eitaa logo
دشت جنون 🇵🇸
4.2هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
900 ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 سردار جهادگر فرمانده پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد استان فارس راننده خیلی به لودر فشار می‌آورد، اگر همین طور ادامه می‌داد، حتماً بلایی سرش می‌آمد و خاک‌ریز ناقص می‌ماند. حاج خلیل تازه برای بازدید آمده بود. این وضعیت را که دید، پا گذاشت در رکاب لودر و به راننده گفت: « برادر شما خیلی زحمت کشیدی و خسته‌ شدی، بیا پایین چند دقیقه‌ای استراحت کن تا من هم کمی کمک کنم. » راننده که نمی‌شناختش، برای استراحت پایین آمد. حاجی شروع کرد به خاک‌ریز زدن، آرام و بدون این‌که به لودر فشار بیاورد. راننده از نحوه‌ی کار کردن حاج خلیل تعجب کرده بود. چند دقیقه بعد که دوباره پشت فرمان لودر نشست، آرام و بدون فشار به دستگاه کار می‌کرد، « مثل حاج خلیل » 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
۲۴ آذر
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 برادر و همرزم ، تعریف می کرد : به خاطر هوش بالایی که داشت ، شرکت نفت دنبالش فرستاده بودند برای استخدام . یه روز میاد خونه، همینطوری که وارد خونه می شه ، می بینه مادر داره آش می پزه و در عین حال با درد و دل می کنه و می گه که این بچه ام (امیرحسین) پاش قطع شده و من دیگه رزمنده ندارم برای راه تو، یا زهرا و گریه می کنه مادر ادامه میده که هم دنیا را برداشته و آخرتش رو فروخته . شب این و برام تعریف کرد و گفت: من پشت سر مادر بودم ولی مادر اینو نمی دونست ، وقتی تنهایی داشت آش پزی می کرد و با صحبت می کرد ، رفتم بوسیدمش و بهش گفتم : « ننه به خدا اینجوری نیست که تو ناراحتی ». همون روز کارت رسمی حفاری نفت را از شرکت گرفته بود . هم همون لحظه کارتش را به مادرم نشون میده و می گیره رو گاز و بهش میگه ببین ننه اینم دنیا ، سوزوندمش ، از فردا هم میرم عملیات و بعداز اون آمد جبهه . از سال ۵۹ تا ۶۳ همه عملیات ها را شرکت کرد و در عملیات بیت المقدس هم خیلی تاثیر گذار بود . متولد : 1337 : 1363/12/22 عملیات : منطقه : 🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
۲۴ آذر
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس ارسالی از اعضاء شادی روح و و سلامتی رزمندگان اسلام 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
۲۴ آذر
💐🌴🕊🌺🕊🌴💐 امروز سالروز طلوع چند آسمون نشین شهرستانمونه تولدتان مبارک 🌺 پاسدار علی زواران حسینی 🌼 (عزیزاله) 🌺 پاسدار غلامرضا کمالی 🌼 (مانده علی) 🌺 پاسدار سعید مشاوری 🌼 (ابوالقاسم) 🌺 پاسدار علیرضا موحدی 🌼 (محمدحسن) 🌺 پاسدار غلامرضا مهدیه 🌼 (محمدعلی) 🌺 پاسدار رمضان اکبرپور 🌼 (حسن) 🌺 جهادگر غلامرضا مهدیه 🌼 (حسن) 🌺 @dashtejonoon1🌴💐
۲۴ آذر
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌹 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹 🌷 سلام بر مردان بی ادعا 🌷 خوشا آنانڪ جان را می‌شناسند طریق عشق و ایمان را می‌شناسند بسے گفتند و گفتیم از را مے شناسند 🕊 🌹 تمام این" لحظہ ها" ✨بهانہ است باور ڪن براے خرید نگاهت ، دلم خورشید را هم پس مے زند باور ڪن ... ✍️ امروز سالروز عروجتان است🕊 🌹 والامقام 🌹شهرستان نجف آباد 🌹ڪہ در چنین روزی 🌹 آسمانی شده اند 🌹 این والامقام محل تولد و یا قبور پاڪ و مطهرشان در شهرستان نجف آباد است ڪہ در معرفے ایشان محل مزار ذکرمی گردد : 🌹 پاسدار علی امینی 🌺 (حسین) ـ 29 ساله ـ نجف آباد ـ علویجه 🌹 پاسدار سیدمحمود کاظمی 🌺 (سیدمحمود) ـ 35 ساله ـ نجف آباد 🌹 پاسدار ابراهیم نصرالهی 🌺 (محمدعلی) ـ 24 ساله ـ نجف آباد 🌹 سالگرد 🌹آسمانی شدنتان 🌹 مبارڪ باد ... 🕊 🌹 🕊 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
۲۴ آذر
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 هیچی نداشت ... نه نه هیچ جای لباسش هم نوشته ای به چشم نمی خورد که بشود شناسایی اش کرد. واسه همین تمام لباساش رو درآوردن بلکه جاییش اسم و مشخصاتش رو نوشته باشه. فقط معلوم بود از غواصان کربلای پنجی بوده. بالاجبار به عنوان ، در بهشت زهرا (س) دفن شد. چند سال که گذشت، برحسب اتفاق، مادری که دنبال فرزند مفقودش می گشت، عکس او را دید و پسرش را شناسایی کرد. از آن روز به بعد روی سنگ مزار، بجای نوشتند : و از آن روز تا امروز، خانواده از مشهد الرضا، برای زیارت مزار فرزندشان به بهشت زهرای تهران می آیند . 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹
۲۴ آذر
🌴🥀🌼🌺🌼🥀🌴 تواضع و فروتنی باور نکردنی بود. همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند می شد و به قامت می ایستاد . یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد . ترسیدم، گفتم : چیزی شده، پاهایت چطورند؟ خندید و گفت : نه شما بد عادت شده اید؟ من همیشه جلوی تو بلند می شوم. امروز خسته ام. به زانو ایستادم . می دانستم اگر سالم بود ، بلند می شد و می ایستاد. اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من ، گفت: چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم. انگشتان پاهایم پوسیده است. نمیتوانم روی پاهایم بایستم. با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگی رفت. این اتفاق به من نشان داد که از بندگان خاص خداوند است . راوی : 💐 @dashtejonoon1🥀🕊
۲۴ آذر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۴ آذر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۴ آذر
دشت جنون 🇵🇸
.🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 #خاطرات_آزادگان #آزاده_سرافراز #فرج_اله_رازقی #قسمت_پنجم گردان صبار و قهار و جبار برای
.🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 بعد از صحبت های فرمانده سوار قایق شدیم. نقل و انتقال بچه ها با قایق های موتوری کوچک و لنچ بود. در قایق تندرو 12 نفر بودیم و سوار قایق شدیم. مسیر طولانی بود و یک سال در این منطقه کار کرده بودند و منطقه هورالعظیم را ادرس بندی کرده بودند. مثل سر چهارراه نیرو هایی مانده گذاشته بودند تا قایق ها را راهنمایی کنند اما متاسفانه بعضی از گروه ها سر زمان مشخص نرسیدند. ساعت 2 حرکت کردیم و نهایت حدود 10 شب رسیدیم. عملیات خیبر 4 اسفند آغاز شروع شد. من بی سیم چی بودم. وقتی وارد مناطق عملیاتی شدیم ابوالفضل رفیعی شخصیت مهمی بود که به همراه گردان قهار فرستادند جلو. او جانشین لشکر 5 نصر بود. بسیار آدم خوبی بود. هم پاسدار و هم روحانی بود. لطف خدا این بود که آقای حمیدیان مرا به او معرفی کرد. گویا بی سیم چی او کمی ترسیده بود و به یک بی سیم چی دیگر نیاز داشت. من 1 متر و 80 سانتیمتر قدم بود و جثه خوبی هم داشتم. معرفی شدم به آقای رفیعی به عنوان بی سیم چی. قبل از ما بچه های لشکر 25 کربلا عملیات ایزایی برای سر گرم کردن دشمن انجام داده بودند تحت عنوان والفجر6 و حدود 200 شهید داده بودند. ما هم حدود 10 کیلومتر از خشکی وارد خاک عراق شدیم و به نوعی عملیات ما هم سرگرم کننده بود. 🕊 @dashtejonoon1🕊🌹
۲۴ آذر
دشت جنون 🇵🇸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_هشتم 🍁توي محل همه #شاه
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁 دیگه حالا جوانی بود که نسبت به نوجوانی درشت تر و برومندتر شده بود و گاهی با دوستاش به کاباره میرفت . کاباره پل کارون ، بالاتر از چهار راه جمهوري ، نرســيده به چهــار راه امير اکرم بود . هميشــه هم چهار يا پنج نفر به دنبال بودند . هميشه هم او رفقا را مهمان مي کرد . صاحب آنجا شخصي به نام ناصر جهود از يهوديان قديمي تهران بود . 🍁 يک روز بعد از اينکه کار ما تمام شد ، ناصر جهود من را صدا کرد و خيلي آهسته گفت : اين جواني که هيکل درشتي داره اسمش چيه؟! چيکاره است ؟! گفتم : رومي گي ؟ اين پسر ورزشــکار و قهرمان گنده لات محل خودشونه ، خيليها ازش حساب ميبرن ، اما آدم مهربون وخوبيه . گفت : صداش کن بياد اينجا . 🍁 را صدا کردم ، گفتم : برو ببين چيکارت داره ! آمــد کنار ميــز ناصر ، روبــروي او نشســت . بعد بــا صداي کلفتــي گفت : فرمايش ؟! ناصر جهود گفت : يه پيشــنهاد برات دارم . از فردا شما هر روز مياي کاباره پل کارون ، هر چي ميخواي به حســاب من ميخوري ، روزي هفتاد تومن هم بهت ميدم ، فقط کاري که انجام ميدي اينه که مواظب اينجا باشي . ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
۲۴ آذر
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 و تا ابد به آنانکه را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان و بی مزار بمانند … می فهمید 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹
۲۴ آذر
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 💠 قرار شبانه اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِيل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم براي تعجيل در ظهور من زياد دعا کنيد که خود ، فَرَج و نجات شما است. کمال‌الدين، جلد ٢، صفحه ٤٨٥ پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام 🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸 🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ 🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ 🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ 🌸وضاقَتِ الاْرْضُ 🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ 🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ 🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى 🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد 🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ 🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم 🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا 🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ 🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ 🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ 🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ 🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني 🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ 🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ 🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
۲۴ آذر
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ جنگ به پایان نرسیده است! همان گونه که اُحُد نیمه ‏ای پنهان داشت. مبادا غنیمت، هزیمت ما را رقم بزند و زرق و برق سال‏های آرامش، چشم‏های نافذمان را کور کنند! مگر نه اینکه از قبیله ایمانیم و عهد بسته ‏ایم که تا پای جان می ‏مانیم! دعا، نردبان پیروزی صدای زمزمه می ‏آید؛ صدای عزم وصال. در نقطه ‏ای از زمین، حتی نهال‏ها هم دست بلند کرده ‏اند و ستاره می ‏چینند. معنویت، چه موسیقی هماهنگی شده است با صدای رژه نظامیانی جان بر کف! صدای ندبه می ‏آید؛ صدای دعای کمیل، دعای سمات، و حتی صدای لبخندها و بغض‏ها را هم می‏توان شنید که با احساسی بلندتر از نعره گلوله، فریاد برآورده است. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
۲۴ آذر
۲۵ آذر
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 25 آذر ماه 1403ه.ش 🗓 13 جمادی الثانی 1446 ه.ق 🗓 15 دسامبر 2024 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای صاحب جلال و بزرگواری 🔸صفحه 477 🔸جزء 24 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹
۲۵ آذر
طُوبی لِمَن أَخلَصَ لِلّهِ عَمَلَهُ و َعِلمَهُ و َحُبَّهُ وَ بُغضَهُ و َأَخذَهُ و َتَرکَهُ وَ کَلامَهُ و َصَمتَهُ و َفِعلَهُ وَ قَولَهُ خوشا به سعادت کسی که عمل، علم، دوستی، دشمنی، گرفتن، رها کردن، سخن، سکوت، کردار و گفتارش را برای خدا خالص گرداند . 📚 تحف العقول، صفحه ۱۰۰ @dashtejonoon1
۲۵ آذر
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 شما را توصيه مي كنم که به ياد خداوند متعال باشید و توجه به عالم قبر و قيامت داشته باشيد . انسان نبايد در پيشگاه خداوند خود را به چيزهايي كه اصلاً ارزش ندارد وابسته كند ، انسان مقامي بالاتر از اين امور مادي دنيا دارد كه نبايد سرگرم اينها بشود و به قول امام عزيزمان ما بايد تقوي را پيشه خود كنيم و توجه به عالم آخرت داشته باشيم . 🌹 🕊 🌹 🌹 🕊 @dashtejonoon1🌹🌴
۲۵ آذر
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺 بندهای استغفار هفتادبندی امیرالمومنین (ع) 🌴 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بار خدایا ! از تو آمرزش می طلبم برای هر گناهی که یأس از رحمتت و نا امیدی از مغفرتت و محروم ماندن از فراوانی آنچه نزد توست را در پی دارد، پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان! 💐 @dashtejonoon1🍀🌺
۲۵ آذر
4_6046478968175989371.mp3
15.2M
🌺🍀🌼💐🌼🍀🌺 ۶۷ برای موفقیت و پیروزی و اسلام هر روز بر این دعا، کمترین کاری است که وظیفه‌ی ما در این نبرد آخرالزمانی و حمایت از و اسلام است. 🎤 محمود معماری متن دعا را در لینک زیر بخوانید: blog.montazer.ir/?p=2263 🍀 @dashtejonoon1🌼🌺
۲۵ آذر