eitaa logo
'حوض ِ ایلیـــاء-
72 دنبال‌کننده
73 عکس
36 ویدیو
0 فایل
غرق در حوض ِ ایلیـــــاء مثل ماهی قرمز . کپی هم ... قائدتا با ذکر منبع=فوروارد
مشاهده در ایتا
دانلود
سخت تر از سخت شده نبودن ما پیش شما.. سنگ تر از سنگ کرده قلب های قسیع مان را ..
در محفل دوست جز جنون شرط عاقلی نیست بند بُگسَل مجنون ِ عقل پیشه !
'حوض ِ ایلیـــاء-
السلام علی الحسین دنیا چ عحیب است.. دختری در گوشه هستی تولد میشود، بی آنکه اختیاری از خود در انتخاب
نبرد عقل و عشق از سخت ترین هاست. اما تاریخ و اسطوره ها ثابت کرده اند ک عشق برنده است همیشه،حتی اگر حق با عقل باشد.. قبل از زیارت و بعد از زیارت با خودم عهد میبندم ک دیگر هیچ وقت بدون مادرم راهی بلاد حلاوت نشوم.. خیلی سخت است خیلی ... گریه های دم رفتنش، ذوق و صدای پر شورش پشت تلفن و... همه و همه مرا فحش میدهند و نفرین و ناسزا میگویند که چرا او رانیاوردی باخودت ، چرا خودت بدون او آمدی ؟ اما وقتی ک حرف از رفتن میشود دست و پای عقلم شل میشود . انتخابش همیشه سخت بوده و خواهد بود . سایشون بالا سرمون مستدام باشه♥️ توفیق خدمت بهشون داشته باشیم
چ بگویم از مصیبتی که سرآغاز اوست. چ بنویسیم از دردی که عمری هفتاد ساله دارد چ بخوانم از کودکانی که هفتاد سال است قد نکشیده اند چ می‌شود نوشت از نوزادانی که به جای اذان در گوششان تلقین خوانده شد و در کفن قنداق شدند و در آغوش گودالی کوچک آرام گرفتند ؟ چ طور میتوان از کسانی نوشت که عین مسلمانی‌اند؟ صدای حب‌الوطن شان تمامْ لااله‌الا‌الله است و من الایمان‌شان‌ اقتدا به خون فرزندان و پدران شھیدشان . صدای بمباران لالایی کودکان است و آوار خانه هایی که با هزار زحمت آنھا را ساختند ، شروع یک خواب شیرین و بدون ترس . چ میتوان گفت از بُھت و ابھت مادری که فرزندش روی دستش بند نمی‌شود و باهزار امید او را ب بیمارستان میرساند و ڪفن به دست برمیگردد. این مادر ، مادر نیست ؛ ڪوه عطوفت بود که حالا به ایثار و اقتدار هم مزین شد... چطور می‌شود از او نوشت وقتی که فرزندش را شھیدی به‌دنیا آورد برای فلسطین عزیز ! اما حالا مظلومیت پراقتدارشان در این شهر قوی تر شده و صدای انتقامشان گوش صهیون را پر کرده و او را در بهت چپانده است... فلسطین امروز ، فلسطین دیروز را برای فردا می‌سازد .🇸🇩
گذشته هایی که فکر میکنیم خوب نیستن، همیشه هم بد نیستن .. گاهی فکر میکنیم ما خاص الخاص انسان های روێ زمیݩ هستیم ! ما در شرایط عادی نیستیم و بقیه باید مارو درک کنن و زمان و زمین ب ما ظلم کرده و کلی غُــرّ های رو اعصاب..! -چی ؟ گفتی تو خاص و شرایط عادی نداری؟ +بعله که ندارم .. من دارم تحمل میکنم به خاطر خدا ! -ی سوال بپرسم؟ تو از کجا میدونی شرایط بقیه عادیِ؟ اصن چرا همه نباید مث تو باشن؟(: تو در شرایط کااملا عادی هستی . ♥️
'حوض ِ ایلیـــاء-
گذشته هایی که فکر میکنیم خوب نیستن، همیشه هم بد نیستن .. گاهی فکر میکنیم ما خاص الخاص انسان های روێ
'شایدنتیجه‌فلســفی : تعدد و تَکَثُّر الزاما به معنی شرایط عادی و معیاری برای سنجش نیست ؛"
چه بگویم از مصیبتی که سرآغاز اوست چه بنویسیم از دردی که عمری هفتاد ساله دارد چه بخوانم از کودکانی که هفتاد سال است قد نکشیده‌اند ؟ چه می‌شود نوشت از نوزادانی که به جای اذان در گوششان تلقین خوانده شد و در کفن قنداق شدند و در آغوش گودالی کوچک آرام گرفتند ؟ چطور می‌توان از کسانی نوشت که عین مسلمانی‌اند ؟ صدای حب‌الوطن شان تمامْ لااله‌الا‌الله است و من الایمان‌شان‌ اقتدا به خون فرزندان و پدران شھیدشان. صدای بمبارانی لالایی کودکان است و آوار خانه هایی که با هزار زحمت آنھا را ساخته‌اند، شروع یک خواب شیرین و بدون ترس . چه میتوان گفت از بُھت و ابھت مادری که فرزندش روی دستش بند نمی‌شود و با هزار امید او را ب بیمارستان میرساند و ڪفن به دست برمیگردد. این مادر، مادر نیست ؛ ڪوه عطوفت بود که حالا به ایثار و اقتدار هم مزین شد . . چطور می‌شود از او نوشت وقتی که فرزندش را شھیدی به‌دنیا آورد برای فلسطین عزیز ! چه باید گفت از پرستاری که نبض های نداشته را می‌شمارد تا به یک برسد ؟ هموست که می‌داند زینب سلام‌الله‌علیها که بود. چه باید شنید از مظلومیتی که پایانی ندارد انگار ، هرچه ب آخرش نزدیک تر میشوی سخت‌تر است. چه باید دید از نوزادی که هیچکسِ هیچ کس نیست تا او را در آغوش بگیرد ‌! اما حالا مظلومیت پراقتدارشان در این شهر قوی‌تر شده و صدای انتقامشان گوش صهیون را پر کرده و او را در بهت چپانده است. . امروز؛ مردم غیور و صبور و مقاوم فلسطین، پرده های ظلم را کنار زدند و فریاد نحن منتقمون سر میدهند و چه لرزه‌ای بر نعش صهیون کودک کش غاصب انداخته اند. امروز، جوانانِ فلسطین از سنگ به سنگرهای موشکی و زیرزمینی رسیده‌اند که صهیونیست و تمام اربابانش را متحیر و پست کرده است. و اما تو رژیم غاصب و کودک‌کش و حیوان‌صفتِ اسرائیل که این روزها و شب‌ها جنایت‌ها و خو‌ن‌خواری‌هایت را به اوج خود رسانده‌ای، بدان ! حکایت تو حکایتِ سگِ هاری‌ست که خاک را به اطراف خود پراکنده می‌کند و در آخر خودش در گوری که با دستانش حفر کرده، دفن خواهد شد. بدان مردم فلسطین آن ملتی نیستند که تو برای غصب خانه‌ها و مزارعشان آمدی. فلسطین عزیز ما امروز رشته‌ی افکار و نقشه‌های شومتان را در هم تنید. فلسطین عزیز ما امروز با صلابت و قدرتی مثال‌زدنی به میدان آمده و شما و تمام اعوان و انصارتان و یک جهان را انگشت به دهان گذاشته است. آقای نتانیاهو، تو امروز دیوانه و مست شده‌ای و شَرارت‌هایت را به‌حداعلا رسانده‌ای و به فکر عاقبتش هم نیستی ‌. . ! بدان جنایات رژیم غاصبتان بی‌پاسخ نمی‌ماند و عواقب سختی از جنس نیستی در انتظار شماست. قدرتی که از کشتن زنان و کودکان بی‌پناه و بمب‌باران بیمارستان‌ها و مراکز غیرنظامی بدست می‌آید نه قدرت است نه هیبت ! بی‌آبرویی بزرگی‌ست که این جنایات برای شما به ارمغان می‌آورد. این را هم بدان که امروز مردِ این میدان؛ ما هستیم برای شما . . ! حریفتان ما هستیم ، کابوس شب‌های تارتان حماس و مقاوتی‌ست که جلوی چشمتان قد کشیده اند. خطاب به ملت فلسطین هم بگویم که ما هميشه در کنارتان هستیم. جوانانتان را، مقاومتتان را، فداشدنتان را می‌ستاییم و بر پیشانی و شانه‌هایتان بوسه می‌زنیم. الاان‌نصرالله‌قریب؟ :) فلسطین امروز ، دیروز را برای فردا می‌سازد .🇸🇩
خداوند از مشغله های ما ڪه قرار است مثلا مارا به او نزدیڪ ڪند سخت بڪاهد و عشّقشّ را هدیه دهد . مشغله‌اێ زیباتر از دل مشغولی ِ تو ؟ -لا موجود
فقط اونجاش که سر انگشتام میخوره به ضریحتون ؛)
•به نام حق• این روز ها ڪه تصاویر متعددی از فلسطین میبینیم و آه می‌کشیم و بعد به کارهای روزمره مان رسیدگی میکنیم و دلخوشیم و خوشحال به کورسوی عذاب وجدانی که در قلب هامان روشن است و حق را ادا شده می‌دانیم ... در کنج خرابه های فلسطین ، کمی آنطرف تر از خرابه های شام ، دخترڪی از ترس به خود میلرزد و نمیتواند حتی اشڪ بریزد . خیلی منتظر پدرش بود ولی او نیامد ، هیچ کس دنبالش نیامد .. زیر آوار خانه‌ای ڪه قرار بود خانواده‌ای عمری در آن زندگی ڪنند ، مادری دل‌نگران بچه هایش جان میدهد و جان میدهد. ڪنار دیوار های غزه ، خواهر برادری نشسته اند که پدر و مادرشان جلوی چشم‌شان فروریختند و نیست شدند ! برادری که خواهرکوچکش را در آغوش گرفته و اشڪ هایش را پاڪ میڪند . حوالی همان دیوار، پدری، عروسک به‌دست به دنبال صاحب عروسڪ میگردد . آن پدر رفته بود تا زودبرگردد، چون دخترکوچولویش بھانه میگرفت. پدر رفت و برگشت ولی نه از خانه خبری بود ، نه دختری ... حالا اومانده و نوازش موهای عروسڪ.. کنار تخت بیماری ، مادر ضجه میزند و پسرڪ‌ش را التماس میڪند تا نفس بِڪشد ، یڪبار دیگر اورا مادر صدا بزند ، برخیزد، بازی ڪند ، خانه نداشته را روی سرش بگذارد.. اما افسوس ڪه نه خانه‌ای مانده، نه پسری ؛ اوتنها مانده بین نداشته هایش که حالا تمام دارایی اش هستند! در همان بیمارستان، پزشڪی بالای سر مریضی ست‌ که نه سنی دارد نه ڪس و ڪاری . نوزادی سہ ماهه . . او باید با بیمارش چه ڪار ڪند ، نمی‌دانم . ڪجا برود و اورا به خانوادش برگرداند ، نمی‌دانم. فقط همین قدر بنویسم ڪه آن پزشڪ زخم های صورت نوزاد را با اشڪ هایش پاڪ می‌ڪند ... . تمام آنچه میگذرد بر اهل غزه ، خون دلی‌ست بر دل یڪ جھان و صاحب جھان ! روضه مجسم است آنچه میبینیم . غزه بھانه ای‌ست تا ما خود را بیابیم. ڪجای‌صحنه ایستاده‌ایم، همچنان تماشاچی این جوی‌‌خون هستیم و فاتحہ نثار میڪنیم ؟
قنبرت‌ڪه‌نمی‌شوم‌،هیچ.. نوڪر‌خاک‌روی‌لباس‌مندرس‌قنبرت‌هم‌نیستم... •• •• ••
ی‌سری چیزاست ڪه آدما از ته وجودشون میخوان براشون رقم بخوره و داشته باشنش... به هرقیمتی نه ولی میخوانش ! ڪم ڪم ڪه به سمت رقم نخوردن اتفاق پیش میرن هم آشفته می‌شن هم میخوان عبد باشن و هیس ! اما انگار زور نفسشون به ایمانشون میچربه و بی‌قراری میاد سراغشون .. تو گیر و دار این جنگ ناعادلانه وجودشون خبری می‌رسه که .... (:
اتفاقای قشنگ این چند روزو با پی میگیریم ")
هر لحظه که نزدیک تر میشه انگار ڪه آدم بیشتر نمیفهمتش.. اصلا انگار خاصیت خوبی هاست.. آدم تو موقعیتش نمیتونه درڪ کنه ..
ولی من قول میدم که این بار حسرت‌شو نخورم و تا میتونم نور بگیرم، نور نور✨
به قول شاعر که میفرماد: حسرت نخور ای دل که بهار دلم این بار است در سر طلبی ،در دل رمقی از وصل تو ای یار ، نگنجد کاین زخم پر از شور به درمان نیاید فردای ابد گر نرسد عشق تو بر سر بیچاره تر از مانده و رنجور منم ، من !
خدای عالَم ما را به دوری ات امتحان نڪن ظرفیتش رانداریم
چیزی برای نرفتن بود و شڪر . الحمدلله علی ڪل حال
حب قند وصلت نصیب اغیار نمی‌شود شڪر ؛ چند صباحی به مَحرم نمودی مارا
به آغوش ڪه باید پناه برد دراین نیستی..
مبادا یا رب آن روزێ ڪه من از چشم یار افتم.. ڪه گر از چشم یار افتم ز چشم اعتبار افتم -حافظ عزیز