فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بحث کردن با آدم وقیح و بی حیا
@daneshanushe✍️
#اذکار_معجزهآسا🌸
دل ارام گیرد با ذکر و یاد خدا.
#پیداشدن_گمشده
✔️ برای پیداشدن گمشده حتی اگر انسان هم باشد این ذکر را زیاد بگویید:
«أصْبَحْتُ في أمانِ اللهِ. أمْسَيْتُ في جِوارِ اللهِ»
#موفقیت_در_زندگی
✔️در زندگیت موفق نیستی؟ بگو:
وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ سوره هود ایه ۸۸
#شادی_و_فرح
✔️خوشحال نیستی؟ همیشه بگو:
حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ» سوره ال عمران ایه ۱۷۳
#خستگی_از_دنیا
✔️ازدنیاخستهای؟ بگو:
َاَللّهم اجْعَل هَمّی الآخِرَة
#نماز_اول_وقت
✔️نمازهایت را به موقع ومداوم نمیخوانی؟ همیشه بگو:
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء
سوره ابراهیم ایه ۴۰
#ازدواج
✔️میخواهی ازدواج کنی؟ بگو:
«رَبِّ لا تَذَرْنی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ» سوره انبیا ایه ۸۹
#تنهایی
✔️تنهایی؟ همیشه بگو:
وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا سوره اسرا ایه ۸۰
#شاد_بودن
✔️خوشحالی؟ همیشه بگو:
الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ حَمْداً كَثيراً
#سختی_در_کار
✔️درکارهایت سختی میبینی؟ بگو:
َ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي سوره طه ایه ۲۵ و۲۶
#براورهشده_آرزو
✔️دوست داری آرزویت برآورده شود؟همیشه بگو:
اَستَغْفِراللّه و اَتوبُ اِلَیه
#ناراحتی_از_دیگران
✔️تو دلت ازدست کسی ناراحتی؟بگو:
اللّهم اجْعَلنی مِن َالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ
سوره ال عمران ایه ۱۳۴
#تلاوت_قرآن
✔️میخواهی دایم قرآن بخونی؟بگو:
اللّهم اجْعَل القُرانَ رَبیعَ قَلبی و نورَ صَدْری
#خانه_بهشتی
✔️خانهای دربهشت میخواهی؟ بگو:
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولد وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ
#غیبت_نکردن
✔️میخواهی غیبت نکنی؟بگو:
اللّهم اجْعَل کِتابی فی عِلیّین وَاحْفِظ لِسانی عَنِ العالَمین
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . درسته سن زیادی نداشتم ولی اون زمان سن ازدواج پایین بو
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#گلبهار
#ادامه_دارد
.
یک آن فکرکردم آهویی، خرگوشی، سگی باشه ولی وقتی برگشتم با دیدن یه پسر که با نگاه هیز و نافذش کم مونده بود منو قورت بده تا مرز سکته رفتم....
با ترس و لرز و نفس زنان نفهمیدم چجوری خودمو از آب کشیدم بیرون و به سرعت برق و باد از چشمه دورشدم و تا میتونستم دویدم، انگاری یه حیوون وحشتناک دیده باشم، دیگه نفسی برام نمونده بود..
چند باری این اطراف دیده بودمش و از دخترا شنیده بودم که میگفتن پسر خان ده بالاست....
ای وااای خدای من خورشید داشت غروب میکرد....
بازم این چشمه و آب تنیه کار دستم داد ولی خودکرده را تدبیر نیست...
خودم خواسته بودم باید عواقبش رو هم قبول میکردم....
الاناست که خان بابام برسه........
اگه بفهمه من خونه نیستم، بخدا که خ.ونم حلاله.....
شوخی که نیست ولی من با خودسریهام به شوخی گرفته بودم که من تنها دختر خان روستا هستم، دختر کسی که یه روستا سرش قسم میخورن....
دختری که جونش بسته به جون خان باباشه...
همین که از در عمارت رفتم تو نازخاتون با چشم غره ای و با صدایی که سعی داشت بلند نشه یه نیشگون ازم گرفت و گفت تا الان کجا بودی ورپریده دیر وقته، خان رسیده و سراغ تو رو میگره......
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
🟢علت شکست عشقی چیست؟
▪️دور شدن از یک دیگر، خستگی و بی انگیزگی
▫️این مشکل بیشتر در ازدواجهای بسیار مشاهده می شود که مدت زمان طولانی در کنار یکدیگر بوده و بنا به دلایل مختلف همانند فشار کاری، وجود فرزندان و موارد دیگر از قبیل همراه از یک دیگر دور مانده، و اسیر خستگی و بی انگیزگی شده اند. همچنین قابل ذکر است که از رشد جسمی و روانی در کنار یکدیگر نیز بسیار غافل شده اند. در کنار این موارد از هم زدگی نیز در آنها مشاهده میشود که به مرور زمان فاصله ها تبدیل به جدایی می شود.
▫️هنگامی که هر کدام از فرزندان برای تشکیل زندگی مستقل، خانه را ترک می کنند. والدین با جای خالی آن ها یا به عبارت دیگر با سندرم آشیانه خالی مواجه می شوند. آن وقت می باشد که مشکلات بین زوجین بیشتر از قبل خود را نشان می میدهد. گویی که حرف مشترک با یکدیگر ندارند و فاصله ای که در این بلندمدت میان آن ها شکل گرفته است به طور عجیبی بین آن ها فاصله و دوری افکنده است.
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
.
#داستان_کوتاه
مادرِ دختری چوپان بود.
روزها دختر کوچولویش را به پشتش میبست و به دنبال گوسفندها به دشت وکوه میرفت.
یک روز گرگ به گوسفندان حمله میکند و یکی از بره ها را با خود میبرد!
چوپان، دختر کوچکش را از پشتش باز میکند و روی سنگی میگذارد و با چوبدستی دنبال گرگ میدود. از کوه بالا میرود تا در کوه گم میشود.
دیگر مادر چوپان را کسی نمیبیند.
دختر کوچک را چوپانهای دیگری پیدا میکنند، دخترک بزرگ میشود، در کوه و دشت به دنبال مادر میگردد، تا اثری از او پیدا کند.
روی زمین گلهای ریز و زردی را میبیند که از جای پاهای مادر روییده، آنها را
میچیند و بو میکند.
گلها بوی مادرش را میدهند، دلش را به بوی مادر خوش میکند...
آنها را میچیند و خشک میکند و به بازار میبرد و به عطارها میفروشد.
عطارها آنها را به بیماران میدهند، بیماران میخورند و خوب میشوند.
روزی عطاری از او
میپرسد:
"دختر جان اسم این گلها چیست؟"
دختر بدون اینکه فکر کند میگوید: "گل بو مادران"
#هوشنگ_مرادی_کرمانی
🍃🍃🍃🌼🍃
گاهی اوقات علت عصبانیت افراد مقایسه خودشان با دیگران است
مثلا شخص می گوید که درآمد همکارم بیشتر از من است یا اتومبیل همسایه ام بهتر از اتومبیل من است و یا مواردی از این دست.
خود را با دیگران مقایسه نکنید و تنها موقعیت خاص خود را در نظر بگیرید. اگر از موقعیت فعلی تان ناراضی هستید یا فکر می کنید موقعیت دیگران بهتر از وضعیت فعلی شماست، آستین تان را بالا بزنید و کمی اوضاع را تغییر دهید.
در هر حال در هنگام مقایسه کردن خود با دیگران هرگز عصبانی نشوید و بیشتر به فکر خود
باشید
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . یک آن فکرکردم آهویی، خرگوشی، سگی باشه ولی وقتی برگشتم
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#گلبهار
#ادامه_دارد
.
اگه ننه جمیله به کمکم نیومده بود غوغایی میشد که اون سرش ناپیدا....
دست و روم رو شستم و لباسام رو مرتب کردم و رفتم پیش پدرم، درسته یه روستا و اهل خونه از پدرم حساب میبردند ولی حساب پدرم با من جدا بود و تا امروز از گل نازکتر به من نگفته بود.....
بعد از خوردن شام مفصلی کنار خانوادم به اتاقم پناه بردم و مثل هرشب شروع کردم به گلدوزی کردن....
نفهمیدم کی خوابم برد که با صدای فریاد خودم از خواب پریدم......
تمام تنم خیس آب بود.....
خیلی صحنه بدی بود من داشتم فرار میکردم و اون پسری که امروز لب چشمه دیده بودم داشت دنبالم میکرد و همینکه از پشت بغلم کرد از خواب پریدم.....
نفهمیدم دوباره کی خوابم برد که با صدای ننه جمیله بیدار شدم....
دخترم، گلبهارم، لنگ ظهره ننه نمیخوای بیدار بشی.....
دخترای عمارت میخوان برن سرچشمه از نازخاتون اجازتو گرفتم تا من و تو هم باهاشون بریم....
وااای خدای من، چشمه، چی بهتر از این، نفهمیدم چطوری حاضر شدم و بعد کلی سفارشهای نازخاتون راهی شدیم......
تو دلم آشوب بود و دلشوره بدی داشتم ولی توجه ای نکردم و راه افتادیم....
اما خبر نداشتم وقت برگشتن چه سرنوشت شومی در انتظارم هست......
برخلاف روزهای قبل که نمیتونستم از این بهشت روی زمین دل بکنم، تو حال خودم نبودم و دلشوره امونو بریده بود، نتونستم زیاد بمونم و از زیبایی چشمه لذت ببرم چون آب تنی دیروزم حسابی کار دستم داده بود و از تب داشتم میسوختم، اینهمه راه رفته رو برگشتیم و نفهمیدم چطوری به عمارت رسیدیم، به کمک ننه جمیله لباسام رو عوض کردم و بدون خوردن حتی لقمه ای شام، دارویی که ننه جمیله بهم داد رو خوردم، رختخوابم رو پهن کردم و به خواب عمیقی فرورفتم....
نمیدونم چند ساعتی خواب بودم و چقدر گذشته بود که صداهایی ناواضح به گوشم رسید، هوا گرگ و میش بود و روستا تو سکوتی عجیب و خوفناک فرورفته بود..
فقط صدای زوزه گرگ هایی میومد که اطراف روستا پرسه می زدن، هر از گاهی این زوزه ها سکوت کوچه.
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مربع زندگی؛
اتاقیست که کودک باید
در اون رشد کنه ...!
در مربع زندگی،
👈عشق هست...
👈علم هست...
👈عقل هست..
👈و عمل !
#دکتر_هلاکویی
🖌#کانال_دکتر_انوشه
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe