eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
8.5هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
14.9هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
15.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قدیما بیسکویت ها هم باوفا بودند «مادر»! اما الان بیسکویت ها هم بی وفا شدند «های بای»..!! نیومده میره........سلام خداحافظ نمیدونم قد ما کوتاه بود یا قدیما برف بیشتر میومد!!ĺ نمیدونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشتر خوش میگذشت!! نمیدونم سلامتی بیشتر بود یا ما مریض نبودیم!! نمیدونم ما بی نیاز بودیم یا توقع ها پایین بود!! نمیدونم همچی داشتیم یا چشم و هم چشمی نداشتیم!! نمیدونم اون موقع ها حوصله داشتیم یا الان وقت نداریم!! نمیدونم چی داشتیم چی نداشتیم اما روزای خوبی داشتیم... "مرتضی_خدام" ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ 🖌 @daneshanushe✍️
💑 توصیه به آقایان: همـسرتان را به همه ترجیح دهید! 🔸شما انتخاب کرده‌اید با همسرتان ازدواج کنید چون او، دختر مورد علاقه‌تان بوده است. یعنی باید بقیه‌ی عمرتان با او به عنوان دوست داشتنی‌ترین فرد زندگی‌تان رفتار کنید. شما انتخاب کرده‌اید که از این به بعد با همسرتان زندگی کنید و با او پیمان محبت و فاداری بسته‌اید. 🔸این عهد و پیمان نه تنها ارجمند و مقدس است بلکه، پایبندی به این قول، کلید ایجاد روابطــی محکـــم و پابرجـاست. ❤️
🍃♥️ 💖 رفتارهای غلط در مقابل اشتباهات همسر ⛔️ 👈🏻به رو آوردن بیش از حد 💠بعضی مواقع برای تغییر رفتارهای همسرمان، به تکرار بیش از حد متوسل می‌شویم و مرتب رفتار او را به رویش می‌آوریم و از او می‌خواهیم آن را تغییر دهد. وقتی مسئله‌ای بیش از حد تکرار شود، جایگاه و اهمیت خود را از دست می‌دهد و به مسئله‌ای پیش پا افتاده تبدیل می‌شود. زن و شوهر‌ها باید توجه داشته باشند که در صورت متوسل شدن به این شیوه، ضمن عصبی کردن طرف مقابل، امکان موفقیت را از دست می‌دهند❕
‼️ قبل از ازدواج قوانین دعوا را یاد بگیرید : در دعواهای زناشویی این موارد ممنوع هستند، آن ها را به خاطر بسپارید: ● کش دادن مسئله ● رفتار سرد داشتن ● ناامید شدن از رابطه ● مرور جمله‌های همسر ● جدا کردن جای خواب ⇠ حق نداریم به خانواده‌های هم توهین كنیم. ⇠ سلام و خداحافظی در هر صورت لازم است. ⇠ هیچ‌كسی حق ندارد جای خودش را عوض كند. ⇠ هر كسی برای آشتی پیشقدم شود؛ نفر دیگر باید برایش كادو بخرد. ⇠ حق نداریم مسائل و مشكلات كهنه را مطرح كنیم. در حین دعوا فقط راجع به همان موضوع بحث می‌كنیم. ⇠ شام و ناهار نپختن و نخوردن نداریم. همه اعضا باید مثل قبل برای غذا خوردن حاضر باشند. ⇠ حق نداریم اشتباه طرف مقابل را تعمیم دهیم؛ "مثلا عبارت تو همیشه" ممنوع است چون این كار دعوا را به اوج می‌رساند. 🔻 باید به هم فرصت دهیم كه هر فردی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت كند و طرف دیگر هم پنج دقیقه فرصت پاسخگویی دارد. در صحبت همدیگر نمی‌پریم. اگر حرفی هم باقی ماند باید به فردا موكول شود تا سر و ته بحث مشخص شود. 💖رازهای همسرداری💍
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #زندگی #پارت103 . آخ از اون لحظه که شکستم مثل تمام این روزام و ناخوادگاه اشکم
🤝♥️ . اون شب من و حدیث تا صبح خوابمون نبرد و دوتایی حرص میخوردیم و تماما با داداشا حرف میزدیم و رایزنی میکردیم که صبح روز بعد وقتی عسکر آقا شوهر حدیث اومد خونه و وضع ما رو دید و ماجرا رو متوجه شد اونم پا به پای ما حرص میخورد و حرف میزد. مامان هم چند دقیقه ای یک بار زنگ میزد و هربار بهش نحوی خشمش رو نشون میداد و من همش میترسیدم سکته کنه و میگفت علیرضا گفته میخوام برم تهران و حسابش رو برسم و برادر ها و زن هاشون هم به نوبت هر کدوم زنگ میزدن و من باهاشون حرف میزدم که دیگه و من حتی به صدف هم زنگ زدم و گفتم جریان رو که اول پشت گوشی کلی بد وبیراه به احمد گفت و گفت منم دارم میام تهران که این مساله رو یه کاریش کنیم. تا دو سه روزی این وضع بود وبالاخره زنگ خونه زده شد و من گمان کردم داداشا هستن که قرار بود آخر هفته همه بیان تهران و تکلیف منو روشن کنن اما با کمال تعجب دیدم سینا برادر شوهر اخریم و زنش سوگل و صدف هستن و اینطوری که متوجه شدیم انگار احمد خودش پشیمون شده و زنگ بهشون زده که بیایید و پا در میونی کنید و سارا رو برگردونید! اصلا نمیخواستم قبول کنم برگردم ولی سینا و سوگل گفتن دارم اشتباه میکنم و احمد اصلا اینطوری نیست و از این حرفا و قول دادن سر راه برگشت شون میرن پیش پروانه و دمش رو قیچی میکنن که دیگه حتی پیام نده به احمد! خلاصه کلی گفتن و گفتم و اشک ریختم و سینا که بداخلاق ترین برادر شوهرم بود هم دلش برام سوخت و گفت زن داداش این بار برو دفعه بعدی اگه خطایی ازش دیدی من خودم باهات دوره می افتم و پدرش رو درمیارم و اینطوری منو خام کردن و من با همراه آتوسا برگشتیم خونه! برگشتم خونه ولی له شده بودم! هیچوقت هیچوقت فکر نمیکردم طوری بشم که یکی مثل سینا برام دل بسوزونه اما واقعا شده بود ...
✍ قایق زندگی‌ات را به کدام ساحل بسته‌ای؟ 🔹نیمه‌شبی چند دوست به قایق‌سواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند. 🔸وقتی سپیده زد، گفتند: چقدر رفته‌ایم؟ تمام شب را پارو زده‌ایم! 🔹اما دیدند درست در همان‌جایی هستند که شب پیش بودند! 🔸آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند! 🔹در اقیانوﺱ بی‌پایان هستی، انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد، هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید! 🔸قایق تو به کجا بسته شده است؟ آیا به بدنت بسته شده؟ به افکارت؟ به ناامیدی‌هایت؟ به ترس‌ها و نگرانی‌هایت؟ به گذشته‌ات؟ یا به عواطفت؟ 🔹این‌ها ساحل‌های تو هستند. ‌‌‌‌ ✨✨✨
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت۱۰۴ . اون شب من و حدیث تا صبح خوابمون نبرد و دوتایی حرص میخوردیم و
🤝♥️ . خلاصه سینا و سوگل و صدف منو بردن خونه خودم و اونجا احمد و امید عزیزم منتظرم بدون و احمد با سر پایین سلام داد و استقبال کرد و امید هم پرید بغلم و با تمام وجود و سفت آغوشم رو چسپیده بود. احمد حسابی شرمنده به نظر می‌رسید و سینا هم کمی باهامون صحبت کرد و توی صحبتش کما فی السابق طوری حرف میزد که مطمنه احمد ارتباطی خارج از دختر خاله پسر خاله ای با پروانه نداره ولی مدام نصیحت میکرد و تشر میزد که دیگه حق نداری با پروانه حتی حرف بزنی و اگه این کارو کردی نه من ته تو و آدم سری که درد نمیکنه که دستمال نمیبنده چرا وقتی زنت حساسه مدام حساسیتش رو تحریک میکنی و از این حرفا و احمد هم جدی ولی با لحنی ملایم فقط میگفت من هیچوقت به سارا حیانت نمیکنم چون در قاموس من نیست و سارا هم چون جو خانواده ما رو نمیشناسه اینطور حساسیت به خرج میده و از این حرفا! تا اینو گفت با خشم سمتش برگشتم و گفتم اگه بگیم همه حرف های تو درست باشه و باهاش سر و سری نداری پس چرا پیام داده کی با هم میریم زیر یه سقف؟! سینا دیگه برای این جوابی نداشت و اخمالو رو به احمد گفت اینو چی میگه شازده؟! احمد هم من و منی کرد و گفت چند باری اشاره کرده بیا ازدواج کنیم و این حرفا اما محلش ندادم و هربار به نوعی تحقیرش کردم آخه الان صیعه مردی دیگه است و گفتم خطت از من جداست و هربار با کلی التماس گفت دیگه تکرار نمیشه اما واقعا دیگه انگار این دفعه ول کن نیست ولی من ولش میکنم دیگه پررو شده، سارا خودش میدونه چقدر میخوامش! دیگه کلی حرف زده شد و آخر سر احمد قول داد دیگه جواب پروانه رو نده و برگرده به زندگیش و خانواده اش هم اون روز موندن و منم براشون غذای مفصلی تدارک دیدم و بعد از ناهار گوشیم زنگ خورد و دیدم برادرم عنایت هست و دلخور گفت باز گولت زدن رفتی تو سیاه چال؟! چرا نزاشتی من بیام؟! گفتم داداش بیا اینجا خونه من و همینجا درباره اش حرف بزنیم و خانواده احمد هم هستن که گفت آهان! که اینطور! باشه! اتفاقا خوب شد باید بیام و تکلیفت رو روشن کنم! گوشی رو احمد ازم گرفت و با صمیمیت گفت سلام داداش! نمیشنیدم عنایت چی داره بهش میگه ولی احمد هم لبخند میزد و عذر خواهی میکرد و میگفت داداش کوچیکت رو ببخش جبران میکنم و از این حرفا... به ساعت نکشید که لشکر خانواده من وارد شدن و باز شروع شد بحث ها و سینا با اینکه میخواست نشون بده میانجی گری میکنه اما ناخواسته از احمد دفاع میکرد و میگفت احمد اینطور نیست و سارا اشتباه میکنه و توی فرهنگ خانوادگی ما این وجود داره که دختر خاله و پسر خاله با هم شوخی میکنن یا صمیمی میشن اما هیچ قصدی ندارن.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش هیچ وقت خوبی کردن زیاد وظیفه نمیشد، کاش هیچ وقت آدما حسادت نمیکردن ، ومیتونستن لذت کنار هم زیستن رو بچشند. کاش هیچ وقت هیچ انسانی محتاج غیراز خودش نشه🙏🙏 شبتون بخیر