eitaa logo
داستانکام
73 دنبال‌کننده
185 عکس
34 ویدیو
1 فایل
این داستانکا گوشه‌ای از زندگی منه. 🌸 راه ارتباطی: @barkat313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 #داستانک / تعقیبات نماز . چند روزیه #مشهد هوا کمی سردتر شده و #انسیه_خانوم و #آقا_محمد_حسن سرما خوردن. سرِ شب موقع اذان انسیه خانوم روی مبل، پشت خانومم خوابیده بود. خانومم در حالی که روی زمین به مبل تکیه داده بود آقا محمد حسنو رو پاهاشون گذاشته بودن. بنده‌ی خدا چند روزیه درست و حسابی نخوابیدَنو حسابی خستَن. عمدا نمازمو رفتم کنارشون خوندم. بلافاصله بعد از نماز به سمت‌شون برگشتم. دستاشونو گرفتمو به حالت تسبیحات حضرت زهرا(س) شروع کردم به شمردن بندای انگشتاشونو گفتم: #ممنون_که_هستی، ممنون که هستی، ممنون که هستی، ممنون که هستی ... . نگاهای مهربونش در نگاهم گره خورد، و لبخندی که بین‌مون رَدّو بَدَل شد، در حالی که یک قطره اشک کوچیک تصویرشو در چشام تار می‌کرد. . فِک کنم این تعقیب تنها تعقیباتی باشه که توی تمام عمرم قبول بشه. . 👇 ثبت نظرات در https://basalam.com/user/aGG/posts/24432
هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 #داستانک / روحانی مچکریم . دیروز اینترنت قطع بود و کل سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی از دسترس خارج شده بود. . این مساله باعث شد کمی #وقت_آزاد داشته باشم. . رفتم ظرفارو شستم، خونه رو گردگیری کردمو #آقا_محمد_حسن رو نگه داشتم تا مامان جوووونش که سرما خورده بود کمی استراحت کنه. - ممنونم مجیدم. + برو دعاشو به جون #روحانی بکن. - چرا روحانی؟ + اگه این آدمِ با #تدبیر قیمت بنزینو یِ باره و بدون اطلاع‌رسانی(بخوانید برای ایجاد جو نارضایتی عمومی در جهت رسیدن به اهداف سیاسی) گرون نمی‌کرد، مردم عصبانی نمی‌شدن. + اگه مردم عصبانی نمی‌شدن نمیومدن توی خیابونا واسه اعتراض. + اگه مردم نمیومدن توی خیابونا واسه اعتراض چار تا آدم نفوذی مطالباتِ به حق مردمو منحرف و به اغتشاش نمی‌کشیدن. + اگه چار تا آدم نفوذی مطالباتِ به حق مردمو منحرف و به اغتشاش نمی‌کشیدن جو کشور امنیتی نمی‌شد. + اگه جو کشور امنیتی نمی‌شد برای جلوگیری از اشاعه‌ی شورش‌ها اینترنت قطع نمی‌شد. + اگه اینترنت قطع نمی‌شد من وقت نداشتم. + اگه من وقت نداشتم نمی‌تونستم ظرفا رو بشورَمو به کارهای خونه برسم. + اگه ظرفا رو نمی‌شستم و به کارای خونه نمی‌رسیدم خودتون می‌بایست ظرفا رو می‌شستید و به کارای خونه می‌رسیدید. + اگه خودتون ظرفا رو می‌شستید و به کارای خونه می‌رسیدید حال‌تون بدتر می‌شد. + اگه .... - اووووه؛ پس باید بگیم #روحانی_مچکریم. + دقیقا. . 👇 هر کی می‌خواد از روحانی به خاطر خدماتش تشکر کنه در لینک زیر تشکرات‌شو ثبت کنه https://basalam.com/@barkat/posts/20421
هدایت شده از فروشگاه برکت
❤️ که میاد روزی‌شَم میاره. . 👇 من تا بچه دارم: ♦️ >> ۱۸ ساله >> سال پنجم حوزه؛ ♦️ >> ۱۳ ساله >> کلاس هفتم؛ ♦️ >> ۶ ساله >> پیش دو؛ ♦️ >> ۴/۵ ساله >> پیش یک؛ ♦️ >> ۴ ماهه. . 👈 در لینک زیر بنویس شما چند تا داری؟؟؟؟ https://basalam.com/@barkat/posts/12879
هدایت شده از فروشگاه برکت
❤️ توی حرم امام رضا(علیه‌السلام) برا همه‌تون دعا کرده. . 👇 چیزی نمی‌خوای بِهِش بگی؟ https://basalam.com/@barkat/posts/11733
هدایت شده از فروشگاه برکت
❤️ وقتی از سفر #اربعین برگشته باشیو، با انبوه پیام‌های جواب داده نشده مواجه بشیو، وقتم نداشته باشیو، #آقا_محمد_حسن رو هم بِهِت سپرده باشنو، گشنشم شده باشه‌و، ...😁 . #نیاز_مادر_اختراع #پدر_خوب #پدر_مهربون #بهترین_پدر_دنیا #منو_از_دست_آقاجونم_نجات_بدین
هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 / . چند وقت بود کالسکه‌ی خراب شده بودو منم وقت نمی‌کردم برای تعمیر بِبَرَمِش تعمیرگاه. . دیشب بالاخره چون دارم می‌رم و، ماشینو هم مجبورم با خودم بِبَرَمو، خانومَمو با چهارتا بچه دارم تنها می‌ذارَمو، ... بالاخره بُردَمِش. . کالسکه رو گذاشتم تعمیرگاهو برگشتم سمت خونه. . در مسیر برگشت چِشَم خورد به یک گل فروشی. با خودم گفتم خیلی وقته برای خانومم گل نگرفتم، گر چه چند دسته گل توی دامنش گذاشتم😁، بذار به پاس زحمات‌شون چند شاخه گل بگیریمو تقدیم کنیم. . رفتم توی گل فروشی. . + سلام. - سِلام. + رُزا چنده؟ - هفت تِمَن. + (اوه اوه اوه😲؛ هففففففت ... تِمَن؟!!! یَک شاااااخه گل رُز؟!!! مگه مو چند ساله بِرِ خانومُم گل نِخِریدُم؟؟؟ احساس اصحاب کهف بِهِم دست داده بود. خُبِه خُبِه خُبِه؛ لازم نِکِردِه. حالا با یَک شاخه گلَم مِشِه مُحَبَّت‌ِتِ نیشون بِدی.) یک شاخه لطفا. . شروع کردم به وارسی گلا که کدومش ماندگاری بیش‌تری داره. آخه داشتم هفففففففت تووووووومن پول می‌دادم. الکی که نبود.(پایین گلبرگا، اون قسمتی که به ساقه وصل می‌شه، رو اگه کمی بین انگشت شست و سبّابه فشار بدین و احساس کنین از استحکام خوبی برخورداره، اون گل ماندگاری بیش‌تری خواهد داشت و دیرتر پرپر می‌شه.) . یک گل برداشتمو دادم آقای گل فروش. . - چه کارتی بِزِنُم؟ + کارت نمی‌خواد. - بی‌مناسبته؟ + بله؛ مگه برای هدیه دادن باید حتما مناسبتی باشه؟! - ما گل فروشا اصطلاحی دِرِم مِگِم: " ." + (منم که خیییلی اتفاقی مصداق این کلمه‌ی قصارِ گل فروشا شده بودم، بادی به غَبغَب‌مون انداختیمو) خب بله خب؛ اصولا در زندگی ... 🌐 @barkat313 . 👇 دو فایل صوتی پایین حاصل این گفت‌وگوست.
هدایت شده از فروشگاه برکت
❤️ #آقا_محمد_حسن ۱۳۹۸/۷/۱۴
❤ این روزا هوای متغییری داره. ی وقتا سردِ سرد که تا مغز استخونم می‌سوزونه. ی وقتام گرم. . 👇هوای شهر شما چطوره؟ https://basalam.com/@barkat/posts/61014
🌸 #داستانک / تبلیغِ گلی . خانومم وقت دندون‌پزشکی داشت. رفتیم سمت دندون‌پزشکی. توی یِ چهارراه چراغ راهنمایی قرمز شدو مام وایستادیم. یِ مغاره‌ی گل‌فروشی باز بودو گلاش از پشت ویترین بِهِت چششش😉مک می‌زد. خانومم گفت: من می‌رم یِ شاخه گل بگیرمو بیام. با #آقا_محمد_حسن پیاده شدنو رفتن. . آخه منشی دندون‌پزشکی، که زیادم از جهت حجاب مقید نبود، تازه ازدواج کرده بودو خانومم می‌خواست بِهِش تبریک بگه. . رسیدیم دندون‌پزشکی. من #آقا_محمد_حسن رو که خواب بودو نگه داشتم تا خانومم بره و برگرده. . وقتی برگشتن #آقا_محمد_حسن هنوز خواب بود. گفتن: منشی دکتر خیلی خوش‌حال شدو گفت: شما خودتون گلیدو، چرا زحمت کشیدینو، من شما که میاید خیلی خوش‌حال می‌شمو، از آرامش‌تون لذت می‌برمو، ... . + تو هم که مِثِ چی کیف کردی از ای تعریفا. - من فقط می‌خواستم در ذهنش یک تصویر زیبا از زنان محجبه و مومن ترسیم کنم. همین. . https://basalam.com/user/aGG/posts/63539
🌸 جاهای خالیِ "... #وقتی_بقیه ..." رو با کلمات مناسب پر کن و یک جمله بساز. . مثلا: - مطالعه کن #وقتی_بقیه خوابیده‌اند. - تصمیم بگیر #وقتی_بقیه وقت تلف می‌کنند. - برنامه ریزی کن #وقتی_بقیه فقط رویا پردازی می‌کنند. - دست به کار شو #وقتی_بقیه پشت گوش می‌اندازند. - تلاش کن #وقتی_بقیه فقط آرزو می‌کنند. - پس انداز کن #وقتی_بقیه فقط خرج می‌کنند. - کوشش کن #وقتی_بقبه فقط حرف می‌زنند. - لبخند بزن #وقتی_بقیه اخم می‌کنند. - ثابت قدم باش #وقتی_بقیه تسلیم می‌شوند. https://basalam.com/user/aGG/posts/97100 #آقا_محمد_حسن
🌸 / اوف . چای ریخت. سریع اومد پشت سینی نشستو لباشو غنچه کردو پشت سر هم می‌گفت: "اوف اوف اوف ..."؛ یعنی داغه. گفت: "آره؛ اوفه" و چای‌شو برداشتو خورد. بعد از خوردن چای گفت: یعنی الآن محمد حسن با خودش نمی‌گه این چطور اوفیه که من نباید دست بزنم ولی خودشون برمی‌دارنو می‌خورن؟! . یک آبنباتم اضافه اومده بود. گذاشتمش کنار سینی. محمد حسن برداشتِش. گفتم: "اَهه." گرفت سمت دهن . گفتم: "انسیه جان اَزَش بگیرو بِهِش بگو اَهه و جلوش نخور، تا نگه "این چه اَهی‌یه که خودشون می‌خورن؟!" https://basalam.com/@barkat/posts/473434?sh=copy-aGG-post-app
🌸 / ممنون که هستی . داشتیم می‌رفتیم به مامانی یِ سری بزنیم. زنگ زدم که "چیزی لازم ندارین؟" فرمودن: فقط شیر. . جلوی لبنیاتی وایستادمو رفت شیر بخره. . توی همین چند لحظه رو کردم به خانومَمو گفتم: " که هستی." . توی بغل خانومم بود. . با تعجب ی نگاه به من کرد. ی نگاه به خانوم کرد. . رو کردم به محمد حسنو گفتم: بابا جان! یاااد بگیر. آدم باید این طوری با خانومش حرف بزنه. همین قدر لطیف؛ همین قدر با احساس؛ همین قدر عاشقانه. . همچنان داشت با تعجب به من نگاه می‌کرد. https://basalam.com/@barkat/posts/548742?sh=copy-aGG-post-app