتادم..... اما همین که در رو باز کردم، با اتاق خالی رو به رو شدم..... با تعجب به سمت مادرم پا تند کردم که دلربا جلوم ظاهر شد و با ترسی که تو چهرش نمایان بود گفت..... داداش، مامان اون دختر بیچاره رو از دیروز تو انباری زندانی کرده..... بینوا تا الان از سرما و گشنگی تلف شده..... توروخدا برو و به دادش برس.... چرخیدم و مادرم رو پشت سرم دیدم، ناخودآگاه نگاهی خشمناک به مادرم کردم و گفتم: مامان تو هم دختر داری بترس از خدا و از روزی که این اتفاق به سر تو هم‌ بیاد..... . جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
✍گویند که ... بعد از طوفان و بالا آمدن آب و غرق شدن خلايق ، جبرييل ملك مقرب نزدش آمد و گفت : چندي پيش شغل تو نجاري بوده است حالا كوزه بساز . ! او كوزه زيادي ساخت ، جبرييل گفت : خدا مي فرمايد : كوزه ها را بشكن ، او هم چند عدد از كوزه ها را بر زمين زد و شكست . بعضيها را آهسته و بعضي را با اكراه شكست ، جبرييل ديد او ديگر نمي شكند . گفت : چرا نمي شكني ؟ فرمود : دلم راضي نمي شود ، من زحمت كشيده ام اينها را ساخته ام . جبرييل گفت : اي نوح مگر اين كوزه ها هيچ كدام جان دارند ، پدر و مادر دارند و . . . ؟ ! آب و گلش از خداست ، همين قدر تو زحمتش را كشيده اي و ساختي ، چطور راضي به شكستن آنها نمي شوي ، چگونه راضي شدي خلقي كه خالق آنها خدا بود ، و جان و پدر و مادر و . . . داشتند را نفرين كردي و همه را به هلاكت رساندي ؛ از اينجا او گريه بسيار كرد و لقبش نوح شد 📙جامع النورين ص 122 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
🔹همسرانه 🔰 ۶ روش کاملا عملی برای حل دعوا بین زوجین: گام اول: از اینکه همیشه حق با شماست دست بکشید گام دوم: به طرف مقابل خود فضای بیان دیدگاه بدهید گام سوم: باید همیشه با آرامش صحبت کنید گام چهارم: فقط در جهت پیدا کردن راه حل صحبت کنید گام پنجم: شفافانه راه حل های بالقوه را بیان کنید گام ششم: به سمت راه حلی که به نفع هر دو طرف باشد پیش بروید ❤️
💠👌نکته ناب امروز 💎 تداوم ندارد. 🔺 دنبال عشق رمانتیک و آتشین نباشید. اگر در روابط زناشویی خود به این باور هستید که همچنان بایستی همان عشق و شور و دلباختگی ادامه پیدا کند دچار یک خطای شناختی شده اید. عشق رمانتیک محصول هیجانات و هورمونها و قوای فیزیولوژیک ماست که دیر یا زود از شدت و غلیان آن کاسته میگردد. 🔹در یک ازدواج کارآمد عشق رمانتیک جای خود را به صمیمیت و تعهد میدهد. 👈شما با همسر خود صمیمی میشوید و برای بهتر شدن روابط خود با او تلاش میکنید. روز به روز عاشقتر، شفیق تر و همراه تر میشوید. 👈حتی اگر آن هیجانات و دلباختگی های شدید روز های آشنایی را نداشته باشید. ‌‌‌‌‍‌‌‌‌‍‍‌‌┈•••🍃🌸🍃•••┈ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا پسر و دختر خانمی که هم سن هستن میتونن با هم ازدواج کنن؟
🟣 جلوگیری از خیانت : ← بهترین وسیله‌ی دفاعی برای جلوگیری از خیانت این است که رابطه‌ای عالی بسازید، وقتی نیازهای احساسی و فیزیکی ما در زندگی مشترک رفع شود، دیگر به رفع آنها در جای دیگر علاقه‌ی چندانی نشان نمی‌دهیم. بسنجید که تا چه میزان خواسته‌ها و نیازهای عشق‌تان را رفع می‌کنید و برعکس. ← در زمینه‌هایی که ضعف می‌بینید، صادقانه با شریک‌تان صحبت کنید و چیزهایی را که برای خوشحالی در آن زمینه‌ی خاص به آن نیازمندید با او درمیان بگذارید.
🔴 اگر براین اعتقاد باشید که : ✖️کار نیست ✖️رابطه خوب نیست ✖️فراوانی نیست؛ ✖️خوبی ونیکی نیست ✖️همسر خوب نیست... ❌ همین وفقط همین برایتان پیش می آید 🔺 وبه این دلیل این باورها برایتان قابل قبول شده 👈 که شما نداری را ،روابط بد را ،بیکاری را ،بدی را ،....را دیدید.... ❌ شما پسر همسایه را که بیکار است دیدید ‼️ ولی فلان نفر را که حتی بیش از یک شغل را دارد ندیدید.. ❌ شما رابطه بد پدر ومادرتان را دیدید ‼️ ولی رابطه عاشقانه وعالی فامیلتان را ندیدید وبه آن توجه نکردید... 🛑 زیرا باچند بار دیدن وشنیدن شما در مدار این موارد قرار گرفتید وجز اینها نمیتوانید ببینید... ❌ شما بیکاری ونداری را میبینید ‼️ اما بیل گیتس ها و وارون بافت ها را نمیبینید.. ⛔️ وبه این دلیل نمیتوانید پیشرفت کنید 🚫 تا زمانی که از مدار دید(موقعیتی ودیدی  که دارید)بیرون نیایید وضع شما تغییری نخواهد کرد.. ‎‎‌‌‎‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمک پدر در کارهای خانه نقش بسزایی در تربیت فرزندان دارد ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
نگو مرسی بگو محبتتون رو فراموش نمیکنم نگو ببخشید مزاحم شدم بگو ممنونم که وقتت رو بهم دادی نگو خواهش میکنم بگو خوشحالم که اینو میشنوم نگو هر طور خودت دوست داری بگو به نظرم این تصمیم بهتریه نگو بد موقع که تماس نگرفتم؟ بگو زمان مناسبی برای صحبت هست؟ نگو حرفت رو قبول ندارم بگو توی این موضوع هم نظر نیستم
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . به چندتا از خدمه ها سپرده بودم شش دنگه حواسشون به گلب
📜 🩷 . دیگه نفهمیدم چجوری فانوس به دست خودمو به انباری رسوندم..... در رو باز کردم و از صحنه ای که روبه روم دیدم دلم لرزید و از خودم بیزار شدم..... طفلک دختره بینوا از سرما تو خودش جمع شده بود و اون لبای قرمزی که تو اون سوز و سرمای کوهستان هنوز قرمزی خودش رو داشت تبدیل به لبانی کبود شده بود...... دویدم طرفش و به آغوش گرفتمش و سرش رو روی پام گذاشتم، ضربان قلبش به شدت ضعیف بود...... برخلاف قیافه عبوسم و اخلاق تندم دل نازکی داشتم، اما اون غرور و حشمت بیجام اجازه نمیداد نسبت به این دختر بیگناه ملایم باشم..... گذاشتمش رو زمین و کتم رو از تنم دراوردم و روی جسم نحیفش کشیدم..... هیچ وقت فکر نمیکردم که یک روز اینقدر پست بشم که به یک دختر بیگناه اینطوری ظلم کنم، اونم دختری که برای داشتنش راضی بودم دست به هرکاری بزنم، ولی هر جوری بود خودم رو قانع کردم که حق دارم و برادرش برادر بیگناهم رو کشته..... چنان دادی کشیدم که تموم خدمه ها تو کسری از ثانیه تو انباری حاضر شدن، گفتم زود طبیب رو خبر کنید... (گلبهار) این انباری خیلی سرد و تاریک و حتی از اون کوهستان هم سردتر و ترسناکتر بود ..... تحمل این همه سختی برای منی که تو پرقو بزرگ شده و تا دیروز دردونه خان بودم خیلی سخت بود..... هر چی داد میکشیدم و تقلا میکردم کسی صدامو نمی‌شنید که کمکم کنه..... تو اون روزهای سخت تنها دلربا بود که پا به پای من گریه میکرد و از مادرش خواهش و تمنا که دلش به رحم بیاد و آزادم کنه ولی دریغ از ذره ای رحم و مروت.... روزها پشت سرهم می‌گذشت و من نمی‌دونستم چندروزه که تو این انبار خوفناک زندانی ام،دیگه بریده بودم و هیچی برام مهم نبود، فقط تو فکر اون چشمه زیبا بودم که برام مثل بهشت بود.... نمیدونم چند ساعت گذشته بود که کم کم چشمام سیاهی رفت و دیگه چیزی متوجه نشدم...... . جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌