eitaa logo
دشت جنون 🇵🇸
4.3هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
883 ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
خانواده آسمانی 50.mp3
12.23M
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺 ۵٠ 🎤 در شب عاشورا، همه رفتند به جز عده ای کم که انسان‌های خاص و عالِمی نبودند، تنها دلیل تمایز آن‌ها از بقیه و رسیدن به معیت با امام؛ شاخصه‌ای بود که در آن‌ها شکل گرفته بود. برای شبیه شدن به اصحاب عاشورا باید از چند مرحله عبور کرد، آن چند مرحله کدامند؟ 💐 @dashtejonoon1🍀🌺
🥀🕊🌹🎋🌹🕊🥀 کوچه‌هایمان را به نامشان زدیم ... تا هرگاه که آدرس منزلمان را میدهیم ... یادمان نرود که از گذرگاه خون کدام ، با آرامش به مقصد می رسیم ... 🌹 🌹🕊 🌹🕊🌹 شادی روح و 🌷 @dashtejonoon1🥀🌷
🌹🏴🌹🌴🌹🏴🌹 فرمانده گردان حضرت معصومه (س) براے شهید شدن به هر درے زده بود ، امّا شهادت قسمتش نمےشد . بعد از عملیّات کربلاے ۴ حسابے رفتہ بود تو هم ؛ شب عملیّات کربلاے ۵ مصادف شده بود با شهادت حضرت فاطمہ (س) حاجے نشستہ بود توے سنگر فرماندهے توے اون اوضاع و احوال ڪہ همہ در تب و تاب عملیّات بودند سراغ مدّاح رو گرفت . راضیش ڪرده بود تا براش روضہ بخونہ ، روضہ حضرت زهرا (س) ، مداح میخوند و حاجي گریہ میڪرد : "وقتے ڪہ باغ مےسوخت ، صیّاد بے مروّت مرغ شکستہ پر را ، در آشیانہ میزد* گردیده بود بود قنفذ ، همدست با مغیره* او با غلاف شمشیر ، این تازیانہ میزد* همون شب بـےبـے شهادتش رو امضا ڪرد صبح عملیّات ڪہ اومده بود براے سرڪشے خط ، خمپاره خورد ڪنارش فقط دو تا ساق پاش سالم ماند ... 🌹 @dashtejonoon1🌴🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 مادر من است ، به مادر من توهین نکن... وقتی سید را می‌آورند توی اتاق تیمور بختیار، او به فحاشی می‌کند و به بد می‌گوید . می‌گوید مادر من است ، به مادر من توهین نکن و صندلی را بلند می‌کند بزند توی سر بختیار . در همان لحظه تیمور بختیار اسلحه‌اش را می‌کشد و با شلیک شش گلوله ، سینه‌ را مضروب ساخته و به می‌رساند ... 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس ارسالی از اعضاء شادی روح و و سلامتی رزمندگان اسلام 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🌴🌺💐🌼💐🌺🌴 امروز سالروز طلوع چند آسمون نشین شهرستانمونه تولدتان مبارک 🍀 ارتشی حسینعلی امینی 🌸 (محمدعلی) 🍀 بسیجی علی رحیمی 🌸 (حسین) 🍀 بسیجی مهدی کبیری 🌸 (مرتضی) 🍀 بسیجی یداله محمودصالحی 🌸 (نادر) 🍀 بسیجی علی مهدیه🌸 (یداله) 🍀 بسیجی سعادت نورمحمدی 🌸 (قربانعلی) 🍀 سرباز مرتضی چمنی 🌸 (عباسعلی) 🌺 @dashtejonoon1🌼💐
🥀🌷🕊🌹🕊🌷🥀 🌹 🌹 فرزند : رحمت اله : 🗓 1350/08/25 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : دانش آموز : 🗓 1365/09/19 🗓 مسئولیت : جهادگر محل : جزیره مجنون عملیات : راهسازی مزار : 🌷 @dashtejonoon1🌹🕊
🥀🌷🕊🌹🕊🌷🥀 🌹 🌹 فرزند : اسماعیل : 🗓 1344/12/15 🗓 محل تولد : تهران وضعیت تاهل : مجرد شغل : آزاد : 🗓 1363/09/19 🗓 مسئولیت : جهادگر محل : آبادان عملیات : راهسازی مزار : 🌷 @dashtejonoon1🌹🕊
دشت جنون 🇵🇸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_سوم 🍁 خورشید اولین زمست
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁 وقتی به مدرسه می رفت کمتر کسی باور می کرد که او کلاس اول باشد . توی کوچه با بچه هایی بازی می کرد که از خودش بزرگتر باشند . درسش خوب بود . در دوران شش ساله دبستان مشکلی نداشتیم . پدرش به وضع درسي و اخلاقی او رسیدگی می کرد . صدرالدین تنها پسرش را خیلی‌ دوست داشت . سال اول دبیرستان بود . شاهرخ در یک غروب غم انگیز سایه سنگین یتیمی را بر سرش احساس کرد . 🍁 پدر مهربان او از یک بیماری سخت ، آسوده شد. اما مادر و پسر دوازده ساله را تنهاگذاشت . سال دوم دبیرستان بود . قد و هیکلش نسبت به دوستاش خیلی درشت تر بود . خیلیها توی مدرسه ازش حساب می بردند ولی کسی را اذیت نمی کرد تا اینکه یک روز اومد خونه و گفت دیگه مدرسه نمی رم .هر چقدر دلیلش را پرسیدم نگفت . 🍁 تا اینکه از دوستاش پرسیدم ، گفتند همه ی بچه ها امتحانشون را خراب کردند و معلم فقط به یکی از بچه ها که به اصطلاح آقا زاده بوده نمره قبولی داده . به معلم اعتراض می کند ؛ معلم هم سیلی محکمی توی گوش می زند و این دلیل شد که دیگر به مدرسه نرود . بعد هم رفت دنبال کار و ورزش ، اما خیلی به کار نمی چسبید و مدام دنبال رفیق بازی بود . ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 بچه ها ، اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح خواهیم کرد ، مواظب باشید که ایمانتان سقوط نکند . 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🕊🌹 خدای متعال به ما فرصت میده، فرصت میده، فرصت میده و خدایی نکرده اگر غفلت بکنیم از ما گرفته بشه دیگر نمی توانیم جبران بکنیم . 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 سال 42 در روستای «رستم کلا» بین شهرستان نکا و بهشهر در استان مازندران به دنیا آمدم. روستای ما جمعیتی حدود 6-7 هزار نفر داشت که زیاد نبود. برای همین وقتی به سن دانشگاه رفتن می رسیدیم مجبور بودیم در شهرهای دیگر ادامه تحصیل بدهیم. سال 61 دانشگاه های کشور به خاطر انقلاب فرهنگی تعطیل بود با استثنا دانشگاه تربیت معلم. من و یکی دیگر از دوستانم که برادر شهید بود، تصمیم گرفتیم تا برای تحصیل در امتحان ورودی این دانشگاه شرکت کنیم. حسابی درس خوندیم و تلاش کردیم تا حتما قبول شویم. امتحان قرار بود در ساری برگزار شود چون مرکز استان بود. روزی که رفتیم امتحان بدهیم دیدیم در مدرسه ای که مکان امتحان دادن است خبری نیست! حسابی جا خوردیم. پرس و جو کردیم و گفتند امتحان در قائم شهر برگزار می شود. ما خیلی زحمت کشیده بودیم و از قشر ضعیف هم بودیم و امید پیشرفت داشتیم. با شنیدن این جمله انگار آرزوهایمان بر باد رفته بود و بغض کردیم. خوب یادم هست ساعت 7 و نیم صبح نشده بود و امتحان قرار بود ساعت 8 برگزار شود. ماشین هم آن سال ها خیلی کم بود. یک دفعه دیدیم داخل یکی از کوچه ها ماشینی دارد حرکت می کند. به راننده گفتیم هر چقدر پول بخواهی می دهیم تا ما را برسانی قائم شهر. ماجرا را هم برایش تعریف کردیم. او گفت: اتفاقاً دختر من هم همانجا می رود امتحان بدهد. با شنیدن این جمله در پوستمان نمی گنجیدیم. بالاخره سر وقت رسیدیم و امتحان دادیم و من در دانشگاه مشهد قبول شدم. 🕊 @dashtejonoon1🕊🌹
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 گفتم : ببینم توی دنیا چه آرزویی داری قدری فکر کرد و گفت : هیچی گفتم : یعنی چی؟ مثلاً دلت نمی‌خواد یک کاره‌ای بشی ، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه گفت : یک آرزو دارم ، از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، بشم . شادی روح و 🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 💠 قرار شبانه اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِيل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم براي تعجيل در ظهور من زياد دعا کنيد که خود ، فَرَج و نجات شما است. کمال‌الدين، جلد ٢، صفحه ٤٨٥ پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام 🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸 🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ 🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ 🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ 🌸وضاقَتِ الاْرْضُ 🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ 🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ 🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى 🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد 🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ 🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم 🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا 🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ 🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ 🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ 🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ 🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني 🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ 🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ 🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ اینک بر ماست که جان را به مسلخ مجاهده و مقاومت بکشانیم. بر ماست که غربت باغ را باور کنیم و باران را ملتمس باشیم. بر ماست که با تمام وجود خویش، به شکوفایی اقتدا کنیم و رویش را انتظار کشیم؛ چرا که در لحظه لحظه ی زمان ما حضور دارند و سایبان ثانیه ‏های زندگی ‏اند. پس به نام آن بزرگ عرصه حیات، برخیزیم که زمان از آن ماست و زمین ارث ما، که آفریدگار فرمود: زمین را بندگان صالحِ من به ارث می ‏برند. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 20 آذر ماه 1403ه.ش 🗓 8 جمادی الثانی 1446 ه.ق 🗓 10 دسامبر 2024 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای مهربانترین مهربانان 🔸صفحه 472 🔸جزء 24 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹