18.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💝خانوادهها باید برای هم وقت بگذارند...
#دکتر_سعید_عزیزی
#تفریح
#حوصله
#مناسبت
#مدیریت
#وقت_گذاشتن
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . مثل بچه ها رو برف ها قدم میزدم و با تمام وجودم نفس عمی
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#گلبهار
#ادامه_دارد
.
ازش دور شده بودم که یکدفعه با صدای بلندی صدام کرد....
ترسیده از اینکه کسی اگه ببینه دوباره فکرهای بد درموردم میکنن، زود تو همون حالت برگشتم به سمتش....
هم قیافش و هم صداش شباهت زیادی به بهادر داشت، شک کردم که مطمئنا این همه تشابه اتفاقی نیست....
کمی جلو رفتم تا فاصلم باهاش کم بشه و صداشو کسی نشنوه....
خانم توروخدا نرید، صبر کنید، لطفا چند لحظه، ما باید با هم صحبت کنیم!!.....
تند و عصبی گفتم: اما من هیچ صحبتی با شما ندارم آقا!!...
لطفا برید و اینجا نمونید، دنبال شر میگردید؟؟....
اگه منو با شما اینجا ببینن هم برای من بدمیشه و هم شمارو اذیت میکنن....
تا کسی بیرون نیومده زود اینجارو ترک کنید، نگهبان ها اگه سر برسن رحم و مروت ندارن....
ازتون خواهش میکنم خانم؟؟!!....
من باید با بهادر صحبت کنم، شما ازش خبری دارین؟؟ میدونید الان کجاست؟؟!!.....
اگه چیزی میدونید لطفا بگین!!....
(بهادر)
از وقتی شنیده بودم مادرم به دروغ و افترا باعث شده بود من کنترل خودم رو از دست بدم و این رفتارها رو با گلبهار داشته باشم از زمین و زمان و حتی خودم بیزار بودم....
ریشه این کینه و نفرت مادرم نمیدونم از کجا سرچشمه میگرفت، ولی دوست داشتم بدونم....
حتی وقتی اون سه روزی که خونه مش قادر بودم از فیروزه خانم هم پرسیدم ولی از جواب دادن بهم طفره رفت و هر چی از من اصرار شد از فیروزه خانم انکار....
دست آخر هم جواب درستی بهم نداد و منو راهی روستامون کرد...
هوا کمی بهتر شده بود و از کولاک و برف خبری نبود،آفتاب تو آسمون خودنمایی میکرد و راه چندتایی از روستاها رو باز کرده بودن....
به نزدیکی های عمارت رسیدم، هم حس شرمندگی داشتم و هم حس خوشحالی که خداروشکر فهمیدم که گلبهار معصوم و بیگناهه....
دلم برای دیدنش پر میکشید و ثانیه شماری میکردم که تو آغوشم بگیرمش....
نزدیکیهای عمارت رسیده بودم که با دیدن صحنه جلو روم خشکم زد و با بهت و تعجب به روبروم خیره شدم.....
گلبهار بود، داشت با یه پسر غریبه صحبت میکرد......
دستام رو مشت کردم و از همون فاصله با فک منقبض شده غریدم...
گلبهار......
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
3.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀کانون های عشق کجاست؟
🌿خدایا کی حالش بدتر از من است؟
🪴پناه مادری ...
🎤حجه الاسلام والمسلمین شجاعی
❤️· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
2.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴ویژگی های زن خانهدار
🔻خانه داری فراتر از اون چیزیه که میگن هست🌸/دکتر عزیزی
🎥#دکتر_عزیزی
#خانم_خانه_دار
🎧@daneshanushe✍️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . ازش دور شده بودم که یکدفعه با صدای بلندی صدام کرد....
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#گلبهار
#ادامه_دارد
.
با شنیدن صدام بوضوح رنگ از رخسارش پرید و به سمتم چرخید....
پسره رو نشناختم، مال روستامون نبود و این اطراف اصلا ندیده بودمش....
کنترلم رو از دست دادم و به سمت پسره حمله کردم، اولین مشتم بصورتش فرود اومد، تا خواست به خودش بیاد دومین مشت رو زدم .....
صدای گریه های گلبهار بدتر عصبی ترم میکرد.....
نگهبان ها سر رسیدن و سعی داشتن منو از روی پسره بلند کنن.....
با دیدن نگهبانها نگاه خشمگینی بهشون کردم که تا الان کجا بودن؟؟!!
خودشون رو گم کردن و نمیدونستن دارن چه غلطی میکنن....
اینقدر زدم تا به نفس نفس افتادم، که پسره با صدای خفه ای گفت:.....
بهادر ولم کن توروخدا!!!....
من برادرتم باید باهم صحبت کنیم......
عقب عقب رفتم و غریدم چی گفتی تو؟؟!!!...
چه زری زدی؟؟!!...
معلوم هست داری چی میگی؟؟!!.....
چه برادری.....
معلوم هست داری چی میگی؟؟!!....
این چرندیات چی هست میگی تو....
برا اینکه راه فراری پیداکنی تا ازدستم خلاص بشی این حرف رو میزنی؟؟!!...
تو این گیرودار کتک کاری با پسره بودم که یکدفعه با ابهت و غرور صدای نیر خاتون بود که بلند گفت:....
بالاخره سر زهر خودش رو ریخت!!..
سرش رو به حالت ندامت تکونی میداد و هی تکرار میکرد،،،،
گلناز، گلناز!!!.......
گلناز چیکار کردی تو؟!!......
به صداش برگشتم و دست از زدن کشیدم و داد زدم، اینجا چه خبره مامان؟؟!!!.....
این کیه؟؟!!
چی میگه؟؟!!!!.....
حرفهایی که میزنه صحت داره؟؟!!!
پسره بابدبختی از جاش بلند شد و یه تکونی به خودش داد، خدایی خیلی بی رحمانه زده بودمش....
رو به من برگشت و بی اهمیت به حرف مادرم گفت:......
باید باهم صحبت کنیم، خواهش میکنم بهادر، مامان بیست و پنج ساله صبر کرده، ولی دیگه بیشتر از این نمیتونه!!....
نمیتونه اجازه بده نیرخاتون بخاطر دشمنی با ارسلان خان
.
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
2.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الماس از تراش میدرخشد و
انسان از تلاش ...!
صادق باش هنگامی که فقیری،
ساده باش وقتی ثروتمندی ...!
مودب باش وقتی که قدرتمندی،
سکوت کن وقتی که عصبانی هستی ...!
تقویم نجومی اسلامی
✴️ پنجشنبه 👈15 آذر/ قوس 1403
👈3 جمادی الثانی 1446👈5 دسامبر 2024
🕋 مناسب های دینی و اسلامی.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴 شهادت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله و حلقه اتصال رسالت و ولایت (11 هجری قمری ).
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🎇 امور دینی و اسلامی.
✅صدقه آخر هفته و شب جمعه خیرات برای اموات بسیار پسندیده است.
📛برای امور شراکتی و ازدواجی و دیدارها خوب نیست.
📛 و مسافرت همراه صدقه باشد.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود.
👶 مناسب زایمان و نوزاد پر روزی و عمر زیاد کند.
🔭احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج دلو است و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است.
✳️ختنه و نامگذاری.
✳️کندن چاه و کانال.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️درختکاری.
✳️تعمیر خانه و دیوار.
✳️ و آغاز بنایی و خشت بنا نهادن نیک است.
🟣کتابت ادعیه و احراز و نماز و بستن حرز خوب نیست.
👩❤️👩مباشرت امروز (روز پنجشنبه)
مباشرت هنگام زوال ظهر برای سلامتی مفید است و فرزندش عاقل و سیاستمدار خواهد شد. ان شاءالله.
💑مباشرت امشب: (شبِ جمعه) ، مباشرت پس از فضیلت نماز عشاء مستحب و برای بدن خوب و فرزند حاصل از اصحاب امام زمان علیه السلام گردد. ان شاءالله.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، باعث طول عمر می گردد(ولی احترام امروز را نگه دارید)
💉💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث ضعف مغز است.
😴 تعبیر خواب امشب:
اگر شب جمعه خواب ببیند تعبیرش از ایه ی 4 سوره مبارکه " نساء" است.
و اتوا النساء صدقاتهن نحله...
و چنین برداشت میشود که خواب بیننده یا ازدواج کند یا مال زیادی و یا هدیه ای به او برسد. شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید .
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
3.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌هیچوقت آشغـــال نخور/دکتر صاحبی
🎥#دکتر_صاحبی
1.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️♨️اولویت اخلاق در تربیت دینی فرزند. /استاد عزیزی
🎥#دکتر_عزیزی
@daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . با شنیدن صدام بوضوح رنگ از رخسارش پرید و به سمتم چرخید
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#گلبهار
#ادامه_دارد
.
، با یه دختر بیگناه سر یه کینه قدیمی مثل برده ها رفتار کنه و تا پای مرگ هم بهش عذاب بده......
منظورش کی بود؟؟!!...
اینجا چه خبر بود؟!....
خدای من!!!!...
صدای مادرم بود که بطرف پسره اومد و با داد بلندی گفت:.....
زهر خودت رو ریختی حالا دیگه برو، برو و از اون مادرت مشتولوق بگیر و بگو که به هدفتون رسیدید.....
از عمارت من برو بیرون پسره احمق......
بعد به سمت گلبهار پیچید و با خشم و نگاه غضبناکی گفت:....
همش از قدم نحس تو هست....
دختره پتیاره....
شما خانوادگی نحس هستین.....
برادرت پسرم رو کشت و تو هم بهادر رو ازم گرفتی......
دیگه اعصابی برام نمونده بود، بعداز اینهمه سختی راه و این کتک کاری دیگه جونی برام نمونده بود، دادزدم، مامان اینجا چه خبره؟؟!!......
بهم میگی چی شده؟؟!!!....
این پسره کی هست؟؟....
گلناز کیه؟؟......
این چی میگه؟؟؟.....
بهم میگی یا برم و با خودش حرف بزنم؟!!...
دبگو دیگه لامذهب......
(گلبهار)
با دیدن من تو اون حالت که داشتم به پسره میگفتم که بره، یکدفعه عربده بهادر به گوشم رسید که صدام زد، باور کنید کم مونده بود خودمو خیس کنم، قلبم به تپش افتاد و عقب عقب رفتم و از پسره دور شدم....
تو کسری از ثانیه بهادر خودشو رسوند به پسره و تا میتونست از خجالتش دراومد....
دلم براش سوخت آخه گناهی نداشت فقط میخواست بهادر رو ببینه و باهاش حرف بزنه،
جیغ و داد کردم که ولش کنه ولی مگه گوشش میشنید، یکی،دوتا، سه تا، ول کن نبود، به صدای جیغم نگهبونای بی عرضه خودشونو رسوندن ولی مگه زورشون به بهادر میرسید، خون جلوی چشماشو گرفته بود و فقط میزد....
ازاین اخلاقش متنفر بودم، اصلا به اصل ماجرا پی نبرده، زود قضاوت میکرد و با مشت و لگدش خودنمایی میکرد....
با اومدن نیرخاتون و لیچارایی که بارم کرد با گریه به سمت اتاقم دوویدم، بعده چند روز بهادر برگشت و از بخت سیاهم منو با یه مرد غریبه جلو در عمارت دیده بود....
درست بود من بیگناه بودم ولی بهادر این حرفها حالیش نمیشد که فقط با دیده هاش قضاوت و تنبیه میکرد......
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉