💢 فلسفه مشاء (#ابن_سینا) از منظر امام خمینی و مقایسه آن با فلسفه #ملاصدرا و صدرائیون و عرفاء
#امام_خمینی:
هر کس رجوع کند به معارفی که در ادیان عالم و نزد فلاسفه بزرگ هر دین رایج است
و مقایسه کند در معارف #مبداء و #معاد با معارفی که در دین حنیف اسلام و نزد حکماء بزرگ اسلامی و #عرفا شامخ این ملت است،
درست تصدیق می کند که این معارف از نور معارف #قرآن شریف و احادیث نبی ختمی و #اهل_بیت او علیهم السلام است که از سرچشمه نور قرآن استفاده و اصطلا نموده اند.
آن وقت می فهمد که حکمت و #عرفان اسلامی از #یونان و یونانیین نیست،
بلکه اصلا شباهت به آن ندارد.
بلی، بعضی از حکمای اسلام به منوال حکمت یونانی مشی نموده، مثل #شیخ_الرئیس؛
ولی حکمت شیخ در بازار اهل معرفت در باب معرفةالربوبیه و مبداء و معاد رونقی ندارد و در پیشگاه اهل معرفت ارزشی از برای آن نیست.
بالجمله، فلسفه امروز حکمای اسلام را و معارف جلیله اهل معرفت را به حکمت یونان نسبت دادن، از بی اطلاعی بر کتب قوم - مثل کتب فیلسوف عظیم الشأن اسلامی، #صدرالمتالهین قدّس سره و استاد عظیم الشأنش محقق #داماد قدّس سره و تلمیذ بزرگوار او #فیض_کاشانی قدّس سره و تلمیذ عظیم الشأن فیض، عارف جلیل ایمانی، قاضی سعید قمی قدّس سره-
و نیز از بی اطلاعی به معارف صحیفه الهیه و #احادیث معصومین سلام الله علیهم است؛ پس هر حکمتی را به #یونان نسبت داده و حکمای اسلامی را تابع حکمت یونان انگاشته اند.
📔 آداب الصلوة، ص ۳۰۴
ـــــــــــــــــــــــ
🆔 دارالحکیم
http://eitaa.com/daralhakim
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
به نظر #صدرالمتالهین، حواس باطنی، بلکه حواس ظاهری، جسمانی نیستند، و در ماده حلول نکردهاند. اندامهای جسمانی در باب حواس، صرفاً نقش اعدادی داشته، مدرِک حقیقی نیستند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🆔 دارالحکیم
http://eitaa.com/daralhakim
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
#ملاصدرا، همچون فلاسفه پیش از خود، #وهم را به صورت مشترک لفظی میان چند معنا به کار می برد؛
وی گاه #وهم را در مقابل عقل که مطیع ملک است، به عنوان قوه ای که مطیع شیطان است به کار می برد، گاه آن را در مقابل عقل به عنوان قوه ای که مدرک جزئیات است، و در درک کلیات دچار خطا می شود یاد می کند.
گاه آن را در مقابل حس و خیال به عنوان مدرک معانی نامحسوس به کار می برد.
و گاه #وهم را به معنای اعتقاد مرجوح در مقابل #ظن به کار می برد.
#ملاصدرا در مقام تعریف #قوه_واهمه نیز به فراخور بحث تعابیر متفاوتی دارد، که اگر چه با هم به ظاهر اختلاف دارند، اما با هم متناقض یا متضاد نیستند، بلکه یک نسبت هم پوشانی بین آنها برقرار است، و مکمل یکدیگرند، به گونه ای که می توان همه آنها را به یک تعریف جامع ارجاع داد.
#صدرالمتألهین گاهی #وهم را به اعتقاد مرجوح - در مقابل ظن - تعریف می کند، و گاه در بیان مراتب تجرید ادراکات حسی می گوید، #وهم قوه ای است که صور را از تشخص تجرید می کند، اما همچنان بین صورت و شیء خارجی اضافه و ارتباطی برقرار است.
از عباراتی که #صدرالمتألهین در بیان مدرکات وهم دارد چنین تعریفی بر می آید: #وهم قوه ای است که معانی جزئی غیر محسوس و اموری که به حس در می آیند، اما حس به آنها پی نمی برد را درک می کند.
البته گاه ملاصدرا وهم را به قوه ای که شانش ادراک غیر مطابق با واقع و ادراک امور بر غیر وجه آنهاست تعریف می کند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🆔 دارالحکیم
http://eitaa.com/daralhakim
🌹 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
به نظر #صدرالمتألهین اسم #عقل علاوه بر اینکه بر این معنا به اشتراک اطلاق شده به تشکیک هم اطلاق میگردد؛ زیرا عقلی که عبارت از غریزه انسانی است که به واسطه آن انسان از بهائم متمایز می گردد، چیزی نیست که در تمام افراد مساوی باشد بلکه حق آن است که جواهر نفوس انسانی در اصل فطرت در تابناکی و تیرگی و نور و ظلمت مختلف اند؛ از این رو بعضی از نفوس در صفای جوهر و قوۀ هوش و استعداد نوریابی به نحوی هستند که نزدیک است زیتشان (عقلشان) خود به خود نورانی گردد، اگرچه آتشی به آن برخورد نکرده باشد، اینان کسانی هستند که نیاز به معلم بشری ندارند که ذات آنها را به انوار معرفت و هدایت کمال بخشد، اما بعضی دیگر از نفوس در تیرگی جوهر و خمود نور قریحه، به نحوی هستند که تعلیم و تربیت، سودی به حالشان ندارد.
آنگاه همان طور که عقل به معنای غریزه انسانی که به واسطه آن انسان از بهائم جدا می شود، امری است که در افراد انسان به حسب فطرت اولی متفاوت است، همچنین مردم در عقول مکتسبه به حسب استکمال هر یک از دو عقل مذکور در #علم_النفس (عقل نظری) و #علم_اخلاق( عقل عملی) تفاضل دارند.
این استکمال چیزی نیست جز اشتداد در اصل جوهر فطری، به این معنا که هر قدر #جوهر_نفس در اول #فطرت قوی تر و نورانی تر باشد، تأثیر علوم و طاعات در آن شدیدتر و روشن تر است، و کمال عقلی ثانوی آن از جهت یکی از دو قوه نظری یا عملی آن شریف تر و برتر است، و اتصال آن به عقل أعظم بیشتر و به حق تعالی نزدیک تر است.
بر این اساس روشن می شود که افراد انسان به حسب #هویات_عقلی تخالفی عظیم در کمال و نقص و شرف و خست دارند و روشن است که احوال تابع ذوات است؛ از این رو حسن أحوال و بهاء آنها، تابع حسن ذات و شرف ذات است.
📙 صدرالمتألهین؛ شرح اصول کافی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🆔 دارالحکیم
https://eitaa.com/daralhakim