حجاریان، از رای من کو تا پول من کو!؟
بینوایان عنوان مقالهای بود بمنظور کالبدشکافی رفتار بدنه اجتماعی شهرآشوبان در سال ۸۸ که در مهر ۹۱ تحریر و در بخشی از آن با توسل به «کمپلکس رُسانتیمان» برونریخت رفتار پرخاشگرانه و تخریبگرانه آشوبیان ذیل جنبش «رای من کو» را گمانهزنی کردم.
در بخشی از آن مقاله با تفکیک و تصریح بر زیستمانی مبتنی بر«خوشزیستی» در نقطه مقابل زیستمان معطوف بر «بهزیستی» متذکر این نکته شدم:
تامین و تحقق یک زیست سرخوشانه در کنار حداقلی از توانائی شخصیتی، تمکن و تمول و بنیه اقتصادی را نیز می طلبد. طبعاً در فقد توانائی جهت مرتفع کردن چنان حوائجی «ناتوانان» با ابتلا به نوعی «رُسانتیمان» مستعد و مترصد نخستین بزنگاه بمنظور تخلیه خود از تراکم و انباشت آن مطالبات ذاتی و ارضاء نشده از طریق رفتارهای نامتعارف و پرخاشگرانه و انفجاریاند.
به تعبیر دکتر آشوری، انسان روسانتیمان (Ressentiment) قائل و انباشته از یک «دشمن فرضی» است و در ناخودآگاهش با اتکای بر آن «دشمن فرضی» دست به یک مقصرسازی بیرونی جهت یابش ناکامی های خود زده و از این طریق احساس ضعف و حقارت و حسادت خود را از طریق حمله به آن «دشمن مفروض» به تشفی خاطر میرساند. (۱)
بدین منوال آشوب ۸۸ و شعار تقلب نیز اسم رمز انگیختههای کسر وسیعی از معترضین بود تا با توسل به غائله «رای من کو؟» جمیع ناکامیها و ناتوانیها و ناقوارگیهای انباشته خود با نظم و نظام مستقر را بصورتی پرخاشجویانه و تخریبگرانه، نشئه درمانی کنند.
اینک و ۶ سال بعد از انتشار «بینوایان» #سعید_حجاریان در جدیدترین مکتوب سیاسیآش ضمن تقبیح خیزش «فقیران علیه اغنیا» کوشیده با توسل به همان «کمپلکس رُسانتیمان» تضاد و چالش زیرپوستی و رو به رشد جامعه را در فورمت تضاد آشتیناپذیر و خشونت طلب «فرودستان علیه فرادستان» تئوریسازی کند!
به تعبیر حجاریان رُسانتیمان نوعی کینهتوزی تؤام با مقصرتراشی است که منشاء آن حسرت و اندوه و حرمان است.
حجاریان با عاریت گرفتن واژه رسانتیمان از دکتر آشوری، مخالفت با غربزدگی در شرق را یک بیماری اطلاق کرده که در نهایت موجبات سربازگیری فاشیست ها از میانه فالانژها و لمپن پورلتاریا و چماقداران علیه اغنیائی را فراهم می کند که در چشم فقرا مقصران اصلی فلاکت و استیصال اقتصادی طبقات فرودست محسوب می شوند.
حجاریان از این طریق مخاطب را تخویف کرده و اظهار داشته:
جناح رقیب با کوبیدن بر طبل «پابرهنگان علیه ثروتمندان» در صدد دو شقه کردن کشور است و در واقع، اساس این ایده مبتنی بر قرار دادن دو جنبش علیه یکدیگر است؛ در جنبش «پابرھنگان علیه ثروتمندان»، به صورت کور خواست اقتصادی و معیشتی پی گرفته میشود و در جنبشھایی از جنس دوم خرداد و جنبش سبز، به صورت ھدفمند خواست سیاسی و دموکراسی دنبال می شود. چنانچه این دو جنبش در مقابل یکدیگر صف آرایی کنند، دموکراسی و سیاست و طبقه متوسط و متوسط به بالا جملگی بلعیده می شوند و جنوب تا شمال تھران، یک دست انقلابی می شود ... و در این مسیر به نام، عدالت خواھی، عدالت ذبح شده و به نام انقلابیگری، دستاوردھای انقلاب نابود خواھد شد. (۲)
تئوریسازی حجاریان هر چند بدیع نیست اما قدیم است و همین کمپلکس رسانتیمان بود که در ۸۸ توسط رهبران معترضین با کوبیدن بر طبل «فرزانگان و رجالگان» و ترویج آپاراتاید آرای شهری ـ روستائی اقبال یافت تا انتخابات ۸۸ را به عرصه جنگ آرای «خویش بیشبینان» در مقابل آرای«سفیهان وسفله انگاشتگان» مبدل کرده و عرصه منافع ملی کشور را به آوردگاهی جهت تخلیه کمپلکس بیقوارگان با قواره جمهوری اسلامی، مُبدل نمایند!
#داریوش_سجادی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ مقاله بینوایان:
https://bit.ly/2JF0Oq8
۲ـ حجاریان ـ مقاله آخرین راه راست
https://bit.ly/2QKARYl
از رُمانتیسم انقلابی تا رمانتیسم سکولاری!
سعید حجاریان در امریهای نوین بمنظور بسیج مردم و در پروای جنگ محتمل آمریکا با ایران (!) جنبش اصلاحات را فراخوانده تا سازماندهنده تشکلی تحت عنوان «نیروی مقاومت صلحطلب» شوند تا از این طریق به جهان گفته شود جنگها چه عواقبی دارند از جمله آنکه پس از حمله امریکا به عراق چندین هزار کودک کشته و زخمی شدند بیآنکه اثری در افکار عمومی جهان بهجا گذاشته باشدحجاریان در ادامه گفته:
این مدل به سایر کشورها قابل تعمیم است و تفاوتی ندارد کودککشی و بیخانمانی و قحطی و ویرانی در چه نقطهای اتفاق بیفتد.
هر چند دغدغه ضدجنگ و همهمه صلح دوستانه حجاریان ممدوح است اما مقبول نیست.
حجاریان در حالی در امریه نویناش کودککشی و بیخانمانی و قحطی و ویرانی را بصورت عام و بیرون از چیستی و کجائی و چرائی هر جنگی امری غیر قابل دفاع و مذموم معرفی کرده که تا پیش از این «جنبش اصلاحات تحت امر ایشان» طلایه دار شعار «نه غزه نه لبنان ـ جانم فدای ایران» بود و مصطفی تاجزاده همسنگر قابل وثوق حجاریان با توسل به شعار «سوریه رو رها کن» معترض مبارزه نیروهای سپاه در دفاع از مردم سوریه بودند.
چنین تَلَوّنی را نباید ناشی از تذبذب و نفاق ایشان دانست بلکه ریشه آنرا میتوان در بسآمد اجتنابناپذیر انقلاب اسلامی واکاوی کرد که بصورت طبعی گریبانگیر آن بخش از انقلابیون شد که دلبستگی و پیوستگیشان به انقلاب اسلامی قبل از آنکه ناشی از تفطن به مبانی معرفت شناختی «انقلاب خمینی» و «خمینی انقلاب» باشد بدون عمق اندیشگی صرفا محصول قلیان و برون ریخت احساساتی شیداوشانه به «خمینی انقلاب» و «انقلاب خمینی» بود.
بدین اعتبار رویش و رُمبش و جوشش سینوسی چنین افرادی در مسیر انقلاب را میتوان در حد فاصل «رُمانتیسم انقلابی» تا «رُمانتیسم سکولاری» معنایابی کرد که حسب اقتضا در جوگرفتگی (هیستری یونیک ـ Histrioni) مبتلابه ۵۷ ازدواجشان را در نامتعارفترین شکل ممکن در مسجد برگزار می کردند (تاجزاده) و آنک با مراودات عاشقانه از زندان دهه ۹۰ میکوشیدند در پیرانه سری دست به بازیافت سالهای از دست رفته محسوب شده خود در رُمانتیسم انقلابی دهه شست شان بزنند.
بر این منوال نُرمالیزاسیون مطمح نظر حجاریان پیش از آنکه روالمند کردن انقلاب اسلامی را افاده کلام کند اسم رمزی جهت استتار «آنُرمالی» آن بخش از اصحاب انقلاب را تداعی میکند که مبتلایان از این طریق مایلند ناراستی قامت خود با استقامت انقلاب اسلامی از طریق شکستن آئینهها، فرافکنی کرده باشند.
#داریوش_سجادی
#انقلاب_اسلامی
#امام_خمینی
#سعید_حجاریان
#جنبش_اصلاحات
#انقلاب_اسلامی
#مصطفی_تاجزاده
#جنگ
#صلح